رابطه ی بین راهبردهای مقابله ای و حمایت اجتماعی با خودکارآمدی و اضطراب در دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه

پایان نامه
چکیده

-1- بحث در نتایج فرضیه اول بین ابعاد راهبردهای مقابله ای و حمایت اجتماعی با خودکارآمدی رابطه وجود دارد. با توجه به جدول 4- 5 بین راهبرد های مقابله ای رویارویانه، دوری جویی، مسئولیت پذیری و گریز- اجتناب با خودکارآمدی رابطه منفی و معنادار و بین راهبرد های مقابله ای خویشتن داری، جستجوی حمایت اجتماعی، حل مدبرانه مسئله و ارزیابی مجدد مثبت با خودکارآمدی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد که این نتیجه با یافته های لوسزینسکا وشوارتزر (2005) مبنی بر اینکه افرادی که خودکارآمدی بالاتری دارند از راهبردهای مقابله ای بهتری استفاده می کنند و همچنین با یافته های اوزر و بندورا(1990) مبنی بر اینکه خودکارآمدی بالا غالبا با راهبردهای مقابله ای مساله مدار ارتباط دارد همخوان است. جدول4-6 نشان داد بین حمایت اجتماعی (دوستان و خانواده) با خودکارآمدی رابطه مثبت و معنادار وجود داردکه این نتیجه با یافته های اسکوارتز(2000) و رستمی و همکاران(1389) هماهنگی دارد. یکی از عوامل افزایش خودکارآمدی تشویق و تایید دیگران است .به بیانی دیگر،افرادی که شبکه های اجتماعی محکم تری دارند به تبع آن احساس توانمندی بیشتری می کنند(بندورا،1997 به نقل از رستمی و همکاران1389). براساس نظریه خودتعیین گری،محیط هایی که به اعمال و رفتار کودک پاسخگو هستند خودکارآمدی را تسهیل می نمایند. پاسخگو بودن مادر، پایگاه امنی برای کودک فراهم می آورد که در سایه آن کودک می تواند به سازماندهی تجارب خود پرداخته و شیوه های مقابله با درماندگی را فرا بگیرد و احساس خودکارآمدی افزایش یابد.برعکس فقدان گرمی هیجانی و طرد مکرر از سوی والدین ممکن است کودک را متقاعد سازد که دنیا مکان ناامنی است و برای تغییر وضعیت و حالات منفی کار زیادی نمی توان انجام داد در چنین فضایی احتمال دارد احساس ناکارآمدی شکل بگیرد و فرد مستعد اختلالات روانی و اجتماعی گردد(ریان و دسی،2000 به نقل از رستمی و همکاران،1389 ). فرضیه دوم بین حمایت اجتماعی و راهبردهای مقابله ای با اضطراب رابطه وجود دارد. با توجه به جدول 4-7 بین راهبرد های مقابله ای رویارویانه و گریز- اجتناب با اضطراب رابطه مثبت و معنادار و بین راهبرد های مقابله ای خویشتن داری، حل مدبرانه مسئله و ارزیابی مجدد مثبت با اضطراب رابطه منفی ومعنادار و بین دوری جویی، کنار آمدن مسئولیت پذیرانه و جستجوی حمایت اجتماعی با اضطراب رابطه ای وجود ندارد. نتایج بدست آمده با یافته های هولاهان و موس (1987) مبنی بر اینکه راهبردهای مقابله ای مساله مدار با علائم روانشناختی کمتر و راهبردهای مقابله ای مساله مدار با افسردگی و اضطراب همراه است هماهنگی دارد.همچنین با یافته های پارک و آدلر (2003)مبنی بر اینکه راهبردهای مقابله ای بازارزیابی مثبت و حل مدبرانه مساله با بهزیستی روانشناختی بیشتر همراه است همخوانی دارد. در راهبرد مقابله ای مساله محور،فرد ارزیابی واقع بینانه ای جدای از احساسهای خود از موقعیت دارد و با به دست آوردن شناخت مناسب و اتخاذ سبک های مقابله ای مطلوب، تلاش می کند تا عامل تنیدگی زا را رفع یا مهار کند در مقابل، در سبک مقابله ای هیجان محور،فرد ممکن است با خود فریبی و تحریف واقعیت،موقعیت را به نفع خود و غیر واقع بینانه ارزیابی کند. در صورتی که در برخورد با عوامل تنیدگی زا، شخص باید سلطه و تمرکز خود را بر موقعیت حفظ کند تا بتواند آن را درست ارزیابی کند (کشاورز و دیگران،1387). مقابله های مساله مدار و هیجان مدار مثبت می توانند در درازمدت نقش موثری در کاهش سطح اضطراب و افسردگی و تنیدگی فرد ایفا نمایند. از سوی دیگروقتی فرد با موقعیت تنیدگی زا مواجه می شود و نیز مکانیزم ارزیابی شناختی فرد موقعیت مذکور را واقعا تنیدگی زا تلقی می نماید در صورت استفاده از روش های دفاعی هیجان مدار منفی گرچه ممکن است در کوتاه مدت با واکنش های هیجانی،تاثیر موقعیت تنیدگی زا کاهش یابدولی مسلما در درازمدت نمی تواند کارساز بوده و سطح سازگاری فرد را با محیط تحت تاثیر قرار داده و به صور مختلف اضطراب و افسردگی را در فرد برمی انگیزاند(نصیرزاده و رسول زاده طباطبایی،1388). نگاهی به نتایج مندرج در جدول 4-8 نشان می دهد که بین حمایت اجتماعی (دوستان و خانواده) با اضطراب رابطه منفی و معنادار وجود دارد که این نتیجه با یافته های کالدول و رینهارت(1988) وهمرلی و همکاران (1988) مبنی بر این که افرادی که حمایت اجتماعی کمتری دریافت می کنند سطح بالاتری از اضطراب را گزارش می کنند همخوان است اما با یافته های دیویس وهمکاران(2003) مبنی بر این که اضطراب دانشجویان با حمایت اجتماعی ادراک شده آنها مرتبط نیست ناهمخوان است. در تبیین این مطلب می توان گفت افرادی که دارای سطوح بالاتری از حمایت اجتماعی هستند،ممکن است احساس تعلق و عزت نفس آنها بالاتر از کسانی باشد که دارای چنین مزیتی نیستند. این وضعیت منجربه یک چشم انداز مثبت و خوش بینانه می گردد که می تواند صرف نظر از میزان استرس تجربه شده توسط افراد،برای سلامتی آنها سودمند باشد هم چنین افرادی که دارای سطح بالاتری از حمایت اجتماعی هستند، در مقایسه با کسانی که از سطوح پایین تری برخوردارند احتمال دارد که مشکل به وجود آمده را کمتر تنش زا و فشار آور ارزیابی و تفسیر نمایند (سارافینو،1998 به نقل از ریاحی و همکاران،1389 ). فرضیه سوم حمایت اجتماعی و راهبرد های مقابله ای سهم قابل توجهی در پیش بینی واریانس خودکارآمدی دارند. نتایج مندرج در جدول 4-9 نشان می دهد که f مشاهده شده معنادار است (01/0p< و 52/23 =f). نتایج جدول4-10 نشان می دهد که بتای مربوط به متغیر های کنارآمدن رویارویانه، مسئولیت پذیری ( 05/0 p?)، دوری جویی، گریز- اجتناب و حمایت اجتماعی خانواده (1 0/0p?) در رگرسیون همزمان معنادار می باشد. همچنین با توجه به میزان ضریب تعیین تعدیل شده مشخص می شود که متغیر های راهبردهای مقابله ای (کنارآمدن رویارویانه، دوری جویی، خویشتن داری، مسئولیت پذیری، گریز- اجتناب، حل مدبرانه مسئله، ارزیابی مجدد مثبت) و جستجوی حمایت اجتماعی (حمایت اجتماعی دوستان، حمایت اجتماعی خانواده) در مجموع 37 درصد واریانس خودکارآمدی را در آزمودنی های مورد پژوهش پیش بینی می کنند. بنابراین فرضیه سوم پژوهش متناسب با معناداری متغیر ها در رگرسیون انجام شده تایید می شود. به باور بندورا،خودکارآمدی ادراک شده یک فرد،واکنش های وی را نسبت به رویدادهای استرس زا تعدیل می کند . از نظر بندورا، داشتن یا افزایش احساس خودکارآمدی می تواند موقعیت تهدیدآمیز را مبدل به یک موقعیت مطمئن کند (بندورا،1997 به نقل از مسعودنیا،1386 ). نظریه های مختلف نیز بر این نکته تأکید دارند میزان امنیتی که در رابطه مادر - فرزند احساس می شود در درازمدت به روابط صمیمانه، خودباوری و تحول روانی منجرمی شود .نظریه ی خود تعیین گری به نقش عوامل اجتماعی به عنوان عامل واسطه و تسهیل گر شکوفایی تمایلات و پتانسیل های درونی انسان تأکید می ورزد( اسکوارتز،2000 به نقل از رستمی و همکاران،1389) فرضیه چهارم حمایت اجتماعی و راهبرد های مقابله ای سهم قابل توجهی در پیش بینی واریانس اضطراب دارند. نتایج مربوط به اضطراب در جدول4-11 نشان می دهد که f مشاهده شده معنادار است(01/0p< و 28/12=f). نتایج مندرج در جدول 4-12نشان می دهد که بتای مربوط به متغیر های گریز- اجتناب و حمایت اجتماعی خانواده و دوستان (p? 0.01) در رگرسیون همزمان معنادار می باشد. همچنین با توجه به میزان ضریب تعیین تعدیل شده مشخص می شود که متغیر های راهبردهای مقابله ای (کنارآمدن رویارویانه، دوری جویی، خویشتن داری، مسئولیت پذیری، گریز- اجتناب، حل مدبرانه مسئله، ارزیابی مجدد مثبت) و جستجوی حمایت اجتماعی (حمایت اجتماعی دوستان، حمایت اجتماعی خانواده) در مجموع 23 درصد واریانس اضطراب را در آزمودنی های مورد پژوهش پیش بینی می کنند. بنابراین فرضیه چهارم پژوهش متناسب با معناداری متغیر ها در رگرسیون انجام شده تایید می شود. در مورد ارتباط بین اضطراب و راهبردهای مقابله با تنیدگی می توان به پژوهش های زنوریان و همکاران(1387) مبنی بر اثربخشی برنامه آموزش مساله مدار در کاهش اضطراب و غضنفری و همکاران(1387) مبنی بر رابطه مستقیم مقابله هیجان مدار با اضطراب و افسردگی اشاره کرد. همچنین شواهد نشان می دهد افرادی که شبکه اجتماعی گسترده تری دارند و از حمایت بیشتری برخوردارند واکنش پذیری کمتری نسبت به استرس دارند و از سلامت روانشناختی بهتری برخوردارند(کوهن و ویلز،1985). فرضیه پنجم میان دختران و پسران از لحاظ کاربرد راهبردهای مقابله ای تفاوت معنادار وجود دارد. عدم تفاوت معنادار بین دختران و پسران در مورد کاربرد راهبردهای مقابله ای با یافته های آقا محمدیان و همکاران (1381)، آقاجانی (1375) و آقا محمدیان و همکاران (1378) مبنی بر عدم تاثیر جنسیت بر استفاده از شیوه های مقابله همخوانی دارد اما با یافته های استون و نیل(1984) مبنی بر اینکه پسران نسبت به دختران بیشتر از راهبردهای مساله مدار استفاده می کنند و همچنین با یافته های فرایدنبرگ و لویس (1993) مبنی بر اینکه دختران بیشتر از پسران از تفکر آرزومندانه استفاده می کنند نا همخوان است. فرایند اجتماعی شدن دخترها با پسرها به علت تفاوت در نقش هایی که در آینده ایفا خواهند کرد،متفاوت است و در نتیجه به هنگام استفاده از سبک های خاصی از مقابله مورد تشویق و برای برخی دیگر سرزنش می شوند اما این سبک های قابل تحسین و سرزنش در دخترها و پسرها متفاوت هستند و موجب می شوند که آنها راهبردهای مقابله ای متفاوتی را بیاموزند و به کار برند.یافته های پیشین درباره کاربرد راهبردهای مقابله ای در دو جنس نشان می دهد که دخترها بیش از پسرها دچار نگرانی می شوند و پسرها با انجام فعالیت های بدنی با تنیدگی خود مقابله می کنند (فرایدنبرگ و لویس،1996به نقل از حاجی زادگان1386). براساس دیدگاه کائسار و منیر(2004) تفاوت دو جنس اغلب حاصل تجربه هایی است که فرد در طول زندگی کسب می کند و این باور وجود دارد که مردان گرایش بیشتری به فعال بودن،ارائه راهبردهای مقابله ای مساله محور و تکلیف های جهت دار،پرخاشگری و راهبردهای مقابله ای سازش یافته دارند اما بالعکس زنها ارزیابی مثبت تری از توانایی حل مساله و ادراکهایشان دارند،رفتارهای اجتنابی و بین فردی بیشتری را به کار می برند،از حمایت اجتماعی بیشتری برخوردارند و سطح حرمت خود بالاتری دارند. همچنین سطح واکنش پذیری نسبت به وقایع تنیدگی زا و بهره گیری از راهبردهای هیجان محور در آنها بیشتر است.(ریکلیتیس و دیگران،1999؛فرایدنبرگ و لویس،1991به نقل از حاجی زادگان،1386). برانون (1999) معتقد است در زمینه استفاده دختران و پسران از شیوه های مقابله با استرس دو دیدگاه وجود دارد: 1- دیدگاه اجتماعی شدن: در این دیدگاه عقیده بر آن است که جامعه از دختران و پسران انتظارات جداگانه ای دارد. از دختران انتظار دارد که به گونه ای هیجانی به مقابله با استرس بپردازند و از پسران انتظار دارد به گونه ای فعال و با استفاده از شیوه های حل مسأله با استرس بر خورد نمایند . 2- دیدگاه ساختاری: این دیدگاه ادعا می کند عمده تفاوت بین دختران و پسران ناشی از موقعیت فشارزای متفاوتی است که آنها با آن روبه رو می شوند(به نقل از سلطان عمروآبادی،1386). دلیل کاهش تفاوت های جنسیتی در به کارگیری راهبردهای مقابله ای را می توان فراهم کردن فرصت های برابر برای رشد هر دو جنس دانست. فرضیه ششم بین دختران و پسران از لحاظ دریافت حمایت اجتماعی تفاوت معنادار وجود دارد. در میزان برخورداری از حمایت اجتماعی نیز بین دختران و پسران در این پژوهش تفاوت معناداری مشاهده نشد که این یافته با یافته های ادوارد و همکاران(1998) مبنی بر این که زنان بیش تر از مردان،به دنبال یافتن حمایت عاطفی هستند و همچنین با یافته های آزاد (1380) مبنی بر این که زنان حمایت اجتماعی بیشتری دریافت می کنند ناهمخوان است اما با یافته های میر سمیعی و ابراهیمی قوام (1387)همخوانی دارد. حمایت اجتماعی یکی از مهم ترین شکل های روابط اجتماعی است و برخورداری از آن و ادراک و تصور آن و همچنین نیاز به آن با توجه به سن،جنس،شخصیت و حتی فرهنگ می تواند متفاوت باشد. از طرفی دیگر در هر مرحله از زندگی،نیز ممکن است جنبه هایی از حمایت اهمیت پیدا کند و نسبت به جنبه های دیگر آن اثرات بیشتری داشته باشد. امروزه به دلیل دشوار شدن شرایط زندگی، مردان نیز به اندازه زنان به حمایت اجتماعی نیاز دارند(میرسمیعی و ابراهیمی قوام،1387). فرضیه هفتم بین دختران و پسران از لحاظ میزان اضطراب و خودکارآمدی تفاوت معنادار وجود دارد. نتایج نشان دادند که از نظر خودکارآمدی بین دانشجویان دختر و پسر تفاوت معناداری وجود ندارد و هر دو گروه از نظر خودکارآمدی در یک سطح قرار داشتند. این یافته از یک سو با یافته های پاجارس (1994) ناهمخوان است اما با یافته های تمدنی و همکاران(1389) و عبدی نیا (1377) همخوانی دارد. تفاوت های جنسیتی در باورهای خودکارآمدی ناشی از عوامل بیولوژیکی نمی باشد بلکه به نظر می رسد ادراک از نقش ها و الگوهای جنسیتی،ادراک نادرست از تواناییها و قابلیت ها،فقدان مهارت یا آمادگی،عدم برابری در روش و الگوهای تدریس و فرصت های آموزش،انتظارات بازده پایین از جمله عواملی می باشند که بر اساس نحوه انتقال و ارزش دهی فرهنگی- اجتماعی و از طریق رسانه ها، نهادهای دولتی، نهادهای اجتماعی و مدرسه و خانه بر تفاوت های جنسیتی تاثیر بسزایی می گذارند(میرسمیعی و ابراهیمی قوام،1387). نتایج نشان دادند که از نظر میزان اضطراب بین دانشجویان دختر و پسر تفاوت معناداری وجود ندارد که این یافته با یافته های برنهام و همکاران(1995)،استروب و همکاران(1985) مبنی بر اینکه زنان اضطراب بیشتری را نسبت به مردان گزارش می کنند نا همخوان است اما با یافته های کرینگ وگوردن(1998)،پن بیکر و همکاران( 1987) مبنی بر عدم تفاوت معنادار بین دو جنس همخوانی دارد.

۱۵ صفحه ی اول

برای دانلود 15 صفحه اول باید عضویت طلایی داشته باشید

اگر عضو سایت هستید لطفا وارد حساب کاربری خود شوید

منابع مشابه

رابطه بین خودکارآمدی و خودشکوفایی با راهبردهای مقابله ای در دانشجویان

 مقدمه: راهبردهای مقابله ­ ای به تلاش ­ های شناختی و رفتاری جهت پیشگیری، مدیریت و کاهش استرس اشاره دارند که افراد در موقعیت ­ های استرس ­ زا از آن­ها استفاده می ­ کنند. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین خودکارآمدی و خودشکوفایی با راهبردهای مقابله ­ ای در دانشجویان دانشگاه گیلان انجام شد.  روش ­ ها: این مطالعه یک پژوهش توصیفی- تحلیلی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویانی است که در...

متن کامل

رابطه خودکارآمدی تحصیلی با استرس ادراک شده، راهبردهای مقابله ای و حمایت های اجتماعی ادراک شده در دانشجویان دانشگاه گیلان

مقدمه: باورهای فراگیران در مورد توانایی های خود در فرایند تحصیل در قالب خودکارآمدی تحصیلی تعریف می شود که تحقق آن متاثر از عوامل مختلفی است. پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه بین خودکارآمدی تحصیلی با استرس ادراک شده، راهبردهای مقابله ای و حمایت های اجتماعی ادراک شده در دانشجویان دانشگاه گیلان انجام شد. روش ها: در این پژوهش توصیفی همبستگی جامعه پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشکده ادبیات و علوم انسان...

متن کامل

رابطه ی خودکارآمدی با هوش هیجانی و حمایت اجتماعی ادراک شده در دانشجویان دانشگاه تهران

زمینه و هدف: خانواده و محیط اجتماعی نقش مهمی در پرورش استعدادها و سلامت داشته و باور به خودکارآمدی را ارتقاء می بخشد. نظریه ی خودکارآمدی بر این فرض مبتنی است که باور افراد در مورد توانایی ها و استعدادهایشان اثرات مطلوبی بر اعمال آنها داشته و مهم ترین عامل تعیین کننده رفتار است. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه هوش هیجانی و حمایت اجتماعی با خودکارآمدی انجام گرفت. روش تحقیق: روش پژوهش از نوع توصیف...

متن کامل

رابطه امید و خودکارآمدی با سازگاری تحصیلی در دانشجویان کارشناسی دانشگاه رازی کرمانشاه

The purpose of this study, the relationship between hope and self-efficacy and academic adjustment among undergraduate students at Raze University in Kermanshah, The study was descriptive and correlation. 1- Hope questionnaire to collect data from devices.2- Self-Efficacy Questionnaire and, 3- academic adjustment questionnaire was used. To analyze the data, descriptive statistical tests, correl...

متن کامل

رابطه ی بین راهبردهای مقابله ای و شادکامی دانشجویان

پژوهش حاضر به بررسی رابطه­ی بین راهبردهای مقابله­ای و شادکامی دانشجویان پرداخته است. در این تحقیق که از نوع توصیفی است تعداد 384 نفر به طور تصادفی از دانشجویان رشته­های مختلف برگزیده شدند و در بین آنها پرسشنامه راهبردهای مقابله­ای لازاروس- فولکمن و مقیاس شادکامی دانشگاه مموریال نیوفاندلند (مونش) اجرا گردید. نتایج مطالعه، همبستگی مثبت و معنی­داری (01/0­p

متن کامل

رابطه بین خودکارآمدی و خودشکوفایی با راهبردهای مقابله ای در دانشجویان

مقدمه: راهبردهای مقابله ­ ای به تلاش ­ های شناختی و رفتاری جهت پیشگیری، مدیریت و کاهش استرس اشاره دارند که افراد در موقعیت ­ های استرس ­ زا از آن­ها استفاده می ­ کنند. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین خودکارآمدی و خودشکوفایی با راهبردهای مقابله ­ ای در دانشجویان دانشگاه گیلان انجام شد.  روش ­ ها: این مطالعه یک پژوهش توصیفی- تحلیلی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویانی است که در ...

متن کامل

منابع من

با ذخیره ی این منبع در منابع من، دسترسی به آن را برای استفاده های بعدی آسان تر کنید

ذخیره در منابع من قبلا به منابع من ذحیره شده

{@ msg_add @}


نوع سند: پایان نامه

وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه رازی - دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی

میزبانی شده توسط پلتفرم ابری doprax.com

copyright © 2015-2023