: فانتزی در هفت پیکر نظامی ؛ پژوهشی در چیستی فانتزی و تحلیل عناصر فانتاستیک منظومه هفت پیکر

پایان نامه
چکیده

فانتزی در حقیقت اوج واقع بینی است در جهانی که سراسر ناممکن می نماید و رویایی و آرمان گونه است. فانتزی سفری است که آرزوی بشر را برای انتقال به دنیایی فراسوی دنیایی که ما می شناسیم و یا افسون شدن در آن دنیا و یا دیدن پرتوهایی از آن جهان در عالم واقع را برآورده می سازد. فانتزی سرچشمه ای از امید و هراس، حیرت و شگفتی، لذت و شادی و دنیایی از رمز و راز را برای انسان به ارمغان می آورد که در هیچ کجای دیگر برای او دست یافتنی نیست. فانتزی در حکم یک گونه ی ادبی – روایی است که با ترکیب امر واقع با امر ناممکن و شگفت، در پی ساختن جهانی کاملاً متفاوت و گاه متضاد با جهان معمول و آشنای ماست. فانتزی بخشی از ادبیات است که در آن وقایع و رخدادها، خلق فضاها و تجلی شخصیت های داستانی خارج از محدوده ی باور صورت می گیرد. در داستان های فانتزی همه ی پدیده های ناممکن، ممکن و شدنی است. نیاز عمیق انسان، چه در روزگاران گذشته و چه در دنیای نو به تخیل و خیال پردازی و بیان آرزوهای دست نیافتنی، انکارناپذیر است و انسان همواره برای رهایی از یکنواختی و اضطراب دنیای واقعی با استفاده از نیروی خیال به آفرینش دنیایی غیرواقعی و آرمانی خود پرداخته است. انسان عصر کهن، آرامش و آرمان های خود را در اسطوره ها، حماسه ها، افسانه ها و قصه ها می کاوید و انسان عصر مدرن، برای رسیدن به آرزوهای خود به فانتزی پناه می برد. پرسش از فانتزی در متون کهن، تالی این مقدمه است که سرتاسر ادبیات فانتاستیک، برآمده از بازآفرینی انگاره ها و روایت های داستانی کهن است. از این رو شناخت عناصر خیالین و فانتاستیک متون روایی کهن به ما کمک می کند تا علی رغم تنوع در اشکال و فرم های ارائه ی داستانی و نمایشی و هنری نو، درون مایه های تکرار شونده را ردیابی کنیم و بدین ترتیب آرزوها و پرداخته های ذهنی نیاکانمان را دوباره و چندباره فرا خوانیم و بشناسیم . در پـاسخ به همین ضـرورت بود کـه مـوضوع پژوهش خود را تحت عنوان فانتزی در هفت پیکر نظامی ؛ پژوهشی در چیستی فانتزی و تحلیل عناصر فانتاستیک منظومه ی هفت پیکر را پس از ماه ها گفتگو و مشاوره با استاد گرانقدرم برگزیدم. پژوهش حاضر می تواند بخشی از پژوهش دراز دامنی باشد که با رسیدن دیگر گونه های ادبیات روایی فارسی، مانند حماسه ها، رمانس ها، افسانه های کهن و قصه های عامیانه و قومی ... در غایت امر، پیشینه، مولفه ها و مختصات فانتزی ایرانی را تبیین سازد. دست یابی به چنین هدفی می تواند امکانات بی نظیری را به آفرینندگان فراورده های خلاقه در حوضه ی ادبیات کودک و نوجوان عرضه دارد و آن ها را در ابداع و آفرینش موقعیت های فانتاستیک که بومی جهان ایرانی است و ریشه در گنجینه ی غنی ذهن و ادبیات کلاسیک فارسی دارد ، یاری رساند و این هدف یا آرزو ، ضرورت پژوهش حاضر را دوچندان کرده است . پس از گردآوری ، مطالعه و تحقیق در منابع نظری معتبر در باب فانتزی ، ماهیت و گونه ها و پیشینه ی آن و نیز بازخوانی مطالعات قابل توجه درباره ی نظامی و به ویژه اثر چندلایه و پر رمز و رازش هفت پیکر ، حاصل کار در پنج فصل به قرار زیر تدوین یافت : فصل اول : کلیات که شامل بخش هایی چون مقدمه، روش تحقیق ، اهداف تحقیق ، بیان مسئله و سوالات تحقیق ، سابقه و ضرورت انجام تحقیق است. فصل دوم : فانتزی ، چیستی ، گونه ها و پیشینه ی آن که عناوینی چون چیستی فانتزی ، عناصر فانتزی ، تفاوت افسانه های کهن و فانتزی ، انواع فانتزی ، پیشینه ی فانتزی در غرب ، پشینه ی فانتزی در ایران را در بر می گیرد. فصل سوم : نگاهی به هفت پیکر که مباحثی چون هفت پیکر وضعیت فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی روزگار نظامی نگاه نظامی به روزگار خویش آرمان شهر نظامی آرمان شهر در هفت پیکر را در خود جا داده است. ساختار هفت پیکر حکایت از آن جا آغاز می شود که یزدگرد اول ، پادشاه ظالم و ستمگر ساسانی ، از ترس این که فرزندش در روزگار جوانی به رقابت با پدر برخیزد، به پیشنهاد اخترشناسان ، بهرام را به نعمان ، پادشاه دست نشانده ی حیره، می سپارد. بهرام در کاخ خورنق ، پرورش می یابد و شمشیربازی و سوارکاری را به خوبی فرا می گیرد و شهسوار دوران خود می شود. تیـر اگـر بـر نشـانه ای رانـدی جـعـبـه را بـر نشـانـه بـنشـانـدی نیزش از حلق شیر، حلقه ربای تیغش از قفل گنج، حلقه گشای روزی بهرام در بازگشت از شکار، در کاخ خورنق حجره ای در بسته را می یابد که هرگز کسی بر آن قدم نگذاشته است. در را می گشاید، پیکر هفت شاهدخت را می بیند که بر دیوار اتاق ترسیم شده و تصویر بهرام را چون نگینی درمیان گرفته اند وبدین ترتیب «مهر آن دختران زیباروی / در دلش جای کرد موی به موی». بهرام که با دیدن آن تصاویر به سرنوشت خود آگاه می شود ، پس از مرگ پدر تاج پادشاهی را از آن خود می کند و دختران پادشاهان هفت اقلیم را خواستگاری کرده و پس از تصاحب هفت شاهزاده بانو ، دستور ساخت هفت گنبد را مطابق قوانین سعد و نحس نجوم صادر می نماید تا در هر روز هفته ، سرخوش و آسوده ، در حالی که کاملاً به رنگ متناسب با گنبد ویژه ی آن روز درآمده ، با شاهزاده بانویی از اقلیم هم طالع با آن گنبد خلوت کند و پس از شنیدن قصه ای از زبان شاهزاده از او کام گیرد. در سومین و آخرین بخش این منظومه، بهرام به خودآگاهی می رسد . او پس از محاکمه و مجازات وزیر خیانتکار خود «راست روشن» ، از هفت پیکر و همه ی خوشی های این جهانی دست می شوید و به زیبایی عدل دل می بندد . بهرام که از خواب غفلت به بیداری آگاهی رسیده است ، در واپسین عمر، هفت گنبد را به هفت آتشکده تبدیل می کند و بر هر کدام موبدی می گمارد و از سر صدق خداپرست می شود و سرانجام به دنبال گوری روانهی غاری می شود و هرگز باز نمی گردد. نکته ی قابل توجه در نگاهی اجمالی به ساختار هفت پیکر این است که شاعر نماد پرداز گنجه ، این منظومه را آگاهانه در گستره ی زمانی ایران باستان ، ایران پیش از اسلام، قرار می دهد . این گذشته نگری به شاعر اجازه می دهد در دو عرصه ی زمانی و زیباشناختی رفت و آمد کند . نظامی گذشته ای دور را ترسیم می کند تا بتواند به دلخواه خیال پردازی کند و در همان حال ، این دوره ی به سر آمده ، هر چند آرمانی شده را ، به رنگ و روی زمان خود در آورد. چنان که از همین نگاه فشرده دریافت می شود ، ساختار کلی هفت پیکر و روایت کلان آن نیز ، همچون محتوای داستانی هفت گنبد آن از رویکردی فانتاستیک برخوردار است . در حقیقت تلفیق بدیع گونه های ادبی مختلف (روایت تاریخی، حماسی و اسطوره ای ، داستان های غنایی و گاه طنز) وجهی فانتاستیک به منظومه داده است. فصل چهارم این پژوهش به جلوه های فانتزی در هفت پیکر می پردازد . در این فصل که تنه ی اصلی پژوهش حاضر را تشکیل می دهد ، پس از بیان خلاصه ای از داستان هر گنبد، به تحلیل وجه فانتاستیک آن داستان ، تحلیل نمادها و نشانه های رمزی و در نهایت بیان جایگاه آن داستان در سیر کلی روایت کلان داستان زندگی بهرام پرداخته شده است . برای آشنایی بیشتر حضار گرامی به عنوان مثال به تحلیل گنبد اول (گنبد سیاه) می پردازیم. خلاصه ی داستان: شاهزاده ی هندی سیاه پوش در روز شنبه نقل می کند که در دربار پدرش زنی نیک خوی بود و سرتاسر سیاه پوش. زن نیک خوی پس از اصرار فراوان راز سیاه پوشی خود را چنان بیان کرد که در گذشته کنیز پادشاهی بودم که در مهمان خانه ای که در کاخش بنا شده بود پذیرای مهمانان زیادی می شد . پادشاه ناگهان ناپدید شد و پس از مدتی در حالی که سرتا پا سیاه پوشیده بود بازگشت و دلیل سیاه پوشی خود را این گونه نقل کرد که: «شبی از یکی از مهمانان سیاه پوشش شنیده است که در چین شهری است به نام مدهوشان ؛ که اگر چه جای خوب و لذت بخشی است اما هر کس پا بر آن بگذارد سیه پوش می شود. پادشاه به مدهوشان رفته و به راهنمایی قصابی خوش سیرت در سبدی که ریسمانی به آن بسته شده است می نشیند . سبد پرواز می کند و پادشاه بین زمین و آسمان معلق می ماند . پس از چندی با گرفتن چنگال پرنده ای مهیب ، در مرغزاری خوش و خرم فرود می آید که هرگز مانند آن را ندیده است . شب هنگام پادشاه خود را در مجلس بزمی می بیند که بانویی زیباروی در رأس آن بر تخت نشسته است . بانوی زیبا از حضور پادشاه آگاه شده او را فرا می خواند و نزد خود می نشاند و در پایان مجلس ، پادشاه شب را با کنیز زیبارویی که بانوی پریان به وی پیشنهاد می کند به صبح می رساند و این ماجرا همه شب تکرار می شود تا اینکه در شب سی ام ، پادشاه برای بهره مندی از بانوی پریان اصرار می ورزد و بانو پیشنهاد می کند پادشاه با چشمان بسته وی را در آغوش بگیرد ، پادشاه چشمانش را می بندد . تا پلک می گشاید خود را در سبد و کنار مرد قصاب می یابد و بدین ترتیب پادشاه از روی تظلم و فریبی که از بانوی زیباروی خورده است ، سیاه می پوشد. تحلیل داستان داستان در فضایی واقع گرایانه و عینی آغاز می شود و همه چیز از جنس جهان فروتری و واقعی است تا آن جا که پادشاه به راهنمایی قصاب در سبد می نشیند و ناگهان سبد به شکل پرنده ای در می آید و به آسمان می رود. و توسط پرنده ای عظیم الجثه با بال و پری مانند شاخ و برگ درخت و پاهایی مانند پایه ی تخت و منقاری چون ستونی کشیده ، پس از نیم روز پرواز در آسمان ، فرود می آید . بدین ترتیب داستان با ترفند سبد پران و سپس پرنده ی کوه پیکر ، شخصیت اصلی داستان را از جهان فروتری به دنیای فراتری و فانتاستیک می برد و این از ویژگی های فانتزی نو است که می کوشد تا با ترفند یا تمهیدی منطقی و باورپذیر دو جهان فروتر و فراتر را به هم پیوند دهد . پادشاه پس از ورود به جهان فراتری ، خویشتن را در باغی می بیند که تا به حال پای آدمی به آن نرسیده است. نظامی این جهان دیگرگون را همانند بهشت عدن یا تصویری که در نزد مسلمانان از بهشت وجود دارد توصیف می کند . به عبارتی ، جهان فانتاستیک این داستان با تصویر و رویای بهشت منطبق می شود. شخصیت های این داستان عمدتاً انسانی یا شبه انسانی هستند. به جز آن پرنده ی کوه پیکر که درحکم حلقه ی پیوند جهان واقعی به جهان فرا واقعی است ، دیگر شخصیت ها انسانی اند و رفتاری غیر طبیعی یا فراطبیعی از خود بروز نمی دهند . حوران زیباروی این جهان هم به شکل انسان تصویر شده اند و با تصوری که ما از دختران بهشتی در سنت اسلامی داریم ، تفاوتی ندارند. تخیل موجود در داستان را می توان تخیل جادویی دانست هر چند دراین جا از اشیاء و اوراد جادویی بهره گرفته نمی شود. ولی سیر پیش رفتن کارها و در پایان محو شدن ناگهانی آن جهان فراتری و شخصیت های موجود درآن ، از تخیل جادویی پیروی می کند. داستان گنبد سیاه به لحاظ ساختاری از داستان های دیگر گنبدها ، پیچیده تر است. این داستان از خشونت شبه گوتیک که در داستان های دیگر هفت پیکر دیده می شود عاری است . با این حال ، در ابعاد مختلف و بدیعی ، از عناصر فانتزی بهره گرفته است . فانتزی مکانی در پرواز پادشاه با سبد ، و نیز انتقال شخصیت اصلی داستان به کمک پرنده غول پیکر ، به عالم فراتری آرزوها ،کاملاً بارز است . تبدیل سبد به شیئی پرنده ، خود گویای نوعی از فانتزی اجسام است . در تحلیل هفت پیکر توجه به «رنگ» ضروری است . در داستان گنبد سیاه نیز رنگ در خلق فضای متناسب با پیام و دیگر نمادهای داستان تاثیر شایانی دارد و ارتباط میان رنگ سیاه این گنبد با داستان روایت شده درآن قابل تأمل است . ازیک سو اعمال جادویی بسیاری که در این داستان به چشم می خورد ارتباط جادو را با رنگ سیاه برجسته می کند و از سوی دیگر در این گنبد بر خلاف ماجراهای دیگر گنبدها ، عاشق از وصال مطلوب خود بی نصیب می ماند و از ماتم این محرومیت ، سیاه می پوشد. درباره ی ارتباط رنگ سیاه با نحوست کیوان یا زحل و پیوندش با هند گفته اند که ریشه در نجوم بابلی و فرهنگ صابئیان «حران» دارد. اما نکته ای که درباره ی ساختار روایت در داستان شاه سیاه پوشان شایان توجه است ، ویژگی داستان در داستان بودن آن است که در دیگر داستان های هفت پیکر نیز تکرار می شود. بحران آغازین این داستان که مخاطب را در تعلیق قرار می دهد ، سیاه جامه بودن دختر پادشاه اقلیم اول و تمام داستان سیر رمزگشایی از یک نماد است. این جاست که مسیر طی شده توسط قهرمان ، در سلسله آزمون های عمودی رو به درون یک حقیقت شکل می گیرد. هر بخشی از داستان ، به معنای طی یک مرحله برای رسیدن به حقیقت غایی مورد پرسش مخاطب است و به همین دلیل روندی عمودی نه رو به بالا که رو به عمق حقیقت دارد : پوسته به هسته . این الگوی فانتزی، بیانگر انگاره ی حفاظت از حقیقت است: قصه ی گنبد سیاه در زیر متن خود، به مخاطب چنین می رساند که حقیقت دشواریاب ، بایستی در لایه هایی از آزمون محافظت شود و گرنه اهمیت آن در آسان یابی آن مغفول می ماند. در فصل پایانی ، از مجموعه ی تحلیل ها و مباحث طرح شده ، نتیجه گیری شده است که یافته های نهایی را می توان به اختصار چنین برشمرد : منظومه ی هفت پیکر نظامی که گونه های مختلف ادبی (حماسی، غنایی و عاشقانه، عرفانی، رمزی و حتی فگاهی) را در ترکیبی خلاقانه به کار بسته است ، اگر چه در ظاهر و پوسته اثری عمدتاً واقع گرا و رئالیستی می نماید که با عینینت و واقیعت ها بیشتر در پیوند و کنش است، در زیر ساخت خود رمزی و سرشار از نمادهایی است که در پیوند با عناصر فانتاستیک ، به فراسوی واقیعت ملموس و معهود می رود. جلوه های فانتزی در هفت پیکر، بیشتر در آن مقاطعی از روایت اوج می گیرد که بیان مفاهیم معنوی و رمزی در هیأت زبان و تصویر واقعی ، ناشدنی است . یا به عرصه ای مبهم و ناتمام می انجامد . در گنبد سیاه ، سرخ و پیروزه ای کاربست تفکر فانتاستیک به میزان قابل توجهی نسبت به افسانه های دیگر گنبدها ، اوج و غلظت می گیرد . در افسانه ی گنبد سیاه ، فانتزی مکانی در پرواز پادشاه با سبد و نیز انتقال شخصیت اصلی داستان به کمک پرنده ی غول پیکر، به عالم آرزوها که بی شباهت با بهشت در سنت اسلامی نیست، کاملاً هویدا است : و تبدیل سبد به شیئی پرنده، خود نوعی از فانتزی اجسام است. در افسانه ی گنبد سرخ ، کاربست طلسم ، جادو و کـهن الگـوی آزمـون است کـه فـانتـزی را تـوش و تـوان می بخشد و در گنبد پیروزه رنگ، بازی ها و رفت و برگشت های مکرر میان خیال و واقیعت ، مهم ترین عنصر ساختاری فانتزی را شکل داده است. کوتاه سخن اینکه نظامی در این منظومه ی شگفت ، با بهره گیری از همه ی امکانات زبانی و بیانی ، پیچیده ترین مسایل روان و دغدغه های جان را به شیواترین وجه با خواننده در میان می گذارد. او در آن واحد ، معنا را جسمانی و ماده را روحانی می کند : آسمان و زمین را به هم پیوند می زند تا ماده و معنا یکی شود . نظامی در هفت پیکر رنگینش، به یاری جادوی توان ناب زبان فارسی در کاربردهای اشارت آمیز و نمادین، از درون رنگ و شکل و عدد و واژه ، جهانی ناپدیدار را به پدیداری می رساند . جهانی که هر چند آرمانی است اما نزدیک، زمینی و تجربه پذیر است؛ بدین گونه ، شاعری که دل آزرده از نابسامانی ها و نابهنجاری های زمانه است، سرانجام در جهانی سراپا کمال که از واژه و کلام می سازد ، به آرامش می رسد.

۱۵ صفحه ی اول

برای دانلود 15 صفحه اول باید عضویت طلایی داشته باشید

اگر عضو سایت هستید لطفا وارد حساب کاربری خود شوید

منابع مشابه

فانتزی در اسکندرنامه نظامی، پژوهشی در چیستی فانتزی و تحلیل عناصر فانتاستیک منظومه ی اسکندرنامه

فانتزی تخیلی ترین گونه داستانی است که در پی ساختن دنیایی متفاوت با دنیای واقعیت است، دنیای سراسر شگفتی، حیرت و فرح بخشی که قوانین و چارچوب های جاری روزمره را در هم می شکند تا از این طریق انسان را به آرامش برساند. در ایران فانتزی نوین عمری کوتاه تر از دو دهه دارد، اما شکل کهن و کلاسیک آن در فرهنگ ایران سابقه ای طولانی دارد، نظامی گنجوی یکی از بزرگ ترین و خیال پرداز ترین شاعران داستان سرای ایران...

15 صفحه اول

تحلیل روایت در هفت پیکر نظامی

هدف از این مقاله تحلیل روایت در هفت پیکر نظامی و مطالعة عناصر تشکیل‌دهندة روایت یعنی شخص روایت کننده، قهرمان/راوی ، مخاطب و نقش روایت است. بدین ترتیب ساختار حکایت‌های هفت شاهزاده خانم و هفت زندانی داستان که چرخه‌های حکایت اصلی یعنی منظومة هفت‌پیکر را تشکیل می‌دهند، در این مقاله مورد مطالعه قرار گرفته و به انواع و عملکردهای روایت و تنوع آواهای روایی موجود در این اثر پی برده خواهد شد.

متن کامل

تحلیل نماد غار در هفت پیکر نظامی

نظامی گنجوی را می توان به عنوان یکی از چهره های برجسته نماد پردازی در ادبیات فارسی به شمار آورد. در میان آثار ارزشمند این شاعر بزرگ، هفت پیکر اثری کاملاً رمزی است که هر یک از اجزا و تصاویر آن می تواند به صورت نمادین تفسیر شود. یکی از مهمترینِ این تصاویر، تصویر «غار» است که نقش پررنگ و برجسته ای در سراسر اپیزودهای (حادثه های فرعی) این کتاب ارزشمند دارد. سؤال اصلی این پژوهش، این است که ایماژ «غار» ...

متن کامل

نگاهی به عناصر داستانی در هفت پیکر نظامی

درباره‌ی نظامی، اگرچه بسیار سخن گفته شده است و اثر گران‌قدر وی، هفت پیکر، بارها از دیدگاه‌های متعدد و گوناگون اعم از محتوایی و غنایی و ساختاری کاویده شده است؛ اما، این اثر ارزشمند به ویژه بخش هفت گنبد آن کمتر بر اساس ساختار داستانی آن تحلیل شده و عناصر داستانی این اثر شناسانده شده است. از این رو بررسی این اثر با شیوه‌ای توصیفی ـ تحلیلی می‌تواند ساختار اندیشگانی نظامی را در پردازش قصه‌های زیبای ...

متن کامل

مقایسة «هفت اختر» عبدی بیک شیرازی و «هفت پیکر» نظامی

عبدی بیک شیرازی، شاعر، حکیم و دبیر شاه طهماسب صفوی که در سیاق و ترسل با کفایتی تمام عهده‌دار منصب استیفا بود، از نظیره‌پردازانِ نظامی گنجوی به شمار می‌رود که در جواب «خمسة» او به سرودن سه خمسه پرداخته است. «هفت اختر» نیز یکی از مثنوی‌های اوست که در قفای «هفت پیکر» سروده شده است. این گفتار ضمن مقایسه و بررسی مشابهت‌ها و مباینت‌های این دو اثر، از حیث محتوا و ساختار، نشان می‌دهد که عبدی بیک با تبحّر...

متن کامل

منابع من

با ذخیره ی این منبع در منابع من، دسترسی به آن را برای استفاده های بعدی آسان تر کنید

ذخیره در منابع من قبلا به منابع من ذحیره شده

{@ msg_add @}


نوع سند: پایان نامه

وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هرمزگان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی

کلمات کلیدی

میزبانی شده توسط پلتفرم ابری doprax.com

copyright © 2015-2023