نام پژوهشگر: کوسار نصیری هانیس

مشخصه سازی تشدید مغناطیسی (mr) بافت های مغزی با استفاده از تکنیک افزایش کنتراست دینامیک (dce)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز 1388
  کوسار نصیری هانیس   رضا فقیهی

روش های مختلف تصویربرداریmri همیشه در تشخیص و درجه بندی نوع و میزان پیشرفته بودن مشخصه های منحصر بفرد ذاتی تومور های مغزی پیشتاز بوده است. انتخاب روش تصویربرداری و رشته ی پالسی مناسب میتواند در دقیقتر و بهینه ترکردن تشخیص و درجه بندی بافت های پاتولوژیک راهگشا باشد. در این مطالعه سعی ما بر این بود که با استفاده از روش تصویربرداری افزایش کنتراست دینامیک ام- آر (dce-mr) و با انتخاب رشته ی پالسیtomrop به بررسی مشخصه های رفتاری تومور مغزی وبافت نرمال متناظر در مدل حیوانی موش بپردازیم , و نیزرابطه خطی بین تغییر آهنگ آسایش طولی و ریلکسیویتی کنتراست ساز را به شکل عملی بررسی کنیم. به منظور نیل به اهداف این تحقیق ابتدا با استفاده از تصویربرداریmr از تیوب های ژل فانتوم حاوی درصد های متفاوت از سرم آلبومین و گادولینیوم سعی در تخمین زمان آسایش طولی t1 با استفاده از دو الگوریتم محاسباتی مستقل گاوس-نیوتن و سیمپلکس (متعارف) کرد که استفاده از دو الگوریتم مستقل محاسباتی توانست در بررسی نحوه ی تخمین و تفاوت های برآوردی t1و تغییرات آهنگ آسایش طولی ?r1 این دو الگوریتم مستقل ما را یاری کند. نتایج چاپ شده هماهنگی کاملا بالایی بین تخمین های این دو الگوریتم مستقل در هر دو ناحیه بافتی را نشان دادند. در همین مطالعه به بررسی وابستگی ریلکسیویتی گادولینیوم به عنوان کنتراست ساز به غلظت های مختلف سرم آلبومین و گادولینیوم پرداختیم. پس از این مرحله و در ادامه ما به بررسی مدل حیوانی دارای تومور مغزی رسیدیم و با استفاده از تزریق کنتراست ساز gd-bsa به مدل حیوانی، نحوه ی نشت (در صورت وجود)کنتراست ساز به بافت های مختلف(تومور و نرمال) را در مقایسه با تصاویر mr قبل از تزریق، بررسی کردیم ; همچنین خطی بودن آهنگ آسایش طولی و غلظت تجمعی کنتراست ساز را در مغز مدل حیوانی مورد مطالعه ی عملی قرار دادیم. نتایج با توجه به این واقعیت که زمان آسایش طولی t1 بافت تومور کاهش و مقدار مطلوب ?r1 افزایش را نسبت به بافت نرمال نشان میدهند، نشت کنتراست ساز را در بافت تومور حکایت می کردند. در مرحله ی بعدی تحقیق نیز با بررسی و مقایسه روند هماهنگی جذب کنتراست ساز در بافت( که نشانگر آن تغییرات r1 است) با استاندارد طلایی quantitative-autoradiography نتایج حاکی از هماهنگی بالای غلظت تخمین زده شده توسط qar در مقایسه با روش mr در بافت تومور بود که توسط هر دو الگوریتم محاسباتی مستقل گاوس-نیوتن و سیمپلکس نیز تائید گردید و این سبب تعریف و مشخصه سازی بافتهای مغزی مورد مطالعه وتایید نشتی کنتراست ساز در بافت تومور بر خلاف بافت نرمال و نیز بررسی عملی خطی بودن این رابطه گردید. علاوه بر این دستاورد، این موضوع دیدگاه جدیدی را در زمینه ی استفاده از یک روش محاسباتی دیگر علاوه بر سیمپلکس به دست داد و ثابت شد که مشخصه سازی بافتی به الگوریتم محاسباتی نیز وابسته است و مشاهده گردید که الگوریتم محاسباتی پیشنهادی نتایج قابل اعتمادتری را به دست میدهد.