نام پژوهشگر: میر سعید موسوی رضوی

ساخت اطلاعی در ترجمه نمایشنامه از انگلیسی به فارسی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1389
  میر سعید موسوی رضوی   غلامرضا تجویدی

حوزه ساخت اطلاعی جمله، که از زیرشاخه های منظورشناسی گفتمان در زبانشناسی محسوب می شود، از اهمیت ویژه ای در ترجمه برخوردار است. یکی از مهم ترین مفاهیم مطرح شده در این حوزه مفهومی است به نام نشانداری که در سطوح مختلف تحلیل زبانشناختی (از جمله سطح واژگانی، نحوی و ...) به آن پرداخته اند. بی شک استفاده از ساخت های نشاندار یکی از ابزاری است که گویشوران هر زبان به منظور ساماندهی پیام و افزایش معنا از آن بهره می برند، به این معنی که با استفاده از جمله ای نشاندار به جای جمله ای بی نشان، جزء یا اجزای معنایی تازه ای به معنای گزاره ای موجود افزوده می شود که به ایجاد معنای ارتباطی متفاوت با معنای ارتباطی جمله بی نشان منجر می شود. از آنجا که مترجمان عموما تلاش می کنند به معنای مورد نظر نویسنده/گوینده دست یابند و آن را به خواننده/شنونده منتقل کنند، آشنایی با مفهوم نشانداری، ساخت های نشاندار، خصوصیات و کارکردهای هر یک از این ساخت ها برای مترجمان ضروری می نماید. هدف اصلی تحقیق حاضر بررسی نحوه انتقال جملات نشاندار در ترجمه فارسی متون نمایشنامه ای انگلیسی و میزان مطابقت جملات متن مبدا و مقصد از منظر ساخت اطلاعی و معنای ارتباطی است. در فصل دوم پژوهش حاضر مروری بر پیشینه تاریخی مطالعات مربوط به ساخت اطلاعی صورت گرفت که در آن ابتدا بنیانهای روانشناختی بحث و سپس آرای نظریه پردازان برجسته این حوزه (متسیوس، فیرباس، هلیدی، لمبرکت، و والدووی) به فراخور حال مورد کنکاش قرار گرفت. در بخش دیگری از این فصل به توضیح مفهوم نشانداری و ترتیب (نشاندار و بی نشان) اجزای جمله، و نیز سه طبقه بندی از بین طبقه بندی های مختلف موجود از ساختهای نشاندار در زبان انگلیسی (طبقه بندی بیکر، بل، و اشمید) پرداختیم. و در نهایت نیز پژوهش های انجام شده به دست سیزده تن از پژوهشگران ایرانی در زمینه ساخت اطلاعی به اختصار ذکر شد. از میان سه چارچوب نظری اصلی برای انجام تحقیق در مطالعات ترجمه (که چسترمن و ویلیامز در کتاب معروف خود "the map" مطرح کرده اند)، پژوهش حاضر در چارچوب الگوی مقایسه ای صورت گرفته است. همچنین از آنجا که تحقیق حاضر با رویکردی زبانشناختی به ترجمه می نگرد، به اقتضای موضوع، کارکردگرایی(functionalism) به عنوان چارچوب نظری زبانشناختی مورد استفاده قرار گرفت. این پزوهش در صدد یافتن پاسخ برای دو پرسش زیر بوده است: 1. نسبت جملات نشاندار به جملات بی نشان در بخش انگلیسی پیکره موجود چیست؟ 2. تا چه میزان معنای ارتباطی جملات متن مقصد (فارسی) با معنای ارتباطی جملات نشاندار متن مبدا (انگلیسی) مطابقت دارد؟ پژوهش حاضر پژوهشی توصیفی-تحلیلی و پیکره-محور است که با استفاده از داده های به دست آمده از پیکره زبانی موجود، به توصیف و تحلیل موضوع تحقیق (ساخت اطلاعی در ترجمه) می پردازد. پیکره ای که به منظور انجام این پژوهش ایجاد شد شامل دو بخش انگلیسی و فارسی است. بخش انگلیسی پیکره متشکل از حدودا 3500 جمله موجود در دو نمایشنامه "ساحره سوزان" و "خاطره دو دوشنبه" نوشته آرتور میلر است و بخش فارسی پیکره شامل ترجمه آن. پس از استخراج جملات از متن این دو نمایشنامه انگلیسی، ترجمه فارسی هر یک از این جملات در مقابل جمله اصلی قرار داده شد. در مرحله بعد، از میان جملات انگلیسی موجود، جملات نشاندار استخراج و بر مبنای طبقه بندی بیکر، در گروه های مختلف قرار داده شدند. سپس جملات نشاندار انگلیسی با ترجمه های فارسی شان مقایسه و بررسی شدند. جملات نشانداری که دارای ترجمه نشاندار بودند، جزو موارد مطابقت نشانداری و جملات نشانداری که دارای ترجمه بی نشان بودند، جزو موارد عدم مطابقت نشانداری به شمار آورده شدند. نتایج به دست آمده در خصوص نسبت جملات نشاندار به جملات بی نشان حاکی از آن بود که نزدیک به 96 درصد از جملات موجود در بخش انگلیسی پیکره، جملات بی نشان بودند و تنها 4 درصد را جملات نشاندار تشکیل می داد. در خصوص میزان مطابقت جملات متن مبدا و مقصد از نظر نشانداری، یافته ها بیانگر آن بود که بیش از 61 درصد از جملات نشاندار انگلیسی دارای ترجمه نشاندار و بیش از 37 درصد از آنها دارای ترجمه بی نشان بودند. البته شایان ذکر است که میزان مطابقت نشانداری و نسبت ترجمه های نشاندار به ترجمه های بی نشان در گروه های مختلف جملات نشاندار با هم یکسان نبود و تفاوت های چشمگیر و قابل تأملی در بین آنها وجود داشت که به تفصیل در فصل چهارم مورد بحث قرار گرفته است. عدم آگاهی مترجم از ساخت های نشاندار و کارکردهای کلامی آنها چه در زبان مبدا و چه در زبان مقصد ممکن است منجر به تبدیل شدن این ساخت ها به ساخت های بی نشان در فرآیند ترجمه شود که در این صورت بخشی از معنای ارتباطی این جملات در ترجمه از بین می رود. حفظ نشانداری در ترجمه لزوما به معنای حفظ ترتیب اجزای جمله زبان مبدا در زبان مقصد نیست و چه بسا چنین کاری موجب بی نشان شدن ترجمه جمله ای نشاندار شود چرا که زبان های مختلف از ترتیب یکسانی برای اجزای جمله برخوردار نیستند. بنابراین مترجم باید تسلط مناسبی بر میزان نشانداری ساخت های مختلف در زبان مبدا و نیز زبان مقصد داشته باشند تا بتواند در ترجمه چنین جملاتی از آن بهره گیرد. آشنایی با ساخت اطلاعی، آگاهی از تفاوت بین معنای گزاره ای و معنای ارتباطی، آشنایی با ساخت های نشاندار و بی نشان و ویژگیها و کارکردهای کلامی هر یک، و نیز تسلط بر نحوه توزیع اطلاعات در سطح جمله مواردی مهم از مهارت های زبانی مورد نیاز مترجمان است که طراحان دروس دوره های تربیت مترجم باید به آن توجه ویژه ای داشته باشند. در پژوهش های پیکره-محور، هر چه پیکره بزرگتر و شمول آن گسترده تر باشد، نتایج حاصل تعمیم پذیرتر و مفیدتر خواهد بود. به نظر می رسد در صورت انجام چنین پژوهش هایی در آینده در مورد دیگر انواع متون، می توان با تجمیع پیکره های زبانی و کنار هم گذاشتن یافته های حاصل از چنین مطالعاتی به نتایجی فراگیرتر در خصوص راهکارهای موجود برای ترجمه مناسب ساخت های نشاندار از زبانهای دیگر به فارسی دست یافت. چنین یافته هایی قطعا دارای استفاده های آموزشی فراوانی خواهد بود.