نام پژوهشگر: فرزانه چهاربند

بررسی نقش آموزش پایه در تحقق اقتصاد دانایی محور در ایران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده اقتصاد 1388
  فرزانه چهاربند   فرشاد مومنی

الگوی نوظهور اقتصاد دانایی محور(knowledge based economy) و ورود به عصر دانایی، چندی است که موضوع مباحث اقتصادی- اجتماعی است. نهاده این الگو دانش و کاربرد آن است و در آن رشد استفاده از فناوری های مدرن در صنایع و متعاقب آن رشد کیفی نیروی کار ماهر و افزایش بهره وری از ویژگیهای اصلی خواهد بود. اما مقایسه این الگوی جدید با الگوهای قبلی مانند عصر کشاورزی و صنعتی نشان از آن دارد که فعالیت مبتنی بر دانش نیازمند آگاهی ها و آمادگی های پایه ای است که اکثریت وزن آن را سرمایه انسانی کارا تشکیل میدهد. بنابراین در شرایطی که مناسبات جهانی در حوزه اقتصاد بر اساس الگوی اقتصاد دانایی محور سامان می یابد، واردات فناوری و تقلید از کشورهای توسعه یافته بدون توجه به زیرساختهای این الگو، مشکل گشای مسائل اصلی کشورهای در حال توسعه نخواهد بود. بنابراین باید به دنبال راهی اساسی برای ساماندهی وضعیت ورود این دسته از کشورها به عصر دانایی بود. آموزش همواره رابطه ای خاص و تنگاتنگ با توسعه اقتصادی داشته و در عصر حاضر به دلیل وزن بالای دانش، نمود این رابطه بیشتر شده است. از این رو این تحقیق سعی دارد تا با بررسی این رابطه بصورت تئوریک و تجربی در مورد ایران، موجبات درک بهتر ساز و کارهای استفاده از ظرفیت های عصر دانایی را از طریق طرح مساله آموزش بطور کلی و آموزش پایه بطور خاص به عنوان یکی از نهادهای مهم اجتماعی تاثیرگذار بر شاخصهای اقتصادی و یکی از ارکان اصلی اقتصاد دانایی محور فراهم آورد. در این تحقیق از روش توصیفی- تحلیلی و علی استفاده شده تا در ابتدا به مفاهیم و تعاریف کلیدی این عصر پرداخته شود و سپس بر اساس روش شناسی بانک جهانی در مورد شاخص اقتصاد دانایی محور و مباحث تئوریک ذکر شده، وضعیت ایران در ارتباط با اقتصاد دانایی محور و آموزش روشن شود. در این راستا ترکیبی از نظریه نهادگرایان و نظریات فریره و لیوینگستون به عنوان مبنای نظری تحقیق در نظر گرفته شده است. یافته های این پژوهش نشان میدهد که طی سالهای 1375 تا 1388(2009-1995میلادی) علی رغم پیشرفت رتبه شاخص اقتصاد دانایی محور ایران در گروه همه کشورها و کشورهای با درآمد متوسط رو به پایین و ثابت ماندن آن در گروه کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، رتبه آموزش در هر سه گروه، دچار افت قابل ملاحظه ای بوده است که دلیل آن نیز ضعف در مقطع راهنمایی(آخرین حلقه از آموزش پایه) شناخته شد. از این رو، قسمت عمده ای از بررسی های این تحقیق به بررسی رابطه میان آموزش پایه و شاخص اقتصاد دانایی محور اختصاص داده شده است. علاوه بر این، بررسی دیگری مربوط به تاثیر آموزش بر عملکرد اقتصادی در قالب شاخصهایی چون توسعه انسانی، حاکمیت قانون، هرم تحصیلی نیروی کار، امتیازهای اعطا شده و ارزش افزوده در سالهای 1375 تا 1386(2009-1995میلادی) انجام شده است. از این دیدگاه نیز نتیجه آن بود که علی رغم رشد اقتصادی در ایران، آموزش رابطه معناداری با این شاخصها برقرار نکرده است که وجود فضای رانتی میتواند یک علت اصلی برای آن باشد. با عنایت به یافته های یاد شده، میتوان چنین نتیجه گیری کرد که تحقق هدف سند چشم انداز بیست ساله جمهوری اسلامی مبنی بر دستیابی به رتبه اول اقتصادی، فناوری و علمی در میان کشورهای منطقه با تکیه بر سرمایه انسانی، مستلزم تحول بنیادین در حوزه آموزش و پرورش عمومی در طراز شاخصهای منطقه ای و بین المللی است.