نام پژوهشگر: نیما ادهم
نیما ادهم همایون سلیمی
شاید بتوان گفت هیچ دو ملتی در طول تاریخ به اندازه ی دو تمدن کهن سال و با سابقه ی ایران و هند، پیوند ها و روابط نزدیکی با یکدیگر نداشته اند.در باورهای مردم این دو ملت، نکات مشترک فراوانی وجود دارد که از بارزترین آن ها نزدیکی و مشابهت هایی است که میان متون مقدسی چون اوستا و وداهای چهارگانه به خصوص ریگ ودا دیده می شود (بلخاری، 1384، ص ص177-184). از آن جا که مفاهیم موجود در ریگ ودا به عنوان اساس و پایه ی فرهنگ هندو، هر نویسنده ی هندو مسلکی و اثر در خور توجهی را تحت تأثیر خود قرار داده و اوستا نیز به عنوان یکی از دست آویزهای ارزشمند فردوسی برای خلق شاهنامه قلمداد می شود؛ می توان دو حماسه ی شاهنامه و رامایانا را با فرض وجود مضامینی مشترک که ریشه در ریگ ودا و اوستا دارند، در کنار هم مورد مطالعه قرار داد. . این پژوهش نیز، در نظر دارد با مقایسه و بررسی تطبیقی دو حماسه ی ارزشمند ایران و هند یعنی شاهنامه فردوسی و رامایانا، راه را برای شناخت بهتر اسطوره های ایرانی و هندی و بالطبع نگاره های منبعث از آن ها هموارتر ساخت. هدف از این تحقیق، کشف و شناسایی مضامین مشترک میان دو حماسه ی شاهنامه ی فردوسی و رامایانا در قالب بررسی تطبیقی و ریشه یابی آن ها به مدد نگاره هایی است که متأثر از مفاهیم این دو حماسه پدید آمده اند. امروزه به خصوص در چند دهه اخیر، اهمیت مطالعات تطبیقی هنر و لزوم توجه به آن در فضایی که حصار میان هنرها و رشته ها کنار رفته است، بیش از پیش، خود نمایی می کند. چرا که نگاه تطبیقی به هنر موجب می شود ساحت هایی نو در نوردیده شود تا از لابلای آنچه به اسمِ تاریخ، متعلق به دیروز دانسته شده، مفاهیمی نو کشف گردد. در حقیقت با استفاده از ابزار قدرتمند مطالعات تطبیقی، تشابهات و تفاوت های موضوعاتی که پیش از بررسی، تنها در وجوهی اندک با هم اشتراک داشته اند، آشکار می گردد.این رساله نیز، در حد توان خود می کوشد شخصیت های کلیدی شاهنامه و رامایانا را با استفاده از شیوه تطبیق مضمونی و با استفاده از دو روش توصیفی و تحلیلی، در کنار هم و با نگاهی متفاوت مورد بررسی قرار دهد. نکته قابل توجه آن که در پژوهش به شیوه تطبیق مضمونی، محدودیت زمانی و مکانی وجود ندارد و موضوعاتی واحد در یک یا چند بستر فرهنگی با یکدیگر مقایسه می شوند. از سوی دیگر، این تحقیق، به دلیل وارد شدن به حوزه هایی چون ادبیات و اسطوره شناسی در کنار بحث نگارگری، در قالب تطبیق میان رشته ای نیز قرار می گیرد. ضرورت این نوع نگاه، از آن جا آشکار می شود که هنر هر تمدنی در سایه مبانی فکری و اعتقادی مردم و ادبیات آن سرزمین، ظهور و بروز می یابد.این رساله از یک سو، متن اصلی حماسه ها و اسطوره های مرتبط با آن ها را مورد توجه قرار داده است و از سوی دیگر به میزان تأثیر گذاری این مفاهیم بر هنر نگارگری برخاسته از این دو حماسه، پرداخته است. در حقیقت، مضامین مشترک میان حماسه ها در پرتو نگاره های موجود بررسی و مقایسه شده اند.