نام پژوهشگر: عیسی اسفندیارپور بروجنی

تأثیر مقیاس بر نتایج روش ژئوپدولوژی در نقشه برداری خاک
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی شاهرود - دانشکده کشاورزی 1390
  زکیه رشیدی کوچی   عیسی اسفندیارپور بروجنی

ژئوپدولوژی یک روش سیستماتیک تجزیه و تحلیل سطوح ژئومرفیک برای نقشه برداری خاک است که به منظور صرفه جویی در زمان و هزینه ی مطالعات خاک، نتایج حاصل از مطالعات انجام شده در یک واحد ژئومرفیک را به سایر واحدهای مشابه موجود در منطقه ی مطالعاتی تعمیم می دهد. پرسش مهم این است که این برون یابی (تعمیم پذیری) داده های خاک تا چه حدمی تواند صحیح و قابل اعتماد باشد؟ در این راستا تأثیر مقیاس، نوع شکل اراضی و نیز نوع سامانه ی طبقه بندی خاک،بر قابلیت اعتماد نتایج روش ژئوپدولوژی مورد تحقیق قرار گرفت. برای این منظور، منطقه-ای به وسعت حدوداً 1500 هکتار در شرق دماوند انتخاب گردید. پس از تهیه ی نقشه تفسیری اولیه ی منطقه ی مطالعاتی بر روی عکس های هوایی با دو مقیاس 1:40000 و 1:55000، دو محدوده ی مشابهa و dاز سیمای سرزمینی پیدمونت و دو محدوده ی مشابهb و cاز سیمای اراضی تپه ماهوری انتخاب گردید. سپس، تعداد 13 خاک رخ در چهار محدوده ی انتخابی برای مقیاس 1:55000 و نیز تعداد 22 خاک رخ برای مقیاس 1:40000 حفر گردید. با تشریح و نمونه برداری از تمامی افق های ژنتیکی خاک رخ های مطالعاتی و انجام آزمایش های فیزیکی و شیمیایی لازم بر روی نمونه ها، رده بندی خاک رخ ها بر اساس سامانه ی طبقه بندی آمریکایی (2010) تا سطح فامیل و بر مبنای سامانه ی طبقه بندی جهانی (2007) تا سطح زیرواحد (شامل توصیف کننده های پیشوندی و پسوندی) نهایی گردید. در نهایت، نتایج طبقه بندی خاک های موجود در واحدهای ژئومرفیکی مشابه مورد مطالعه، برای هر مقیاس به طور جداگانه به دو روش استفاده از شاخص شباهت نسبی و نیز شاخص شباهت سورنسون، مورد مقایسه و تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایج حاکی از تأثیر قابل ملاحظه ی مقیاس بر نتایج روش ژئوپدولوژی بود؛ به طوری که میزان شباهت های تاکسونومیکی میان خاک های دو واحد مشابه موجود در پیدمونت ها و تپه ماهورها (با استفاده از هر دو روش شباهت نسبی و سورنسون) در مقیاس 1:40000، همواره و در همه ی سطوح، کمتر از مقیاس 1:55000 بود. از آن جایی که مناسب ترین مقیاس مطالعاتی برای روش ژئوپدولوژی، نیمه تفصیلی تا اجمالی ذکر شده است، باید گفت که نتایج پژوهش حاضر نشان داد که در بازه ی مطالعات نیمه تفصیلی نیز تغییر مقیاس بر نتایج روش ژئوپدولوژی اثرگذار بوده است. به علاوه، نتایج نشان داد که میزان شباهت میان محدوده های موجود در شکل اراضی پیدمونت نسبت به تپه-ماهورها بیشتر می باشد. به دیگر سخن، کارایی روش ژئوپدولوژی برای سیمای اراضی پیدمونت بالاتر بوده است. دلیل احتمالی این موضوع را می توان به تغییرپذیری کمتر شیب در اراضی پیدمونت (نسبت به اراضی تپه ماهوری) مرتبط دانست. هم چنین، برخلاف قابلیت بیشتر سامانه ی طبقه بندی جهانی در ارایه ی خصوصیات و واقعیات خاک های مطالعاتی، سامانه ی رده بندی آمریکایی در برآورد شباهت بین واحدهای ژئوپدولوژیک مشابه موفق تر عمل نموده است. یکی از دلایل احتمالی این موضوع را می توان انطباق سطوح سلسله مراتبی شش گانه ی موجود در روش ژئوپدولوژی، با سطوح مختلف سامانه ی رده بندی آمریکایی عنوان نمود. در هر حال، به منظور افزایش کارایی روش ژئوپدولوژی برای مقیاس های نیمه تفصیلی و بزرگ تر، اضافه نمودن یک سطح مطالعاتی جدیدتر و دقیق تر تحت عنوان "فاز شکل اراضی" به این روش توصیه می گردد. واژه هایکلیدی: ژئوپدولوژی، نقشه برداری خاک، مقیاس، برون یابی، شکل اراضی

برآورد عملکرد برنج با استفاده از روش‏ های زمین‏ آماری، شبکه های عصبی مصنوعی و رگرسیون چندگانه در شالیزارهای لشت نشای استان گیلان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ولی عصر (عج) - رفسنجان - دانشکده علوم کشاورزی 1391
  سجاد اسمعیل زاده کردخیلی   اردوان کمالی

چکیده پیش‏بینی عملکرد محصولات زراعی به‏دلیل اهمیتی که در برنامه‏ریزی اقتصادی دارند، همواره مورد توجه‏ی پژوهشگران بوده است. در این پژوهش سعی شده است تا ضمن پهنه‏بندی مکانی ویژگی‏های خاک با استفاده از تخمینگر زمین‏آماری کریجینگ، عملکرد محصول برنج توسط مدل‏های شبکه‏ی عصبی مصنوعی و رگرسیون چندگانه در شالیزارهای لشت‏نشای استان گیلان برآورد شود. برای این منظور، موقعیت 100 نقطه-ی مطالعاتی به طور تصادفی در مزارعی با عملکرد مختلف برنج بر روی نقشه‏ی توپوگرافی با مقیاس 1:25000 تعیین شدند. در مرحله‏ی بعد با مراجعه به صحرا در زمان برداشت محصول، توسط سامانه ی موقعیت‏یاب جهانی (gps) محل هر یک از نقاط مطالعاتی مشخص شدند. سپس از عمق صفر تا 30 سانتی متری خاک آن‏ها نمونه‏برداری گردید و نمونه‏های مذکور برای انجام تجزیه‏های فیزیکی و شیمیایی به آزمایشگاه منتقل شدند. هم‏زمان عملکرد ساقه و خوشه‏‏ی برنج نیز در مربعی به ابعاد 50 ×50 سانتی متر (مساحت 2500 سانتی‏متر مربع) اطراف هر نقطه‏ی مطالعاتی به کمک ترازو اندازه‏گیری شد. پس از پهنه‏بندی مکانی ویژگی‏های خاک توسط تخمینگر زمین‏آماری کریجینگ، فسفر قابل استفاده، درصد ماده‏ی آلی، قابلیت هدایت الکتریکی عصاره‏ی اشباع خاک و واکنش خاک توسط مدل‏های شبکه‏‏ی عصبی مصنوعی و رگرسیون چندگانه به‏عنوان مهم‏ترین ویژگی‏های موثر در عملکرد برنج تعیین شدند و عملکرد محصول بر اساس آن‏ها توسط مدل‏های مورد مطالعه برآورد گردید. برای ارزیابی دقت مدل‏های کلاسیک و نسبتاً نوین در تخمین عملکرد محصول از شاخص‏های آماری میانگین خطا (me)، میانگین خطای مطلق (mae)، جذر میانگین مربعات خطا (rmse)، کفایت مدل (mef) و جذر میانگین مربعات خطای استاندارد (rmsse) استفاده شد. بررسی مقادیر به‏دست آمده از شاخص‏های مذکور برای دو مدل مذکور نشان داد که مدل نوین شبکه‏های عصبی مصنوعی کارایی بیشتری در تخمین مکانی عملکرد برنج نسبت به روش‏ رگرسیون چندگانه دارد.

تخمین میزان روان آب حوزه ی آبخیز تویسرکان با استفاده از مدل swat
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ولی عصر (عج) - رفسنجان - دانشکده کشاورزی 1391
  مرضیه بصیری   عیسی اسفندیارپور بروجنی

چکیده: مدل های فرسایش خاک، ابزارهای مفیدی برای پیش بینی روان آب، رسوب و فرسایش خاک به منظور اقدامات حفاظتی در حوزه های آبخیز به شمار می روند. مدل swat، یک مدل جامع برای ارزیابی دبی جریان و آثار بلند مدت عملیات مدیریتی بر آب، رسوب و مواد شیمیایی حاصل از عملیات کشاورزی در حوزه های آبخیز بزرگ محسوب می شود. در این پژوهش، توانایی مدل swat در شبیه سازی روند جریان روان آب ماهانه ی حوزه ی آبخیز تویسرکان (با مساحتی حدود 3800 هکتار) و نیز تأثیر مقیاس نقشه ی خاک بر نتایج این شبیه سازی بررسی شد. هم چنین، اثر سال های اولیه (1993 تا 2003) و انتهایی (1998 تا 2008) دوره ی اقلیمی مورد استفاده (سال های 1993 تا 2008) بر نتایج واسنجی مدل swat مورد مطالعه قرار گرفت. به منظور بررسی اثر مقیاس نقشه ی خاک، سه مدل swat گوناگون ساخته شد که در آن ها، تمامی عوامل مشابه بودند و تنها مقیاس نقشه ی خاک (1:40000، 1:250000 و 1:1000000) متفاوت بود. واسنجی و تحلیل عدم قطعیت مدل swat برای هر سه مقیاس با دوره ی آماری (سال های 1998 تا 2008) و یکبار هم واسنجی برای 11 سال اول دوره ی آماری مزبور (سال های 1993 تا 2003) در مقیاس 1:40000 با استفاده از برنامه ی sufi-2 انجام پذیرفت. نتایج واسنجی مدل برای دوره ی اقلیمی 1998 تا 2008 میلادی نشان دادند که مقدار ضریب تبیین (r2)، ضریب ناش-ساتکلیف، فاکتور p و فاکتور r برای مقیاس 1:40000 به ترتیب 81/0، 80/0، 77/0 و 64/0، برای مقیاس 1:250000 به ترتیب 79/0، 79/0، 80/0 و 71/0 و برای مقیاس 1:1000000 به ترتیب 80/0، 80/0، 73/0 و 59/0 بودند. نتایج اعتبار سنجی مدل برای دوره ی آماری 1998 تا 2008 میلادی نشان داد که مقدار ضریب تبیین (r2)، ضریب ناش-ساتکلیف، فاکتور p و فاکتور r برای مقیاس 1:40000 به ترتیب 76/0، 72/0، 72/0 و 55/0، برای مقیاس 1:250000 به ترتیب 78/0، 73/0، 74/0 و 63/0 و برای مقیاس 1:1000000 به ترتیب 75/0، 71/0، 62/0 و 48/0 بودند. در واقع، مقادیر نهایی شاخص های آماری برای هر سه مقیاس خاک، تقریباً مشابه بودند. به نظر می رسد که فاکتور کلیدی در تعیین اثر گذاری مقیاس نقشه ی خاک بر نتایج مدل swat، عدد کمی مقیاس و یا مساحت حوزه ی مطالعاتی نیست بلکه وجود یا عدم وجود تنوع در خاک های یک منطقه در این ارتباط بسیار مهم جلوه می نماید. هم چنین، مقادیر ضرایب مزبور (ضریب تبیین، ضریب ناش-ساتکلیف، فاکتور p و فاکتور r) برای دوره ی آماری (سال های 1993 تا 2003) و مقیاس 1:40000 در حالت واسنجی به ترتیب 77/0، 76/0، 65/0 و 89/0 و در حالت اعتبارسنجی به ترتیب 81/0، 79/0، 52/0 و 79/0 به دست آمدند. به طور کلی، برای محدوده ی زمانی سال های اولیه، مقادیر تمام معیارهای ارزیابی اعتبارسنجی بیش تر از واسنجی به دست آمدند اما در سایر موارد، واسنجی بهتر از اعتبارسنجی بود.

مقایسه روش های سلسله مراتبی تفکیک سیمای سرزمین و زمین آمار در مدل سازی رابطه خاک- شکل سرزمین
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1392
  محمد کلکلی   غلامحسین حق نیا

نقشه های خاک، منابع رایج اطلاعات خاک برای ارزیابی اراضی و برنامه های آمایش سرزمین می باشند. هدف از این مطالعه، ارزیابی قابلیت روش های زمین آماری و مرسوم در تهیه نقشه برخی ویژگی های فیزیکی (سیلت، شن و رس) و شیمیایی (کربنات کلسیم معادل و اسیدیته) خاک بود. بر اساس تفسیر عکس های هوایی و تصاویر ماهواره ای و بازدیدهای صحرایی، 5 واحد ژئوپدولوژی در منطقه ای به وسعت 12 کیلومتر مربع در جنوب جیرفت شناسایی شد. منطقه مورد مطالعه از دو زمین نمای دامنه و دره تشکیل شده است. زمین نمای دامنه از دو شکل اراضی مخروط ‎افکنه و دشت دامنه ای تشکیل شده است که دارای توالی رسوبات آبرفتی و بادرفتی می باشند. زمین نمای دره از دو شکل اراضی دشت آبرفتی و دشت سیلابی تشکیل شده است. تعداد 100 نمونه خاک سطحی (20-0 سانتی متر) در قالب یک الگوی نمونه برداری شبکه ا ی منظم، به فواصل 500×250 متر برداشت گردید. نتایج نشان داد که ویژگی های مورد مطالعه، متأثر از فرآیندهای ژئومرفیک هستند که باعث تفاوت در واحدهای ژئوپدولوژی نیز می باشند. نتایج مقایسه میانگین ویژگی های خاک بین واحدهای ژئوپدولوژیک نشان داد که این واحدها، حداقل از نظر یک یا چند ویژگی با یکدیگر تفاوت دارند. نقشه های موضوعی (پیوسته) تهیه شده از ویژگی ها به روش کریجینگ معمولی نیز تغییرات را به صورت پیوسته و هماهنگ با تغییرات فرآیندهای ژئومرفیک نشان دادند؛ ولی تغییرات بین واحدها که در طبیعت به سادگی و به ویژه در مرز واحدها قابل تشخیص است توسط روش زمین آمار آشکار نشده بود. با توجه به نتایج این مطالعه می توان پیشنهاد کرد که به منظور بررسی تغییرپذیری ویژگی های خاک در مساحت های بزرگ (مقیاس های کوچک) از روش های مرسوم و در مساحت های کوچک (مقیاس های بزرگ) از روش های زمین آماری استفاده کرد.

بررسی نحوه تشکیل و طبقه بندی خاک در واحدهای ژئوپدولوژیک منطقه ساردوئیه جیرفت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ولی عصر (عج) - رفسنجان - دانشکده کشاورزی 1391
  علیرضا فاریابی   اردوان کمالی

ژئوپدولوژی یک کاربرد طبقه بندی شده از تجزیه و تحلیل سطوح ژئومرفیک برای نقشه برداری خاک است که عوارض طبیعی زمین را متناسب با مقیاس در یک سامانه سلسله مراتبی، منظم و استاندارد می نماید. هدف از پژوهش حاضر، بررسی نحوه تشکیل و طبقه بندی خاک در واحد های ژئوپدولوژیک منطقه ساردوئیه جیرفت واقع در استان کرمان است. واحدهای ژئوپدولوژیک موجود در منطقه ساردوئیه با استفاده از تفسیر عکس های هوایی با مقیاس 1:20000 و تکنیک های تجزیه زمین نما و به کمک نقشه های توپوگرافی و زمین شناسی در سطوح مختلف ژئوفرم تفکیک شدند. مطالعات صحرایی با حفر 25 خاک رخ در 17 واحد ژئوفرم انجام شد. پس از تشریح خاک رخ ها، از تمامی افق های ژنتیکی خاک رخ های شاهد، نمونه برداری شد و تجزیه های فیزیکی و شیمیایی لازم بر روی نمونه های خاک انجام شد. به علاوه، از افق های زیرسطحی خاک رخ های حفرشده در دو ژئوفرم مشابه، نمونه دست نخورده برای مطالعات میکرومرفولوژیکی تهیه گردید. آزمایش های کانی شناسی رس نیز بر روی نمونه های خاک دو واحد غیرمشابه انجام گرفت. نتایج نشان داد که براساس سامانه رده بندی آمریکایی (2010)، خاک های منطقه در سه رده انتی سول، اینسپتی سول و آلفی سول قرار گرفته اند. این خاک ها بر اساس سامانه طبقه بندی جهانی (2007) در چهار گروه رگوسول، کمبی سول، کلسی سول و لووی سول قرار دارند. مقایسه نتایج حاصل از دو سامانه طبقه بندی مذکور، حاکی از آن بود که طبقه بندی جهانی واقعیت خاک های آهکی منطقه را بهتر نشان می دهد. همچنین، وجود افق آرجیلیک در خاک های مطالعاتی، می تواند دلیلی بر موثر بودن فاکتور اقلیم بر فرایند خاک سازی منطقه باشد. نتایج میکرومرفولوژی خاک های مورد مطالعه، حاکی از وجود پوشش رس در افق آرجیلیک و آهک به فرم رشته ای و ندول در اراضی پیدمونت بود که دلیلی بر وجود آب شویی کربنات کلسیم و مهاجرت رس از افق هایی بالایی و رسوب آن ها در افق زیرین می باشد. نتایج کانی شناسی رس خاک های منطقه مطالعاتی، نشان دهنده وجود کانی های کلریت، میکا، اسمکتیت و کائولینیت بود که کلریت و میکا، کانی های غالب خاک ها بودند و بیشتر منشأ موروثی داشتند. کانی کائولینیت موجود در خاک های منطقه مربوط به اقلیم گذشته است که منشأ آن موروثی و از مواد مادری می باشد. بر خلاف وجود خاک های متفاوت در واحدهای ژئوپدولوژیک غیرمشابه، این واحدها از نظر کانی شناسی رس، کاملاً شبیه هم بودند. به طور کلی، نتایج این پژوهش نشان داد که روش ژئوپدولوژی به خوبی اثرات پستی و بلندی و اقلیم را در تفکیک واحد های نقشه نشان می دهد.

تغییرات مکانی شوری و بور در خاک های منطقه حسین آباد، استان یزد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ولی عصر (عج) - رفسنجان - دانشکده کشاورزی 1389
  مریم مصلایی   حسین شیرانی

درصد قابل توجهی از زمین‎های تحت آبیاری جهان در مناطق خشک و نیمه‎خشک دنیا واقع شده است که در این مناطق، غالب خاک‎ها حاوی مقدار زیادی نمک هستند. در ایران شوری از مهم‎ترین مشکلات کشاورزی به‎شمار می‎رود. لذا این تحقیق با هدف ارزیابی و تحلیل تغییرات مکانی شوری خاک به‎عنوان یکی از جنبه‎های تخریب خاک و تهیه‎ی نقشه‎ی پراکنش مکانی شوری و هم‎چنین بور خاک انجام شده است. منطقه ی مورد مطالعه، در شمال‎غربی شهرستان یزد واقع شده است. نمونه‎برداری به‎صورت شبکه‎ی‎ منظم 150 در 150 متر، انجام شد. شوری، بور و سایر پارامتر‎های آماری از عمق 0 تا 30 سانتی‎متری اندازه‎گیری شدند. تعداد 104 نمونه مورد اندازه‎گیری قرار گرفت. داده‎های آزمایش پس از نرمال شدن، مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند و سپس به‎منظور پهنه‎بندی عناصر از تخمین‎گر کریجینگ استفاده گردید. نقشه‎های عناصر و مدل واریوگرام آن‎ها توسط نرم‎افزار gs رسم گردید. نتایج نشان داد که منطقه، دارای مشکل شوری و فاقد سمیت بور می‎باشد. با توجه به نسبت اثر قطعه‎ای به سقف، وابستگی مکانی قوی‎ای بین تمامی فاکتور‎های اندازه‎گیری شده وجود داشت. شوری در نواحی کشت شده به‎علت آبشویی کمترین مقدار را به خود اختصاص داده بود. میزان بور خاک، بین 07/0 تا 6/1 میلی‎گرم بر کیلوگرم است، لذا نه تنها مشکل سمیت بور مشاهده نشد، بلکه در بعضی نواحی می‎توان کمبود بور را مشاهده نمود. شوری و بور خاک در سطح 1 درصد دارای همبستگی معنی‎داری بودند. بر اساس آزمون اسپیرمن و پیرسون بین نسبت جذب سدیم و شوری همبستگی مثبتی وجود داشته (در سطح 1 درصد معنی‎دار) که بیان‎گر این است که املاح بیشتر سدیم‎دار هستند. هم‎چنین ph منطقه، مشکلی برای رشد محصولات نداشت.

بررسی فون و تنوع گونه ای زنبورهای پارازیتویید خانواده براکونیده در استان کرمان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ولی عصر (عج) - رفسنجان - پژوهشکده کشاورزی 1392
  آسیه اسدی زاده   علی اصغر طالبی

در این تحقیق سیستماتیک زنبورهای خانواده براکونیده (hymenoptera: braconidae) در چهار منطقه انار، بافت، جیرفت و ماهان در استان کرمان مورد بررسی و شناسایی قرار گرفت. نمونه برداری در سال 1391 انجام و کلیه نمونه برداری ها توسط تله مالیز صورت گرفت. طی نمونه برداری نزدیک به 425نمونه جمع آوری گردید که بر اساس خصوصیات مورفولوژیک از یکدیگر جداسازی شدند. جهت شناسایی نمونه ها، ابتدا بر روی کاغذهای مثلثی شکل اتاله و سپس با استفاده از کلیدهای معتبر، تا سطح گونه شناسایی شدند. طی این بررسی در استان کرمان 28 گونه از 20 جنس متعلق به 10 زیرخانواده معرفی شدند که شامل agathidinae، aphidiinae، braconinae، cardiochilinae، cheloninae، doryctinae، euphorinae، homolobinae، macrocentrinae، rogadinae می باشد. از زیر خانواده agathidinae جنس های baeognatha و euagathis، از زیرخانواده aphidiinae جنس های adialytus، aphidius، diaretiella، ephedrus، lysiphlebus، trioxys و praon، از زیر خانواده braconinae جنس های atanycolus و habrobracon، از زیر خانواده cardiochilinae جنس cardiochiles، از زیر خانواده cheloninae جنس های chelonus و phanerotomella، از زیرخانواده doryctinae جنس های doryctes و raconotus، از زیر خانواده euphorinae جنس meteorus، از زیر خانواده homolobinae جنس homolobus، از زیرخانواده macrocentrinae، جنس macrocentrus و از زیرخانواده rogadinae جنس aleiodes معرفی شدند. پس از تعیین گونه، تنوع گونه ای این زنبورها بر مبنای شاخص های معتبر تنوع، محاسبه گردید.