نام پژوهشگر: وجیهه شاهرخ

ارزیابی اراضی حاشیه شهری با استفاده از تکنیک فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (مطالعه موردی: زرین شهر و مبارکه)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1388
  وجیهه شاهرخ   شمس الله ایوبی

ارزیابی تناسب اراضی یکی از روش هایی است که برای تعیین سازگاری اراضی برای یک نوع خاص از انواع استفاده به کار برده می شود و اراضی با توجه به استعداد و پتانسیل تولیدی که دارند، از آنها استفاده می گردد. هدف از این مطالعه، بررسی تناسب اراضی منطقه زرین شهر و مبارکه واقع در غرب اصفهان به روش ارزیابی اراضی رایج و تکنیک فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (ahp) برای کاربری های مورد مطالعه بوده است. بررسی های کمّی به دنبال بررسی های کیفی انجام گردید. بررسی های اقتصادی شامل جمع آوری اطلاعات اقتصادی، مقایسه نهاده ها و ستاده ها و آنالیز سود ناخالص می باشد. پتانسیل تولید گیاهان از روش پیشنهادی فائو محاسبه گردید، که برای گندم و برنج به ترتیب 01/9 و 01/11 تن در هکتار به دست آمد. از تلفیق تولید پتانسیل، تولید مشاهده شده و تولید بحرانی با نتایج ارزیابی کیفی، ارزیابی کمّی اراضی صورت گرفت و کلاس های کمّی اراضی تعیین گردید. تولید پیش بینی شده برای گندم در واحدهای مختلف اراضی بین 4/1 تا 7 و برای برنج بین 2/1 تا 5/6 تن در هکتار متغیر بود. وجود ارتباط آماری معنی دار بین تولید مشاهده شده و پیش بینی شده نشان از انتخاب صحیح فاکتورها و روش ارزیابی است. نتایج ارزیابی کمّی گویای این است که در بیشتر واحدهای اراضی، گندم نسبت به برنج از تناسب بالاتری برخوردار است. با تلفیق ارزیابی کمّی، کیفی و اقتصادی می توان بهترین نوع استفاده در هر واحد اراضی را انتخاب نمود. ارزیابی اراضی همچنین به روش تکنیک فرآیند تحلیل سلسله مراتبی و به وسیله نرم افزار expert choice 2000 صورت گرفت. ahp یکی از کارآمدترین تکنیک ها در تصمیم گیری چندمعیاره می باشد که بر اساس مقایسات زوجی بنا نهاده شده است. جهت انجام این ارزیابی، ابتدا ساختار سلسله مراتبی متشکل از هدف، معیار، زیرمعیار و گزینه ایجاد شد. هدف این بخش از مطالعه، تعیین اولویت کاربری در هر واحد اراضی، معیارها شامل تناسب خاک، تناسب اقلیم، سودآوری ناخالص، فاصله تا بازار فروش، دسترسی به شبکه آب، عواقب محیطی فیزیکی و عواقب محیطی شیمیایی و گزینه ها نیز عبارت از کشت گندم، کشت برنج و احداث گلخانه بود. زیرمعیارهای آب رودخانه و آب چاه برای معیار شبکه آب، زیرمعیارهای افزایش وزن مخصوص ظاهری، افزایش سطح سفره آب زیرزمینی و کاهش میانگین وزنی قطر خاکدانه برای معیار عواقب محیطی فیزیکی و زیرمعیارهای افزایش شوری خاک، افزایش غلظت فسفر و افزایش غلظت کادمیوم در خاک برای معیار عواقب محیطی شیمیایی مورد بررسی قرار گرفتند. سپس با استفاده از پرسشنامه های تکمیل شده توسط کارشناسان مجرب و نرم افزار مذکور، اوزان همه فاکتورها محاسبه شد. بیشترین وزن متعلق به معیار تناسب اقلیم با وزن 338/0 بود و کمترین وزن برای معیار فاصله تا بازار فروش (024/0) با نرخ ناسازگاری 09/0 تعیین شد. سپس با ضرب مقادیر واقعی استاندارد شده همه معیارها و زیرمعیارها در اوزان محاسبه شده و جمع نقشه های مربوطه توسط نرم افزار ilwis، وزن نهایی هر یک از کاربری ها مشخص شد. نتایج نشان داد که در همه واحدهای اراضی، اولویت کاربری با احداث گلخانه و سپس کشت گندم و کشت برنج بود. علت عمده تناسب بالاتر گلخانه نسبت به کاربری های دیگر، را می توان معیارهای مثبت تناسب اقلیم و سودآوری ناخالص ذکر کرد. کشت برنج در منطقه مورد مطالعه به دلیل تخریب فیزیکی خاک و تأثیر آن در بالا بردن سطح سفره آب زیرزمینی، کارایی پایین مصرف آب و افزایش شوری خاک در منطقه، توصیه نمی گردد.