نام پژوهشگر: سید جواد حسینی فرد

هوادیدگی وتغییروتحول کانی ها در محیط ریشه گیاهان کشت شده در خاک هایی با کانی شناسی متفاوت در استان گلستان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده علوم کشاورزی 1389
  فریده رضایی علمدارمحلی   فرهاد خرمالی

تولید محصول رابطه تنگاتنگی با محیط اطراف ریشه داشته و تحت تأثیر رشد و اعمال ریشه می باشد. هوادیدگی کانی ها یک منبع مهم تولید عناصر غذایی مورد نیاز برای رشد گیاه در منطقه خاک- ریشه می باشد. شرایط ریزوسفر(فراریشه) برای جذب مواد غذایی و رشد گیاه بسیار مهم است. هدف این پژوهش بررسی نوع کانی ها و هوادیدگی آن ها در بخش رس و سیلت خاک ها در حضور ریشه گیاه است. به این منظور نمونه برداری خاک ها به صورت سطحی و از عمق 0 تا 30 سانتی متری در چهار راسته خاک با رژیم رطوبتی متفاوت (اریدیک، زریک، یودیک) انجام گردید. مطالعات در دو مرحله آزمایشگاهی (قبل از کشت گیاه) و گلخانه ای انجام شد. در مجموع خاک ها درچهار راسته اریدیسولز، آلفی سولز، اینسپتی سولز و مالی سولز قرار گرفتند. آنالیز کانی شناسی و هوادیدگی کانی ها توسط دستگاه اشعه ایکس انجام شد. آنالیزهای کانی شناسی خاک ها نشان داد که کانی های ایلیت، کلریت، کائولینیت و اسمکتیت در هر چهار راسته خاک وجود دارند. کانی ورمیکولیت در رژیم یودیک و راسته آلفی سولز دیده شد. نتایج حاصل از آزمایشات گلخانه ای وکشت گیاه ذرت در بخش های رس و سیلت خاک ها و اعمال تیمار محلول غذایی دارای پتاسیم و بدون پتاسیم، حاکی از انجام عمل هوادیدگی کانی ها در این اجزا بود. در بخش رس خاک اریدیسولز هوادیدگی کانی ها با اعمال تیمار محلول غذایی بدون پتاسیم انجام شد. در پراش نگاشت اشعه ایکس مربوط به این تیمار کاهش شدت قله 18 آنگستروم در تیمار منیزیم و گلیسرول، کاهش و نبود اسمکتیت را نشان داد. کاهش کانی اسمکتیت، تشکیل کانی مخلوط منظم میکا- ورمیکولیت، از جمله تغییرات ایجاد شده بعد از کشت در بخش رس آلفی سولز بودند. در بستر های کشت حاوی بخش رس اینسپتی سولز، تغییرات شامل کاهش شدید تبلور کانی های میکا و کلریت و تشکیل کانی ورمیکولیت بود. در بخش رس خاک مالی سولز با اعمال تیمار محلول غذایی پتاسیم دار و بدون پتاسیم، کانی مخلوط میکا- ورمیکولیت تشکیل شد. با اعمال محلول غذایی بدون پتاسیم کانی ورمیکولیت تشکیل شد. نتایج آنالیز کانی شناسی جزء سیلت در چهار راسته اریدیسولز، آلفی سولز، اینسپتی سولز و مالی سولز نشان داد که در هر چهار راسته کانی های کلریت، میکا، کوارتز و فلدسپار از نوع پلاژیوکلاز دیده شدند. در بخش سیلت خاک اریدیسولز، کانی های میکا و کلریت در محیط گلدانی تحت آزمایش حذف شدند. در بخش سیلت خاک آلفی-سولز، کانی های میکا و کلریت و پلاژیوکلاز کاهش یافتند. با اعمال محلول غذایی بدون پتاسیم پیک های مریوط به کانی فلدسپار از جمله پیک 23/3 آنگستروم کاملا حذف شدند. در بخش سیلت خاک اینسپتی سولز، با اعمال محلول غذایی دارای پتاسیم کانی میکا به شدت کاهش یافته و حذف شد. نتایج آنالیزهای کانی شناسی بخش سیلت خاک مالی سولز بعد از کشت گلخانه ای نشان دهنده حذف کانی های کلریت، میکا و حتی پلاژیوکلاز بود. نتایج آنالیز هوادیدگی کانی ها در بخش رس و سیلت خاک ها حاکی از آن است که با انجام کشت گیاه ذرت و اعمال تیمارهای مربوطه تحت تاثیر ترشحات ریشه گیاه مثل ترشح یون های هیدرونیوم و موادآلی سطح ریشه اسیدی شده است که در چنین محیطی هوادیدگی کانی ها صورت پذیرفت. بیشترین میزان وزن خشک و پتاسیم جذب شده اندام هوایی گیاه در بسترهای حاوی بخش رس راسته آلفی سولز و بخش سیلت خاک مالی سولز، تغذیه شده با محلول غذایی دارای پتاسیم بودند که نشان می دهد بیشترین رهاسازی پتاسیم در این اجزاء صورت گرفته است. واژه های کلیدی : ریزوسفر، کانی رسی، جزء سیلت، هوادیدگی کانی ها

پهنه بندی زمین آماری تناسب کیفی اراضی برای پسته در منطقه ی هرمزآباد رفسنجان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ولی عصر (عج) - رفسنجان - دانشکده کشاورزی 1390
  علیرضا اوجی   عیسی اسفندیار پور بروجنی

مطالعات تناسب اراضی، به طور سنتی، بر پایه ی انتخاب خاک رخ های شاهد برای واحدهای نقشه و تعمیم نتایج آن ها به کل منطقه ی مطالعاتی انجام می گیرند. لیکن با توجه به این که خصوصیات خاک، دارای تغییرات زمانی و مکانی از مقیاس های کوچک تا بزرگ هستند؛ بنابراین شناخت این تغییرات، به ویژه در اراضی کشاورزی، برای انجام مطالعات تناسب اراضی و به تبع آن، مدیریت بهینه و برنامه ریزی خاص مکانی ضروری می باشد. زمین-آمار، از جمله علوم نوینی است که می تواند به عنوان راه کاری مناسب برای بررسی تغییرات مکانی و زمانی خاک معرفی شود. هدف اصلی این پژوهش، تهیه ی نقشه ی کریجینگ تناسب کیفی اراضی باغ های پسته ی منطقه ی هرمزآباد رفسنجان بود. اما نبود جدول تناسب اراضی برای پسته، اولین مانع در سر راه این پژوهش قلمداد می شد. بنابراین، پس از شناسایی و جمع آوری اطلاعات اقلیمی و خاکی ضروری برای پسته، جدول نیازهای گیاهی پسته (برای اولین بار)، در گام نخست تدوین و پیشنهاد گردید. از طرفی، به منظور دریافت اطلاعات خاکی منطقه، یک شبکه ی منظم نمونه برداری با فاصله ی 500 متر و به تعداد 77 نقطه ی مشاهداتی برای منطقه ی مورد مطالعه طراحی گردید و در هر نقطه، از سه عمق صفر تا 40، 40 تا 80 و 80 تا 120 سانتی متری نمونه برداری صورت پذیرفت. پس از هواخشک نمودن نمونه ها و عبور آن ها از الک دو میلی متر، آزمایش های فیزیکی و شیمیایی لازم بر روی تمامی نمونه ها انجام گرفت. سپس، به منظور پهنه بندی خصوصیت های اندازه گیری شده در هر عمق، مرحله ی واریوگرافی و تخمین با استفاده از نرم افزارهای مربوط انجام شد و در نهایت، نقشه های کریجینگ آن ها ترسیم گردید. در گام بعدی، با روی هم اندازی تمامی نقشه های موضوعی ترسیم شده در هر نقطه ی مشاهداتی و اعمال ضرایب وزنی عمق ، نقشه ی کریجینگ وزنی هر نقطه به دست آمد. پیوند جدول نیازهای گیاهی پسته با نقشه های اخیر، گام نهایی مراحل کاری این پژوهش بود که این کار از طریق نگارش یک فرمان نما در محیط نرم افزاری ایلویس انجام گرفت و پیامد آن دست یابی به نقشه ی تناسب کیفی اراضی برای پسته بود. نزدیک بودن نتایج درصد کارایی مدل محاسبه شده برای تمامی خصوصیت های فیزیکی و شیمیایی خاک به عدد 100، تضمین کننده-ی مناسب بودن تخمینگر کریجینگ معمولی برای پهنه بندی این خصوصیات در منطقه بود. به علاوه، نتایج نشان داد که دو پهنه ی کلی و اساسی برای تناسب کیفی اراضی پسته کاری در منطقه ی مطالعاتی وجود دارند که کلاس تناسب اراضی از مرکز به طرف جنوب منطقه (پهنه ی جنوبی)، به علت محدودیت شدید و خیلی شدید بافت و واکنش خاک، عمدتاً s3 و تا حدی n می باشد؛ در حالی که کلاس مزبور از مرکز به طرف شمال منطقه (پهنه ی شمالی)، به دلیل محدودیت متوسط تا شدید واکنش خاک، نسبت جذب سطحی سدیم، شوری و عوامل اقلیمی، عمدتاً s2 و تا حدودی s3 است. به طور کلی، حدود 2/49، 4/43 و 4/7 درصد از مساحت منطقه، به ترتیب، دارای کلاس های تناسب متوسط، کم و نامناسب برای کشت پسته بودند. در نهایت، با توجه به مفاهیم حدود کلاس های تناسب اراضی در پیش بینی عملکرد محصول، عملکرد خشک قابل انتظار برای هر یک از کلاس های تناسب اراضی در منطقه ی هرمزآباد تعیین گردید.

ارزیابی ارتباط بین غلظت برخی عناصر ک‎م‏مصرف عصاره‏‎گیری شده در خاک توسط عصاره‏‎گیر‏های شیمیایی مختلف و غلظت این عناصردر درختان پسته در منطقه‏‎ی رفسنجان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ولی عصر (عج) - رفسنجان - پژوهشکده کشاورزی 1390
  عاطفه صفری   سید جواد حسینی فرد

پسته گیاه مهمی است که قسمت عمده‎ای از صادرات کشاورزی ایران را تشکیل می‎دهد. بنابراین بررسی وضعیت تغذیه‎ای این گیاه برای این کشور بسیار مهم است. تحقیق حاضر، برای تعیین عصاره‎گیر شیمیایی مناسب به‎منظور ارزیابی قابلیت دسترسی برخی عناصر کم‎مصرف شامل آهن، روی، مس و منگنز برای درختان پسته انجام شد. برای این منظور، 40 باغ پسته از خاک‎های آهکی شهرستان رفسنجان با خصوصیات فیزیکی و شیمیایی مختلف انتخاب شدند. نمونه‎‎های برگی از این باغ‎ها گرفته شدند و هم‎چنین نمونه‎های خاک از دو عمق 40 سانتی‎متر بالایی و 80-40 سانتی‎متری خاک جمع‎آوری شدند. چند عصاره‎گیر شامل dtpa، edta-nh4oac،edta-(nh4)2co3 ، ab-dtpa، edta، mehlich1، mehlich3 وdtpa-naoac بررسی شدند. هم‎چنین تأثیر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک‎ها بر روی مقدار عنصر عصاره‎گیری‎شده با عصاره‎گیرهای ذکر شده، بررسی شد. ضریب همبستگی (r) بین عناصر عصاره‎گیری‎شده از خاک‎های مورد بررسی توسط عصاره‎گیرهای ذکر شده و غلظت عناصر در برگ‎ها تعیین شد. نتایج ما یک ضریب همبستگی منفی معنی‎دار در سطح یک درصد بین غلظت کل آهن در برگ‎های پسته و مقدار آهن عصاره‎گیری‎شده با dtpa در عمق 40 تا 80 سانتی‎‎متری نشان داد. یک همبستگی مثبت معنی‎دار در سطح پنج درصد بین غلظت مس در برگ‎های پسته و مس عصاره‎گیری‎‎شده با عصاره‎گیرهای dtpa-naoac و ab-dtpa یافت شد. هیچ‎کدام از عصاره‎گیرهای مورد بررسی با غلظت روی و منگنز در برگ‎های پسته همبستگی نداشت. در بین خصوصیات خاک محتوای ماده‎‎ی آلی و رس در 40 سانتی‎متر بالایی خاک به‎ترتیب یک همبستگی منفی و مثبت معنی‎دار با غلظت کل آهن در برگ‎های پسته داشتند. ph خاک در عمق 40 تا 80 سانتی‎متری یک همبستگی منفی معنی‎دار با غلظت مس کل در برگ‎ها داشت. ماده‎ی آلی و ec در عمق 40 سانتی‎متری خاک به‎ترتیب همبستگی منفی و مثبت معنی‎داری با غلظت منگنز در برگ‎ها داشت. برطبق این نتایج عصاره‎گیرهای بیشتری باید برای تعیین عصاره‎گیر مناسب برای عناصر روی و منگنز در باغ‎های پسته شهرستان رفسنجان مورد بررسی قرار گیرند

استفاده از تخمین گرهای مختلف در پهنه بندی وضعیت شوری و سدیمی خاک های منطقه ی اسلامیه‎ی رفسنجان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ولی عصر (عج) - رفسنجان - دانشکده علوم کشاورزی 1390
  فریده افریدون   عیسی اسفندیار پور بروجنی

شوری و سدیمی بودن خاک از جمله مهم ترین عوامل محدودکننده ی رشد گیاهان، به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک محسوب می شود. بنابراین، شناخت تغییرات مکانی این ویژگی ها در خاک (به خصوص در اراضی کشاورزی) به منظور برنامه ریزی خاص مکانی، موضوعی اجتناب ناپذیر است. در چنین شرایطی، روش های درون یابی مکانی، ابزاری را فراهم می کنند تا با به کارگیری داده های نقطه ای و تخمین مقادیر یک متغیر محیطی در محل هایی که نمونه برداری نشده است، داده های پیوسته ی مکانی را به ارمغان آورند. با این وجود، انتخاب یک تخمینگر خاص در گرو توجه به الگوی نمونه برداری، تعداد نمونه ها، کیفیت داده ها، برهم کنش موجود بین متغیرهای مختلف و مواردی از این قبیل است. پژوهش حاضر می کوشد تا ضمن پهنه بندی مکانی وضعیت شوری و سدیمی خاک های منطقه ی اسلامیه ی رفسنجان، به منظور مدیریت بهتر این منطقه، دقت تخمینگرهای آماری وزن دهی معکوس فاصله و اسپلاین و نیز تخمینگر زمین آماری کریجینگ معمولی را از طریق محاسبه ی شاخص جذر میانگین مربعات خطای استانداردشده (rmse%) مورد بررسی قرار دهد و تأثیر تعداد نمونه در صحت تخمین این ویژگی ها را برای تخمینگرهای مزبور آزمون نماید. بدین منظور، از 99 نقطه ی مشاهداتی در قالب یک الگوی نمونه-برداری شبکه ای منظم (با فاصله ی 500 متر) و از سه عمق صفر تا 40، 40 تا 80 و 80 تا 120 سانتی متر، نمونه های خاک جمع-آوری شدند و قابلیت هدایت الکتریکی عصاره ی اشباع و نسبت جذب سطحی سدیم آن ها در آزمایشگاه اندازه گیری شد. در نهایت، نقشه های پیوسته ی تغییرات شوری و سدیمی خاک به کمک هر کدام از تخمینگرهای سه گانه ترسیم شدند و از طریق آزمون های آماری فریدمن و ویلکاکسون مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج نشان داد که در تعداد نمونه های نسبتاً زیاد (99 نقطه ی مشاهداتی)، اختلاف آماری معنی داری بین این سه تخمینگر در سطح اطمینان 95 درصد وجود ندارد. این در حالی است که کاهش تصادفی تعداد نمونه ها به مجموعه های 79، 59 و 39تایی، نشانگر وجود اختلاف معنی دار بین تخمینگرهای کریجینگ معمولی با اسپلاین و وزن دهی معکوس فاصله با اسپلاین بود؛ لیکن تفاوت بین روش های کریجینگ معمولی با وزن دهی معکوس فاصله در این حالت نیز معنی دار نشد. به دیگر سخن، روی هم اندازی نقشه های به دست آمده و محاسبه ی صحت عمومی آن-ها، بیان گر درصد هم خوانی بالاتر بین دو تخمینگر کریجینگ معمولی و وزن دهی معکوس فاصله (حتی در تعداد نمونه های کم) بود. با توجه به این که بهینه سازی تخمینگر وزن دهی معکوس فاصله نسبت به کریجینگ معمولی، راحت تر و آسان تر می باشد و افراد با تجربه ی کم تر می توانند از عهده ی این کار برآیند؛ بنابراین، استفاده از تخمینگر آماری وزن دهی معکوس فاصله می تواند در مطالعات آتی برای منطقه ی مطالعاتی بیش از پیش مدنظر قرار گیرد.

ارزیابی آزمایشگاهی و گلخانه ای چندین عصاره گیر شیمیایی به منظور تعیین آهن قابل استفاده پسته در خاک های آهکی رفسنجان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ولی عصر (عج) - رفسنجان - دانشکده علوم کشاورزی 1390
  زهرا قایم مقامی   احمد تاج آیادی پور

بخش وسیعی از خاک های دنیا از جمله ایران، جزء خاک های آهکی بوده که در آن ها به دلیل ph بالای خاک و تثبیت بسیاری از عناصر غذایی کم مصرف از جمله آهن، کمبود این عناصر مشاهده می شود. از آن جایی که مقدار آهن کل خاک اطلاعات زیادی درباره ی مقدار قابل استفاده آن توسط گیاهان نمی دهد، بنابراین انتخاب عصاره گیر مناسبی که بتواند آهن قابل استفاده ی گیاه را در خاک پیش بینی کند مهم است.بنابراین، بررسی تأثیر کاربرد آهن بر رشد نهال های پسته در خاک هایی با خصوصیات فیزیکی و شیمیایی مختلف، ارزیابی مقدار آهن موجود در خاک به وسیله ی چندین عصاره گیر شیمیایی و تعیین رابطه بین آهن عصاره گیری شده از خاک و آهن جذب شده توسط نهال های پسته اهداف اصلی این تحقیق می باشند. برای این منظورآزمایشی در شرایط گلخانه‎ به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با 3 تکرار انجام شد. تیمارها شامل سه سطح آهن (0، 5/7 و 15 میلی‎گرم آهن در کیلوگرم خاک از منبع سکوسترین آهن 138) و 12 نوع خاک متفاوت از منطقه رفسنجان بودند. نتایج به دست آمده نشان داد که کاربرد 5/7 میلی گرم آهن در کیلوگرم خاک به طور معنی داری باعث افزایش بعضی از پارامترهای رویشی گردید. ترکیب شیمایی (غلظت و جذب عناصر) اندام هوایی و ریشه نهال های پسته نیز به طور معنی داری تحت تأثیر کاربرد سطوح آهن قرار گرفت. به منظور ارزیابی آهن قابل استفاده، عصاره گیرهای mehlich3، edta-nh4oac، edta، dtpa-nh4hco3، dtpa-naoac، edta-(nh4)2co3، dtpa و mehlich1مورد آزمایش قرار گرفتند. نتایج نشان داد که عصاره گیرهای مهلیچ3 (m3) و مهلیچ1 (m1) به ترتیب دارای بیشترین و کمترین توانایی استخراج آهن بوند. بیشترین و کمترین ضرایب همبستگی به ترتیب بین عصاره گیر dtpa با عصاره گیرهای dtpa-nh4hco3 با (r= 0.72**) و dtpa-nh4hco3 با edta-nh4oac(*r=-0.23) مشاهده گردید. نتایج نشان داد که تنها بین عصاره گیر مهلیج 1 و پارامترهای گیاهی (وزن خشک اندام هوایی، جذب آهن اندام هوایی) همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد. استفاده از معادلات رگرسیونی چند متغیره و هم چنین تعیین ضرایب همبستگی نشان داد که مقدار آهن استخراج شده از خاک توسط عصاره گیرهایبه خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک از قبیل درصد رس، میزان ماده آلی، ظرفیت تبادل کاتیونی، کربنات کلسیم معادل و ph بستگی داشت. به منظور تعیین حد بحرانی آهن روش تصویری کیت و نلسون مورد استفاده قرار گرفت و حد بحرانی آهن توسط عصاره گیرهای مختلف بین 08/0 تا 45 میلی گرم در کیلوگرم خاک به دست آمد به طوری که بیشترین میزان حد بحرانی مربوط به عصاره گیر mehlich3 و کمترین میزان حد بحرانی مربوط به عصاره گیر mehlich1می باشد

بررسی میزان فعالیت آنزیم فنیل آلانین آمونیا لیاز(pal) و تولید ترکیبات فنلی در گیاه پسته و اثر اکتومیکوریز در کاهش تنش اکسیداتیوuv-b
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید باهنر کرمان - دانشکده علوم 1392
  نازی نادرنژاد   سید جواد حسینی فرد

گیاهان به طور طبیعی در معرض انوای تنش های محیطی مانندخشکی، گرما، سرما و تابش اشعه هایی مانند uvهستند. برای مقابله با این تنش ها استراتژی های گوناگونی مانند تولید متابولیت های ثانویه و ایجاد آنزیم های متفاوت در سیستم های متابولیکی خود می کنند. شناخت گونه ها و ارقام مقاوم کمک می کند تا استفاده بهینه ای از گیاهان شود.آنزیم فنیل آلانین آمونیا لیاز (pal) آنزیم کلیدی در تولید ترکیبات فنلی است و نقش کلیدی این ترکیبات آنتی اکسیدانت درتطابق گیاهان به تنش های زنده وغیر زنده اهمیت بسزایی دارد. گیاه پسته دارای همزیستی میکوریزی است و میکوریزی می تواند در تخفیف و کاهش تنش ها خصوصا uv-b موثر باشد. در این تحقیق، نمونه برداری از برگ، گل، میوه درختان پسته سه رقم احمد آقایی، اوحدی، کله قوچی که برروی چهار پایه مختلف اهلی، موتیکا، آتلانتیکا و سرخس پیوند شده بودند در ایستگاه مرکز تحقیقات پسته انجام شد و نمونه ها از نظر فعالیت آنزیمpal ، ترکیبات فنلی، فلاونوئیدی و آنتوسیانین ها برای تعیین شاخص ترین پایه و رقم بررسی شدند. افزایش فعالیت آنزیم pal ، ترکیبات فنلی و فلاونوئیدها و همچنین، همبستگی مثبت بین فعالیت آنزیم و ترکیبات موجود دربرگ ها و گل های پایه و پیوند، موتیکا-احمد آقایی و اهلی- اوحدی به ترتیب، اثر متقابل این پایه ها وا رقام و مقاومت بیشتر آنها را نسبت به دیگر پایه ها و ارقام و مورد مطالعه، در تنش های محیطی نشان داد. فعالیت آنزیم pal و محتوای کل فنلی با رسیدگی میوه در نمونه ها کاهش یافت، اما سطح بالای ترکیبات فنلی و فلاونوئیدی در پوست میوه پسته پتانسیل حفاظتی پوست را در برابر اشعه ماوراءبنفش و آفات نشان می دهد که در پایه موتیکا-احمد آقایی بیشترین مقدار آن مشاهده شد. نتایج وجود برخی ترکیبات فعال زیستی را در مغز پسته نشان می دهد که بیشترین مقدار متعلق به پایه موتیکا -احمد آقایی است . به نظر می رسد اثر پایه در ترکیبات پیوند منشا ژنتیکی و وراثتی دارد. با توجه به نقش حفاظتی ترکیبات فنلی در برابر آسیب های حاصل از تنش های محیطی خصوصا تنش uv-b ، بنابر این بذرهای موتیکا- احمدآقایی و اهلی – اوحدی برای مرحله بعدی این مطالعه انتخاب شده تا در محیط آزمایشگاه نهال های درمعرض پرتو uv-b با میزان دوزهای صفر(شاهد)، 4، 8، 16 کیلو ژول بر متر مربع قرار گیرند و اثر دوزهای مختلف uv-b برپارامترهای رشد والقا تنش اکسیداتیو در دو رقم مقایسه گردد. بررسی ها نشان داد در رقم احمدآقایی واوحدی پارامتر های رشد(طول اندام هوایی و ریشه، وزن تر و خشک اندام هوایی و ریشه و سطح برگ)، مقدار کلروفیل a، b و کل اگر چه با افزایش دوزهای uv-b کاهش نشان دادند ولی این مقادیردر رقم احمدآقایی نسبت به رقم اوحدی بالاتر بود. افزایش مقادیر پراکسیداسیون لیپیدها، h2o2 ، فعالیت آنزیمpal، ترکیبات فنلی فلاونوئیدی، آنتوسیانینی در هر دورقم و با افزایش مقدار شدت uv-bدیده شد ولی در رقم اوحدی مقادیر پراکسیداسیون لیپیدها، h2o2 و آنتوسیانین ها نسبت به احمدآقایی بالاتر بود. مقدارپروتئین در هردورقم با افزایش شدت uv-bو تا شدت 8کیلوژول برمتر مربع افزایش و در شدت بالاتر کاهش داشت ولی این مقدار در رقم احمدآقایی بالاتر بود. افزایش فعالیت آنزیمهای آنتی اکسیدان مانند cat ، apx ، gpx با افزایش شدت تابش و کاهش فعالیت آنزیم sod و ppo در هردو رقم مشاهده شد که مقدار فعالیت آنزیم cat ، apx ، gpx در رقم احمدآقایی بالاتر بود. اگرچه آنزیم cat در رقم اوحدی با افزایش شدت uv-b کاهش داشت. به نظر می رسد رقم احمدآقایی در برابرتنش uv-b با داشتن سیستم دفاعی به واسطه ترکیبات مسیر فنیل پروپانوئیدی وآنزیم های آنتی اکسیدان با فعالیت بیشتر، نسبت به رقم اوحدی مقام تراست و رقم اوحدی نسبت به تنشuv-bگیاه حساس تری است. به منظور تولید نها ل های میکوریزی ابتدا بذر پسته رقم احمدآقایی از مرحله تنش uv-b و بذر قارچagaricus bisporus در شرایط استریل کشت داده شده و سپس در محیط پرلیت و در داخل ارلن نهال های اکتومیکوریزی تولید شد تا نهال های پسته اکتومیکوریزی و غیر میکوریزی تحت تنش uv-b با یکدیگر مقایسه گردند. نتایج نشان داد اکتومیکوریزی موجب بهبود رشد و افزایش مقاومت گیاهان در برابر تنش uv-b گردید. اکتو میکوریزی با افزایش سیستم دفاع آنتی اکسیدانی غیر آنزیمی نظیر کاروتنوئید، ترکیبات فنلی، آنتوسیانین و فلاونوئیدها و آنتی اکسیدان های آنزیمی sod، cat، gpx، apx موجب کاهش تنش اکسیداتیو، پراکسیداسیون لیپیدها،h2o2 و موجب افزایش رنگیزه های فتوسنتزی و در نهایت پارامترهای رشد گردید. همچنین اکتومیکوریزی موجب افزایش فعالیتpal گردید و بر فعالیت ppo تاثیری نداشت. در پژوهش حاضر نتایج حاصل از آنالیز توسطuplc افزایش فلاونوئید روتین (کورستین 3- روتینوزید) را در چهار سطح تیمار uv-b در گیاهان میکوریزی و غیر میکو ریزی نشان داد که این مقدار در گیاهان میکوریزی بیشتر است که می تواند افزایش فلاونوئید ها را تایید نماید.