نام پژوهشگر: شیوا ولیان

تقابل خیر و شر در نگارگری قرن 8 هجری قمری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر اصفهان - دانشکده هنرهای تجسمی و کاربردی 1388
  شیوا ولیان   اصغر جوانی

فرهنگ و ادب پارسی از ابتدا همواره مشحون از انگاره های اساطیری بوده، و به نوعی سعی در تکرار و بیان دیگر گونه ی هر آن چه در باور روزگاران گذشته وجود داشته، دارد. ادب دیرین ایران زمین مملو از رزم و جدال است، چه، جدال روشنی و تاریکی، هرمزد و اهریمن، خیر و شر... آغاز گر خلقت است و زمان. این تقابل نه در سرزمین پارس، که در اساطیر باستان دیگر سرزمین ها نیز قابل رد گیری است. مبارزه ی بین دو ضد، در اساطیر، نخستین به حرکت در آورنده ی گردونه ی کیهان و خلقت است. خلقت از این تقابل آغاز می شود و این رزم آغازین الگویی برای نبرد و تقابل همیشگی خیر و شر در دین و فرهنگ و آثار ادبی می گردد. چنین است که در حماسه های خلق شده در قرون پس از اسلام نیز، رد اصول و انگاره های نخستین این نبرد را می توان یافت. حماسه، شرح دلاوری هاست؛ شرح مبارزه و درگیری بین دو پهلوان، دو سپاه، دو شاه، دو حیوان، یا پهلوان و موجودی اسطوره ای ( و غالباً شر) است. الگوی این نبرد، همان است که می توان در ادب پهلویک و پارسیک و سغدی مشاهده کرد. چنین است که ادب حماسی (و به طور اخص شاهنامه ی فردوسی که شاخص ترین اثر حماسی پارسی است) مملو از مبارزاتی است که با پی گیری و ریشه یابی عناصر درگیر در آن ها، به همان الگوی نخستین می رسیم. نه تنها ظاهر و کنش پهلوانان حماسه به پهلوانان اساطیری شبیه است، بلکه مشابهت ظاهر و کنش حیوانات و موجودات غریب موجود در حماسه را با موجودات اسطوره ای نمی توان انکار کرد. دیو های شاهنامه، شبیه به کماله دیوان همدست اهریمنند؛ اژدها، همان است که در توصیف اژی دهاک گفته شده؛ زنان جادو، به پئیریکای اوستا شبیه اند و توصیفات پهلوانان نماینده ی نیکی، منطبق با پهلوانان ادب گاهانی است. به این ترتیب، شاهنامه بیانی دوباره از اساطیر باستانی ارائه می دهد و این رزم های توصیف شده در حماسه، در قرون بعد توسط نگارگران پارسی تصویر می شوند. این چنین، تصاویر نگارگری نیز، این توصیفات را به دقت بازنمایی کرده اند. فرض نخستین این پژوهش بر این قرار گرفته است که باورها و عقاید موجود، تأثیراتی در بیان تصویری این نگاره ها نهاده اند که در این تحقیق با روش توصیفی، تحلیلی، و تاریخی بدان می پردازیم. حال پرسش این است که این نگارگری ها، در بازه ی زمانی متعلق به قرن هشتم هجری – که نه تنها اوج نگارگری ایرانی است، بلکه تقابل چند مکتب مختلف را نیز در شیراز و تبریز شامل می شود- چگونه این عناصر وارد شده از اساطیر باستان به شاهنامه را تصویر کرده اند و تا چه حد در این کار موفق بوده اند. به بیان بهتر این که چه تفاوت ها و شباهت هایی از نظر ریخت شناسی موجودات خیر و شر در نگاره های تصویر شده در مکاتب این دوره وجود دارد و باورهای دینی چه تأثیری در این تصاویر داشته است؟