نام پژوهشگر: مونا تلاشان

مولفه های مدرنیته در داستانهای کوتاه دهه ی هفتاد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سمنان 1388
  مونا تلاشان   حسن اکبری بیرق

رویکرد مدرنیته، جنبشی بود که از قرن پانزدهم میلادی به این سو، همه ی عرصه های علمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و... را تحت الشعاع خود قرار داد و در واقع تلاشی بود برای هستی بخشیدن به یک موقعیت اجتماعی و فرهنگی، تا جامعه بتواند در آن پناه بگیرد. این جنبش با گذراندن چهار مرحله ی اساسی یعنی رنسانس، اصلاح مذهبی، روشنگری و انقلاب صنعتی، برتری خود را بر جهان مسلم کرد. در این میان که علوم تجربی، فلسفه، هنر و... از صافی مدرنیته گذر کرده اند، ادبیات و شاخه های آن - از جمله داستان کوتاه - نیز از آن بی بهره نماند. در ایران نیز، بعد از مشروطه راه ورود نوشته های غربی و نفوذ اندیشه های مدرن در جامعه و همچنین ذهن و زبان نویسندگان فارسی بتدریج باز شد. نثر دچار دگردیسی گشت و داستان کوتاه به عنوان یک شکل مدرن در دست نویسندگان تازه نفس قرار گرفت. داستان کوتاه در دهه ی هفتاد بیش از پیش از این نوگرایی سود جسته است چراکه فضای نیمه سنتی- نیمه مدرن حاکم بر این دهه، نویسندگان را به سوی چنین تحولاتی سوق می دهد. نگارنده در تحقیق حاضر بر آن است تا میزان تأثیرپذیری نویسندگان را از این اندیشه ی مدرن بسنجد. به همین منظور ابتدا به بررسی روند پیدایش مدرنیته پرداخته ایم و پس از بررسی ادبیات داستانی در دهه ی هفتاد و انتخاب یازده داستان از یازده نویسنده ی این دهه، در پی کشف مولفه های مدرنیته در این داستان ها برآمده ایم. نتایج به دست آمده نشان می دهد که نویسندگان این دوره میان اندیشه های سنتی و مدرن معلق و بنا بر شرایط حاکم بر جامعه و اندیشه ی غالب، هرکدام به نوعی با تفکرات مدرنیستی درگیرند؛ گروهی از لحاظ محتوایی و گروهی از نظر ساختار.