نام پژوهشگر: عبدالمجید محققی

انسان در آثار منثور صوفیه با تاکید بر مرصاد العباد نجم الدین رازی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  عبدالمجید محققی   محمد غلامرضایی

در نگرش عارفان مکتب عاشقانه، محبّت(عشق) صفت ذات حق است، که با آن ابتدا به خود و سپس به روح محمدی تجلّی نمود و به واسطه ی او عالم و آدم را آفریده است. در باور بزرگان این مکتب،ذات اقدس الهی انسان را به صورت خود آفرید و به او عشق ورزید.یکی از شعب این مکتب،سلسله ی کبرویه است.آنان طریق اهل محبّت رانزدیکترین راه وصول به حق می دانند.نجم الدین رازی، که از معاریف این سلسله می باشد، معتقد است که دل انسان بر اثر غلبه ی محبّت(عشقِ) به حق،بایداز طاغوت تهی شود تا محبوب ازلی با کمند جذبه،آن محبّ خود را به سوی خویشتن عروج دهد.رازی،با چنین بینشی خلایق را خلفای حق دانسته،آنان را به دو گروه تقسیم می نماید که گروه اوّل انبیا واولیا؛یعنی صاحبان نفس مطمئنه،خلفای حق،حاملان بار امانت معرفت هستند؛و گروه دوم نیز امت می باشند،که خود سه دسته اند:اول،عوام اولیا وخواص مومنان می باشند که صاحبان نفس ملهمه اند؛دوم، عوام مومنان و تمام مسلمانان هستند،که صاحبان نفس لوّامه اند؛و سوم،کافران ومنافقان؛یعنی صاحبان نفس امّاره هستند.در نگاه مشایخ کبرویه،وصل به کمال(حق) به تزکیه ی نفس وتربیت دل منوط است،که آن مختص انبیا وگروه اول ودوم امت اسلامی است؛زیرا در شریعت محمدی نور جذبه ی حق تعبیه است و بهترین راه وصل به حق،هم باطن شریعت؛یعنی طریقت است.طبقات جامعه ظاهر دین را پذیرفته،به راه عقل رفته اند؛ولی اهل دل باطن دین را برگزیده اند؛زیرا بامعرفت شهودی به وصل حق،مسرورند. اسوه ی اهل طریقت هم پیامبراسلام(ص)است،که دل او خزانه ی گوهر محبت حق بوده است.او حلقه ی پیوند خدا وخلق وانسان اکمل می باشد.نگارنده در رساله ی حاضر،با تأکید بر معرفت شهودی،برای دستیابی به محبّت حق،دل را حلقه ی ارتباطی انسان با حق- تعالی- تشریح می نماید.

بازتاب هنری رنگ محلی در اشعار منوچهر آتشی و گلچین گیلانی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده ادبیات 1392
  فاطمه حیات داودی   عبدالمجید محققی

نام: فاطمه نام خانوادگی: حیات داودی مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد رشته و گرایش: زبان و ادبیّات فارسی (محض) استاد راهنما: دکتر عبدالمجید محققی تاریخ دفاع: 25/6/1392 بازتاب هنری رنگ محلی در اشعار گلچین گیلانی و منوچهر آتشی چکیده رنگ محلی راهی برای شناخت جهان بیرون زمان شاعر برای رسیدن به شناخت واقعیات پیرامون وی و در ادبیات هدف از آن، ارائه ی تصویری عینی از تجربه ی انسان نسبت به اقلیم و شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زمان وی است. رنگ محلی از مسائل برجسته ی شعر معاصر است که یکی از مسائل محوری در بررسی نگاه منوچهر آتشی و گلچین گیلانی در شعرشان می باشد. ابعاد رنگ محلی در اشعار منوچهر آتشی و گلچین گیلانی برگرفته از واقعیتی است که در محیط اطراف شاعر جریان داشته، به شعر او اصالتی بومی گرا بخشیده است. در شعر گلچین گیلانی رنگ محلی بیش تر برای توصیف واقعیت های محیط به کار می رود و در شعر آتشی بیشتر تلفیقی است و اوضاع اجتماعی زمان شاعر و دردهای مردم را به تصویر می کشد. مسأله ی این پژوهش بررسی دیدگاه شاعر در تأثیرپذیری از رنگ محلی است. در این نوشتار انواع تکنیک های بیانی در تأثیرپذیری از رنگ محلی بررسی شده است. نتایج نشان می دهد که تکنیک های بیانی در اشعار این دو شاعر بیشتر ابژکتیو (عینی) است تا سوبژکتیو (ذهنی). کارکرد شاعرانه ی رنگ محلی در اشعار این دو شاعر شامل تشبیه، استعاره، تشخیص، اغراق و نماد است. آتشی و گلچین در اشعارشان توانسته اند رنگ محلی را به زیبایی به کار گیرند که از یک طرف نشان از اهمیت مشاهده ی دقیق آن ها نسبت به محیط پیرامون خود دارد و از طرف دیگر جنبه ی شاعریت شاعر را نشان می دهد.منبع خیال آتشی در اشعارش شامل عناصر اقلیم جنوب از جمله پرندگان، حیوانات، درختان و گیاهان، محصولات، خصوصیات اقلیمی، اصطلاحات بومی، عناصر محیط طبیعی، مکان ها، نام شاعرانو دلیران منطقه شاعر و کاربرد فراوان عناصر و شخصیت های شاهنامه و در اشعار گلچینشامل خصوصیات آب و هوایی شمال، سرسبزی و طراوت طبیعت، نام مکان، اصطلاحات بومی، عناصر محیط طبیعی از جمله دریا، کوه، جنگل و شالیزار و پرندگان و حیوانات شمال است. واژگان کلیدی: رنگ محلی، شعر معاصر، منوچهر آتشی، گلچین گیلانی