نام پژوهشگر: حبیب الله رزمی

میزان مشارکت کوتوله ها در ماده تاریک عالم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده علوم پایه 1389
  مجید عباسیان   محمد رحیم بردبار

طبق رصدها و مطالعات انجام شده تنها 4 درصد از عالم هستی برای ما قابل رویت است و مابقی آن ناشناخته مانده که به ماده تاریک و انرژی تاریک تقسیم می شود که سهم هر کدام به ترتیب 22 درصد و 74 درصد است. ماده تاریک خود شامل مواد باریونی و غیرباریونی است. از جمله مواد باریونی تاریک می توان به کوتوله های سفید و قرمز، ستاره های نوترونی و سیاهچاله ها اشاره کرد. اگر چه سهم عمده ماده تاریک را مواد غیر باریونی تشکیل می دهند ولی نمی توان از سهم مواد باریونی صرفنظر کرد. سهم این مواد کمتر از 10 درصد از کل ماده تاریک است. ما نتایج شبیه سازی-های گروه macho را در مورد پدیده ریزعدسی گرانشی بررسی کردیم و آنچه مشخص شد این است که سهم عمده ماده تاریک باریونی مربوط به کوتوله های سفید و کوتوله های قرمز است. در این میان بارزترین سهم مربوط به کوتوله های سفید است که نزدیک به 3 درصد در چگالی ماده تاریک سهم دارند. کوتوله های قرمز نیز در حدود 2 درصد در این چگالی سهم دارند. ولی آنچه برای کیهان شناسان مهم تر به نظر می رسد توجیه مابقی ماده تاریک است. از مهم ترین کاندیداهای مواد غیرباریونی تاریک، ویمپ ها (ذرات سنگین با برهم کنش ضعیف) هستند که به همان اندازه ماده تاریک ناشناخته اند. این ذرات با نیروهای قوی هسته ای و الکترومغناطیس برهم کنش ندارند و بنابراین آشکارسازی آنها بسیار مشکل است. در حال حاضر گروههای زیادی در حال رصد این ذرات هستند. این ذرات می توانند سهم عمده ای از ماده تاریک را توجیه کنند. در این میان نظریات دیگری نیز وجود دارد که هرکدام به نحوی به دنبال توجیه مسأله ماده تاریک هستند. نظریه mond اصلاح قوانین نیوتن را مطرح کرده و کیهان شناسی شامه ای بعد پنجم را به چهار بعد عالم اضافه کرده و متریک عالم را با توجه به آن می نویسد. به هر حال مسأله ماده تاریک یکی از مسائل حل نشده در عالم است که بسیاری از کیهان شناسان به حل آن مشغولند. کلمات کلیدی: ماده تاریک، کوتوله سفید، عدسی گرانشی، ماچو، ویمپ

تبیین فلسفی معرفت در لایه های هستی با نگاهی بر شعور ذرات فیزیکی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات 1390
  احمد بیگدلی   عسگر دیرباز

چکیده سعی در شناخت حقیقت معرفت، از اهداف دیرینه و متعالی علوم مختلف بوده است. معرفت شناسی، فلسفه معرفت، فلسفه ذهن، روانشناسی شناختی از علومی هستند که در بررسی «علم،آگاهی و شعور» سهم بسزایی دارند. در این پایان نامه از دو منظر دیگر (فلسفه و فیزیک) به موضوع «شناخت» و«شعور» می پردازیم. از قرن ها پیش، اندیشمندان و حکمای مسلمان با الهام از آیات نورانی قرآن کریم و با براهین متقن عقلی و با استفاده از اصولی چون «اصالت، بساطت و وحدت تشکیکی وجود» و اینکه «همه مخلوقات مظاهر ذات و مجالی صفات حضرت واجب تعالی هستند»، به اثبات سریان علم و آگاهی در همه مراتب هستی به خصوص در اشیاء مادی پرداخته اند. دانشمندان علوم تجربی نیز در مورد برخی مواد و اشیاء ظاهراً بی جان، به امکان وجود نوعی شعور و آگاهی در آنها اشاره داشته اند. گستردگی علم در سراسر هستی حتی در ذرات مادی، فیزیک را نیز در این بحث سهیم می کند. در نظریه کوانتوم، بعضی پدیده ها از جمله«انتخاب تأخیری» ذرات مطرح می شود و چنین می نماید که ذرات از موقعیت پیرامون خود،آگاهی دارند و رفتار مناسب با شرایط اطراف خود را انتخاب می کنند. همچنین، در بعضی از مدل های جایگزین برای مدل استاندارد کوانتومی،«موج راهنما» یا «میدان اطلاعات» مطرح است که اینها همگی اشاره ای بر امکان شعورمندی ذرات فیزیکی دارد. این نگرش که ذرات دارای شعور هستند، در رشته های مختلفی مانند کشاورزی،پزشکی،زیست شناسی و اخلاق، تأثیرات و کاربردهایی دارد.

نقض تقارن سی پی(مزدوج بار-پاریته)در اتم ها
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده علوم پایه 1391
  زهره زینلی   محمد مهدی اتفاقی

وجود گشتاور دو قطبی الکتریکی ذاتی در یک سیستم فیزیکی باعث نقض تقارنهای پاریته(p)و انعکاس زمانی(t)در آن سیستم می شود.طبق قضیه ی cpt،نقض تقارن انعکاس زمانی (t)،باعث نقض تقارن cp،(ترکیب تقارنهای همیوغ بار(c)و پاریته(p))می شود.بنابراین وجود گشتاور دو قطبی الکتریکی ذاتی همچنین باعث نقض تقارن cpمی شود.مقادیر بدست آمده برای گشتاور دو قطبی الکتریکی از طریق مدل استاندارد بسیار کوچک هستند،به عبارت دیگر نقض cpدر مدل استاندارد برای توضیح عدم تقارن ماده وضد ماده کافی نیست.بنابراین اندازه گیری گشتاور دو قطبی الکتریکی روشی برای دستیابی به فیزیک ورای مدل استاندارد می باشد.مواردی که در گشتاور دو قطبی یک اتم سهیم هستند به شرح زیر می باشند:1)گشتاور دو قطبی ذاتی الکترون،2)برهم کنش بین الکترون و نوکلئون که تحت تقارنهای پاریته و انعکاس زمانی فرد است،3)نیروهای هسته ای که تحت تقارنهای پاریته و انعکاس زمانی فرد می باشند.قضیه شیف بیان میکند که برای یک سیستم(مانند اتم)خنثی و غیر نسبیتی که از ذرات باردار نقطه ای ساخته شده است واین ذرات با یکدیگر وبا میدان خارجی به صورت الکترواستاتیکی بر همکنش می کنند گشتاور دو قطبی الکتریکی خالص صفر می باشد.کاربرد این قضیه برای اتم های واقعی ،با فرضیات این قضیه درست نیست،زیرا:1)الکترونهای اتم می توانند نسبیتی باشند،2)هسته ی اتم می تواند دارای اندازه متناهی باشدو3)بر هم کنش بین الکترون ها با یکدیگر وبا هسته می تواند از نوع غیر الکترواستاتیکی باشد. بنابراین اندازه گیری یک حد بالا براب گشتاور دو قطبی الکتریکی اتم ها نتیجه ای از این اثرات است.در این پایان نامه ما هامیلتونی دیراک را با فرض وجود دو قطبی الکتریکی تصحیح میکنیم.سپس با استفاده از بسط فلدی و ووت هویزن،جملات فرد(جملاتی که جوابهای مثبت و منفی را با هم ترکیب می کنند) را در هامیلتونی حذف میکنیم و با استفاده از این هامیلتونی استتار شیف برای الکترون را مورد بحث و بررسی قرار می دهیم.

بررسی نقض اصل هم ارزی در دنیای کوانتومی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده علوم پایه 1391
  خدیجه شاکرین   حبیب الله رزمی

اینشتین نظریه نسبیت عام خود را بر پایه چند اصل مهم مطرح نمود. از میان این اصول، اصل هم ارزی را اساسی ترین اصل نسبیت عام می شمارند. بدین سان، آزمودن اعتبار این نظریه منوط به تعیین محدوده برقراری اصل هم ارزی است.امروزه فیزیکدانان بر این باورند که باید اصل هم ارزی در برخی سطوح نقض شود؛ زیرا این نقض لازمه دست یابی به نظریه های جدید نظیر گرانش کوانتومی، نظریه ریسمان و ... می باشد. از همین رو بررسی نقض اصل هم ارزی به شکل جدی مورد بحث واقع شده است. پس از ارائه نظریه نسبیت عام، آزمایش های مختلفی توانسته اند با دقت های متفاوت اصل هم ارزی را بررسی نمایند؛ اما در چند دهه اخیر، امکان نقض این اصل بر اساس برخی آزمون های نظری و تجربی مطرح شده است. در پایان نامه حاضر، ضمن اشاره اجمالی به نظریه نسبیت عام، صورت های مختلف اصل هم ارزی و آزمون های نقد و بررسی آن را (در سطح مکانیک کوانتومی) مطالعه می کنیم و درمی یابیم رهیافت هایی که به صورت نظری نقض اصل هم ارزی را ادعا نموده اند، با ملاحظه اصل عدم قطعیت قابل نقد اند. پس با وجود اینکه امکان نقض اصل هم ارزی را انکار نمی کنیم، اما اظهار نظرهای قطعی درباره نقض و یا مشاهده پذیر بودن این نقض را (با روش ها و الگوهای تا کنون مطرح) محل تردید می دانیم. لازم به ذکر است اگرچه داده های آزمایش های تداخل سنجی اتمی از طریقی که ما در اینجا به کار برده ایم غیر قابل نقداند، اما این آزمایش ها هنوز این اصل را در محدوده دقت شناخته شده آن نقض نکرده اند. امید داریم در آینده رویدادهای جدیدتری همچون آزمون های فکری و تجربی نو در دنیای کوانتومی و یا پرتاب ماهواره step و انجام آزمایش های پیشرفته تر، قلمرو اعتبار اصل هم ارزی را به طور دقیق تر مشخص سازند.

بررسی تناهی و عدم تناهی عالم طلبیعت در حکمت متعالیه و فیزیک جدید
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات 1392
  ایمان باغبانی جهرمی   حبیب الله رزمی

قصد ما در این پژوهش نقد و بررسی براهین مشور ریاضی (جبری و هندسی) که نوعاً توسط فلاسفه در اثبات متناهی بودن عالم طبیعی تا کنون ارائه شده، می باشد. بحث تناهی و عدم تناهی عالم از بحث هایی است که در فلسفه به صورت مبسوط به آن اشاره کرده اند امّا در کیهان شناسی به صورت مستقیم از این موضوع بحث نشده است امّا در ضمن مباحث دیگر از جمله بحث هایی مانند افق ذره و مرگ حرارتی به این موضوع پرداخته شده است. این پژوهش در مورد متناهی و نامتناهی عالم به تحلیل و بررسی پرداخته است که مطالب این تحقیق از طریق کتابخانه و سایت های اینترنتی فراهم شده است و شیوه ی داوری توصیفی-تحلیلی بوده است. در فلسفه نظر غالب فلاسفه بر این است که عالم متناهی است و برای دفاع از این نظریه دلایلی را بر متناهی بودن عالم اقامه کرده اند که همه ی این دلایل دارای اشکال و قابل نقض است. در کیهان شناسی جدید، جهان متناهی نمی تواند باشد زیرا در غیر این صورت باید بسیار پیش از این باید دچار مرگ حرارتی میشد و طبق کشفیات هابل و پدیده دوپلر این نتیجه حاصل می شود که عالم در حال انبساط است که این خود دلیل دیگری بر متناهی نبودن عالم است و نهایتاً این که اُمگا شاخصی برای چگالی ماده در جهان است که مقدار اُمگا را کمتر از یک برآورد کرده اند که طبق این چگالی جهان برای همیشه در حال انبساط خواهد بود. کلمات کلیدی: متناهی و نامتناهی، کیهان شناسی، عالم، جسم، مرگ حرارتی، افق ذره.

مطالعه اثرات بازتاب امواج پلاسمایی داخلی در انفجار ستارگان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده علوم پایه 1390
  علیرضا داعی جامی فریمانی   جعفر محمودی

چرخش و پلاسمایی بودن پوش ستاره از عوامل مهم در تحول آن در فاز انقباضی هستند. برار نشان دادن این موضوع مدلی از تحول ستاره را میتوان ارائه کرد که در تطابق زیادی با مشاهدات دارد و برای هر ستاره با هر جرم قابل استفاده است. ستاره را به دو قسمت پوشو هسته تقسیم کرده ایم و همانطور که چرخش نقش اصلی در تشکیل ستاره دارد یک دوران اولیه به ستاره نسبت داده ایم. در این مدل اساس کار بر افزایش سرعت زاویه ای هسته فاز انقباضی و تشکیل لایه های چرخنده مواد پاسمایی پیرامون هسته بر اثر نیروی منتقل شده به پوش ستاره (گرانروی) بنا شده است. بخش دوم کار شامل مطالعه بر هم کنش امواج الکترومغناطیسی با این ساختار جدید است که این پدیده باعث حبس طیفی از فوتون ها بین لایه ها می شود و جون لایه ها به صورت پیوسته و دوار حرکت می کنند، اندازه حرکت ناشی از فوتون ها را صرف حرکت شعاعی می کنند و انبساط پوش ستاره که مورد نظر ماست را نتیجه می دهند.معادلات حاکم بر این مساله همان معادلات سیال تراکم پذیر است و ما به کمک روش ساده ای آن ها را حل نموده ایم. جواب حاصل از محاسبات لایه لایه شدن پوش را نتیجه می دهد و از طرفی مشاهدات نیز وجود لایه هایی در پوش غول های قرمز را تایید می کند. با توجه به آیه شریفه "اذا الشمس کورت" ، به معنای "زمانی خواهد شد که خورشید به صورت دایره ای در هم می پیچید و در محدوده معینی به داخل فرو می ریزد و کدر می شود" در می یابیم که این مدل خیلی به مدل واقعی نزدیک است.

بررسی و مقایسه دیدگاه های حکمت متعالیه و فیزیک نوین درباره حرکت و زمان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1388
  مسعود ابوالحسنی   احمد عابدی

چکیده ندارد.

بررسی و مقایسه دیدگاه های حکمت متعالیه و فیزیک نوین درباره حرکت و زمان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم 1388
  مسعود ابوالحسنی   احمد عابدی ارانی

در مباحث مربوط به زمان، ملاصدرا به عنوان بزرگترین و مهمترین چهره فلسفه اسلامی، الفاظی به کار می گیرید که ظاهراً با الفاظ آینشتین به عنوان بزرگترین شخصیت در فیزیک مدرن مشابه است. آنچه صدرالمتألهین در این مبحث بدان می پردازد، از مهمترین و جالب ترین دستاوردهای فلسفه اسلامی بشمار می رود و در عین غنا از انسجامی درونی با بقیه ابتکارات و نظریات وی بالاخص نظریه «حرکت جوهری» برخوردار است. ایشان در عین حالی که بر اساس مبنای اسلاف خویش زمان را مقدار حرکت می داند، آنرا «بُعد چهارم» اشیاء معرفی کرده و همانند ابعاد سه گانه، زمان را از ذاتیات جسم می داند. آینیشتن نیز در نظریاتی انقلابی با نام «نسبیت عام» و «نسبیت خاص»، که مبنای فیزیک مدرن و تحولات بعدی آن قرار گرفت، زمان را در کنار مختصات سه گانه، «بعد چهارم» و متحد با آنان معرفی نمود. هر یک از این دو تفکر در حوزه خود سبب ساز تحولات اساسی و دستاوردهای شگرفی شد. این رساله بر آن است که سیر تاریخی هر یک از این دو نظریه در باب زمان را در بستر حوزه خویش بررسی نموده و سپس به مقایسه و تطبیق بین آنان بپردازد.