نام پژوهشگر: غلامرضا کریمی فرد

دراسه الحکایات الشعبیه العربیه فی خوزستان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1387
  عبدالعزیز حمادی   محمود شکیب انصاری

ملخص الأطروحه : تضم هذه الرساله بین دفتیها مجموعه دراسات فی الحکایات الشعبه العربیه الخوزستانیه ، موزعه علی ثلاثه ابواب، ونحصل من خلالها علی التعرف علی الحکایه وأصولها وأنواعها ویتم دراسه أسلوب السرد وروایه الحکایه، وما هو دور الراوی والمتلقی وتعریف الحکایات بشتی أنواعها مثل حکایات الحیوان وحکایات الأطفال وشرح المکان والزمان وشخصیات الحکایات الشعبیه. ویتم دراسه بعض الحکایات ، دراسه تحلیلیه ، نصف من خلالها المغزی المطلوب بکل حکایه خارجه عن المغزی الأساسی بکل الحکایات ، وهو التعلیم وأخذ العبر من أحداثها ، ویتم مقارنه بعض الحکایات العالمیه و العربیه مع الحکایات الشعبیه الخوزستانیه من حیث الإختلاف و الإشتراک فی المضمون والشکل ومن ناحیه البحث ونوعه ، یعتمد علی أسلوب البحث المیدانی بعد جمع الکثیر من الحکایات من أفواه الرواه ، کما نکون قد قدمنا جانبا من التراث الذی کاد أن ینسی.

بیداری اسلامی در شعر شاعران معاصر عرب
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  سمیرا سیاه مردان   محمود آبدانان مهدیزاده

بیداری اسلامی به جریانی در جهان اسلام اطلاق می شود که به دنبال احیای اسلام ناب و تمدن ساز می باشد . این جریان از اواخر سده هجدهم میلادی به دلیل آشکار شدن ضعف و عقب ماندگی مسلمین در برابر غرب و در جهت جبران آن رو به رشد و گسترش نمود . از پیشگامان آن سیدجمال الدین اسد آبادی و محمد عبده است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران با اقبال فزاینده ای در جهان اسلام و جهان عرب مواجه گشت . جریان بیداری در ادب عرب تأثیر فراوان گذاشت چنانچه نهضت ادبی معاصر تحت تأثیر شخصیتهای این جریان شکل گرفت ؛ نیز اندیشه ها ، باورها ، دغدغه ها و فعالیتهای پیروان آن ، بازتاب وسیعی در شعر و ادب عرب دارد . پژوهش حاضر به بررسی این بازتاب در شعر عرب از قرن نوزدهم تا زمان حال می پردازد وشامل پنج فصل ، چهار فصل مقدماتی و یک فصل اصلی می گردد . فصول مقدماتی به بررسی اوضاع سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی معاصر ، تعریف بیداری ، تاریخچه این جریان و موانع آن می پردازد . در فصل اصلی ، عرصه های نمود بیداری اسلامی در شعر عرب به هشت بخش : غرب ، سیاست ، اجتماع ، اسلام حقیقی ، فلسطین ، تاریخ ، ادب و امید ، تقسیم و ضمن توضیح درباره هر کدام ، شواهد شعری مربوط آورده شده است .

معنی سازی عنصر صحرادر شعر عربی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  غانم بوعذار   غلامرضا کریمی فرد

صحرا فضایی بسیار گسترده در سطح زمین است که خالی از رود خانه، برکه، جویبـار و چشمه هـای جـاری است؛ باران در آن کم می بارد و رویش گیاهان بندرت مشـاهده می شود. صحـرای جزیره العـرب و صحـرای کبـرای شمال افریقــا از جمله صحراهای بزرگ و پهناور در جغرافیای طبیعی زمین محسوب می گردند. شعر عربی در دل صحرا شکل گرفت و مراحل پیشرفت را اندک اندک پشت سر نهاد تا اینکه به اوج پختگی و کمال در عصر جاهلی رسید. واژه ها و ترکیباتی که شاعران با الهام از صحرا در شعر به کار برده اند تأثیر فراوانی بر تکامل و پیشرفت زبان عربی داشته است. به طوری که بخشی از عوامل مهم غنای زبان عربی مرهون همین پدیده است. تاثیر صحرا بر شعر عربی تنها از آن جهت نیست که اسم های مختلف صحرا و صفات آن را به ما منتقل می کند، بلکه این تأثیر از سطح سازه های اسمی و بیان صفتهای صحرا عبور کرده و افقهای بالاتری همچون موضوعات شعری، معانی، مضامین و جلوه های هنری شعر را در برگرفته است. تا آن جا که می توان با اطمینان گفت، صحرا بنیان و خاستگاه شعر عربی است. ما در این پژوهش به برخی از جنبه های تأثیر صحرا بر شعر عربی پرداخته ایم.

بررسی مراکز ادبی خوزستان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  محمد علی ساعدی   غلامرضا کریمی فرد

چکیده : بررسی مراکز ادبی خوزستان عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد اینجانب می باشد . با توجه به اینکه زبان عربی زبان قرآن و دین اسلام است و ایرانیان از دیر باز و از زمانی که به دین مبین اسلام گرویدند به زبان و ادبیّات عرب اهتمام خاصی نشان دادند ، از این سرزمین دانشمندان و علماء و شعرای زیادی بوجود آمدند و در زمینه زبان و ادبیّات عرب کارهای خیلی خوبی انجام دادند . از طرف دیگر خوزستان بعنوان دروازه علم و ادب و تشیّع از دیر باز از اهمیّت خاصی برخودار است و چندین بار به دلیل همین اهمیّت و موقعیّت ، مورد تجاوز بیگانگان قرار گرفت ولی خوشبختانه با وجود علمای زیاد و دانشمندان فراوان این تجاوزات تأثیرکمی بر موقعیّت این منطقه داشته است . بطور کلی می توان گفت که خوزستان مهد تمدن ، مرکز علم و دانش و دروازه ورود علوم مختلف به خاک ایران بود و شخصیتهای برجسته ای هم در این سرزمین در زمینه ی زبان و ادبیات عرب پرورش یافته اند که آثار گرانبهائی را در این زمینه از خود بجای گذاشته اند .

بررسی جلوه های بلاغی (بیان و بدیع) در قصیده «بانت سعاد» کعب بن زهیر، «برده» بوصیری و «نهج البرده» احمد شوقی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  فاطمه پسندیان   محمود آبدانان مهدیزاده

المدح: إنَّ المَدحَ فَنُّ الثناءِ و الاکبارِ و الاحتِرامِ، قَامَ بینَ فُنُونِ الأدب ِالعرَبیِّ مَقام َالسِّجلِ الشِّعریِ لِجَوانِبٍ مِن حَیاتِنا التَّاریخیَّهِ، اذ رَسَمَ نَواحیَ عَدیدَهَ مِن أعمَالِ المُلوکِ و سیاسَهِ الوُزَراءِ و شُجاعَهِ القُوَّاد و ثِقَافَهِ العُلَماءِ، فَأوضَحُ بذلکَ بَعضُ الخَفایا وَ کشفُ عَن بَعضِ الزَّوایا و لایَقتَصِرُ إقدامُ الشَّاعِرِ عَلی مَدحِ الرَّجُلِ أو قَومِ رغبهً فِی المَالِ، بَل قَدیَمدَحُ خَوفاً أو یَمدَحُ لِسَببٍ سیاسیٍ و قَدیَمدحُ لِسبب ٍدینیٍ و رُبَّما مَدَحَ لاعجابهِ بالمَمدوحِ فقط، دونَ أن یَطمحَ مِن َوراءِ مَدحِهِ إلی مَالٍ أو جُزاءً و هَکذا تَنوَّعَ المَدیحُ و تَنَوَّعَت دواعِیهِ . وَالمَدحُ النَّبَوی مَوضوعٌ مِن مَوضُوعات ِالأدب الدِّینیِ و هُوَ ذلک الشِّعرُ الَّذی یُنصَبُ عَلیَ مَدحِ النَّبیِ «ص» بتعداد صِفاتِ الخَلقیّهِ و الخُلقیّهِ و ذکرِ فَضائِلِهِ، مَناقبهِ و صِفاتِه ِالمُثلی مَعَ ذکرِ مُعجزاتِهِ و نَظمِ سیرَتِهِ شعراً و الاشادَهِ بغروَاتِه ِو الصَّلاهِ علیهِ تَقدیراً و تَعظیماً. تطوُّر المدیحِ النبوی: ظَهَرَ المَدیحُ النَّبوی فِی المَشرِق ِالعَرَبیِّ مَعَ مَولِد الرَّسُولِ «ص» و أذیعَ بَعدَ ذلکَ مَعَ انطلاقِ الدَّعوَهِ الاسلامیَّهِ مَعَ شُعراءِ الرَّسُولِ کَحَسَّانِ بنِ ثابتِ، کَعب ِبنِ مالکِ و کعب بنِ-زُهیرِ، صاحب اللاَّمیهِ المَشهورهِ الَّتِی سُمَّیت بالبُردَهِ.فِی العَصرِ الامَوی مَع استیلاءِ الامَویِّینَ عَلیَ البلاد، قَد ثارَتِ العَصَبیَّهُ القَومِیَّهُ و تَعَدَّدَت الأحزَابُ السِّیاسیهُ الَّذی تَنازَعَ فیهِ المُتَخَاصمونَ حَولَ الخلافَهِ.لکن هَذهِ التَّنازُعاتِ السیاسیهِ لَم تَمنَع أن یُسَجِّل بَعضُ الشُّعراءِ عواطفَهُم الدِّینیّهِ و مَحبَّتهُم الخالِصَهِ لِرسولِ اللهِ و أهَمُّ ما یُطالِعُنا فِی المَدیحِ النَّبَوی فِی أثناءِ هَذا العصرِ، هُوَ هاشمیاتِ الکُمیتِ بنِ زید-الأسدی الّتی انتَصَر فیها لِحَقِّ الهاشمیینَ فِی الخلافهِ. مَعَ ضَعفِ الدُّولهِ الأمَویَّهِ أفادَ العبَّاسیُّونَ مِن الثُّوراتِ المتواصلهِ علیهم، فَوصَلوا إلی السُّلطَهِ فِی الدُّولَهِ العَرَبیَّهِ الإسلامیَّهِ.و مِن أهَمِّ شُعراءِ المدیحِ النَّبوی فِی هذا العصرِ؛مَهیار الدیلمی، الشریف الرضی و أبو العلاء المعری الذین سارَ عَلی غرارِهم کثیرٌ مِنَ الشَّعراءِ. لَمَّا صارَت الخلافهُ العباسیَّهُ مُنکسهُ الأعلامِ، ضَعَفَت قُواها و سُلطانُها.فما لَبثَ أن هَجَمَ المُغولُ عَلیَ البقاعِ الإسلامیَّهِ و استولَوا عَلی بَغدادَ.فِی هذا العصرِ أفتَنَ الشُّعراءِ فِی أنواعِ البدیعِ و التَّصنُّعِ.و لهذا اُصیبَ الشِّعرُ بوباءِ التَّنمیقِ اللَّفظِی و مِمَّا شَاعَ فِی هذا العصرِ، المَدائحُ النبویهُ الَّتی انتشَرَت بَینَ الأدباءِ و العُلماءِ الَّذینَ یَتنافَسُونَ فِی نظمِها.و المَدیحُ النَّبَوی قَد اتَّسَعَ و اتَّضحَت مَعالمُهُ فِی هَذا العَصرِ و أضحَت أصولُه، فَشَغَلَت المَدائحُ النَّبویَّهِ قَدراً کَبیراً مِن دَواوینَ الشُّعراءِ، ثُمَّ استَقَلَت بدواوینَ خاصَّهً بها و مِن أشهَرُ شَعراءِ هَذا العَصرِ «البوصیری» الَّذی نَظَمَ بُردتَهُ الشَّهیرهِ فِی مَدحِ الرَّسولِ «ص». و العصرُ الحَدیثِ لَم یخَل مِن شُعراءٍ امتَدَحُوا النَّبیَ.محمود سامی البارودی، أحمد شوقی و حافظ إبراهیم مِنَ الشُّعراءِ الَّذینَ بَرَعُوا فِی المَدیحِ النَّبوی و مِن أحسَنِ قَصائد أحمد شوقی فِی مَدحِ الرَّسولِ «ص»، قصیدتُه المیمیهُ «نهج البرده» الَّتی عارَضَ فیها قَصیدهَ «البُردهَ» لِلبوصیری. البُرده: وَرَدَ فِی المَعَاجِمِ اللُّغَویَّهِ أنَّ «البُردَهَ» کساءٌ مُخَطَّطٌ یَلتَحفُ بهِ.بَل هِی قِطعهٌ طَویلهٌ مِن القُماش الصُّوفِی السَّمیکِ الَّذی یَستعمَلُها النَّاسُ لِسترِ أجسامِهِم أثناءَ النَّهارِ کَما تَتَّخِذُ غطاءً فِی أثناءِ اللَّیلِ و کانت البُردهُ مَعروفَهُ عِندَ البَدوِ و مِن أشهَرُها بُرُودُ الیَمَنِ. و فِی الإصطلاحِ الأدبی یُطلَقُ هَذا الإسمُ عَلی قَصیدهِ «بانت سعاد» کعب بن زهیر، «برده» البوصیری و «نهج البرده» أحمد-شوقی الَّتِی أنشَدَها الشَّاعِرُ فِی مُعارِضَهِ «بُردهِ» البوصیری. کعب بن زهیر: یُعَد کعبُ بن زهیر بن أبی سُلمی واحِداً مِن فُحُولِ الشُّعراءِ المُخَضرمینَ.نَشَأَ فِی غَطفانَ قَومَ اُمِّه «کبشهَ».و کانَ الشِّعُر یَکتنفَهُ مِن کُلِّ جانبٍ.لَقَد اَشَارَ الجُمهورُ إلی حَظِّ هَذه الأسرَهِ مِن الشِّعر حَتَّی اجمَعُوا بأنَّ الشَّعرَ لَم یَتَّصِل فِی وُلد أَحَداً مِن الفُحُولِ الجَاهِلیَّهِ، مَا اتّصَلَ فی وُلد زُهیرَ.فِی هذهِ البیئَهِ الطَّافِحَهِ بالإلهامِ تَرعرَعَ کعبٌ، فَسَمَعَ شعر طِفلاً و رَواهُ ناشئاًَ و قَالَه یَافِعاً.و قَد عُنِیَ بهِ زُهیرُ عِنایَتاً خَاصَّهً لِمَا لَمَسَ عِندَهُ مِن المَواهِب، فَیُهَذِّب ذَوقَهُ و یُرَوِّیهِ شعرَهُ و لَم یَدعهُ أن یَنظمَ الشِّعرَ حَتَّی استحکَمَت فیهِ مَلَکتُه. سبب إنشاد قصیده بانت سعاد: کانَ زُهیر بن أبی سُلمی قَد رَأی فِی آخرِ حَیاتِهِ و هُوَ نائِمٌ أنَّ سَبباً مِن السَّماءِ مُدَّ لَهُ و کانَ کُلَّما حاولَ الامسَاکَ بهِ قُبضَ عنه.فَلمَّا أصبحَ رَوِیَ هذه الرُویا لإبنیهِ کعب و بُجَیر.ثُمَّ فَسَّرها بأنَّهُ سَیُظهرَ نَبیٌ داعیهٌ لِدینٍ جدیدٍ و طَلَبَ مِن ولدیهِ إتِّباعَه.فَلمَّا ظَهَرَ الإسلامُ جاءَ بُجیرُ إلی رَسولِ اللهِ و أعلَنَ إسلامَه و تأخَّر کعبُ عَن ذلکَ ولکنَّ حینَما سَمِعَ بأنَّ رسولَ اللهِ أهدَرَ دمَه، ضَاقَت علیهِ الأرضُ و أشفَقَ علی نَفسهِ، فاستَقرَّت عَزیمتُهُ عَلی أن یَستَجِیرَ بعفوِ النَّبیِ مِن غَضب النَّبیِّ عَلیهِ الصَّلاهِ و السَّلامِ.و أنشَدَ قصیدتَه و جاءَ بها النَبیَّ تائِباً نادماً و قد أعجَبَ رسولُ اللهِ بهذهِ القصیدهِ و بخاصَّهً عندَما وَصَلَ إلی قَولِهِ: إنَّ الرَّسولَ لَسَیفٌ یُستَضَاءُ بهِ مُهَنَّدٌ مِن سُیوفِ اللهِ مَسلُولُ و قَد سَرَّ النَّبیُ بأن یَکونَ بجانِبهِ شاعرٌ مُجیدٌ و قَد کانَ مِن کَرَمِ رَسولِ اللهِ و تقدیرِه لِکعب أن وَهَبَه بُردتَهُ فَسُمِّیَت هذهِ القصیدهِ فِی ما بَعدَ «بالبُرده»ِ. الصُوَر البلاغیه فی قصیده «بانت سُعاد»: فِی البدایهِ نَدرُسُ هیکلِ قَصیدهِ «بانَت سُعاد» بشکلِ عامٍ، قَبلَ دراسهِ اسلوبهِ بما فِیها مِن الألفاظِ و تراکیب و صُورِ بلاغیهِ.إنَّ هذهِ القصیدهِ مِنَ البحرِ البَسیطِ و المعروفُ بأنَّ هذا البحرُ أحدَ أبحرَ ثلاثهِ کَثُرَ تردیدها عَلی ألسنهِ الشُّعراءِ فِی مُختلفِ العُصورِ و هِی الطویلُ و البَسیطُ و الکاملُ و اختارَ الشَّاعرُ رَویِّ لامِ المَکسُورهَ و لَم تَکُن لِلشَّاعِرِ وَحدهَ نَسجٍ فِی اختیارِ هیکلِ القَصیدهِ لأنَّ الشَّاعرَ أنشَدَها فِی مَدحِ النبیِ و الإعتذارِ إلیهِ و سارَ فیها عَلَی الطَّریقَهِ الجاهلیَهِ القَدیمَهِ و مِن ناحیهِ البیانِ نَری بأنَّ الصُّوَرَ البیانیَّهَ ظاهرَهٌُ فِی القصیدهِ و هِی کانَت مَلیئهٌ بالإستعارهِ و التَّشبیهِ و ما یَتَعَلَّقُ بهِ مِن أنواعِهِ الکَثیرَهِ. التشبیه: و َمَا سُعادُ غَدَاهَ البَینِ ِإذ رَحَلوا إلّا أغُنٌ غَضِیضُ الطَّرفِ مَکحُولُ شَبَّهَ الشَّاعِرُ فِی هذا البیتِ صُورهَ سُعادَ لَحظهَ رَحیلِها بصُورَهِ غَزالٍ فِی صَوتِها غُنَّهٌ و فِی عَینَیها فُتُورٌ و حَیاءٌ و الإکتِحَالُ.الشاعرُ لَم یَتَوسَّل فِی هذا التَّشبیه، شکلَهُ التَّقلیدی و إنَّما أوحَی بهِ مِن المُقارِنَهِ بینَ الحبیبهِ و الغَزالِ، کَما أنَّهُ غَالَی بهِ و قَد أکَّدَ هذا التَّشبیهَ عَن طریقِ القَصرِ و التَّوکید بأداهِ «إلاّ» و ابن هشام یَرَی بأنَّ فِی هذا البیتِ تشبیهٌ مَقلوبٌ؛ أصلُه «و مَا کَسُعادٍ فِی هَذا البیتِ إلاّ ظَبیٌ أغُنٌ غَضِیضُ الطَّرفِ» یَمشُونَ مَشیَ الجِمَالِ الزُّهرِ یَعصِمُهُم ضَربٌ إذا عَرَّد السُّودُ التَّنَابیلُ الشَّاعرُ عَلی استمرارِه فِی مدحِ المُهاجرینَ، یُشبهَهُم فِی هذا البیتِ بالجمالِ الزهرِ و التَّشبیه هنا بلیغٌ، فَوجهُ-الشَّبهِ التَّقَدُّمِ و النَّشاطِ و السُّرعَهِ فِی اندفاعِهِم فِی سَاحَهِ المَعرکهِ. الإستعاره: إنَّ الرَّسولَ لَسَیفٌ یُستَضَاءُ بهِ مُهَنَّدٌ مِن سُیوفِ اللهِ مَسلُولُ الشاعرُ فِی عبارتِ «سیوف الله» شَبَّهَ أنبیاءَ اللهِ و المُدافِعینَ عن رِسالَهِ السَّماءِ بالسُّیوفِ المَصنُوعَهِ مِن حَدید الهِند والمُتمیِّز بجُودَتِهِ و فیه الإستعارهُ المصرَّحهُ لأنَّ الشَّاعرَ استعارَ اسمَ المُشبَّهِ به لِلمُشبَّهِ.و الشَّاعرُ فِی کلمهِ «یُستضاء» شَبَّهَ الرَّسولَ بالمصباحِ الَّذی یُهتدَی بهِ فِی الظَّلامِ و فِیهِ الاستعارهُ التَبعیَّهُ، لأنَّهُ بَعدَ هذا التَّشبیهِ استعارَ الهدایَهَ لِلإضَاءَهِ. الآنَ نَنتقِلُ إلی اللَّونِ الآخرِ مِنَ البلاغَهِ و هُو البدیعُ و المَعروفُ بأنَّ غَرضَ البدیعِ هُوَ تَحسینُ الکلامِ و تَجمیلِهِ.مِن أنواعِ البدیعِ السَّجعِ و الجناس و المُقابلَهِ و الطِّباقِ و غَیرِها مِن الألوانِ التَّجمِیلیَّهِ الأخرَی.فِی قصیدهِ «بانت سُعاد» مَعَ قِلَّهِ المُحَسَّناتِ البدیعیَّهِ نَرَی بأنَّ بَعضَ الأبیاتِ قَد اشتَمَلَ عَلی أنواعِ البدیعِ و مِن أمثِلَتِها: ضَخمٌ مُقَلَّدُها فَعمٌ مُقَیَّدُهَا فِی خَلقِهَا عَن بَنَاتِ الفَحلِ تَفضِیلُ الشَّطرُ الأوَّلُ مِن هذا البیتِ قَد اشتَمَلَ عَلَی أنواعِ البدیعِ.أحدُهُما الجناسُ المُضارعُ بَینَ «مُقلَّد و مُقیَّد» لِتَخَالُفِ الکلمتینِ فِی «اللاّم و الیاء» لإعطَاء الجَرَس المُوسیقَی و ثانیها التَّسجِیع و هُوَ اتِّفُاقُ الفَقرَتینِ فِی الحَرفِ الخَاتَمِ، ثالثُها التَّرصیعُ و هُوَ تَوازی کلماتِ السَّجعِ. البوصیری: هُو الإمامُ شَرَفُ الدِّینِ الصنهاجی البوصیری مِن أشهَرِ شُعراءِ القَرنِ السَّابعَ الهجریِّ.بَدأ حَیاتِهِ الدِّراسیَّهِ کَما یَبدُوهَا مُعاصرُوهُ و ذلکَ بحفظِ القُرآنِ الکریمِ و دراسهِ عُلومِ اللُّغهِ و تَعلیمِ أساسیاتِ الدِّینِ و التَّاریخِ الإسلامیِ و بخَاصهً السِّیرهَ النبویَّهَ.ثُمَّ اتَّجَهَ نَحوَ التَّصوُّفِ و قَد تَلقَّی عَلی یَد أبی العبَّاس المِرسی، الطریقهَ الصُّوفیهَ.فَدَرسَ آدابهَا و أسرارَها.کانَ البُوصیریُّ یُجیدُ فَنَّ الخَطِّ و زَاوَلَ مِهنَهِ کِتابهَ الألواحِ الَّتی تُوضَع شَواهِدَ عَلی القُبورِ.قَرأ البوصیریُ المُولِّفاتِ الَّتی وَضَعَها النَّصارَی و الیَهودُ تَأییداً لأدیانِهِم و قَد رَأی فِیها إنکاراً لِلنبوَّهِ و قَد شَغَلَه ذلکَ فَأقبَلَ عَلی دراسهِ الإنجیلِ و التَّوراتِ دراسهً دَقیقهً.فکانَ البوصیریُّ فقیهاً و کاتباً و شاعِراً ذاعَت شُهرتُهُ بَعدَ قَصیدتِهِ الَّتی صَاغَهَا فِی مدحِ خَیرِ البریَّهِ و اشتَهَرَ بهَا. سبب انشاد قصیده «بُرده»: نَظَمَ البوصیریُّ بُردتَهُ مَدحاً فِی رَسولِ اللهِ حینَ اُصیبَ بالفالِجِ و استَشفَعَ بها إلی النَّبیِ و إلَی اللهِ أن یُعافِیهِ .ثُمَّ نام فَرأیَ النبیُ «ص» یَمسَحُ عَلَی وَجهِهِ بیَدهِ المُبارَکهِ و ألقَی علیهِ بُردتَهُ الشَّریفَهَ، فَانتَبَهَ مِن مَنامِهِ و رَأی بأنَّهُ قَد بَریءَ مِن عِلَّتِهِ و سُمِّیَت هَذه القَصیدهُ بالبُردهِ تَشبیهاً لها ببُردهِ کعب بن زهیر الَّتی نَظَمَها مَدحاً فِی رَسولِ الکریمِ مُستَشفِعاً بها عندَه. الصُّور البلاغیه فی قصیده «بُرده»: إنَّ البوصیریَّ فِی اُسلوب قَصیدتِهِ «البُرده» کانَ یَجمَعُ الشُّروطِ الَّتی یَشتَرِطُها العربُ فِی جَمالِ اللَّفظِ و انسجامِ الأسلوب و قَد جاءَت لغُتُه مِن حَیثِ الألفاظِ و التَّراکیب و المُفرداتِ ذاتِ طابعٍ دینیٍ و لِهذا تَمتَازُ قصیدتُهُ بحُسن اختیارِ الألفاظِ و ترکیبها الَّذی یَنسَجِمُ مَعَ المَعنی العامِ لِتحقیقِ سلامَهِ اللَّفظِ و العنایهِ الدَّقیقهِ و المُلائِمَهِ بینَ الألفاظِ و المَعانی. و عندما نَقِف عِندَ وزنِ القَصیدهِ و قافیَتِها نَری بأنَّ الشَّاعرَ قَد اختارَ وَزنَ البسیطَ التَّامَ المَخبُونَ و قَد اختارَ رَویَّ المیمَ المَکسُورهَ و قَد سَاعَده الوزنُ و الرَویُّ عَلَی إطالَه نفسه فِی القَصیده المَذکوره. قَد استَخدَمَ البُوصیریُ بعضَ المُصطلحاتِ و الأفکارِ و الألفاظِ القرآنیهِ فِی قَصیدَتِهِ و هذا الأمرُ تَتَّضِح مَعرفهَ البُوصیری بالقرآنِ الکریمِ و السُّنهِ النبَویَّهِ المُطهَّرَهِ.و مِن أمثِلَتِهِ: مُحَکَّمَاتٌ فَمَا تُبقِینَ مِن شُبَهِ لِذی شقَاقٍ و مَا تَبغِینَ مِن حَکَمِ فِی هذا البیتِ اشارهٌ إلی کَلامِ اللهِ فِی سُورهِ آلِ-عمرانَ:«هُوَ الَّذی أنزَلَ عَلیکَ الکِتابَ مِنهُ آیاتٌ مُحکَمَاتٌ هُنَّ أمُّ الکِتاب وَ اُخَرُ مُتَشَابهَاتٌ» و مِن سمَاتِ البارز لِلقَصیدهِ هِی تَوفِیرِ الأسالیب البلاغیَّهِ و الصُّوَرِ البَیانیَّهِ.و فِی البیانِ الشَّاعرُ لَم یَقتَصِر عَلَی التَّشابیهِ الَّتی وجهُ الشَّبهِ فیها مُنتزعاً مِن واحدٍ و إنَّما نَجِدُ فِی قَصیدَتهِِ التَّشبیهاتِ الَّتی وَجهُ شَبهٍ فیها ُمنتزعٌ مِن مُتعدِّد و فیها التَّمثیلِ.فَمِن ذلک قَولُه: وَ النَّفسُ کالطِّفلِ إن تُهمِلهُ شَبَّ علی حُبِّ الرضاع ِوَ إن تَفطِمهُ یَنفَطِم الشَّاعرُ فِی هذا البیتِ شَبَّه النَّفسَ بالطِّفلِ فِی عَدمِ الملَلِ و السَّآمَهِ بالإستمرارِ عَلَی المَألوفاتِ، فَکَما أنَّ الطفلَ إن تَرَکتَهُ عَلی مَا ألَّفَهُ مِنَ الرِّضاعِ دامَ عَلَی حُبِّهِ، و إن مَنَعتَهُ عَنهُ امتَنَعَ، کذلک النَّفسُ؛ إن تَرَکتَها عَلی مَا ألَّفَتهُ مِنَ المَعاصی دامَت عَلَی حُبِّهِ و إن مَنَعتَهَا عنه امتَنَعَت. قَد یُضافُ إلی هَذه الصُّورِ البیانیَّهِ وُجود الإستعاراتِ المُختلفَهِ کَما فِی قَولِهِ: فَمَا تَطَاوُلُ آمَالِ المَدیحِ إلَی مَا فِیهِ مِن کَرَمِ الأخلاقِ و الشِّیَمِ فِی شَطرِ الأوَّلِ مِن هذا البیتِ قَد شُبِّهَ الآمالُ بذی عُنُقٍ یَتَطاوَلُ تَشبیهاً مُضمِراً فِی النَّفس و طُوِی لفظُ المُشبَّهٌ بهِ و رُمِزَ إلیه بشیءٍ مِن لوازمِهِ و هُو التَّطاوُلُ.فَفِی کلامِهِ الإستعارهُ بالکنایهِ و التَّخییلِ. هذهِ شَواهِدٌ مِن الصُّوَرِ البیانیَّهِ، لکن الصُّوَرَ البدیعیَّهَ کانت أهَمُّ و أشمَلُ مِن سابقَتِها، و نَحنُ فِی عصرِ البَدیعِ و الشَّاعِرُ الَّذی لا یَجمَعَ فِی شعرِه المُبتَکِرَ مِنَ الصُّوَرِ البدیعیَّهِ ، یَعُد مُتِخَلِّفاً عَن أقرانِه ِالشُّعراءِ و لهذا نَحنُ لاحَظنَا مِن خِلالِ دراسَتِنا لِهذه القَصیدَهِ کثرهَ الطِّباقَ و المُقابلَهَ و الجِناسَ و التَّصدیرَ أو ردَّ العَجز إلی الصَّدرِ و غیَرهُمَا مِن الفُنونِ البلاغِیَّهِ و مِن أمثِلَهِ ذلک: أمِن تَذکُّرِ جِیرانٍ بذی سَلَمِ مَزَجتَ دَمعَاً جَرَی مِن مُقلَهٍ بدَمِ فِی هَذا البیتِ قَد استَفَادَ الشَّاعِرُ مِن صنعَهِ التَّجرید، لأنَّهُ جَرَّدَ مِن نَفسهِ شَخصاً مَزَجَ دَمعَهُ الجَارِیَّ مِن مُقلَتِهِ بالدَّمِ و خَاطَبَهُ بَذلک مُستَفهِمَاً عَن سَبب مَزجِ الدَّمعِ الجارِیِّ مِن المُقلَهِ بالدَّمِ.فِی هذا البَیتِ أیضاً الجناسُ النَّاقِصُ «المُطَرَّفُ» بَینَ کلماتِ «الدَّمع و الدَّم»، فَإنَّهُما مُختلِفَانِ بزیادَهِ العَین و نُقصَانِهَا. لَولَا الهَوَی لَم تُرِق دَمعَاً عَلَی طَلَلٍ وَ لا أَرِقتَ لِذکرِ البانِ وَ العَلَمِ فی هذا البیت جناس شبه الاشتقاق حیث جمع الشاعر فیه بین «تُرق و أرقَت». أحمد شوقی: وُلِدَ أحمدُ شَوقی فِی القَاهِرَهَ مِن أسرَهٍ اختَلَطَ فِیها الدَّمُ العَرَبیِّ بدماءٍ أخرَی.دَخَلَ شَوقیُ و هُوَ فِی الرَّاِبعِهِ مِن عُمرِه کُتَّاب «الشَّیخِ صِالِحَ» الَّذی کانَت تَعتَمِدُ فیه عَلی التَّلقِینِ و الحِفظِ.ثُمَّ إنتَقَلَ إلی مَدرِسَهِ «المُبتَدیانِ» الإبتِدَائیَّهِ و بَعدَها إلَی «التَّجهیزیَّهِ» حَیثُ تَفَوَّقَ فیها تَفَوُّقَاً مُنقَطِعُ-النَّظیرِ.و أثناءِ هَذهِ الدِّراسَهِ، حَضَّرَ نَفسَهُ لِدراسَهِ الحُقُوقِ و لکن بسَبب حاجَتِهِ المَاسَّهِ إلَی المَالِ تَرَکَ هَذهِ الدِّراسَهَ و التَحَقَ بقِسمِ التَّرجُمَهِ و لَم یَکَد یَنِل إجاَزهَ مَدرسهِ التَّرجُمَهِ حَتَّی دَعَاه الخَدیویُّ تَوفیقِ و وَعَدَهُ بالحَاقِهِ بالعَمَلِ فِی القَصرِ و بَعدَ مِمَّا شَاهَدَ مِن ذَکاءِ هَذا الشَّابَ و تَفَوُّقِهِ، أرسَلَهُ إلَی فَرنسا لَیَدرُسَ الحُقوقَ.بَعدَ أن نَالَ شُوقیُ إجازَهَ الحُقوقِ عَادَ إلَی وطنِهِ فَألحَقَ بالدِّیوانِ الخَدیویِّ حَیثُ ظَلَّ مَوضِعَ رَعایَهِ الخَدیویِّ عَبَّاس الثَّانی و نَشَأت بَینَ حَاکِمِ مِصرَ و الشَّاعِرِ عَلاقَهً وُدِّیَهً وَثیقَهً. فِی عَام 1915 م نُفِیَ الشَّاعِرُ إلی إسبانیا و مَکَثَ فِی مَنفَاهُ خَمسَ سَنَواتٍ و بَعدَ أن وَضَعَتِ الحَربُ أوزارَها، عادَ الشَّاعِرُ إلی وَطَنِهِ.و فِی نَیسانِ 1927 م فِی المَهرَجانِ الشِّعریِّ الَّذی عُقِدَ لِتَکرِیم أحمدَ شوقی، بایَعُوهُ بإمارَهِ الشِّعرِ العَرَبِّیِ. فَقَد عَارَضَ أمیرُ الشُّعراءِ «أحمد شوقی» طائِفَهً مِن فُحُولِ شُعراءِ العَرَب و مِنهُم البُوصیری فِی قَصیدَتِهِ الشَّهیرَهِ «البُردَهِ» الَّتی عَارَضَهُ شَوقیَّ بقصیدَهِ «نهجُ البُردَهِ» و جاراهُ مُستَلهِماً نَفسَ العناصُرِ الفِکریَّهِ الَّتی صَوَّرَها مِن حیثُ الغَزلِ الصُّوفِیِّ و بَیانِ حُبِّهِ لِلرَّسُولِ، ثُمَّ تَحذیرِهِ النَّفسَ مِن غُرورِ الدُّنیا. سبب إنشاد قصیده «نهج البرده»: إنَّ شَوقِیَّ کانَ حَریصاً عَلَی التَّقلید و الأخذ بمَا سَبَقَهُ إلیهِ المُتَقَدَّمُونَ خاصَّهً فِی الدِّینِ الَّذی عَارَضَ بهِ الشُّعراءَ السَّالِفُونَ أمثالَ مُحمَّد بن سعید البوصیری فِی «نَهج البرده» و «الهمزیَّه النبویَّه».کَما کانَ شَوقیُّ شَدیدُ الحِرصِ عَلَی اظهارِ تَدَیُّنِهِ و الدَّعوَهِ إلَی فَضائِل الدِّینِ ، مَعَ أنَّهُ لَم یَکُن دائِمَ العَمَلِ بفرائِضِهِ فِی حَیاتِهِ، فَهُوَ قَد هَرَبَ عِندَما أرادَ الخَدیویُّ اصطِحَابهِ إلَی الحَجِّ و لَکِن نَظَمَ بَعدَ ذلک قَصیدهَ «نهجَ البُردهَ» و فیها مِن الإعتِذارِ و التَّوبَهِ و الإستِغفارِ ما فِیها و قَدَّمَ هذه القصیدهَ بَینَ یَدی الخدیویِّ لِلإعتذارِ و طَلَب المُسامِحَهِ. الصُّور البلاغیه فی قصیده «نهج البرده»: فِی قَصیدهِ «نَهج البرده» نَجِد أنفُسَنا أمامَ شاعِرٍ بارِعِ اللُّغَهِ مِثلَ شَوقی الَّذی یُحاوِلُ النَّسجَ عَلی مِنوالِ قَصیدَهِ رَجُلِ دینٍ صَنَعَ قَصیدتَهُ صَناعَهً مِن أجلِ هَدَفٍ دینیٍّ هُوَ الإمام البوصیری و لِهذا نَرَی بأنَّ قصیدهَ شَوقیَّ عَلی نَفس وزنِ و قافِیهِ قَصیدهِ «بُرده» البوصیریِّ و الکلماتُ و المُفرداتُ المُستخدمَهِ فیها ذاتُ صِلَهِ باِلدِّینِ الإسلامِیِّ الحَنیفِ، لأنَّ البوصیریَّ کانَ یُحاوِلُ ألاّ یَخرُجَ أفکارَ قصیدَتَهُ مِن مَصادرِه الأساسیَّهِ و هِی القرآنُ الکریمُ و الأحادیثُ النبویَّهُ الشریفهُ و کذلک سیرتِهِ صَلَّی اللهِ علیهِ و سَلَّمَ و تابَعَهُ شَوقیُّ فِی ذلکَ و استَخدَمَ بعضُ المُصطلحاتِ و الألفاظِ القُرآنیهِ فِی قصیدَتِهِ و مِن أمثِلَتِها: عَلَّقتُ مِن مَدحِه ِحَبلاً اُعِزُّ بهِ فِی یَومِ لا عِزَّ بالأنسَاب و اللُّحَمِ فِی هذا البیتِ اشارَهٌ إلَی کلامِ اللهِ فِی سُورَهِ شُعراءَ:«یَومَ لا یَنفَعُ مالٌ و لا بَنُونَ إلّا مَن أتَی اللهَ بقَلبٍ سَلیمٍ» أنّ قصیدهَ «نهجُ البردهِ» مَلیئهٌ بالفُنونِ البلاغیَّهِ الجَمیلهِ و هِی تَشتَمِلُ جَمیعَ أنواعِ البلاغَهِ مِن المَعانیِ و البیانِ و البَدیعِ و کُلُّ هَذه تَجعَل القصیدهَ تَمتازُ بأحسَنَ المِیزَهِ الحَسَنَهِ و المَقبُولَهِ و مِن ناحیهِ البیانِ کانت هَذه القَصیدهُ مَلیئهٌ بالتَّشبیهِ و ما یَتَعَلَّقُ بهِ مِن أنواعِهِ الکثیرهِ و تُوجُدُ فِیها الإستعارهُ و الکنایهُ و غَیرُها مِن الأسالیب الَّتی تَمجُزُ فیِها العربُ و مِن أمثِلَهِ ذلک مُا ذُکِرَ فِی هِذه الأبیاتِ: البَدرُ دونکَ فِی حُسنٍ وَ فِی شَرَفٍ و البَحرُ دونک فِی خیرٍ و فِی کرمِ شَبَّهَ الشَّاعِرُ فِی هذا البَیتِ النَّبیَّ بالبدرِ فِی العُلُوِّ و الارتفاعِ و بالبَحرِ فِی الکَرَم و فِی جَلالَهِ القَدرِ. الاستعاره: وَ النَّفسُ مِن خیرِهَا فِی خیرِ عَافِیهٍ وَ النَّفسُ مِن شَرِّها فِی مَرتَعٍ وَخِمِ یُوضَحُ الشَّاعِرُ فِی هَذا البیتِ أنَّ النَّفسَ اذا مَا تَرکَت عَلَی هواها، فَانَّها تَغرِقُ فِی المُلذَّاتِ و اللَّهوِ و تَسقَطُ فِی الخَطیئَهِ و فِی الشَّطرِ الثَّانِی شَبَّه النَّفسَ بالبَهیمَهِ السَّائِمَهِ فِی الکَلأ تَشبیهاً مُضمِراً فِی النَّفس و طَوَی لفظَ المُشبَّهٌ بهِ و رَمَز الیه بشیءٍ مِن لَوازمِهِ و فِی هذا الکلامِ استعارهٌ بالکنایهِ و التَّخییلِ. و مِن جِهَهِ الصَّنایعِ البَدیعیَّهِ نَری بأنَّ نهجَ البُردَهِ قَد-اشتَمَلَ عَلی انواعِ البدیعِ کطباقٍ و الجناس و السَّجعِ.اضافهً عَلَی هذه الصَّنایِعِ الأدبیَّهِ هناکَ ضَربٌ آخَرٌ مِنَ البدیعِ کَثُرَ فِی النَّهجُ البُردَهِ و هُوَ التَّصدیرِ أو رَدُّ العَجز عَلَی الصَّدرِ و سَتُحاوِلُ الباحِثَهُ التَّرکیزَ عَلَی بعضِ هِذه الألوانِ لِلجِنس البدیعیِّ المُستخدمِ فِی نَهجُ البُردهِ: الجناس: سَناوهُ و سَناهُ الشَّمسُ طَالِعَهً فَالجِرمُ فِی فَلَکٍ و الضَّوءُ فِی عَلَمِ فِی هَذا البیتِ بیَن کلمهِ «سَناوه و سَناه» الجناسُ الناقصُ (المُطَرَّفُ) فانَّهُما مُختلِفانِ بزیادهِ «و» و نُقصَانِها. الطباق: کَم جَیئهٍ وَ ذَهابٍ شَرَّفَت بهما بَطحاءُ مکهَ فِی الإصباحِ و الغَسَمِ نُشاهِدُ فِی هذا البیتِ صَنعهَ الطِّباقِ بَینَ کلمات «جیئَه و ذهاب» و «اصبَاح و غَسَم»

المراحل الفنیه للشعر الجاهلی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  احمد سرخه   غلامرضا کریمی فرد

الخلاصه یُدرَس الشعرالجاهلی عادهً، بوصفه مرحله واحده من الشعر العربی کانت المعلقات تمثل اوج صنعتها الفنیه، تلیها قصائد اخری من الشعر الجاهلی علی حسب الجوده. و لم یُدرَّس الشعر الجاهلی ـ فی درس الادب الجاهلی فی الجامعات خاصهً ـ علی انه تراث شعری امتد لزمن طویل و حرکه شعریه مرت بمراحل فنیه متعدده، ابتدأت بالجذور الاولی التی نَمَتْ فی ارض السجع بعد ان توفرت اسباب ذلک النمو. ومن ثم بدأت تتبلور اولی البُنِی الفنیه علی شکل الابیات و القِطَع الشعریه. و من ثم اتخذ الشعر شکلاً و قالباً مقصوداً فی هیئه قصیده. فتطورت القصیده فی اسالیب و بُنی مختلفه. وکانت الصور و اللوحات بمفرداتها و موضوعاتها، عناصر هامه فی بناء القصیده منذ المهلهل و امرئ القیس الی عصر الاسلام او قبیل الاسلام. و فی هذه الدراسه (المراحل الفنیه للشعر الجاهلی) یُفَصَّلُ القول فی هذه المراحل و العوامل الموثره فی ظهورها، و فی خصائصها و ابرز الظواهر التی رافقت تطورها.

واژگان فارسی در ادبیات عرب تا عهد اموی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  شهلا دایر   حسن دادخواه تهرانی

زبان عربی از جمله زبان های زنده و پویایی است که به دلیل نزدیک بودن سرزمین های اعراب با دیگر اقوام، از زبان های دیگر تأثیر پذیرفته است که زبان فارسی نیز از آن جمله است. موقعیت جغرافیایی و نیز حکومت های مقتدر ایران باستان و نفوذ این دولت ها در سرزمین های پیرامون و نیز روابط تجاری و بازرگانی از جمله عوامل موثر این امر هستند. روشن ترین انگیزه وام گیری، برآوردن نیاز ها و پر کردن جاهای خالی در دستگاه زبان است. تجارب تازه و اشیاء تازه با خود واژه های تازه ای وارد زبان می کنند. این اشیاء و تجارب خواه از طریق آنچه مردم شناسان «نشت فرهنگی» می گویند وارد یک زبان شده باشد و خواه از طریق رفتن جامعه وام گیرنده به سوی آنها، یعنی از طریق مسافرت و مهاجرت و تحصیل دانش باشد. نتیجه یکسان است. هدف این تحقیق یافتن واژگان فارسی در شعر و نثر عربی تا پایان دوره ی اموی (132 هجری) و بررسی سیر تطور این واژگان است. با توجه به روابط تنگاتنگ و تأثیرات متقابل فرهنگ ایرانی و عربی، یافتن این واژگان مشترک، تأکیدی بر مشترکات این دو ملت است. در این نوشته، با مراجعه به کتب و مراجع موجود، واژگان فارسی را یافته و دگرگونی های ایجاد شده در آنها شرح داده شده است. در گام نخست نگاهی گذرا به تاریخ روابط دو ملت در دوره های مختلف انداخته، سپس سیر تحول و دگرگونی واژگان در زبان عربی به اختصار شرح داده می شود. لازم به ذکر است که برخی از واژگان مورد پژوهش، به دلیل عدم وجود منابع کافی، برای ذکر شاهد، کنار گذاشته شده اند. همچنین در مواردی که واژه ای در قرآن ذکر شده است از ارجاع آن به دوره ی جاهلیت خودداری گردیده و به ذکر منبع قرآنی آن اکتفا شده است. از سوی دیگر در مواردی که واژه ای در عصر اموی یافته شده، که ریشه ی آن به دوره ی قبل از اموی باز می گردد، ولی شواهد متقن و مستندی از منابع اولیه آن یافت نشده است، ذکر و شرح آن واژه در بخش اموی آمده است. دگرگونی ها و تغییرات ایجاد شده در کلمات بسیار جالب توجه بود. گاه این دگرگونی ها قابل ردیابی و شناسایی بود، و گاه یافتن اصل واژه به دلیل دگرگونی آن، سخت دشوار می شد. تا آنجا که واژه را به زبان های مختلف و ریشه های متفاوت نسبت داده اند. اما در اینجا تکیه بر آن بود که تنها واژگانی که فارسی بودن آنها قطعی است، مطرح گردند و از ذکر واژگان مشکوک، چشم پوشی شود.

فرهنگ ایرانی در شعر عربی شاعران ایرانی تبار عصر عباسی دوم (232-656 ه.ق)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  علی رضا ملک میرزایی   غلامرضا کریمی فرد

عصر عبّاسی دوره ای خاص در تاریخ و فرهنگ عرب می باشد که گستردگی دایره ی حکومت، آشنایی با ملّت های گوناگون و تأثیر پذیری از فرهنگ و تمدّن آنها، بارزترین ویژگی این عصر می باشد. در این میان، ایرانیان بدلیل پیشینه ی کهن فرهنگی و شایستگی هایی که از خویش نشان دادند، از میان دیگر قومیت ها، نقش موثرتری ایفا کردند. بخشی از این انتقال فرهنگی توسط وزیران، دبیران، نویسندگان و مردم عادّی و بخشی دیگر توسط شاعران ایرانی تباری که در این دوره زیسته اند، صورت گرفته است. این حرکت فرهنگی که از دوره ی عبّاسی نخست(132-232 هـ.ق) با شاعرانی چون ابونواس، بشّاربن برد و دیگران آغاز شده بود، در دوره ی عباسی دوّم با شور و شوق بیشتری ادامه یافت. فراوانی شاعران ایرانی تبار، افزایش اشعار عربی و میل به تازی گویی، مویّد این مطلب است. ایرانیان توانستند در فرهنگ عربی به خوبی نفوذ کرده و با زبان خودشان خواسته ی خویش، یعنی فرهنگ ایران باستان را گسترش دهند. در این پژوهش نگارنده بر آن است که نخست علل گرایش ایرانیان به زبان و ادب عربی، و جایگاه آن در نزد حکومت های ایرانی همدوره ی عبّاسیان را نشان دهد. سپس به معرّفی فرهنگ ایرانی پرداخته و بازتاب آن را در زندگی اجتماعی و سیاسی عبّاسیان به تصویر کشد. در بخش بعدی، کوشش خویش را صرف یافتن شاعرانی که بار این انتقال فرهنگی را بر دوش داشته اند، کرده و جنبه هایی از فرهنگ ایرانی که بوسیله ی این شاعران ایرانی تبار، از راه سرودن اشعار عربی به فرهنگ و ادب عربی راه یافته، شرح دهد.

تحلیل و بررسی شیوه های بیان علت در قرآن کریم با تکیه بر مبانی دستوری و بلاغی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  فرهاد براتی   غلامرضا کریمی فرد

در قرآن کریم، بیان علت به شیوه هایی مختلف صورت می گیرد. این امر، گاهی با استفاده از حروف تعلیل، گاهی به کمک مفعول له و گاهی به وسیل? معنای برخی الفاظ و مفهوم بعضی جملات، حاصل می گردد. هر کدام از این شیوه های تعلیلی، بلاغتی خاص و جایگاهی ویژه دارند؛ برخی در بیان علت، صریح و برخی، ضمنی و غیرصریح اند. قرآن کریم به عنوان عالی ترین نمون? فصاحت و بلاغت، اهمیت فراوانی برای این امر قائل گردیده و در تبیین علل موضوعات مطرح شده در آن، نهایت اهتمام را نموده است و موضوعی نیست که به صراحت یا کنایت، به بیان علت آن نپرداخته باشد. پژوهش حاضر، به منظور بیان و ارائ? بخشی از اسلوب زیبای بیانی قرآن کریم، به تحلیل و بررسی شیوه های بیان علت در ساخت بلاغی و دستوری آن با تکیه بر مبانی نحوی و بلاغی پرداخته و زوایایی از هنجارهای پیشرفت? گفتاری در طرح و القای سخن را که در اصولی ترین و عالی ترین سطح آن، در قرآن کریم به کار رفته است، نشان داده است.

بررسی تطبیقی سفرنامه ابن بطوطه و ناصرخسرو
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  کلثوم غلامی   حسن دادخواه تهرانی

گسترش دامن? سرزمین های اسلامی و شکوفایی اوضاع اقتصادی و فرهنگی مسلمانان در سده های 3-8ھ. موجب شد که سفر و به دنبال آن سفرنامه نویسی افزایش یابد. سفرنامه ها به جهت دربرداشتن اطلاعاتی چون آداب و رسوم و سنت ها، رخدادهای تاریخی، باورهای سیاستمداران، روابط سیاسی و اقتصادی دولت ها در میان انواع ادبی، جایگاهی ممتاز دارند. از سوی دیگر کیفیت بالای وصف، میزان دقت و اسلوب داستانی ساده و روان در برخی سفرنامه ها موجب شد تا این گونه نوشته ها به عنوان یک فن ادبی مستقل با عنوان ادبیات سفرنامه ای مطرح شود و جزئی از ادبیات داستانی به شمار رود. سفرنامه های ناصرخسرو (قرن 5ھ) و ابن بطوطه (قرن 8ھ)، از جمل? بهترین این گونه آثار در ادبیات قدیم فارسی و عربی محسوب می شوند. در سفرنام? ناصرخسرو مسائل جغرافیایی و توصیف ظاهری و فیزیکی کالبد شهرها و مکان های ویژه بیش از دیگر امور، نمود دارد. نثر آن نیز ساده و روان است و از تکلف و تصنع به دور است و در عین کوتاه نویسی، امور جزیی هم توصیف شده است. سفرنام? ابن بطوطه نیز آیینه ای از آداب و آیین ها، وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی سرزمین های گوناگون، به ویژه سرزمین های اسلامی است. او تصویر زنده ای از مردمان سرزمین های اسلامی در زمانی عرضه می کند که این سرزمین ها یورش مغول را از سر گذرانده اند. از این رو این کتاب یکی از باارزش ترین منابع تاریخی آن عصر به شمار می رود. توصیفات وی نیز در قالب نثر مرسل و محاوره گونه بیان شده است. بهره گیری از اصطلاحات مختلف اداری، بازرگانی، زراعی و... و بکار گیری واژه های فارسی، هندی، ترکی و...و استفاده از لغات عامیانه از خصوصیات سبک وی محسوب می شود. این ویژگی ها، سفرنامه های ناصرخسرو و ابن بطوطه را در زمر? بهترین سفرنامه های ادبیات فارسی و عربی جای داده است. پژوهش حاضر به تحلیل و بررسی تطبیقی این دو اثر پرداخته است.

بررسی درون مایه های اجتماعی و فرهنگ اجتماعی در اشعار حافظ ابراهیم و محمد تقی بهار
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  صغری بدری   صادق سیاحی

حافظ ابراهیم مقارن با حکومت عثمانی ها می زیسته و خود شاهد ظلم پادشاهان و جهل و فقر و گرسنگی و فشار بر مردم بوده است، او همچنین وجود استعمار و بی عدالتی های آنها را در کشور خود دیده و همین مسائل در روی آوردن او به مسائل اجتماعی در شعرش موثر بوده است. او در این زمینه زبانی ساده و به دور از آراستگی و زیبایی الفاظ را برای بیان مقصود خود برگزید. محمد تقی بهار نیز همزمان با نهضت مشروطه در ایران به جمع آزادی خواهان پیوست و در شعر خود گرایش به مسائل سیاسی و اجتماعی را برگزید تا جایی که به ستایشگر صلح و آزادی لقب گرفت. این دو شاعر با پرداختن به مسائل اجتماعی جامعه خود مانند مسئله زنان، و مسائلی مانند تعلیم و تربیت در سطح جامعه، زدودن فقر از چهره جامعه و مبارزه برای بدست آوردن قانون و عدالت و آزادی در سرزمین های خود، نقش عمده ای را در ارشاد مردم سرزمین خود داشته اند، بهار در برخی مسائل اجتماعی از جمله مسئله زنان و قانون مداری تأکیدی بیشتر داشته و در مورد مسائل زنان تناقض هایی در آراء او دیده می شود، اما بشترین تأکید حافظ بر زدودن فقر از جامعه و بالابردن سطح تعلیم و تربیت بوده است ، بهاراز عدالت و قانون و آزادی بیشتر سخن به میان آورده است.سبک هر دو شاعر آمیخته ای از سبک استادان پیشین و دستاوردهای تمدّن جدید است.

ترجمه و تحقیق دیوان فدوی طوقان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1391
  قاسم منصوری مفرد   غلامرضا کریمی فرد

هدف این پایان نامه که در خصوص ترجمه و تحقیق دیوان فدوی طوقان به رشته ی تحریر درآمده است در درجه ی اول ترجمه ی دقیق، شیوا و روان تمام قصاید این دیوان بوده، سپس به عنوان تحقیق، اسامی اشخاص (اعلام) و اماکنی که در این قصاید ذکر شده، برای خوانندگان معرفی گردند. در این راستا، ابتدا هریک از قصاید به همان ترتیبی که در دیوان بوده ذکر شده و سپس به دنبال هر قصیده، ترجمه ای ساده و روان از آن ارائه گردیده است. در خصوص اعلام و اماکن نیز با توجه به نیاز خواننده، کلمه ی مزبور مشخص و در پاورقی همان صفحه توضیح داده شده است. در پایان مشخص گردید که در نیمه ی نخست دیوان که تا قبل از سال 1976م سروده شده، شاعر متاثر از مکتب رمانتیسم و درون گرایی بوده واشعار وی در این دوره بیشتر جنبه ی شخصی و رمانتیک دارند که ترجمه ی این اشعار نیز در بعضی ابیات پیچیده و مفهومی به نگارش درآمد. در نیمه ی دوم این دیوان که پس از سال 1976م سروده شده است، شاعر به سوی شعر مقاومت و پایداری سوق داده شده و اشعار وی ساده و بدون پیچیدگی معنایی هستند. که به تبع آن، ترجمه ی این قصاید روان و شیواست. اعلام و اماکن نیز در نیمه ی دوم دیوان بیشتر دیده می شوند، گویی شاعر پس از اشغال فلسطین، بر آن بوده که غم و اندوه خود را با دیگران تقسیم کند. که اکثر این اشخاص، هموطنان دلاور شاعر که به شهادت رسیده اند، شاعران نامدار معاصر، اشخاص معروف تاریخ، متفکرانی که از آنها نقل قول کرده و یا اماکنی از سرزمین خود که در آنها پرورش یافته و از آنها خاطره ها دارد.

بررسی شعر حماسی در دوره عباسی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1391
  سکینه عبداله خسرجی   حسن دادخواه

شعر حماسی به دلیل اینکه از عواطف راستین انسان در دفاع از آرمان ها، ارزش ها و عقاید و باورهای وی نشأت می گیرد حائز اهمیت است. همچنین شعر حماسی یکی از ابزار مهم کشف حقایق تاریخی به شمار می آید. منظومه های بلند حماسی در نزد اقوام مختلف در واقع داستان هایی هستند که توسط نسل های پی درپی سینه به سینه نقل می شدند و سپس یک شاعر آنهارا جمع آوری نموده و به رشته نظم در می آورد. در ادبیات عربی اگرچه حماسه ای نظیر آنها وجود ندارد اما این سخن به معنای عدم وجود شعر حماسی نیست. چیزی که ما را به سمت شعر حماسی در ادبیات عربی سوق داد، قصایدی بودند که درون مایه هایه ی حماسی داشتند. از آنجا که شاعر عرب شیفته ایجاز و اختصار است، این ویژگی را به راحتی به تجربه حماسی خود نیز سرایت داده است. علاوه براین پایبندی شاعران به قافیه ای واحد مانع درازگویی و طولانی شدن قصاید می گردد. در دوره عباسی وقوع جنگ های داخلی و خارجی و آتش فتنه ها و آشوب ها زمینه های سرودن شعرحماسی را فراهم نمود. اشعار حماسی در شعر شاعران بزرگ این دوره یعنی ابوتمام، بحتری، متنبی وابوفراس حمدانی درون مایه هایی همچون وصف، فخر، مدح، رثا و هجو دارند. ازخصوصیات آنها می توان به وصف درونگرایانه، پیچیدگی، گرایش های فلسفی، معانی جدید و کثرت فواید تاریخی اشاره نمود. از جمله ویژگی های سبک شعر حماسی این دوره نیز واژه های کهن و غریب، تشابه لفظی، اوزانی با نغمه های کوبنده و قافیه ها و روی های خشن، احساسات ملی-گرایانه و مذهبی، غلو و مبالغه و کاربرد انواع تأکید است.

بررسی زیبایی شناسی گذر از هنجار زبانی در زبان عربی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1392
  ولی بهاروند   غلامرضا کریمی فرد

سخن همیشه بر پای? قواعد معمولی و شناخته شد? زبان بیان نمی شود. گاه قواعد زبان فرو می ریزد تا سخن نظم دیگرییابد و بهتر و موثرتر در جان مخاطب نشیند. تلاش برای شکافتن سقف عادتها و ایجاد افقهای تازه در زبان را «عدول» یا «هنجارگریزی» می گویند. به عبارت دیگر، انحراف از قواعد حاکم بر زبان هنجار و عدم مطابقت و هماهنگی با زبان متعارف، «عدول» نام دارد. گفتنی است که اگر گریز از هنجار، عالمانه و زیبا رخ دهد، به شکوفایی، بالندگی و پویایی زبان منجرمی شود. در مقابل، چنانچه هنجارگریزی به پیچیدگی سخن و معنا منجر شود، نه تنها ارزش هنری ندارد، بلکه خواننده را نیز از خود می راند و مای? دلزدگی او می گردد. یک ساختار کلامی به یکی از گونه های دستوری یا هنری یا نادرست نمود پیدا می کند. در ساختار هنری یا بلاغی، زبان از معیار متعارف خود فراتر می رود و به شکل فراهنجار جلوه گر می شود. روشن است که زبان در همین سطح هنری است که می تواند توجّه مخاطب را به خود جلب کند و او را تحت تأثیر قرار دهد. گفتنی است که در ساختار هنری که عرص? خودنمایی عدول است،سبک کلام برجسته می شود و سخن از یکدستی و یکپارچگی رها می گردد.ترسیم نزدیک یک رویداد، تأکید بر وقوع حتمی یک عمل، کوتاه گویی، ایجاد انسجام و تعادل در کلام، کاربردی نبودن وزن قیاسی، گسترش قلمرو معنا و غیره از مهمترین انگیزه های زیباشناختی فراهنجاری است. زیبایی عدول و فراهنجاری را می توان در متون عربی به روشنی مشاهده کرد. در این گونه از متون، این شیوه از سبک بیانی به گون? بس شگرفی به کار گرفته شذه است. گفتنی است که در این نوع از فراهنجاری ها،انگیز? معنایی از اهمیت ویژه ای برخوردار است،هرچند جنب? لفظی نیز در پدیداری آن بی تأثیر نیست. در این پژوهش، تأثیر عدول و فراهنجاری بر ساختار و بافت کلام مورد تحلیل واقع شده است. همچنین، تأثیر این شیوه از سبک بیانی بر قلمرو معنا مورد بررسی قرار گرفته است.

نقش طبیعت و زیبایی در اشعار تغزلی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1391
  لیلا سلامات   حسن دادخواه تهرانی

انعکاس طبیعت در شعر تغزلی شاعران عرب، بازتاب عواطف و احساسات قومی از بشر است که شاعر، سخنور آنهاست. تحلیل اشعار تغزلی عرب، نشان می دهد که جوامع عربی در طول حیات تاریخی خود، چه می اندیشیده اند و خیال ورزی های آنان، ریشه در کدام بیم و امیدها داشته است؟ پاسخ به پرسش هایی از این دست، از برای شناخت دنیای قوم عرب، بسیار اهمیت دارد. استفاده از پدیده های طبیعی و نمونه های حسّی آن از برای تبیین مفاهیم و افکار و نیز گزارش عواطف و احساسات انسانی، به صورت پیوسته در غزل عربی دیده می شود. طبیعت مجموعه ای از زیبایی های دیداری، شنیداری و بویایی هاست که دستمای? بیان زیبایی های عشق، قامت و روی و موی و چشم و دیدار محبوب قرار می گیرد شاعر عرب، در غزل و تغزل خویش، از این دستمایه به گونه ای رنگارنگ و گونه گون استفاده ها برده است. عناصر زیبایی طبیعت چون ماه و خورشید، گلهای رنگین و خوش عطر و بوی و رنگهای دلاویز، در غزل عربی، آینه هایی زلال از برای تجلای محبوب، عشق، رنجهای فراق و آرزوهای وصال انسان سخنور عرب هستند. و هدف این پژوهش استخراج عناصر طبیعت و زیبایی که در تغزلات شاعر عرب به محبوب زیبارو آمده است می باشد.

مقارنه الامثال و الحکم العربیه فی خوزستان مع الفصحی و افارسیه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1392
  سید ناجی موسوی نسب   غلامرضا کریمی فرد

الملخص انّ للأمثال مکانتها السامیه لدی کلّ الشعوب و الامم ،و لها اَهمیه کُبری من الناحیه البلاغیه و الحضاریه و التربویه و الوطنیه و غیرها، فکلُ مثل مستودع ذکری و قصّه عن الأجداد و الاسلاف و جزء من التاریخ، و قد أعتزَّ الانسان العربی بلغته، و الأمثال جزءٌ مهمٌّ من هذه اللغه،قد جاء ت فی القرآن و علی لسان الانبیاء و الائمه و العلماءوالشعراءواصحاب الحکمه، فقد اعتنی ابناء خوزستان قدیماً و حدیثاً بالامثال و الفّوا الکثیر من الکتب قدیماً، فلمِعَ منهم فی هذا المجال امثال ابوهلال العسکری و ابن سکیّت الدورقی و ..، فأحببتُ اَن اُلقی نظره حول الامثال العربیه الدارجه و هی نوعٌ من الفصحی اصابها تغییر، و شباهتها ومقارنتها مع اللغه الفصحی و کذلک مع اللغه الفارسیه. فکان منهجی لجمع الأمثال الدارجه، هو جولات میدانیه بین المدنیین و القرویین و الفئات المختلفه من هذا الشعب و الاستماع لهم کثیرا، و من ثم البحث فی الکتب القدیمه و الحدیثه للغتین، العربیه الفصحی و الفارسیه لمقارنه تلک الامثال مع نظیراتها، و استفدتُ فی بحثی هذا من القرآن الکریم و شواهد من کتب الاحادیث و دواوین الشعر و الکتب المرتبطه بهذا البحث فی سبیل الخروج بحلهِ جمیله علی بساطتها ستُلبّی حاجه کافه فئات مجتمعنا الماسه للامثال، فقمتُ بتمهیدٍ حول تاریخ و جغرافیا الاقلیم و کذلک ما یرتبط بموضوع الامثال و ما نسبَ الیها، و من ثم جمعتُ جمهره عظیمه من الامثال المقارنه یمکن الرجوع الیها و الاستفاده منها؛ لانّها جزءٌ من حضاره عریقه تعود الی سالف الأزمان و ذلک فی الفصل الاخیر، عسی ان تکون اسهاماً مفیداً منّا فی خدمه هذه اللغه الخالده و السّعی للتعریف بتاریخ و ثقافه هذا الاقلیم.

بررسی تطبیقی سیر تحول داستان لیلی و مجنون در ادب عربی و فارسی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1392
  حمیدرضا پیرمرادیان   محمود آبدانان مهدیزاده

داستان لیلی و مجنون، روایتی نا مکرّر از کهن داستان «عشق» است که گذر روزگاران، غبار کهنگی بر رخساره اش ننشانده است. تمام تلاش نگارنده بر آن بوده است که با کاوش های اینترنتی و کتابخانه ای، سیر تحول این داستان را، قدم به قدم، در ادبیات عربی و فارسی به بررسی بنشیند؛ باشد که نقطه عطفی برای پژوهش های بیشتر در داستان «لیلی و مجنون»، از این منظر باشد. خاستگاه اولیه داستان، بادیه نجد، در سده نخست هجری است؛ ولی در محیط-های شهری، به ویژه در محافل اموی شام که محل آمد و شد قبایل مختلف عربی بوده و به داستان های عاشقانه و رمانتیک توجه شایانی داشته اند، پرورش یافته و بر خلاف تصور همگان، در اوایل روزگار عباسیان- نه روزگار امویان ـ.از نقل شفاهی به نقل نوشتاری در می آید، آن هم نه به صورت داستان، بلکه به صورت حکایات و روایاتی که به شکل غیر مدوّن و بدون رعایت توالی داستانی، در پی هم آمده اند. سپس همین داستان، در آغاز سده چهارم هجری به همت صاحب بن عباد، وزیر دانشور آل بویه، از طریق کتاب «الأغانی» به ایران راه یافته و چهره ای دگرگونه می یابد و علاوه بر سروده های شاعران نامی ایران از رودکی سمرقندی گرفته تا عطار نیشابوری و دیگران، حکیم نظامی گنجوی در سده ششم هجری منظومه داستانی «لیلی و مجنون» را می سراید و 66 منظومه شعری با همین عنوان به پیروی از آن سروده می شود که از مهم ترین آن ها می توان از منظومه «لیلی و مجنون» امیر خسرو دهلوی، جامی و مکتبی شیرازی نام برد. افزون بر این، بسیاری از نامداران ادب فارسی طرفه حکایاتی از این داستان نقل کرده اند و البته؛ داستان به همین جا ختم نمی شود؛ بلکه پس از پهنه ادبیات، در بسیاری از هنرهای زیبای ایرانی نیز رسوخی چشمگیر می کند تا به آنجا که بسیاری از مردم عامه- به غلط- آن را داستانی با ریشه های ایرانی می پندارند. مضمون این داستان نیز با ورود به پهنه ادب فارسی از تک محور عاشقانه به محورهای سه گانه عاشقانه- عارفانه- صوفیانه تغییر می کند. بازتاب این داستان عاشقانه را در ادبیات معاصر عربی، می توان در نمایشنامه «مجنون لیلی» اثر احمد شوقی ردیابی کرد. داستان او آمیزه ای از روایت ها و حکایت های مذکور در کتاب های کهن ادبیات عربی، داستان های عامیانه، دیوان مجنون لیلی و دیگر ادبیات ها (نظیر فارسی، ترکی و فرانسوی) است.

بررسی سیر تحول تأثیر زبان عربی بر نظم و نثر فارسی از نیمه قرن سوم هجری تا پایان قاجاریه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1392
  علی آرامش پور   محمود آبدانان مهدی زاده

پیوند و ارتباط زبان عربی و زبان فارسی، قدمتی دیرینه دارد؛ پیوندی که گویا پیش از اسلام وجود داشته و با ورود اسلام به ایران و هم زمان با طلوع نخستین آثار ادب فارسی در قرن های سوم و چهارم هجری شروع شده و تاکنون ادامه دارد. این دو زبان،ارتباطی دو سویه با هم داشته اند؛ امّا در این میان، سهم تأثیر زبان عربی بر زبان فارسی به مراتب بیشتر بوده است؛ چنانکه اوج تأثیر پذیری زبان فارسی از زبان عربی را می توان در قرن های هفتم و هشتم و در سبک موسوم به عراقی مشاهده کرد. بزرگان ادب فارسی در هم? ادوار گذشته به شیوه های مختلف از زبان عربی تأثیر پذیرفته و آثار ادبی خود را به نقش و نگارِ واژگان، اشعار و امثال عربی آراسته اند. نظر به اهمّیّت دستیابی به سیر صعودی و نزولی تاثیر زبان عربی بر نظم و نثر فارسی، در این رساله سعی شده تا سیر این تحوّل، از نیمه دوم قرن سوم هجری تا پایان حکومت قاجاریّه، بر اساس مولّفه های مختلف زبان عربی، شامل آیات و احادیث، اشعار عربی، واژگان و تأثیرات مـضمونی و کاربـردی، تحلیل و بررسی شود. رونـد یـاد شده، از دور? سـامانیان و غزنویان شروع می شود و تا اواخر قاجاریّه ادامه می یابد. در این رساله از میان اشعار و متون زبان فارسی در ادوار ادبی گذشته، بخش های متنوّعی از آثار بزرگان هر دوره، گزینش و نشانه های این تأثیر و عوامل اثر گذار سیاسی و اجتماعی در آن،تبیین شده است. یافته های این جستار، نشان می دهد زبان فارسی در هم? ادوار حیات خود، به شکل گسترده ای از زبان عربی تاثیر پذیرفته است. این تاثیرپذیری در دوره های مختلف و بسته به اوضاع سیاسی واجتماعی، فراز و فرودهایی داشته است. استفاد? شاعران ونویسندگان فارسی زبان از مولّفه های زبان عربی، دلایلی چند داشته که مهم ترینِ این دلایل، اظهار فضل شاعر و نویسند? فارسی زبان و تفاخر به عربی دانی و گاهی نیز از سر تفنّن می باشد؛ شاهد آن که در بسیاری از موارد با حذف این مولّفه ها، آسیب چندانی به معنای نثر یا شعر فارسی وارد نمی شود.

زیبایی شناسی فصل و وصل در نهج البلاغه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1392
  معصومه محتشم   محمود آبدانان مهدی زاده

یکی از مباحث مهمّ علم معانی، فصل و وصل جملات است. جرجانی اوّلین ادیبی بود که به شکل مفصل، به این مقوله پرداخت. سکّاکی نیز اوّلین کسی بود که مواضع فصل و وصل را نام گذاری کرد امّا دیگران به شرح اثر سکّاکی بسنده کرده؛ به تکرار گفته های او روی آوردند به طوری که دیگر، نوآوری خاصّی در زمینه شناخت این مبحث صورت نگرفت. نگارنده در این پژوهش تلاش نموده تا ضمن بررسی دیدگاه های قدما، زیبایی های فصل و وصل در نثر گفتاری و نوشتاری نهج البلاغه را آشکار سازد و با تکیه بر مسائل زیباشناختی، نکات جدیدی در این باب ارائه دهد. به علاوه، هنجارشکنی های زبانی این مبحث را بررسی نموده و راه کارهایی برای ساده سازی پیچیدگی های آن ارائه نماید. در این نوشتار مشخّص می شود که هر کدام از دو مقوله فصل و وصل، به شکلی متفاوت در خطبه ها و نامه ها، نمود پیدا می کنند. نمود فصل و وصل در حکمت ها، به دلیل کوتاه بودنشان، بسیار کم است. در نامه ها وصل بیش از فصل به چشم می خورد. در خطبه ها نیز، فصل و وصل، به هم در آمیخته اند. به تبع تفاوت کاربرد فصل و وصل، اسلوب نثرها نیز متفاوت شده است. زیبایی های موجود در خطبه ها و نامه ها، در پاره ای از موارد، مشترک و در مواردی متفاوتند. فصل در خطبه ها، سبب شده است که موسیقی کلام، دائم در حال تغییر باشد و کاربرد استطراد، تمثیل و تأکید زیاد شود. در حالی که کاربرد اندکِ فصل در نامه ها، موجب گردیده که استطراد، تمثیل و تأکید در نامه ها کم تر و موسیقی نیز ملایم و آرام باشد. به واسطه وصل در خطبه ها و نامه ها، امکانِ روایت داستان، مقایسه دو امر، تعادل و توازن جمله ها، اطناب و بیان امور بر اساس ترتیب، فراهم شده است.

ترجمه و شرح کتاب مدایح نبوی النبهانیه جلد 1، 500 بیت سوم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1392
  مریم امیدی   محمود آبدانان مهدیزاده

مدایح نبوی بخش عظیمی از میراث ادبیات و شعر عربی را تشکیل میدهد و از گذشته تاکنون قصاید فراوانی در این زمینه سروده شده است و شاعران بسیاری با اغراض گوناگون به مدح پیامبر اکرم و بیان ویژگیها و شخصیت برجست? ایشان در اشعارشان پرداختهاند. به دلیل شخصیت بی بدیل پیامبر اکرم این اشعار از ابتدا اهمیت ویژهای یافته و در مجموعههای بسیاری گردآوری شده است. از جمل? این مجموعه ها کتاب المجموعه النبهانیه فی المدایح النبویه است که گردآورند? آن، اشعار شاعران مختلف را در زمین? مدح رسول اکرم در این مجموعه گردآوری نموده است. ما نیز به دلیل اهمیت این اشعار در پایاننام? حاضر به ترجمه و شرح بخشی از اشعار این مجموعه پرداختهایم. روش عرض? شرح و ترجم? ابیات در این پایاننامه بدینگونه میباشد که در هر بیت ابتدا معنی مفردات را با استفاده از فرهنگ های معتبر عربی به فارسی و عربی به عربی آوردیم. سپس ترجم? بیت را با دقت کافی در امانت بیان نمودیم. در پایان نکات بلاغی و احیانا صرفی- نحوی شرح داده شد.

«بررسی فعالیت ادبی، علمی و فرهنگی موالی در دوره ی اموی و عباسی»
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1392
  محمد زمانی اصل   غلامرضا کریمی فرد

فعالیّت و جایگاه علمی موالی «ایرانی نژاد» از جمله موضوعاتی است که نویسندگان فراوانی در مورد آن به نوشتن پرداخته اند. ایران یکی از کشورهایی بود که به دست مسلمانان افتاد. و تحت تاثیر این فتوحات ایرانیان زیادی در دو دوره اموی و عباسی از راه ولاء به فرهنگ عربی وارد شدند و توانستند به علت های گوناگون از لحاظ علمی از ملل فاتح پیشی بگیرند. موالی ایرانی با توجه به تمدن، پیشینه فرهنگی و علمی خود توانستند به خوبی در فرهنگ عربی جایی برای خود پیدا نموده و دست به فعالیت های ادبی و علمی فراوان آن هم به زبان تازی کرده، و از عناصر تکمیلی ادبیات عربی به شمار آیند.

الحیاه الاءجتماعیه فی شعر العصر العباسی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1392
  عبدالامیر ساکی   غلامرضا کریمی فرد

لصفحات:163 بعد انتقال الخلافه إلی بنی العباس عم الرسول محمد صلی الله علیه وآله و سلم , صار مرکز الخلافه فی بغداد . و لما کان الفرس من أکبر المساندین لبنی العباس فی انقلابهم , کانت لهم مکانه کبیره عند الخلفاء . الهدف من هذا البحث هوالوصول الی فهم حقیقه وهی إندماج العباسیینفی الثقافات الأخری من الشعوب المستعربه و خاصهً الفارسیه. أخذ العباسیون الکثیر من عاداتهم کإستخدام الملابس فی المراسیم الخاصه مثل الأعیاد والمهرجانات، کما اخذوا عنهم طُرُق الطهی لأنواع الأطعمه والأشربه, و ظهر مبدأ التخییر, أی اختیار أفضل ما فی الحضارات المستعربه و العمل بها. ولمعرفه ذلک راجعت أمهات کتب التاریخ و الأدب التی بحث مولفوها عن العصر العباسی حتی أدرکت أنّ هناک تقالید وآداب خاصه لمجتمع قد امتزجت ثقافته بشتی الثقافات للأمم المجاوره التی تتکون منها الحیاه الإجتماعیه. وأنعکست هذه الظاهره الأخیره فی أشعار شعراء العصر العباسی حیث صوّروها بأحسن تصویر ینتعش من خلالها القارئ. کان المجتمع العباسی موزعاً حسب رغبات قد صاغها الخلفاء، فهناک من عاش فی الطبقه العلیا کالوزراء والقاده والولاه وهناک من سکن فی الطبقه الوسطی کالتجار والصناع والموظفین ورجال الجیش، واخیراً هناک من اجبر باللجوء الی الطبقه السفلی التی تضم عامه الناس وتشمل الزراع والخدم حیث کان یعانی افراد هذه الطبقه کثیراً من البوس والشقاء. ولهذا السبب أصبح العباسیون یعیشون بثقافات لم یصنعوها أنفسهم، بل صنعتها لهم أمم قد عاشت فی جوهم. حیث أثرت هذه الأمم فی الجوّ الإجتماعی مّما شارک فی تثقف المجتمع العباسی، حیث وصلت هذه الظاهره إلی شخصیه الخلیفه متخذاً بعض التقالید والرسوم لیدمّج نفسه بهذه الثقافات الدخیله. کثیراًماسمعناعنالعصرالعباسیّ،وعمافیهمنالمساوئالأخلاقیه،وعن إنتشارهافیالمجتمع،کشربالخمر،والفحشاء،والمجون،ولکننریفیالعصرنفسهإنتشارالقیمالإنسانیّه،والاجتماعیه،کحریّهالبیان،وحریهالتعلیموالتعلّم،وانخفاضشدهالعصبیهالعربیه،والتعایشالسلمیبینعامّهالنّاس،والمباحثاتالمعرفیهفیالحلقاتالعلمیّه، حیث برز العدید من الشعراء ظلّوا یصفون هذه القیم ویفسرونها علی لسانهم.

سیمای اهل بیت (ع) در شعر کشاجم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1393
  مهرنوش نجفی   محمود شکیب انصاری

کشاجم ، محمود بن حسین ، از شعرای معروف عصر عباسی دوم می باشد. او در دربار ابی هیجاء حمدانی در حلب و پس از آن در نزد پسرش سیف الدوله حمدانی بوده و همچنین به سرزمینهای مختلفی بویژه مصر سفر نمود.از مهمترین آثار او می توان به دیوان شعری اشاره نمود. شاعر برخلاف جدّش سندی بن شاهک که - از دشمنان اهل بیت(ع) بود و به دستور هارون الرشید زندان بانی امام موسی کاظم(ع) را عهده دار بود و سرانجام امام (ع) را به شهادت رسانید - دوستدار اهل بیت(ع) و شیعه ی امامیه بود و در اشعارش از عشق به اهل بیت(ع) و دوستی با آنها سخن به میان آورده و مدافع حقّ آنان بود و از مصائبشان اندوهگین می شد . در این پایان نامه پس ا ز بررسی زندگی شاعر از جهت سیاسی و فرهنگی و بیان زندگینامه ی آن ، دیوان شعری اش مورد مطالعه قرار گرفته واشعار مربوط به اهل بیت (ع) استخراج شده و به ترجمه و شرح و توضیح هریک از آنها پرداخته شده است .

وجوه الاختلاف والتشابه بین طبیعه ابی تمام الشعریه وابن الرومی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1393
  سید محمد بخاطی   غلامرضا کریمی فرد

أصیبَ الأدب العربیُ طیله القرون الطویله بجمود فی الأغراض والمعانی ولکن عندما بدأ العصر العباسی بدأت معه ثوره علمیه لم یسبق لها مثیل فی تاریخ الادب العربی. فانبری شعراء فی هذا العصر یواکبون هذه الثوره العلمیه محاولین إدخال ثمراتها فی شعرهم وکانت هذه خطوهً مبارکه نحو ازدهار الادب العربی لکن سرعان ما رجعت العقلیه العربیه القدیمه فسیطرت علی قرائح الشعراء ومع هذا هناک شعراء استثمروا انتشار العلم والمعرفه لیثروا به شعرهم ومن اهم هولاء ابوتمام الطائی وابن الرومی. هذان الشاعران تأقلَما مع البیئه الجدیده فقالا الشعر علی الطریقتین القدیمه والمولده فی ذلک العصر؛ وإن کانا اقرب الی القدیم منه الی الجدید. وقد تأثّرت شاعریّتهما بالظروف التی عاشاها. ومن ابرز تأثیرات البیئه علی شعرهما هو کثره المدیح. وتجدر الإشاره الی أنّ شعر الشاعرین کان مفعماً بالثقافات والعقلیات السائده آنذاک ولفهم بعض شعرهما ولاسیما ابی تمام الطائی یحتاج الی معرفه بعض العلوم کعلم الکلام والمنطق، وکذلک شعر الشاعرین کان فیه الکثیر من المحسنات البدیعیه. ومن اجل هذا نری أنّ الموسیقی الشعریه فسدت فی شعرهما وقد أخرج الشاعران الشعر العربی من الحاله الأمّیه والفطریه التی کان علیها الشعراء فی العصور السابقه وبهذا قد فتحا صفحه جدیده فی الادب العربی. وقد اتّسمَ شعر ابی تمام الطائی بالایجاز الذی کان شبیهاً بالرمز بینما کانت الإطاله السمه البارزه فی شعر ابن الرومی. وشعر الاول منهما اتّسم بالصعوبه والثانی بالسهوله والطبعیه. وشعر ابن الرومی کان اکثر تأثّراً بالبیئه التی عاشها الشاعران فظهر شعره مرآهً لمجتمعه تبدو فیه ملامحه اکثر من شعر ابی تمام الذی سخّر ثلثی دیوانِ شعره للمدیح. جلب الشاعران اهتمام اکثر الباحثین والناقدین المعاصرین فکتبوا کثیراً عن الشاعرین وشعرهما الکثیر من الکتب وهذا دلیل علی عبقریه الشاعرین وغورهما علی لطیف المعانی.

بررسی مضامین مشترک در اشعار دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی و عبدالوهاب البیاتی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1393
  سید باسم آرسته   غلامرضا کریمی فرد

محمدرضا شفیعی کدکنی و عبدالوهاب البیاتی دوتن از شاعران پرآوازه ی ادبیات معاصر فارسی و عربی و از پرچمداران مکتب ادبی رمانتیسم هستند. این دوشاعرکه موقعیت سیاسی و اجتماعی جامعه ی وقت خود را به خوبی درک کرده و شرایط تقریباً یکسانی را پشت سرگذاشته اند، مضامین مشترکی را در سروده های خویش رقم زده، به یادآوری خاطرات گذشته ی خویش پرداخته و فضایی سرشار از دلتنگی و اندوه موسوم به نوستالژی را به تصویر کشیده اند. نوستالژی یا دلتنگی برای گذشته، حالتی روحی- روانی است که به صورت غیرارادی و ناخودآگاه، در فرد ظاهر شده و به یک اندیشه تبدیل می شود. در عرصه ی ادبیات، این حالت برای شاعر یا نویسنده ای رخ می دهد که به دنبال انگیزه های فردی یا اوضاع سیاسی- اجتماعی جامعه ی خود، به نوعی احساس تنفر و دلزدگی از اکنون دچار شده و اندیشه و آرزوی بازگشت به گذشته و خاطرات شیرین اش را در سر می پروراند. در این پژوهش، نگارنده برآن است تا با روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر سروده های دو شاعر، چگونگی نمود مضامین مشترک در اشعار ایشان را مورد ارزیابی قرار دهد.

بررسی تطبیقی مضامین حکمی در شعر متنبی و ناصر خسرو
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1393
  ناصر نوری زاده   غلامرضا کریمی فرد

زبان فارسی و عربی از دیرباز با یکدیگر ارتباط و تاثیر متقابل داشته اند . پس از اسلام ، در پی هم آمیختگی اندیشه و دانش اقوام گوناگون ، فرهنگی پربار در جغرافیای سیاسی و اجتماعی اسلام پدید آمد . از سوی دیگر، سیراب شدن این فرهنگ و تمدن از آبشخور پربار قرآن و حدیث، بیش از پیش بر ارزشمندی آن افزود . پس از گسترش سرزمین های اسلامی در ایران، اثرگذاری و اثر پذیری دو زبان و فرهنگ عربی و فارسی از یکدیگر فزونی یافت . به گونه ای که بسیاری از مضامین شاعران و ادیبان هر کدام از این دو زبان را می توان در آثار ادیبان دیگری یافت . این پژوهش بر آن است تا به بررسی تطبیقی یک نمونه از این تاثیر پذیری که همان همسانی دیدگاه متنبی و ناصرخسرو ، دو شاعر بزرگ ادب عربی و فارسی در زمینه ی حکمت است ، بپردازد . چرا که نام و آوازه ی متنبی، و نیز حکمت والای او ، سبب شده بود تا مضامین شعری و اندیشه های این شاعر بزرگ ، در آثار شاعران فارسی زبان همچون ناصرخسرو راه یابد . این دو شاعر نامدار پیرامون دنیا،زندگی و مرگ ،دانش و خرد ودیگر زمینه ها اشعاری زیبا و حکمت آمیز سروده اند . هر دو به دیده ی بدبینی و نکوهش به دنیا و روزگار می نگرند . زندگی شرافتمندانه را می پسندند و به مرگ با عزت می اندیشند. زیراکه هیچ کس را از مرگ گریزی نیست. آدمی باید همواره در پی دانش و خرد باشدو از بی خردان دوری کند. اما افسوس که فرومایگان بر مردم فرمان می رانند و مردم همچون ستوران در خواب غفلتند. با این همه باید توجه داشت که همسانی و همگونی دیدگاه شاعری چون ناصر خسرو با اندیشه های متنبی ،تنهااز راه تقلید نیست. زیرا که بهره مندی ادیبان مسلمان از منابعی یکسان چون قرآن، حدیث ، فرهنگ زمان خویش ورنج ها و سختی های روزگار سبب شده بود تا بسیاری از اندیشه های آنان به هم نزدیک باشد.

نقد و مناقشه آراء الزمخشری النحویه فی الکشاف
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1393
  کیفیه اهوازیان   محمود آبدانان مهدیزاده

تحلیل صحیح الفاظ و وجوه اعرابی آنها، تأثیر مستقیم بر درک و فهم معنای آیات دارد تا آنجا که در مواردی اعرابگذاری نادرست کلمات در آیات، به استنباط ناصواب از سخنان خدا منجر میشود. با توجه به اینکه الفاظ، ظروف معانی هستند شناخت دقیق و صحیح معانی و فهم درست آنها فقط با درک دقیق رابطه میان الفاظ و اجزای تشکیلدهندة کلام میسّر است که کشف این رابطه، سبب درک پیام آن میشود. در برخی آیات قران، تعدد معانی و تنوع دلالتها به علت تعدد اعراب و تنوع وجوه نحوی در آنها است، به همین دلیل ابن جنی، اختلاف در اعراب را دلیلی بر اختلاف معانی میداند. اختلاف در وجوه اعرابی در تفسیر آیات و چگونگی استنباط احکام الهی نقش محوری دارد. بنابراین تکیه بر خرد جمعی یاهمان اصل اجماع والتزام به ترکیب های قرانی واجتناب از تاویل ها واضمارهای بی مورد ودوری از حمل قران برقواعد میتواند ما را در درک مفاهیم آیات و دریافت حقیقت مراد کلام خداوند یاری کند و از سقوط در دام تفسیرهای سلیقهای و تأویل کلام خداوند بر مبنای گرایشهای فکری و مسلکی وسلایق شخصی ،برهاند، مشروط به آنکه معانی دریافتی از وجوه اعرابی با روح کلی حاکم بر قرآن و معانی دریافتی از مکتب امینان وحی که پیامبر)ص( و اهلبیت گرامی ایشان)ع( هستند، همچنین با عنصر عقل به عنوان پیامبر درون مغایر نباشد. این پایان نامه تلاش کرده است پارهای از آسیبهای چالش برانگیز زمخشری در تفسیر کشاف رادر آیات بررسی و تحلیل کند. که باشناخت این آسیبها واجتناب از آنها ،وهم چنین بادرک صحیح دلالتها، میتوان مانع حمل کلام خدا بر غیر مراد آن گشته و به برداشتی صواب ودرکی حقیقی از پیامهای آسمانی دست یافت.

عناصر توصیف در شعر ابونواس
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1393
  افروز حسینی   حسن دادخواه تهرانی

حسن بن هانی، مشهور به ابونواس، ایرانی تبار، متجدد و یکی از برجسته ترین شاعران و متکلمان دوره ی عباسی اوّل می باشد، که درباره ی وی کتاب ها و مقاله های زیادی نوشته شده است. وی در سال 145 هجری، در یکی از بلاد خوزستان متولّد شد. پدرش به کار بافندگی مشغول بود و برای امر چوپانی به اهواز آمد و با مادرش جلبان (گل بانو) که اصالتاً اهوازی بود، ازدواج کرد و ثمره ازدواج آنها شخصی به نام ابونواس شد. چنانکه بر می آید این پدر و مادر از مردمی گمنام بودند و زندگی در بینوایی می گذرانیدند. وی دیوان بزرگی دارد که حاوی موضوعاتی چون غزل، مدح، هجا، رثا، خمریات و طردیات می باشد ودر اغراض مختلف شعری زمان خویش شعر سروده است. ولی مهارتش بیشتر در زمینه خمریات و طردیات (وصف صحنه های شکار) می باشد و بیشتر حجم دیوانش را اشعار خمری تشکیل می دهد. بی شک، وی یکی از شاعران برجسته در مکتب مادی شعر خمری به شمار می رود.

سخریه در شعر جواهری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1393
  علی جرفی   غلامرضا کریمی فرد

محمد مهدی جواهری از مشهورترین شاعران معاصر عراقی است که در طول عمر با جامعه خود پیوند عمیقی برقرار ساخته، سروده های بسیاری در نقد مسائل سیاسی و اجتماعی از خود به یادگار گذاشته است. جامعه عراق در دوره جواهری از مشکلات و گرفتاری های بسیاری از جمله فقر، بی عدالتی، اختلاف طبقاتی، نبود آزادی های سیاسی، عدم استقلال و وابستگی به ابر قدرت ها رنج می برد. این امر سبب شده بود بسیاری از مردم از داشتن حتی زندگی عادی محروم باشند. جواهری به عنوان یک ناقد اجتماعی بخوبی می دانست که بسیاری از این مشکلات و گرفتاری ها از جمله اختلاف شدید طبقاتی برخاسته از اصول سیاسی حاکم بر جامعه عراق است که از سوی استعمارگران بر این ملت تحمیل شده است؛ سیاستی که مشکلات متعدد دیگری از جمله فقر، بینوایی و محرومیت توده عظیمی از مردم را به دنبال داشته است. اسلوب سخریه ویا بکار گیری روش نقد گزنده در نزد جواهری در شکل جدید خود با سخریه های پیشین برخی از شاعران تفاوت دارد. سخریه جواهری بیشتر شبیه به نقد اجتماعی است. جواهری از سخریه های فردی ویا هجای کاریکاتوری پرهیز می کند .بیشتر به نقد وضعیت سیاسی اجتماعی و اقتصادی وحتی دینی می پردازد. قصیده ی طرطرای این شاعر که گویای بی نظمی و بی عدالتی در جامعه آن روز کشور عراق است بهترین شاهد بر سخریه این شاعر طنز گو و نقد سراست. پژوهش کنونی از چهار فصل مرتبط بهم و یک نتیجه گیری تشکیل شده است.

الرمز و الرمزیه فی شعر بدر شاکر السیاب
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1388
  قیس خزاعل   غلامرضا کریمی فرد

سمبولیسم سمبولیسم یا نمادگرایی پیش از آن که یک مکتب به حساب بیاید، یک مفهوم یا فلسفه است. بشر از ابتدای شکل گیری تمدن ها و آغاز شاعری تمایل داشته حرف هایش را در قالب نمادها و نشانه ها به زبان آورد و چیزهای پیرامونش را با تجسم مفاهیمی عمیق تر از آنچه به چشم می آید، نشان دهد، همان طور که مصریان باستان گل های اسیریس را نماد مرگ می دانستند، هندیان گل نیلوفر را نشانه تاج خداوند می نامیدند، بابلی ها مار را نماد جاودانگی به حساب می آوردندو خورشید را نشان? بخشندگی و زندگی. از طرف دیگر سمبولیسم یک مکتب فکری هم هست که در اواخر قرن نوزدهم، شاعران فرانسوی که از زبان خشک نویسندگان رئالیسم (واقع گرا) به ستوه آمده بودند، آن را بنیان نهادند. آنها عقیده داشتند: اثر هنری باید تا حد ممکن از بیان مستقیم مفاهیم فرار کند و به نمادها و نشانه ها پناه آورد. نمادها و نشانه ها، خواننده را در کشف راز و رمزهای اثر به تحرک درمی آورد . سمبولیسم ادبی نهضت سمبولیسم ادبی در فرانسه با گل های شر (چاپ18??) بودلر آغاز شد و شاعرانی از قبیل رمبو، ورلن و مالارمه آن را ادامه دادند. آثار آن ها پر از «سمبل های شخصی» است که به جای یک معنی صریح و مشخص دارای هاله ای از معانی متعدد اما مربوط به هم است. بعدها این مشخصه را در اشعار ت.س. الیوت، ازرا پاوند، دایلن تامس، کمینگز و ... هم می بینیم. ادبیات اروپایی به ویژه از جنگ جهانی اول به بعد به طرف سمبولیسم گرایش پیدا کرد و در اشعار غنایی ییتز، در "سرزمین ویران" الیوت، در "اولیسیس "و "بیداری فنیقی ها"ی جیمز جویس و در "خشم و هیاهو"ی ویلیام فالکنر سمبل های بحث برانگیز بسیار دیده می شود. شارل بودلر پایه گذار این مکتب بود. در میان کسانی که از بودلر الهام گرفتند و با آثار خود سمبولیسم را مستحکم ساختند پل ورلن، آرتور رمبو و استفان مالارمه از همه مشهورتر هستند. رمز گرایی، نمود عصیان هنرمندان در برابر مکاتب واقع گرا و وصف گرا بود. رمزگرایان بر فلسفه بدبینان? شوپنهاور و ایده آلیست های معنی گرا تکیه داشتند. آنان از نظر خود دیگر بار شعر را بر اریکه ی قدرت و افتخار نشاندند. بودلر، پایه گذار این مکتب، معتقد بود: «دنیا جنگلی است سرشار از اشارات، و حقیقت از چشم مردم عادی پنهان است و تنها شاعر می تواند به رمز و راز این اشارات پی ببرد.» برخی از شاعران این مکتب، در این رمزآلودگی غرق شدند و گاه اندیشه های مبهم و حتی غیر اخلاقی را رواج دادند. مالارمه اعتقاد داشت: « شاعر باید از هر فکری که ممکن است موضوعات را بیش از اندازه صریح و یا دقیق ترتیب دهد، اجتناب کند و در پی آن باشد که رابطه ای دقیق میان دو تصویر برقرار کند که از آن، عنصر سومی که شفاف و همجوشی پذیر باشد بیرون کشیده شود و قو? تخیل ما را به خود مشغول کند.» «سفر» و شعر «رویای پاریسی» از آثار بودلر، «نژادپرست» از آرتور رمبو، «شاهدخت مالن» از موریس مترلینگ نمونه هایی از آثار سمبولیسم هستند. سمبولیسم ریشه در ایده آلیسم و رمانتیسم داشت. در شعرهای سمبولیک نمادها عاطفی تر می شوند و شعر با موسیقی و تصویر درهم می آمیزد. از این جهت شاعران سمبولیست جاده رابرای موسیقی سمبولیک هموار کردند. ورود سمبولیسم به ادبیات عرب بنابراین سمبولیسم یا نمادگرایی مکتبی است ادبی که پیروان آن معانی رابه وسیله رموز(نمادها) و اشاره و موسیقی درونی کلمات وتعابیرغیرمستقیم بیان می کنند. نماد گرایی درواقع هنر بیان افکار وعواطف به صورت غیر مستقیم یا ازراه اشاره به چگونگی آنهاست. خواستگاه نخستین این مکتب ادبی، کشور فرانسه بود، سپس از آن جا به دیگر کشورهای اروپایی و آمریکا وهمچنین روسیه گسترش یافت. سمبولیسم، از سویی به خاطر وجود ریشه هایی از آن در ادبیات تصوف اسلامی _ به ویژه درشعر حلاج، عمرخیام، ابن فارض مصری و ابن عربی _ و ازسوی دیگر بر اثر آشنایی شاعران و ادیبان معاصر عرب- از راه ترجمه- با آثار و اشعار شاعران غرب، به زودی در ادبیات معاصر عربی هم شیوع پیدا کرد. شرایط ورود سمبولیسم به ادبیات معاصر عربی، نظیر آن اوضاع واحوالی نبود که زمینه تشکیل این مکتب ادبی را در فرانسه ایجاد کرده بود. به عبارت دیگر، ظهور این مکتب در شعر معاصر عرب، در اثر همان بازتابهای اجتماعی و روانی پیچیده ای نبود که موجب ظهور آن در فرانسه و به طور کلی اروپاگشت. همچنین سمبولیسم در ادبیات عرب بر اثر اعتراض و عصیان بر مکتب رومانتیسم فرو رفته در باتلاق احساسات و عواطف یا مکتب کلاسیک و روش واضح و مستقیم آن، به وجود نیامد، بلکه ظهور زود هنگام آن وام دار سعی و تلاش برخی از شاعران لبنان و مصر است که اقدام به سرودن اشعاری به سبک سمبولیسم کردند . ابتدا شاعرانی مانند عبدالرحمن شکری و الیاس أبوشبکه، اقدام به سرودن اشعاری به شیوه این مکتب نمودند، اما مورخان و ناقدان عرب، معمولاً نام چهار تن را به عنوان پیشوایان نخست این سبک ادبی ذکر مینمایند: 1- یوسف غصوب 2- ادیب مظهر 3- بشرفارس 4- سعید عقل. ازمیان این چهار شاعر، سعید عقل، عنوان نماینده و پیشوای سبک سمبولیسم در ادبیات عرب معاصر را ازآنِ خود نمود، وی توانست تا حد زیادی شعر خود را به نظریه سمبولیسم فرانسه- آنطور که در قرن نوزدهم آشکار شد- نزدیک نماید. زیرا بسیاری از عناصر وتأثیرات این نظریه درشعر او دیده می شود. بعد از آن جنبش سمبولیسم توسط شاعرانی نظیر: بدرشاکرالسیاب، نازک الملائکه، عبدالوهاب البیاتی، صلاح عبدالصبور، أدونیس و خلیل حاوی، ادامه یافته و به کمال رسید. در اواخر ده? پنجاه و شصت میلادی ترجم? بخشی از کتاب «تاک زرین» توسط شاعر فلسطینی الأصل «جبرا ابراهیم جبرا» و همچنین ترجم? شعر «سرزمین هرز» از ت.س.الیوت و بخشی از اشعار ادیث سیتول، تأثیر به سزایی بر شاعران نامبرده گذاشت.« این جمع را تموزیها می نامیدند که شامل خود جبرا هم می شد..این شاعران در اشعارشان به مضامین اساطیری مرگ و نوزایی می پردازند و خاورمیانه را به صورت سرزمین هرزی تصویر می کنند که در انتظار نسلی جدید از اعراب است.» بدر شاکر السیّاب – شاعر صاحب سبک عراقی- در بکارگیری این نمادها گاهی راه تقلید از شاعران غربی همچون بودلر، مالارمه و الیوت رادرپیش گرفته، قصائد خود را سرشار از نام رب النوع های یونانی کرده است. این امر باعث ایجاد نوعی سردرگمی و ابهام در فهم و دریافت معانی اشعار او شده است. اما گاهی با دگرگون نمودن ساختار این اسطوره ها و نتایج آنها، معانی جدید و بدیعی را در ادبیات عربی خلق نموده است.(به طور مثال در دو قصیده «فی المغرب العربی» و «رساله من مقبره » ).