نام پژوهشگر: محمدرضا نصر اصفهانی

بررسی و مقایسه ی شرح های خالقی مطلق، کزازی و جوینی بر جلد اول شاهنامه فردوسی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1388
  علی صادقی   محمدرضا نصر اصفهانی

شاهنامه یکی از امهات زبان فارسی است که بارها تصحیح ، چاپ و در سال های اخیر شرح نیز شده است، به دلایلی، شروح نوشته شده بر این کتاب و حتی آخرین متن های چاپ شده، نیازمند بررسی مجدد است . پژوهش حاضر تاملی است انتقادی –تحلیلی با دقت درآثار سه شارح شاهنامه عزیز الله جوینی، میرجلال الدین کزازی و جلال خالقی مطلق که شرح و یادداشت هایی را بر جلد اول شاهنامه نوشته اند. با توجه به این که این شروح در دسترس دانشجویان و علاقه مندان به شاهنامه قرار دارد و مراجعه کنندگان به این آثار عمومأ متن و گزارش های ارائه شده را می پذیرند و از طرف دیگر، مقایسه شروح شاهنامه در یک مجموعه گردآوری، نقد وتحلیل نشده است ، کوشیده ایم با جمع آوری برخی گزارش ها، نواقص احتمالی این آثار را گوشزد کنیم. از این روی محور این پژوهش بر طرح ابیاتی است که شارحان، آن را متفاوت از یکدیگر گزارش و تفسیرکرده اند. در این پژوهش، شاهنامه چاپ خالقی مطلق را که در حال حاضر تصحیح نهایی است به عنوان متن پایه انتخاب کرده و متن سه شارح وتوضیحات ارائه شده برای هر بیت را بر اساس معیارهای نقد ادبی در بوته ی نقد گذاشته ایم، در صورت متفاوت بودن متن ها و گزارش ها، موارد اختلافی را ذکر و در پایان هر بیت گزارش مناسب تر را انتخاب یا گزارشی به جای گزارش شارحان پیشنهاد نموده ایم.

ریخت شناسی اشعار حماسی حمید سبزواری وعلی موسوی گر مارودی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1397
  قاسمعلی درویشی   محمدرضا نصر اصفهانی

بهترین راه شناخت پدیده ها و امور گسترده و پیچیده، تقسیم بندی آنها به انواع و اقسام یا شاخه ها و شعب مختلف است. از این رو، تقسیم بندی و طبقه بندی در همه علوم، امری است رایج و ناگزیر. اصولاً ساختار ذهن انسان به گونه ای است که بدون دسته بندی داده ها نمی تواند آنها را به درستی در خود جای دهد؛ به علاوه که اطلاعات طبقه بندی شده در ذهن، در موقع لزوم، با دقت و سرعت بیشتری قابل دستیابی است. تقسیم بندی همچنین در کنار شیوه هایی چون تعریف، توصیف، استدلال، مقایسه و نظایر آن، یکی از راههای مهم پرورش مطلب است. در زمینه موضوع مورد بحث ما نیز تقسیم بندی شیوه ای راهگشا و لازم بود. مسأله دیگر اینکه دوران بیست و پنج ساله بین کودتای 28 مرداد سال 1332 تا پیروزی انقلاب اسلامی در ایران از نظر تعداد شاعران و تعدد مجموعه های شعری و شیوع شیوه ها و شگردهای مختلف شعری از پربارترین دوره های شعر فارسی است. در این دوره، تغییرات و تحولات صوری و ساختاری بسیاری در شعر فارسی ایجاد شد که در طول تاریخ گذشته شعر فارسی بی سابقه بوده است. درست است که شعرای این دوره، در یک نگاه کلی، جزء شاعران معاصرند، اما در نگاهی دقیق و محققانه در بسیاری موارد بین برخی از این شاعران با برخی دیگر چنان فاصله ای وجود دارد که به هیچ روی نمی توان آنها را در یک سبک جای داد. یکی از این فاصله ها میان حمید سبزواری و علی موسوی گرمارودی است که اولی- از نظر بسامد اشعار سروده شده- تقریبا سنت گرا و دومی نوگراست، از این رو نمی توان آندو را(از نظر سبک وسیاق) در یک صف و در زیر یک پرچم جای داد. ولیکن هردو، شعر را مساوی با تعهد می دانند و از آن چون سلاحی برای مبارزه و مقاومت استفاده می نمایند. نیز دانستیم که بین اشعار و آثار دو شاعر از نظر محتوایی، زبانی و ادبی اختلافات و اشتراکات بسیاری وجود دارد که نمی توان آنها را نادیده گرفت و با در نظر آوردن اختلافات و اشتراکات در کنار هم، توانستیم دسته بندی مشخصی از شاخه ها و شعب شعر دو شاعر به دست دهیم که بر اساس آن، جایگاه فکری و هنری و ادبی هرکدام در هریک از این شاخه ها و گرایش ها مشخص شد. بدین ترتیب، این نوشتار دایر بر دسته بندی عناصر و اجزاء گفته های حماسی دو گوینده مزبور و پیوند آن عناصر در تشکیل کلیت آثار یک مجموعه و هر مجموعه با دیگری از یک طرف و بررسی عناصر ریخت ساز در شعر حماسی معاصر و اصلا شناسایی عناصر تازه حماسه ساز از طرف دیگر بود که از نظر گذشت. همچنین روشن شد که اگرچه میان عناصر حماسه ساز در اشعار گذشتگان و شعرای امروز تفاوت چشمگیری نیست و همه تقریبا به یک روحیه دشمن ستیزی و وطن دوستی و احساساتی از این دست برمی گردد، ولی تفاوت هایی نیز بین آنها وجود دارد که یکی همین تاریخی بودن غالب اشعار حماسی معاصر و داستانی نبودن آن است. دیگر اینکه منظومه های حماسی کهن بر موضوع خود تقدم زمانی ندارند و حال آنکه برخی از گفته های حماسی دو شاعر مزبور بر موضوع مقدم و فراتر از آن جنبه پیشگویی دارد. همانطور که گفتیم میان عناصر حماسه ساز در شعر گذشته و اکنون نوعی اشتراک وجود دارد که این اشتراک نتیجه طبیعی نوعی تقلید است. هم موسوی گرمارودی و هم سبزواری در موارد و به اَشکال گوناگونی از شاهنامه اثر پذیرفته اند، چنانکه گاه سوای ذکر اصطلاحات شاهنامه وار، در نقش تصاویر نیز سخن آنها فارغ از ابداع است که شواهد آن در متن این نوشتار آمده و بدان اشاره شده است. پس از آن، ویژگی های محتوایی و فکری، و زبانی و ادبی آن دو را با ارائه نمونه های متناسب به طور انتقادی و مقایسه ای و تحلیلی، هم به صورت ایجابی و هم به صورت سلبی بیان نمودیم. نکته دیگری که بدان اشاره شد تفاوت موجود در بررسی عناصر تشکیل دهنده گونه های مختلف ادبی و منظری است که از آن مورد تحلیل واقع می شوند. مثلا در شکل شناسی داستان به عناصری توجه می شود که در غیر داستان وجود ندارد، اجزائی مثل زاویه دید، شخصیت پردازی، روایت و منطق روایی، اهرام ثلاثه گفتار و کردار و پندار و دیگر مختصات که آثار غیر داستانی مثل شعر، خاصه اشعار مورد پژوهش به خاطر دایر بودن بر مسائل روز و طرح کلیِ یک اندیشه و مظاهر حماسه و مقاومت، از آنها بی بهره است.

بررسی و تحلیل متون تعزیه ( از نظر پیوند با آثار ادبی و حماسی)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  حسن حاجی بابایی   محمود براتی

متون و نسخ تعزیه یکی از گنجینه های عظیم فرهنگی، ادبی سرزمین ایران است که اهمیت و ارزش والای آنها از جهاتی گوناگون می تواند مورد نظر قرار بگیرد. از جمله ی علل و دلایلی که خواننده را به ارزش فراوان این متون رهنمون می سازد یکی ساختار نمایشی خود تعزیه است که همچون هر نمایشی بی گمان از روی متن خاص اجرا می شود و این نسخه ها در اصل به عنوان متن اساسی و نمایس نامه ی این هنر کهن است . این ویژگی با عنایت بدین نکته که تعزیه اصلی ترین محل ظهور هنر نمایش در ایران زمین است، بیشتر جلوه می نماید. اهمیت دیگر متون و نسخه های تعزیه از این جهت است که این متون با زبانی منظوم و شعرگونه آفریده شده اند. از این روی نسخه ها و متون تعزیه، حاوی اشعار و جملات ادبی بسیاری هستند که بررسی وتحقیق آن ها می تواند به شناخت نقاط ضعف و قوت ادبی تعزیه منجر گردد. از طرف دیگر ازآنجا که تعزیه اساساً در برگیرنده ی اعتقادات و عقاید مردمان ایران زمین می باشد، نگاهی به متون تعزیه می تواند روشن گر مسیری گردد که حاصل آن شناخت هرچه بیشتر افکار شیعیان این سرزمین است. بر اساس آنچه که ذکر گردید در پژوهش حاضر به بررسی متون تعزیه و به بیان مسائلی چند در باره ی این نسخه ها، پرداخته می شود. واژگان کلیدی: تعزیه، نسخه، نسخه های تعزیه، شعر، نمایش، ادبیات عامه.

سیمای معنوی و عرفانی حضرت محمّد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آثار ناصرخسرو، سنایی، نظامی و خاقانی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  سمانه شاکری   سید مرتضی هاشمی

فصل اول این رساله، تذکره ای است درباره پیامبر، صلّی الله علیه و آله و سلّم. در فصل دوم به ظاهر پیامبر، صلّی الله علیه و آله و سلّم، از منظر این چهار شاعر پرداخته شده است. فصل سوم به سیرت آن حضرت اختصاص دارد و در فصل چهارم نیز، که مهم ترین فصل این رساله است، به مبحث تقدّم آفرینش آن حضرت و شأن و مقام ایشان در مقایسه با سایر انبیا و ملائکه، همچنین معراج و معجزات ایشان پرداخته شده است.

بررسی رابطهی معنا و اثر هنری(سهراب سپهری و مارک روتکو)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر اصفهان - دانشکده هنرهای تجسمی و کاربردی 1390
  بهاره شریعتی   اصغر جوانی

چکیده: از دیرباز تاکنون، معناگرایی از شاخص های مهم در درک و فهم آثار هنری بوده است. در باب معناگرا شدن آثار هنری، عوامل گوناگون می توانند دخیل باشند، لیکن در این پژوهش معناگرایی با رویکرد اسطوره شناسی به عنوان سرگذشتی نمونه وار و واقعی مورد توجه بوده، همچنین به نگرش اسطوره ای از منظر ناخودآگاهی جمعی و کهن الگوها نیز پرداخته شده است. این عوامل در آثار سهراب سپهری و مارک روتکو مورد بررسی واقع قرار گرفته و به رویکرد معناگرایی این دو هنرمند با وجود نوع فرهنگ متفاوتشان پرداخته شده است. در این پژوهش به این سوالات پاسخ داده شده است: جایگاه طبیعت در معناگرایی آثار سپهری و روتکو چگونه است؟ ارتباط نماد با آثار این دو هنرمند چگونه است؟آیا توجه به اسطوره ها از دلایل معناگرا شدن آثار این دو هنرمند است؟ آیا بین معانی و مفاهیم آثار سپهری و روتکو شباهتی وجود دارد؟ این پژوهش با استفاده از دستاوردهای تحقیقات گذشته انجام گرفته است و از نظر ماهیت نیز جزء پژوهش های کیفی محسوب می شود و در دسته ی پژوهش های توصیفی و تحلیلی قرار دارد. در این پژوهش آثار سهراب سپهری و مارک روتکو از منظر اسطوره شناسی مورد بررسی قرار گرفته است. زیرا یکی از عوامل معناگرایی آثار آن ها، یگانه دانستن خود با طبیعت و نمایاندن روح و جوهره ی اسطوره در آثارشان می باشد. همچنین طبیعتی که در آثار آن ها دیده می شود، نشأت گرفته از اعماق وجودی آن ها و تجلی گاه و آئینه ی وجود ذات اقدس الهی است. هر پدیده طبیعی، برای آن ها معنای نمادینی را القا می نماید. این امر ابتدا با اشکال نمادین و سپس در قالب مفهوم نمادین به مخاطب نمایانده می شود. اینگونه است که آثار آن ها بیانگر حقیقت بوده و باعث سیر کردن مخاطب در زمان ازلی می گردد. از آنجا که هر دو هنرمند تحت تأثیر عرفان شرقی بوده اند، با وجود تفاوت اقلیم، رویکرد معناگرایانه ی مشابهی را در آثار آن ها نظاره گریم

تحلیل سیر آسمانی در ارداویرافنامه، سیرالعباد الی المعاد و جاویدنامه.
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  موحده کنگانی   محمود براتی خوانساری

سفر انسان به ماوراء اعم از آسمان، افلاک، غیب و ملکوت آسمان و جهان مردگان یعنی بهشت و دوزخ، از دیرباز مورد توجه بشر بوده است. اندیشیدن به فرجام زندگی که در فطرت انسان نهادینه شده است، او را به تلاش برای شناخت موضوعات ذکر شده سوق می دهد و گاهی او را به خیال پردازی در این باب می کشاند. بر اساس گزارش اساطیر، انسان در آغاز جایگاه مردگان و نهایت کار خویش را هبوط به جهان زیرین تصور می کرد؛ اما این فکر تحت تأثیر آموزه های دینی اصلاح گردید و خیال جمعی را برای یافتن زندگی پس از مرگ، به آسمان معطوف ساخت. اذهان جستجوگر و اندیشمند جوامع، برای تبیین و قدرت بخشیدن این باور دینی، به خیال روی آورده و داستان هایی از سفر پرماجرا به آسمان و دیدن بهشت و دوزخ بیان می کنند. گستره این داستان ها در طول زمان های مختلف آن چنان دارای وسعت است که بررسی همه این دست داستان ها به دشواری امکان پذیر است. در ادبیات همه تمدن ها، دست کم نمونه ای از این سفرها و مشاهدات وجود دارد. در ادبیات غنی کشور ما نیز تعداد معتنابهی از داستان های سیر آسمانی شناخته شده است. در این پژوهش، سه داستان سیر آسمانی پارسی یعنی ارداویراف نامه، سیرالعباد الی المعاد و جاویدنامه اقبال، از سه دوره و اندیشه متفاوت برگزیده شده است و کوشیده ایم برای تحلیل بهتر این موضوع، ساختار، محتوا، شیوه های بیانی تمثیلی، جهان بینی حاکم بر اندیشه مولفان آثار و... مورد بررسی قرار گیرد. در نهایت این نتیجه به برداشت رسید که: زمان، مکان، جهان بینی، عقاید مذهبی، آداب و رسوم اجتماعی، شیوه های بیان موضوع و... در شکل دهی این آثار و تفاوت های ساختاری و محتوایی آن ها، نقش اساسی ایفاء می کند و به همین سبب است که همواره داستان هایی با موضوع مشابه سیرآسمانی، به صور گوناگون شرح و بسط داده می شود.

نقد واقعگرایی اجتماعی در داستان های کوتاه جلال آل احمد بر اساس نظریه های باختین و لوکاچ (از رنجی که می بریم، سه تار، پنج داستان)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  فاطمه شهریاری   محمدرضا نصر اصفهانی

بدون شک اوضاع سیاسی و اجتماعی و شیوه زندگی مردم و آداب و رسوم آ ن ها، بر آثار ادبی تأثیر مستقیمی دارد. داستان های جلال آل احمد، آیینه تمام نمای جامعه عصر اوست زیرا وی به داستان نویسی به عنوان یک ابزار می نگریست نه هدف. او سعی دارد در آثارش به بیان مشکلات و رنج های جامعه بپردازد و از این طریق خواستار جامعه آرمانی خویش است. گذشته از این در غالب داستان های آل احمد، می توان تاریخ معاصر را مشاهده کرد. این نوشتار به بررسی عناصر واقع گرایانه در داستان های برگزیده می پردازد و همچنین بررسی و نقد جنبه های اجتماعی و سیاسی داستان های آل احمد را دنبال می کند. از آنجا که پژوهش در زمینه نقد جامعه شناختی در عرصه ادبیات فارسی بسیار کم مایه است، این رساله مبانی فکری میخائیل باختین و جورج لوکاچ، دو تن از نظریه پردازان برجسته را بیان می کند و ارتباط آن ها را با محتوای برخی داستان ها و اندیشه های آل احمد بررسی می نماید. از نظریه های بنیادین باختین که در این رساله بررسی می شود، مکالمه و گفت وگو و همچنین مفهوم کارناوال است. از نظر مکالمه، باختین معتقد به چندصدایی بودن رمان و به طور کلی داستان است در صورتی که داستان های آل احمد تک صدایی و دارای تک گویی است زیرا داستان های واقع گرایانه مولف محورند و نویسنده در این گونه داستان ها صداهای دیگر را نمی شنود و آن گونه که می خواهد داستان را پیش می برد و هدف خود را دنبال می کند. در مفهوم کارناوال فقط جنبه طنز آن را می توان با پاره ای از داستان های آل احمد بررسی کرد. جورج لوکاچ که یک مارکسیست است و آل احمد که به گونه ای متأثر از تفکرات مارکسیستی است هر دو با نظام سرمایه داری به مبارزه می پردازند و بیش از هر چیز به طبقات جامعه توجه دارند. شخصیت پروبلماتیک (مسأله ساز) که برساخته لوکاچ است در داستان های آل احمد نیز مشاهده می شود.

تحلیل ساختاری و محتوایی وصیت نامه های شهدای دفاع مقدس
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  حسین آقایی   طاهره خوشحال

چکیده این پایان نامه با عنوان « تحلیل محتوایی و ساختاری وصیت نامه های شهدای دفاع مقدس» به تحلیل موضوعی وصیت نامه های شهدا پرداخته است. نگارنده در فصل اول توضیحی در خصوص جنگ، انگیزه های جنگ، شرایط جنگ در اسلام و شهادت از دیدگاه قرآن و عترت ارایه داده و سپس به ریشه ی تاریخی اختلافات ایران و عراق، علل و اهداف تجاوز عراق به ایران و اصطلاحات جبهه و جنگ در دو بخش( آداب و رسوم – اصطلاحات و تعبیرات جبهه) پرداخته است. در فصل دوم زندگی نامه ی نه تن از سرداران شهید دفاع مقدس به صورت موجز و مختصر آورده شده است. در فصل سوم که تحلیل ساختاری و محتوایی وصیت نامه های شهدای دفاع مقدس است. ابتدا دو وصیت نامه ی شهید همت و یک وصیت نامه ی شهید زین الدین و یک وصیت نامه از شهید سید مجتبی علمدار که حول محور زمینه سازی برای ظهور حضرت مهدی(عج) و ولایت مداری می چرخد تحلیل شده و سپس وصایا در نوزده عنوان کلی موضوع بندی و تحلیل شده اند که عبارت است از : مناجات، رزمندگان و شهدا، دشمن ستیزی، مواعظ و نصایح شهدا، طلب حلالیت، پشتیبانی از امام خمینی(ره) و ولایت فقیه، عشق به شهادت، توجه به مرگ و جهان آخرت، جایگاه پدر و مادر، آینده نگری، ترغیب به دفاع و جنگ، جایگاه حجاب و همسران شهدا در وصیت نامه های شهدا، توصیه به هم رزمان شهید، نقش امام خمینی در پیوستگی صفوف جبهه، استقامت، اعتراف به گناهان، اقتدا به امام حسین و نهضت عاشورا، آرزوی شهدا و فلسفه ی شهادت و حضور در جبهه ها. در تحلیل ساختاری تکیه بر نکات بیانی، بدیعی و دستوری بوده و در تحلیل محتوایی تکیه بر مضامین عرفانی و اخلاقی، انقلابی و سیاسی است. از این بیست عنوان کلی در وصیت نامه ها پنج عنوان که عبارت از زمینه سازی برای ظهور حضرت مهدی(عج)، پشتیبانی از امام خمینی، ترغیب به دفاع و جنگ و عشق به شهادت و اقتدا به امام حسین و نهضت عاشورا می باشد در وصیت نامه های شهدا و شعر شعرای دفاع مقدس نقشی اساسی و محوری دارد. کلیدواژه ها : وصیت نامه، شهدا، دفاع مقدس، تحلیل ساختاری، تحلیل محتوایی

مقایسه مفهوم مرگ اندیشی در شاهنامه فردوسی و مثنوی مولوی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  سید منصور سادات ابراهیمی   محمود براتی

مسأله مرگ از مهمترین مسائلی است که در طول تاریخ و قرون ، همواره ذهن بشر را به خود مشغول داشته است ، به طوریکه بسیاری از اندیشمندان و فلاسفه ، بخشی از اندیشه های خود را به بررسی این پدیده و ابعاد گوناگون آن اختصاص داده اند. فرهنگ غنی ایرانی- اسلامی نیز که در زبان فارسی جلوه گری می کند، سرشار از اندیشه های ژرف و شگرف در باب مرگ است. در این میان به نظر می رسد دو شاعر بزرگ این سرزمین، یعنی حکیم ابوالقاسم فردوسی و مولانا جلال الدین محمد بلخی، بیش از سایرین در آثار خود به این مقوله پرداخته اند. فردوسی در شاهنامه و مولوی به ویژه در مثنوی خویش آرای حکیمانه و عارفانه خود بیان داشته اند. در این پژوهش سعی برآن است تا ابتدا نظرات و اندیشه های ناب این دو بزرگ با عنایت به دو اثر مذکور، استخراج ، تدوین و بررسی گردد و سپس به تحلیل و مقایسه آن ها به عنوان دو نماینده اصلی و اصیل از دو حوزه ادبیات حماسی و عرفانی در ادب پارسی، پرداخته شود و درنهایت با توجه به این استخراجات، مقایسه و تحلیل نهایی به انجام رسد و نتیجه گیری کلی ارائه گردد. با توجه به اهمیت موضوع، بخشی را نیز به مقایسه صورخیال و نمادها و سمبل های مربوط به مرگ در دو اثر یاد شده اختصاص داده ایم. کلیدواژه ها: مرگ، شاهنامه، فردوسی، مثنوی، مولوی، حماسه، عرفان، اسطوره.

بررسی و تحلیل سیر تحولات علوم بلاغی(بیان و بدیع) در ایران؛ از آغاز تا قاجاریه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  مجاهد غلامی   حسین آقاحسینی

بررسی برجسته ترین آثاری که به زبان فارسی در زمینه بلاغت(بیان و بدیع) تا دوره قاجاریه نوشته شده است، در جهت تبیین سیر تطوّرات مباحث بلاغی در ایران و سنجش میزان توانایی آن ها در تحلیل زیبایی شناختی شعر فارسی در دوره های مختلف سبکی، هدف این پایان نامه بوده است. روش تحقیق، روش کتابخانه ای است و بر بنیان شناسایی منابع، دسته بندی آن ها بر حسب میزان ارتباط با زمینه های مورد بحث، فیش برداری از آن ها، و تبویب و تدوین اطّلاعات و نتایج به دست آمده استوار است. پژوهش حاضر با بررسی پیشینه شعر و بلاغت در ایران پیش از اسلام آغاز می شود و پس از تحلیل آرا و اندیشه های مختلف در این باره و بازخوانی بلاغی چند اثر منظوم برجای مانده از آن روزگاران، بدین نتیجه می رسد که شعر فارسی در نخستین سده های رواج آن(سبک خراسانی)، ضمن تأثیر از بلاغت اسلامی، میراث دار مختصّات بلاغی شعر پیش از اسلام نیز هست. در ادامه، از آنجاییکه ویژگی های بلاغی، یکی از ملاک های تشخیص و تمایز سبک های مختلف شعر فارسی نسبت به یکدیگر است، کتاب های بلاغی فارسی در سه دوره، که تقریباً از نظر زمانی مطابق با دوره های سبکی شعر فارسی است، مورد بررسی قرار گرفته اند. توجّهی که در این پژوهش به ارایه نمایی از سیر تاریخی تألیفات بلاغی فارسی وجود داشته، باعث شده به حسب حال مولّفان این کتاب ها، انگیزه آن ها در تألیف، و ساختار آثار ایشان، یعنی اطّلاعات تاریخی و تذکره ای نیز پرداخته شود. تبیین تطوّرات مباحث بلاغی در کتاب های فارسی بلاغی و سنجش آنچه به صورت نظری در این آثار مطرح شده اند با شعر فارسی در دوره های مختلف، که به دنبال مطالب مذکور مورد توجّه بوده است، این نتیجه را در پی داشت که تحلیل زیبایی شناختی شعر فارسی بر مبنای کتاب های بلاغی سه ساحت مختلف دارد: دوره اوّل بلاغت فارسی که سده های پنجم تا هفتم هجری را در بر می گیرد، دوره تألیف ترجمان البلاغه، حدایق السّحر و المعجم است. این آثار با وجود صراحت لحن تقلید و تأثّر از بلاغت عربی، به دلیل خطوط مشترک میان شعر فارسی و شعر عرب در سده های نخست رواج آن ها، از عهده تحلیل زیبایی شناختی شعر سبک خراسانی برمی آیند. این دوره را می توان دوره سازگاری نامید. دوره دوّم بلاغت، که دوره واپس ماندگی نامیده شده است و سده های هفتم تا دهم هجــری را در بر می گیرد، دوره ای است که کتاب های بلاغی، به دلیل اتّکا به گفته ها و نوشته های پیشین و گسست از تحوّلات شعر در سبک عراقی و دوره انحطاط، از تحلیل زیبایی شنایی شعر روزگار خود عقب می مانند و جز آنکه بتوانند وجوه ادبیّت در آن اشعار را تا حدّ همان مباحث دست فرسود گذشته تفسیر کنند کاری نمی توانند کرد. تألیفات شاخص این دوره، معیار جمالی، حقایق الحدایق و بدایع الافکار است. رونویسی از کتاب های بلاغی نسل اوّل و برقرار نشدن گفتمانی با تحوّلات شعر فارسی در سده های یازدهم و دوازدهم هجری، و ناهمسانی محسوسی که میان وجوه زیبایی شناختی شعر سبک هندی با وجوه زیبایی شناختی سبک های پیشین به وجود آمد، باعث شد بلاغت فارسی، که جز به همان قاعده ها و قانون های دست فرسود گذشته مجهز نبود، نه تنها از عهده تحلیل زیبایی شناختی شعر سبک هندی برنیاید بلکه به دلیل هنجار گریزی های بلاغی ای که در اشعار این سبک بود، اساساً روبروی آن بایستد. این دوره را دوره ناسازگاری نامیده ام. تألیفات بلاغی این دوره این تمایز را نسبت به دوره های پیشین دارد که در دو جغرافیای فرهنگی نوشته شده اند: ایران عصر صفوی و هند دوره گورکانی. اهمّ این آثار عبارتند از: انوارالبلاغه، رساله بیان بدیع، غزلان الهند، و تحفه الهند.

تحلیل سه منظومه خسرو و شیرین، لیلی و مجنون و هفت‎پیکر نظامی از دیدگاه روان‎شناسی یونگ
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  طیبه جعفری   مرتضی هاشمی

درباره خمسه نظامی و اهمیت آن در گستره زبان و ادب فارسی، سخن بسیار گفته شده است. از نظر ناقدان و نظامی پژوهان، این شاعر برجسته گنجه پس از سرودن «مخزن‎الاسرار» که اثری عرفانی است و به تقلید از «حدیقه‎الحقیقه» سروده شده است، تغییر رویه می‎دهد و به سرودن مثنویهای غنایی و بزمی روی می‎آورد؛ هوسنامه‎هایی که روایتگر داستانهای عاشقانه معروف و رایج در زمان شاعر است. موفقیت نظامی در این حوزه ادبی چنان است که شاعران بسیاری را به طمع کسب نام و آوازه‎ای همچون او به تقلید از وی واداشته؛ غافل از این که معشوق ماه‎سیما را با ماه گردون، تفاوتی از زمین تا آسمان است و چون کششی از آن سوی نباشد، کوشیدن امری بی حاصل است. با تمام تلاشهای ارزشمندی که در زمینه شرح زندگی و بررسی آثار نظامی گنجوی انجام شده، هنوز ناگفته های بسیاری باقی است که به قلم درنیامده است؛ ناگفته‎هایی که نشان از ویژگی خاص خمسه دارد. بی‎شک یکی از روشهای برجسته نقد ادبی که از طریق آن می‎توان نقبی عمیق بر لایه‎های معنایی پنهان و نمادین خمسه نظامی و متون مشابه آن زد، نقد کهن‎الگویی است که البته پیش از این هفت‎پیکر نظامی از این دیدگاه تحلیل شده است؛ اما قطعاً تحلیلی کامل نیست؛ زیرا این منظومه در ارتباطی زنجیره‎وار با سایر منظومه‎های شاعر معنا می‎یابد و درونمایه آن مرتبط و متصل با منظومه‎های قبل و بعد شاعر است. هدف از این رساله، بررسی چهار منظومه مخزن الاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون و هفت‎پیکر از دیدگاه معناشناسی نقد کهن‏الگویی است که در آن به بررسی عناصر، موتیفها، کنشها و درونمایه نمادین و کهن‏الگویی منظومه‎های مذکور پرداخته می‎شود. از دیدگاه نقد کهن‎الگویی یونگ، درونمایه اصلی و البته پنهان خمسه، فرایند فردیت روانی و تحول درونی شاعر آن است؛ تغییری که عشق، برجسته‎ترین و مهمترین عامل تحقق آن است و «آفاق» نظامی را در آن دستی تمام است؛ تا هوش از حکیم گنجه بستاند و عاشقانه‎سُرایَش کند و پس از مرگ نیز در وجود معشوقانه شیرینِ خسرو و لیلیِ مجنون و هفت شاهبانوی گنبدنشینِ بهرام حیاتی دوباره یابد و چرخه کمال نظامی را تکامل بخشد. با رویکردی این‎گونه به خمسه نظامی، چند نکته مهم آشکار می‎شود؛ نخست آن‎که منظومه‎های داستانی نظامی اگرچه روی در حقیقتی تاریخی دارد و رد پای بسیاری از شخصیتهای آن را در دوره‏ای از تاریخ ایران و عرب می‎توان یافت؛ اما در گذر زمان، باورها و عقاید عامه، عناصر و موتیفهایی را به این حقایق تاریخی افزوده و آنها را به مرز افسانه و قصه‎های پریان نزدیک ساخته است. این تغییر و تحول به حدی چشمگیر است که می‏توان گفت آنچه توسط نظامی به رشته نظم کشیده شده، بیش از آن‎که حقایق تاریخی را بازگوید، روایتگر درونمایه نمادینی است که میراث جمعی ناخودآگاه قوم ایرانی محسوب می‎شود و گاه فراتر از آن، ارتباطی برجسته میان درونمایه نمادین آن با اساطیر و افسانه‎های کهن ایران و سایر ملل و فرهنگها نیز می‎توان یافت. از دیگر نتایج بدست آمده از این پژوهش آن است که منظومه‏های نظامی، آثاری صرفاً غنایی و داستانی نیست؛ بلکه با تکیه بر تحلیل کهن‎الگویی یونگ می‎توان گفت که نظامی، قهرمان پویای منظومه‎های خویش است؛ به بیان دیگر چنان‎که گفته شد، خمسه، روایت داستانی و نمادین تحولات درونی و باطنی شاعر به شمار می‎رود و در قالب اشخاص و عناصر داستانی، فرایندی را تبیین و تشریح می‎کند که «فردیت روانی» نامیده می‎شود. بنابر این رویکرد تأویلی، مخزن‎الاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون و هفت‏پیکر، در مرحله نخست، شرح رویارویی نظامی با کهن‏الگوی «سایه» است که در نتیجه آن چهار مرحله کهن‏الگوی «آنیما»ی روان ناخودآگاهی شاعر انکشاف می‎یابد؛ تا در نهایت و در پایان منظومه هفت‎پیکر، وی به گونه‏ای نمادین با خویشتن درونی‎اش، یعنی کهن‏الگوی «خود» دیدار کند و با آن به وحدت و یگانگی برسد. پس از این اتحاد و یگانگی بنیادین، نظامی در واپسین منظومه خود، یعنی اسکندرنامه، ابتدا با جهان و سپس با نیروهای کیهانی به اتحاد می‏رسد و بدین ترتیب مراحل سه‎گانه‎ای که یونگ برای فرایند رشد و فردیت روانی بازمی‎شناسد، در خمسه نظامیِ بازتاب کامل خود را می‏یابد. نتیجه دیگری که از این پژوهش به دست آمده، این است که در چرخه تحولات درونی نظامی که به گونه‏ای برجسته در خمسه بازتاب یافته و زیربنای حرکت و گسترش پیرنگ آن را ترتیب داده است، هر یک از این آثار پنج‎گانه ارتباطی زنجیره‎وار و استکمالی با دیگر منظومه‏های شاعر‏ دارد و درونمایه نمادین آنها در پیوند با یکدیگر معنا و کارکرد نمادین خود را می‏یابد. این امر نشانگر آن است که نه تنها شاعر شهیر گنجه، پس از مخزن‎الاسرار، وارد مسیر و حال و هوایی دیگر نشده، بلکه آنچه سروده است، در پیوند با نخستین منظومه‎اش معنا می‎یابد و زاده چله‎نشینیها و خلوت‎گزینی‏هایی است که مخزن‎الاسرار آن را روایت می‎کند. روش تحقیق در این رساله، کتابخانه‎ای است و رویکردی ناقدانه به درونمایه، عناصر، موتیفها و اشخاص داستانی چهار منظومه از خمسه نظامی گنجوی دارد و آنها را از دیدگاه کهن‎الگویی یونگ، مورد تحلیل و بررسی و نمادشناسی قرار می دهد.

مقایسه ی تحلیلی نگرش و سلوک مولانا و کارلوس کاستاندا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  لیلا میرمجربیان   محمدرضا نصر اصفهانی

چکیده نوشتار حاضر پژوهشی است تحلیلی _ توصیفی دربار? آثار و آموزه های عرفانی «مولانا جلال الدین محمد بلخی»، بزرگ مرد عرفان اسلامی و «کارلوس کاستاندا»؛ متفکر مردم شناس و نظریه پرداز عرفان تجربی ناحی? مکزیک و آمریکای لاتین که مطالعات و تجربیات خود را دربار? تعالیم عرفانی استادش «دون خوان» و چگونگی سیر و سلوک او شرح می دهد. «دون خوان» طبیب سرخپوستی است که با تکیه بر معرفت شهودی، جهان های لایه لای? زندگی را به شرح باز می نماید و چگونگی وصول آدمی را به کمالات و کرامات از طریق تکیه بر کار مداوم، ریاضت، تمرکز، خودشناسی، استفاده از تقابل شخصیت های اجتماعی و نظایر آن بیان می کند. او معرفت و عشق را به منزل? آتشی درونی می ستاید، آتشی که موجب می شود تا انسان ها جهان های باطنی خود را یکی پس از دیگری پس پشت اندازند و صاحب اسرار و کرامات متعالی شوند. این تجربیات که مجموعه ای است از تعالیم عرفانی حلقه ای از سرخپوستان «یاکی» بازماند? قوم «تولتک»؛ در دوازده کتاب فراهم آمده است. نگارنده می کوشد تا با معرفی شخصیت و مشرب فکری و عملی «کاستاندا» و تطبیق آن با آموزه ها و اندیشه-های عرفانی «مولانا» به نقاط تشابه و تفارق این دو جهان بینی بپردازد.

نقد و تحلیل رویکردهای دینی در شعر معاصر (با تکیه بر اشعار اخوان ثالث، امین پور، شاملو، شفیعی کدکنی و شهریار)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  رسول حیدری   محمدرضا نصر اصفهانی

در دوره معاصر گروهی به تبعیّت از تفکّر دوره مشروطه، بر طبل مخالفت با تفکّر دینی کوفته اند و دسته ای نیز همسو با گفتمان دینی به بسط مفاهیم اسلامی پرداخته اند. در دوره انقلاب اسلامی که با انقلابی مبتنی بر باورهای مذهبی مواجهیم، جریان شعر مذهبی قوّت می گیرد. این موج جدید در دوران جنگ، به مدد دو عنصر عشق و حماسه موّاج تر می شود و بسیاری از شاعران و سرباز شاعرانِ این دوره که شخصاً جنگ را تجربه کرده اند با تکیه بر ایمان مذهبی، شعر آیینی دوره معاصر را پر رنگ تر می کنند. در تحلیل رویکرد شاعرانی که در تحقیق حاضر بدانها پرداخته ایم، با سه دیدگاه مواجهیم: محمد حسین شهریار و قیصر امین پور با دیدگاهی سنّتی و همسو با عرف باورهای دینی جامعه، روشی توصیفی پیش گرفته اند. از آن سوی احمدشاملو و مهدی اخوان ثالث از این نظر که نگاهی انتقادی به پاره ای از باورهای دینی دارند، در جبهه مقابل این دو قرار می گیرند. نگاه شفیعی به فرهنگ اسلامی و به طور کلّی به دین، نگاهی موشکافانه و تاریخیست؛ او بیشتر از آنکه به دین نگاه اعتقادی داشته باشد، آن را به عنوان یک رخداد فکری در بستر تاریخی مطالعه می کند - گرچه خود نیز به صورتی باورمند بدان عمل می کند- لذا شیفتگی او به فرهنگ اسلامی همراه با مایه هایی از نقد و خردورزیست. در یک نگاه کلّی، تأویلهای علمی شهریار از دین برجسته ترین ویژگی تفکر دینی اوست. ویژگی برجسته قیصر، استفاده او از مفاهیم اسلامی برای بیان موضوعات انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی است. توجّه خاصّ شفیعی به عرفان و بخصوص تلفیق عرفان و طبیعت گرایی، نکته بدیع و برجسته تفکّر دینی او لحاظ می شود. در شعر اخوان، اصلی ترین ویژگی از منظر دینی، توجّه ویژه او به زردشت و آیین او و در مرحله بعدی توجّه او به مزدک و مانیست که نهایتاً به شکل گیری«مزدشت» انجامیده است. شاملو بر خلاف دیگر شاعران - حتّی اخوان- اساساً مخالف گفتمان دینیست و اعتقادی به کارساز بودن نیروی مذهب در جهت گیری های انسانی و اجتماعی ندارد و رفاه و رستگاری بشر را در گرو خردورزی می داند.

نقد ادبی و تحلیل مضامین اجتماعی در آثار محمود دولت آبادی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  میلاد شمعی   محمدرضا نصر اصفهانی

محمود دولت آبادی به شهادت آثارش از داستان نویسان توانایی است که در نقد فرهنگی اجتماعی جوامع روستایی ایران نگاهی ژرف دارد. وی که بیش از پنج دهه از انتشار نخستین اثرش می گذرد با انتشار رمان «کلیدر» و «جای خالی سلوچ» جای خود را در میان دیگر نویسندگان تثبیت کرد. یکی از نکات درخورتوجه در آثار دولت آبادی، رابط? میان آفرینش ادبی و اوضاع و احوال اجتماع نویسنده و همچنین دغدغه های انسانی و جامعه شناختی اوست. دورانی که نویسنده فضای آن را درک و دریافت کرده مصادف با حوادث مهم سیاسی اجتماعی تاریخ معاصر ایران بوده است. به همین دلیل دولت آبادی تحت تأثیر این رویدادها و رخدادها به توصیف فضای اجتماع و شرح حال مردمی پرداخته که سال ها با آن ها زیسته و بالیده است. برجسته ترین مضامین داستان های او عبارت اند از: فقر فرهنگی و اقتصادی، گرسنگی و مبارزه برای بقاء، خلأهای عاطفی و روحی روانی، خشونت و کژروی در نهادهای ملی و قومی و قبیله ای، مناسبات نافرجام زناشویی در شرایط نابسامان اجتماعی، مصائب پایان ناپذیر مردم ستم دیده و رنج کشید? روستایی، مهاجرت و حاشیه نشینی، تنهایی و مرگ اندیشی در محیط های شهری، تقابل ارزش های اصیل سنتی با ارزش های جدید مادی، اعتراض به ساختارهای سیاسی و اجتماعی و... . این پژوهش برآنست تا با تحقیق در مضامین اجتماعی داستان های دولت آبادی بتواند رهیافتی تازه و کارآمد برای شناخت آثار ادبی معاصر، به ویژه رمان ارائه دهد و راهگشای نوعی نگرش تازه در برخورد هنری و علمی با یک اثر ادبی باشد.

نقد و تحلیل جریانهای متآخر در شعر معاصر افغانستان با تأکید بر اشعار واصف باختری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  علی موسوی مشکات   محمود براتی خوانساری

درباره ادبیات معاصر افغانستان و به طور خاص شعر معاصر افغانستان اساساً پژوهش های چندانی انجام نگرفته است. این خلاء تحقیقاتی البته به شرایط نا امن و نا مساعد افغانستان در چند دهه ی اخیر باز می گردد. این پایان نامه را می توان نخستین و جدی ترین پژوهش در این رابطه به خصوص در سطح آکادمیک دانست. هدف از این پژوهش اولاً آشنایی با تاریخچه ی سیاسی و اجتماعی معاصر افغانستان در سده ی حاضر خورشیدی است تا مخاطب با زمینه های سیاسی و اجتماعی فرهنگ، ادبیات و شعر معاصر افغانستان آشنا گردد و بتواند تحولات و پدیده های شعری معاصر افغانستان را از دیدگاه عناصر تاثیر گذارنده بر آن درک کند. همچنین جریان های شعری معاصر افغانستان را تا سال 1371 ش همراه با ویژگی های و شاعران مشهور هر جریان بشناسد. برای انجام این پژوهش از تمام منابع مربوط و در دسترس اعم از کتب، مقالات و مصاحبه های چاپ شده در ایران و افغانستان استفاده شده است . همچنین در تمام طول تحقیق، از مصاحبه و راهنمایی بزرگان و صاحبنظران شعر و ادب معاصر افغانستان به طور شفاهی استفاده گردیده است. شعر معاصر افغانستان را از سال 1310 تا 1370 ش می توان از نگاه جریان شناسی سبکی به چند دسته ی کلّی تقسیم کرد. این چند جریان شاکله ی اصلی شعر معاصر افغانستان را تشکیل می دهند: 1) جریان سنتگرای معاصر 2) جریان تغزل گرای فردی ـ توصیفی 3) جریان تغزل گرای اجتماعی ـ انتقادی 4) جریان رمز گرای اجتماعی 5)جریان واقع گرای اجتماعی: الف) شاخه ی حزبی ب) شاخه ی جهاد و مقاومت. در میان شاعران معاصر افغانستان، واصف باختری دارای چنان جایگاهی در میان شاعران افغانستان است که بی تردید می توان او را به عنوان سمبُل شعر معاصر افغانستان در نظر گرفت. واصف باختری با احاطه ی کم نظیرش بر ادبیات کهن فارسی دری و تسلط بر ادبیات معاصر جهان و شعر نو(نیمایی و سپید) و مدرن، همچنین با حضوری نزدیک به نیم قرن در متن شعر معاصر افغانستان، توانسته است جایگاهی دست نایافتنی و بی نظیر را در شعر معاصر افغانستان و نیز جایگاهی مستقل، خاص و ارزشمند را در حوزه ی شعر معاصر فارسی کسب کند. باختری که سردمدار جریان سبکیِ رمزگرای اجتماعی در افغ انستان محسوب می شود، با سبک زبانی ـ بیانی که می توان با عنوان " نو خراسانی" از آن یاد کرد، موفق به ارائه ی بهترین نمونه های شعر معاصر افغانستان در سه قالب غزلِ نو، شعر نیمایی و شعر سپید شده است و بدین ترتیب شعر معاصر افغانستان را به طور مستقیم و غیر مستقیم تعالی و تکامل بخشیده است.

تحلیل ساختاری گونه های غنایی در ادبیات فارسی از آغاز تا ابتدای قرن هفتم [هجری]
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  امید ذاکری کیش   مهدی نوریان

یکی از نخستین و مهم¬ترین تقسیم بندی¬ها در حوز? نقد ادبی، تقسیم آثار ادبی بر اساس انواع است. بر این اساس آثار ادبی به سه نوع حماسی، نمایشی و غنایی تقسیم می¬شوند. از این بین، نوع ادبی غنایی، در میان شاعران در طول قرون گذشته، گستردگی بیشتری داشته است. با توجّه به تاریخ این نوع ادبی ، شعر غنایی سه مرحل? معنایی را پشت سر گذاشته است. در مرحل? نخست، شعری است که به همراهی موسیقی خوانده می¬شد و یا برای همراهی موسیقی سروده می¬شد. در مرحل? دوم، این نوع شعر، شعرهای ساده و عاطفی و موسیقایی را شامل می¬شد که از درون جامع? عامّه بیرون می¬آمده است و در مرحل? سوّم، شعری است که بیانگر احساسات و عواطف باشد. این مرحل? اخیر پس از ظهور رمانتیسیسم رواج یافت. با توجه به رشد نقد ادبی در این دوره، معنای سوم شعر غنایی در بین محقّقان شعر فارسی، جایگاه مهم¬تری پیدا کرد. عواطف گوناگون انسانی، می¬تواند گونه¬های مختلف شعر غنایی را ایجاد کند؛ از این رو تنوّع عواطف انسانی باعث تنوّع گونه¬های شعر غنایی می¬شود؛ گونه¬هایی مانند : غزل و تغزّل، داستان¬های عاشقانه، مرثیه، مدح، شکوائیه و ... . از طریق تحلیل مناسبات درونی عناصر ساختاری هر یک از این گونه¬ها، می¬توان میزان هماهنگی و تعامل اجزاء بیرونی و درونی آنها را به طور دقیق تبیین کرد؛ بنابراین، از یک سو در تحلیل محتوایی یک گون? غنایی، انعکاس «من» شخصی شاعر در شعر بررسی می¬شود و به انگیز? عاطفی مطرح شده در آن توجّه می¬شود تا نشان داده شود در گونه¬های غنایی، هر چه انگیز? مطرح شده در شعر «واحد» باشد و شاعر در بیان آن انگیزه از زبانی شفّاف و ساده استفاده کند شعر دارای «وحدت تأثیر» می¬شود و «صمیمیت عاطفی» آن بالا می¬رود. از سوی دیگر، در تحلیل ساختار زبان یک گون? غنایی، کارکرد اصلی زبان متن تعیین می¬شود. در یک گون? اصیل غنایی، کارکرد عاطفی و شعری همواره در زبان متن دیده می¬شود؛ همچنین در شعر غنایی، زبان اغلب ساده است و عوامل موسیقایی در زبان متن بسیار معتدل به کار می¬رود. با توجه به تعریف شعر غنایی، بهترین نمونه¬های شعر غنایی فارسی را در شعر شاعران پیش از قرن هفتم می¬توان یافت. «من» شخصی فرّخی در تغزّلات او به طور کامل انعکاس یافته است. وجوه گوناگون غنایی، در داستان¬های عاشقانه نظامی، روایت را کم رنگ جلوه داده است. احساسات صمیمی شاعر در مرثیه¬های خاقانی و شکوائیه-های مسعود سعد قابل بررسی است.

تحلیل ساختاری محتوایی شعر دفاع مقدس
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  یوسف کرمی چمه   غلامحسین شریفی ولدانی

شعر معاصر فارسی، جریانات مختلفی را به خود دیده است. برخی از شاعران، گرایشهای فرمی و زبانی داشته اند و برخی نیز به محتوا و مضمون اهمیت داده اند. یکی از جریانهای محتواگرای شعر معاصر، جریان شعر انقلاب اسلامی و در امتداد آن دفاع مقدس است. در واقع، این شعر به واسط? محتوا و مضمون، راه خود را از انواع دیگر جدا کرد. هرچند ناگزیر از حیث زبان و بیان نیز ویژگیهای خاص خود را نشان داد. به نظر می رسد با گذشت بیش از سه دهه از ظهور شعر دفاع مقدس، این گون? شعری تثبیت شده است. بنابراین، تجزیه و تحلیل شعر دفاع مقدس از این حیث که تجرب? جدیدی در ادبیات فارسی است و بخش گسترده ای از شعر معاصر را در بر گرفته است، برای شناخت مختصات آن لازم و ضروریست. در این پژوهش، با نگرشی کلی و همه جانبه، عناصر و مفاهیم تشکیل دهنده شعر دفاع مقدس (مورد مطالعه: اشعار علی معلم، علیرضا قزوه، سید حسن حسینی، محمدرضا عبدالملکیان و حسین اسرافیلی) مورد بررسی قرار می گیرد. تحلیل محتوای اشعار دفاع مقدس نشان می دهد که مذهب و انقلاب، جهان بینی شاعران را تشکیل می دهد. شاعران دفاع مقدس، زبان، موسیقی، صورخیال و شکل و قالب شعر را در جهت رسالت خود به کار گرفتند. روش تحقیق در این رساله، توصیفی-تحلیلی و بر اساس منابع کتابخانه ای است.

تحلیل و مقایسه نگرانی های انسان معاصر در اشعار مهدی اخوان ثالث و محمدرضا شفیعی کدکنی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1388
  طاهره افتخاری   محمدرضا نصر اصفهانی

چکیده ندارد.

تصحیح و تحشیه نورالحدیقه لاهل الحقیقه سنایی غزنوی بر اساس نسخه سفینه تبریز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1387
  هوشنگ میرزایی   جمشید مظاهری

چکیده ندارد.

مقایسه صنایع و مضامین ادبی اشعار حافظ و ابن فارض
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1381
  محمدرضا نصر اصفهانی   علی شیخ الاسلامی

نوشتار حاضر مقایسه شعر حافظ و ابن فارض یعنی مقایسه اندیشه و هنر این دو عارف هنرمند است . حافظ بزرگترین غزلسرای ایران زمین و ابن فارض نیز بزرگترین شاعر صوفی است که در میان شاعران عرب عشق الهی را سروده است . عشق و سرمستی آئین این دو بزرگ است . ولی حافظ از این جهت با ابن فارض تفاوت دارد که عشق به مظاهر زیبایی و مخلوقات را نیز دنبال می کند. بر عکس ابن فارض مستغرق در عشق الهی است و از این جهت چندان به موجودات ومخلوقات زمینی نمی پردازد. این دو شاعر که در سخن سرایی و اندیشمندی جزو سرآمدن ادبیات مشرق زمین به حساب می آیند، نقاط مشترک فراوانی دارند که نمایانگر پیوند دیرین دو تمدن بزرگ ایرانی و مصری است . مهمترین عامل این پیوند فرهنگ اسلامی و ادبیات عرفانی - تغزلی است . بررسی جهان بینی آن دو نشان می دهد که هر دو به وحدت وجود اعتقاد دارند و هر دو عشق و سرمستی را جدی ترین بال پرواز انسان می شمارند. بی شک ابن فارض برای حافظ مثل معلمی است که در او تاثیر داشته است . این نوشتار از چگونگی این تاثیر بحث می کند و نقطه نظر هر یک را تبیین می کند این مباحث به ادبیات تطبیقی تعلق دارد و درکشور ما دانش جوانی به حساب می آید.