نام پژوهشگر: فرزاد ستوهیان

تأثیر مواد مادری و نحوه تشکیل وتحول خاک ها بر توزیع برخی عناصراصلی و کمیاب در خاک های جنگلی منطقه فومن_ماسوله
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1388
  محسن نایل   حسین خادمی

عوامل زمین شناختی و پدولوژی نقش بسیار مهمی بر مقدار، توزیع و رفتار عناصر در خاک های بکر دارند. به منظور تعیین نقش این عوامل بر غلظت و توزیع عناصر اصلی و کمیاب در خاک، شش ماده مادری مختلف، شامل فیلیت (ph)، تونالیت (to)، پریدوتیت (pe)، دولریت (do)، شیل (sh) و سنگ آهک (li) در منطقه فومن-ماسوله شناسایی و نحوه تشکیل و تکامل خاک های درجا، به انضمام کانی شناسی بخش رس، در این مواد مادری مطالعه گردید. غلظت کل عناصر si، al، ca، mg، fe، mn، k، na، ti، p، co، cr، cu، ni، pb، v و zn در کلیه افق های خاک (خاک ساز و غیر خاک ساز) مورد مقایسه قرار گرفت و نقش ترکیب ژئوشیمیایی و کانی شناسی مواد مادری بر غلظت کل عناصر مذکور در خاک بررسی شد. الگوهای غنی شدن-تهی شدن عناصر کمیاب با استفاده از عنصر ti، به عنوان عنصر مرجع و پایین ترین افق، به عنوان لایه مرجع بررسی شد. از روش عصاره گیری متوالی اصلاح شده ( bcr) به منظور تعیین غلظت عناصر fe، mn، co، cr، cu، ni، pb، v و zn در چهار فاز مختلف استفاده شد. در ساپرولیت خاک پریدوتیتی تنها کائولینیت و ورمیکولیت حضور داشت، حال آن که در افق های بالاتر، اسمکتیت در نتیجه هوادیدگی از کانی های پیروکسن، اولیوین، بیوتیت و ورمیکولیت، و از مسیرهای خودتشکیلی و تغییر شکل تشکیل شده است. فراوانی بیشتر ایلیت نسبت به رس های 2:1 انبساط پذیر در خاک مالی سول با منشأ شیل، به ترکیب کانی شناسی سنگ بستر مرتبط بوده و با غلظت بالای k در این خاک هماهنگ است. ترکیب رس ها در خاک ساپرولیت، در خاکرخ li1 نیز متفاوت از افق های خاک ساز است. حداکثر غلظت fe2o3 و mgo در خاک های با منشأ pe و do مشاهده شد؛ این خاک ها دارای غلظت های پایینی از sio2 و al2o3 هستند. این روند با ترکیب ژئوشیمیایی سنگ های مادری هماهنگ است. از طرف دیگر، مقدار fecbd در این خاک ها حداقل بود، که این امر بیانگر توسعه کم این خاک ها و ، به همین دلیل، تأثیر عامل وراثت بر فراوانی این عنصر است. در مقابل، مقایسه fe کل و fecbd در خاک های li1، sh2 و to2 نشان داد که تحول نسبی این خاک ها بیشتر از سایر خاکرخ ها می باشد. شدت تهی شدن si در خاک های ph1، to2 و sh2 نسبت به سنگ بستر، بیشتر از خاک های pe و do است؛ این عنصر در خاک های آهکی غنی شده است. با وجود توزیع مجدد کلیه عناصر اصلی در اثر فرآیندهای خاک ساز، نقش عامل وراثت بر غلظت عناصر si، al، mg، fe، k و ti بیشتر از عوامل خاک ساز می باشد. فراوانی mno در خاک های pe و do تحت کنترل مواد مادری بوده، حال آن که در خاک های شیلی، تأثیر عوامل خاک ساز، به ویژه شرایط اکسیداسیون و احیا، بر رفتار این عنصر بیشتر است. اشکال تبادلی ca و na بیشتر توسط خصوصیات خاک کنترل شده و کمتر تحت تأثیر نوع مواد مادری می باشد. به طور کلی، غلظت کل co، cr، ni و v در خاک های تشکیل شده بر پریدوتیت (به ترتیب 53، 984، 285 و 204 میلی گرم در کیلوگرم) و دولریت (به ترتیب 39، 1023، 176 و 185 میلی گرم در کیلوگرم) حداکثر می باشند. حداکثر مقادیر pb و zn (به ترتیب 27 و 106 میلی گرم در کیلوگرم) در خاک های شیلی مشاهده شد که احتمالاً به دلیل ظرفیت جذب سطحی بالای رس می باشد. عناصر مختلف، الگوهای غنی شدن- تهی شدن متفاوتی را در یک خاک مشخص نشان دادند؛ به علاوه، یک عنصر مشخص نیز الگوهای متفاوتی را در خاک های با مواد مادری مختلف، و حتی در برخی موارد، در خاکرخ های مختلف با یک نوع ماده مادری خاص، نشان داد. pb، zn، cu و mn عموماً و در اکثر خاکرخ ها، به استثنای خاک های اسیدی و شدیداً آبشویی شده، غنی شده اند. در مقابل، co، cr، fe، ni و v، به ویژه در خاک های یوتریودپتز، روند تهی شدن نشان می دهند. با این حال عناصر مذکور، در خاک های هپل یودالفز و آرجی یودولز و به همراه تشکیل افق های ایلوویال، روند غنی شدن نشان می دهند. fe، cr، cu، ni، v و zn، مستقل از نوع خاک و ماده مادری، اساساً در فاز باقی مانده حضور داشته حال آن که، mn، co و pb در اکثر خاکرخ ها، غالباً در فازهای متحرک فراوانی بیشتری دارند. غلظت عناصر کمیاب (به استثنای mn در برخی مواد مادری) در خاک های مورد مطالعه بیشتر تحت کنترل نوع ماده مادری بوده و تأثیر فرآیندهای خاک سازی در این رابطه در درجه دوم اهمیت می باشد.

برآورد خطر زمین لرزه در گستره شهر رشت به روش احتمالاتی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده فنی و مهندسی 1388
  سید بابک ضیایی   نصرت الله فلاح

چکیده مطالعه زمینلرزه های تاریخی و دستگاهی نشان دهنده این نکته است که سرزمین ایران از پتانسیل لرزه خیزی بالایی برخوردار است. لذا دقت در تحلیل خطر جای جای ایران اجتناب ناپذیر است . اهمیت اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی رشت به عنوان مرکز استان گیلان از یک سو و امکان وقوع یک زمینلرزه بزرگ از سوی دیگر لزوم بررسی هر چه دقیقتر لرزه خیزی و عوامل مختلف موثر در آن را آشکار می نماید. لذا پروژه حاضر تحت عنوان برآورد خطر زمین لرزه در گستره شهر رشت به روش احتمالاتی انجام شده است ، که در آن احتمال وقوع بیشینه شتاب طیفی افقی و قائم برای پریودهای مختلف متناظر با سطوح لرزه ای مختلف محاسبه شده است. در برآورد بیشینه شتاب طیفی افقی و قائم در گستره رشت کلیه چشمه های لرزه زا در گستره ای به شعاع 200 کیلومتر ، شناسایی شده است. سپس با برآورد پارامترهای لرزه خیزی توسط روش کیکو 2000 و احتساب آنها به چشمه های لرزه زا ، بر پایه مدل کاهندگی آمبرسیز،سیمپسون و بومر ( 1996) ، بیشینه شتابهای طیفی افقی و قائم برای پریودهای 1/0 ، 2/0 ، 3/0 ، 4/0 ، 5/0، 6/0 ، 7/0 ، 8/0 ، 9/0 ، 0/1 ، 2/1 ، 6/1 و 0/2 ثانیه برای دو نوع خاک نرم و سفت و سطوح مختلف لرزه ای 10% و 63% احتمال رویداد در دوره بازگشت 50 ساله توسط نرم افزار seisrisk iii (1987) محاسبه شده است. سپس نقشه های خطر لرزه خیزی برای پریودهای فوق رسم شده که با استفاده از آنها نقاط هم خطر در گستره شهر رشت شناسایی شده است.

تاثیر جهت و موقعیت شیب بر برخی خصوصیات مورفولوژی، شیمیایی و مینرالوژی خاک تشکیل یافته در دو نوع سنگ مادری مختلف در ناحیه ماسوله
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده کشاورزی 1391
  هیمن گل محمد   سالار رضاپور

توپوگرافی و مواد مادری از فاکتورهای مهم و اصلی در نحوه توزیع و پراکنش خاک ها می باشند، همچنین عوامل زمین-شناختی و پدولوژی نقش بسیار مهمی بر مقدار، توزیع و رفتار عناصر در خاک های بکر و جنگلی دارند. هدف از این مطالعه، بررسی خصوصیات شیمیایی و مینرالوژی برخی خاک های جنگلی منطقه ماسوله در جهت و موقعیت های مختلف شیب در دو ماده مادری متفاوت می باشد. به این منظور، پس از تهیه نقشه های زمین شناسی، توپوگرافی و مطالعه صحرایی، تعدادی پروفیل در پوشش گیاهی جنگل، در دو موقعیت شیب (شیب پشتی و بالای شیب)، در جهات متفاوت (جهات شمالی و جنوبی) ودو نوع ماده مادری (پریدوتیت و پگماتیت) حفر گردید. پس از جدا کردن لایه های خاک و تشریح پروفیل ها، به تعداد شش پروفیل شاهد امتخاب گردید و سپس از تمام افق های خاک نمونه برداری صورت گرفت. همچنین برای توصیف دقیق تر تغییرات، در اطراف پروفیل های اصلی از دو عمق 15-0 و 30-15 سانتی متر نمونه برداری انجام گرفت. نتایج مورفولوژی حاصل از تاثیر توپوگرافی بر روی خاک های مورد مطالعه نشان داد که در خاکرخ های واقع بر ماده مادری پریدوتیت، موقعیت بالای شیب و شیب پشتی در گروه بزرگ هاپلویودالز و در شیب پشتی جنوبی در گروه بزرگ ایتریودبتز قرار داشته و در خاکرخ های پگماتیت، خاکرخ موقعیت قله شیب در گروه بزرگ دیستریودپتز و شیب پشتی شمالی و جنوبی در گروه بزرگ یوداورتنتز قرار دارند. نتایج آزمایش های شیمیایی نشان داد که پارامترهایی مانند مقدار رس، ph، ec، ظرفیت تبادل کاتیونی، کاتیون های تبادلی از جمله کلسیم، منیزیم و پتاسیم، آهن بلوری و بی شکل، غلظت کل عناصر si، al، ca، mg، fe، k، na و mnبه مواد مادری وابسته بوده و بسیاری از خصوصیات شیمیایی متأثر از توپوگرافی بوده و با تغییرات عمقی، تغیر پیدا کرده اند. به نظر می رسد شکل تبادلی عناصر caو mg بیشتر تحت تاثیر مواد مادری بوده اند ولی توپوگرافی بر روی مقدار عناصر دیگر تاثیرگذار بوده است. الگوی غنی شدن- تهی شدن عناصر کل در مقایسه با مواد مادری نشان داد که آهن و آلومینیوم در تمام خاکرخ ها تجمع پیدا کرده اما هدر رفت si اتفاق افتاده که در خاک های پگماتیت بیشتر از پریدوتیت بوده است. همچنین هدررفت پتاسیم در افق های مدفون و cr در پریدوتیت و خاک های پگماتیت بوده در حالی که در افق های سطحی پریدوتیت غنی شدن پتاسیم مشاهده شد. کلسیم در همه ی خاکرخ ها شسته شده، در حالی که mg در خاک های پریدوتیت از پروفیل خارج شده ولی در خاک های پگماتیت تجمع پیدا کرده است. نتایج کانی شناسی نیز بیان گر اختلاف و تنوع مواد مادری می باشد که در خاک های پریدوتیت کانی-اسمکتیت و در خاک های پگماتیت کانی های میکا، کوارتز و ورمیکولیت غالب می باشند. در خاکرخ های پریدوتیت، در افق-های سطحی میکای پدوژنیکی مشاهده شده و کانی اسمکتیت در افق های سطحی و جهت شمالی از مقدار بیشتری برخوردار است. در خاکرخ های پگماتیت، در افق های سطحی، میکا تخریب یافته و ورمیکولیت تشکیل شده است. بیشترین تغییرات ناشی از توپوگرافی و هوازدگی مربوط به خاک های پریدوتیتی می باشد.

تأثیر جهت و موقعیت شیب بر برخی از خصوصیات فیزیکی و میکرومورفولوژی خاک تشکیل شده در دو نوع سنگ مادری مختلف در ناحیه ماسوله
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده کشاورزی 1391
  بهزاد آزادنیا   فرزاد ستوهیان

توپوگرافی و مواد مادری از فاکتورهای مهم و اصلی در نحوه توزیع و پراکنش خاک ها می باشد. هدف از این مطالعه، بررسی خصوصیات فیزیکوشیمیایی و میکرومورفولوژی برخی خاکهای جنگلی منطقه ماسوله در جهت و موقعیت های مختلف شیب، در دو ماده مادری متفاوت می باشد. به این منظور پس از تهیه نقشه های زمین شناسی، توپوگرافی و مطالعه صحرایی، تعدادی پروفیل در پوشش گیاهی جنگل، در دو موقعیت شیب (شیب پشتی و بالای شیب)، در جهات متفاوت (جهات شمالی و جنوبی) و دو نوع ماده مادری (پریدوتیت و پگماتیت) حفر گردید. و پس از جدا کردن لایه های خاک و تشریح پروفیل ها، تعداد شش پروفیل شاهد انتخاب گردید و سپس از تمام افق های خاک نمونه برداری صورت گرفت. هم-چنین برای توصیف دقیق تر تغییرات، در اطراف پروفیل های اصلی از دو عمق 15-0 و 30-15 سانتی متر نمونه برداری انجام گرفت. نتایج مورفولوژی حاصل از تاثیر توپوگرافی بر روی خاک های مورد مطالعه، نشان داد که در خاکرخ های واقع بر ماده مادری پریدوتیت، موقعیت بالای شیب و شیب پشتی شمالی در گروه بزرگ هاپلویودالز و در شیب پشتی جنوبی در گروه بزرگ ایتریودبتز قرار داشته و در خاکرخ های پگماتیت، خاکرخ موقعیت قله شیب در گروه بزرگ دیستریودپتز و شیب پشتی شمالی و جنوبی در گروه بزرگ یوداورتنتز قرار دارند. نتایج نشان داد ویژگی های فیزیکوشیمیایی و میکرومورفولوژیکی خاک، به میزان قابل ملاحظه ای توسط مواد مادری، کنترل می شود. نتایج نشان داد که در خاک های تشکیل شده بر روی پریدوتیت، در جهت شمالی میزان رس، تخلخل و پایداری خاک دانه ها، نسبت به جهت جنوبی بیش تر می باشد. در حالی که مقدار شن، جرم مخصوص ظاهری، جرم مخصوص حقیقی و سنگریزه در جهت جنوبی بیش تر می-باشد. بر پایه نتایج بدست آمده، در خاک های تشکیل شده از پگماتیت به دلیل مقاومت بالای سنگ به هوادیدگی، فقط در درصد سنگریزه بین جهات مختلف شیب اختلاف معنی داری مشاهده شد و در دیگر موارد اختلافی دیده نشد. مطالعه میکرومورفولوژی مقاطع نازک خاک نشان داد که خاک های جهت جنوبی دارای ساختمان ضغیف و متراکم بوده، اما خاک-های جهات شمالی، ساختمان متخلخل قوی گرانوله و بلوکی زاویه دار دارند که از درجه تکامل خوبی برخوردارند. بررسی مقاطع نازک خاک در پروفیل واقع بر سنگ مادر پگماتیتی آثاری از هوادیدگی فلدسپار ها به سریسیت و کلریت، و بیوتیت به کلریت را نشان داد. در خاک های حاصل از پریدوتیت فرآیندهای غالب، تبدیل پیروکسن به کانی های کلریت، آمفیبول، بیوتیت، اورالیت و ترمولیت و تبدیل اولیوین به ایدنگسیت و کلریت، هم چنین فلدسپار به سریسیت و کلریت می باشد. تشکیل افق های ژنتیکی تکامل یافته زیر سطحی در پروفیل حاصل از پریدوتیت را به حضور بیش تر کانی های قابل تخریب بیوتیت، اولیوین و پیروکسن، و تبدیل آن به کلریت و اکسید آهن و عدم تشکیل افق تکامل یافته در پروفیل حاصل از پگماتیت را به حضور بیش تر فلدسپارهای پتاسیمی و سریسیت های مقاوم تر به تجزیه می توان نسبت داد. بیش ترین تغییرات ناشی از توپوگرافی و هوازدگی مربوط به خاک های پریدوتیتی می باشد.

مطالعات بیواستراتیگرافی، لیتراستراتیگرافی و تفسیر محیط های رسوبی نهشته های تریاس در البرز شرقی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید بهشتی - دانشکده علوم زمین 1383
  فرزاد ستوهیان   میررضا موسوی

چکیده ندارد.

مطالعه بیواستراتیگرافی و تحول حیاتی مرز دوران اول و دوم زمین شناسی در ناحیه اسفه شهرضا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم 1371
  فرزاد ستوهیان   محمدعلی جعفریان

تلاشهای زمین شناسان و پالئونتولوژیست ها در مطالعه مرز پالئوزوئیک و مزوزوئیک در سال 1878 با کارکلاسیک abich در مطالعه فوناواستراتیگرافی رسوبات پرمین تریاس در دره araxes (ارس) نزدیک جلفا آغاز گردید. بعد از آن ناحیه جلفا یک مدل استراتیگرافی برای مطالعه مرز دوران اول و دوم برای شماری از زمین شناسان و پالئونتولوژیست ها گردید. در آغاز، وجود رسوبات پرمین در شرق البرز در گزارشی بوسیله frech (1900r.12) به اثبات رسید مطالعه بعدی بوسیله stahle (1911.12) در کوههای بی بی شهربانو (جنوب شرق تهران) که سنگهائی از پالئوزوئیک فوقانی در آنجا رخنمون دارند انجام شد. l.krumbeck (1922) نشانه هائی از فسیل را در محلی که stah.s آن را به تریاس میانی نسبت داد، مشاهده نمود. (stepanov.14) جزئیات کاملی از پرمین فوقانی و مرز پرمین - تریاس در شمال ایران (ناحیه جلفا) را مورد مطالعه و تجزیه و تحلیل قرار داد . زاهدی (1973) وجود رسوبات پرمین میانی و فوقانی و تریاس زیرین تا میانی (تشکیلات آبیانه) را در ناحیه سه (جنوب کاشان) تشخیص داد. (taraz-1965.r.25) مقطع پرمین - تریاس را در ناحیه آباده - سورمق - ده بید خیلی کاملتر از جلفا برای نخستین بار معرفی نمود . وی چینه شناسی این مقطع را مورد مطالعه قرار داده و آشکوب آبادئین را برای اولین بار معرفی نمود. نظر به اهمیت مقطع آباده یک گروه تحقیقی ایرانی - ژاپنی این مقطع را مورد مطالعه دقیق چینه شناسی و رسوب شناسی قرار داده و نتایج کار خود را در سال 1981 منتشر نمودند(nakazawa.tal,1981)این گروه پژوهشی اعلام نمودند که در بین پرمین و تریاس یک نبود رسوبی از نوع ناپیوستگی هم شیب (paraconformity) وجود دارد. جعفریان (r.12-1975) وجود مقطع پرمو-تریاس شهرضا را با مطالعه مقدماتی اعلام نمود. د. باغبانی ضمن مطالعه ناحیه آباده و مقطع جدیدی در شهرضا، با ارائه بیوزونهایی از آشلوب اسلین