نام پژوهشگر: عزیز الله فیاض صابری

چگونگی پیدایش کثیر از واحد در فلسفه اسلامی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  مریم بلالی   عزیز الله فیاض صابری

یکی از مسایل پیچیده در فلسفه، کیفیت صدور کثرت از وحدت است. در مورد این مسأله راه حل های مختلفی ارایه شده است. 1- نظر حکمای مشاء: با توجه به قاعده الواحد، معلول نخستین امری واحد و یگانه است. و آن امر واحد و یگانه عقل است. زیرا فروض دیگر که عبارتند از «جسم، ماده، صورت، نفس، عرض» یا مرکبند یا محتاج به دیگری. پس واحد و یگانه نیستند. عقل اگر چه واحد است، ولی نوعی از کثرت را نیز دارد. زیرا اگر هیچ نحو کثرتی نداشته باشد و از آن واحد دیگری به وجود آید هرگز نوبت وجود به جسم نمی رسد. در حالی که جسم موجود است ولی کثرت آن از لوازم ذات است و جعل و تأثیر، بالذات به آن تعلق نمی‏گیرد ؛ زیرا اگر جعل بالذات به آن‏ها تعلق بگیرد، در این صورت از واحد حقیقی کثرت صادر شده است. این معلول دارای سه جهت است که از هر جهت به ترتیب شرافت، عقل دوم، نفس فلک اول و جرم فلک اول صادر می‏شود. و از عقل دوم نیز عقل دیگر و نفس و جرم فلک پدید می آید و... تا این که افلاک نه گانه و عقول ده گانه به پایان برسد. بعد از عقل دهم صدور عقل دیگری را لازم نمی‏دانند، بنابراین آن ها تعداد عقول را که برای توجیه اجسام قائلند ده تا می‏دانند، نه این که بیش از آن را نفی کنند. از عقل دهم نیز به ترتیب شرافت، نفوس ناطقه، صور نوعیه و جسمیه و هیولی مشترک عناصر صادر می‏شوند. پس در عقل دهم جهات کثرت آن قدر زیاد است که به تعداد انواع موجود در جهان طبیعت کفایت می کند. ایرادی که بر این نظریه وارد است این است که : عقل فعّال که قرار است از یک جهت نوع انسان را بیافریند، از یک جهت نوع اسب را بیافریند و از جهت دیگر نوع مورچه را و... یعنی از جهات مختلف می خواهد انواع مختلف جهان طبیعت را بیافریند باید جهات کثیر حقیقی داشته باشد. اگر جهات کثیر حقیقی داشته باشد ازعقل فوق خود که واحد حقیقی است تحقّق پیدا نمی کند. 2- نظر حکمای اشراقی: آن‏ها صادر اول را نور می‏دانند و به جای عقل اول، صادر اول را نور اقرب می‏دانند. از نظر آن‏ها صدور انواع کثیرکه متکافی در وجود هستند، مانند اجسام عنصریه، از اختلاف نوعی در فاعل یا در جهات تأثیر آن، ناشی شده است. وچون در عقل دهم آن قدر از جهات و حیثیات نیست که کثرتش به کثرت انواعی که در این عالم واقع اند، وفا کند، از این رو قائل به عقول عرضی شده‏اند. از ترکیب جهات مختلف عقول طولی، عقول عرضی به وجود آمده‏اند. آن‏ها معتقد به عقول عرضی شده‏اند و معتقدند که برای هر نوعی از انواع موجودات جسمانی عقلی هست که رب و مدبر طلسم آن است و به آن اشخاص، عنایت دارد. پس به تعداد انواع جسمانی خواه فلکی باشد یا عنصری و خواه بسیط باشد یا مرکّب، عقول خواهد بود، و بیش از آن را نفی نمی‏کنند. پس آن‏ها به دو دسته از عقول اعتقاد دارند: الف) عقول طولی که آن ها را قواهر اصول اعلون می نامند. ب) عقول عرضی: که از ترکیب جهات مختلف عقول طولی به وجود آمده است و عقول عرضی ارباب انواع مختلف موجودات جسمانی می‏باشند. در این نظریه پیدایش کثرت مانند لوستری است که از همان بالا مثلث‏ وار پایین می‏آید و گسترش پیدا می کند و از عقول طولی که دارای جهات مختلف هستند، عقول عرضی کثیر پدید می‏آید. این نظریه از اولی کمی بهتر است چون کثرت عرضی را پذیرفته است، ولی باز هم این مشکل وجود دارد که این کثرت های حقیقی چگونه بوجود آمده اند؟ 3- نظریه حکمت متعالیه این است که نخستین تجلی واجب‏الوجود، وجودمنبسط است. این وجود واحد است ( وماامرنا الا واحده) ولی در عین وحدت کثرت دارد. وحدت آن عین کثرتش است و کثرتش عین وحدت آن است. این وجود منبسطی که وحدتش عین کثرت و کثرتش عین وحدت است، فعل خدا است و این فعل خدا مقتضای قاعده‏ بسیط الحقیقه و قاعده الواحد است. قاعده الواحد نمی گوید از واجب تعالی یک چیز صادر شده و بعد از او با واسطه، عقل دوم و عقل سوم و... صادر می‏شود، بلکه می گوید تمام آنچه که صادر شده و می‏شود و خواهد شد، واحد است. و از خدای واحد محض، فیض‏واحد صادر می‏شود که وحدت آن ظلّ وحدت خدای واحد است. وجود منبسط فردیت آن فردیت حقیقی است. وجود منبسط کلی است ولی کلیّت آن با کلی اهل نظر، منطق و فلسفه و مانند آن ها تفاوت دارد، این وجود جزئی و فرداست ولی جزئی و فرد بودنش هم با آن‏ها تفاوت دارد. فردیت و جزئی بودنش به این است که تعدّد و تکرار ندارد. هر چه را که دو تصور کنیم دو نیست بلکه خودش را تصور کرده ایم. کلی بودنش نیز با کلی اهل نظر فرق دارد. کلی اهل نظر، شمول و اطلاق مفهومی است اما کلی اهل معرفت شمول و اطلاق وجودی یا سعی است. مقصود از سعه هم این است که این یک فرد چنان سریان دارد که همه اشیاء را پر کرده است. جزیی اهل نظر، عبارت است از محدود بودن یک وجود خاص، هم عرض داشتن یک وجود خاص به تعبیر دیگر، غیریت داشتن با وجودهای دیگر. اما جزئی اهل معرفت به معنای محدود بودن است، که در مقابل کلی به معنای سعه وجودی و نامحدود بودن است.

عقل ومراتب تعقل از نظر حکمای اسلامی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  محمد حقیقی راد   سید علی حسینی شریف

نفس ناطقه ی انسان دارای قوای مدرکه ای است که از جمله ی آنها، عقل است دراین رساله معنای لغوی واصطلاحی عقل بیان می گردد. وسپس اقسام عقل و مراتب عقل نظری مورد بررسی قرار می گیرد ودیدگاههای فلاسفه ی اسلامی پیرامون این موضوع بیان می شود . چون سیر انسان در مراتب عقل یک سیر تکاملی می باشد،تا به عقل فعال برسد بنابر این ،قوس صعود ونزول عقل نیز از جمله مباحث این رساله به شمار می رود.واز آنجایی که یکی از معانی عقل ،موجودات مجرد (فرشتگان) می باشد به بحث درباره ی عقول ونحوه ی کثرت عقول نیز پرداخته شده است. ازدیگر مباحثی که به آن پرداخته شده است،علم واقسام آن می باشد.در قسمت پایانی نیز مساله اتحاد عاقل ومعقول که یکی از مهمترین مباحث فلسفی است وبراهینی نیز بر اثبات آن بیان گردیده،و عده ای نیز برآن اشکال نموده اند، مطرح می گردد.در این رساله از کتابهای معتبر فلسفی در زمینه ی مباحث مذکور استفاده گردیده است.

استقصای ادله ی اصالت وجود و اصالت ماهیت و نقدی بر هر یک
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده الهیات و معارف اسلامی شهید مطهری 1390
  مهدبی داودی   عزیز الله فیاض صابری

مسئله ی اصالت وجود و ماهیت یکی از مهم ترین مسائل فلسفی است. اگر چه به طور مستقل از زمان میرداماد و ملاصدرا مطرح شده است، اما محتوا و مبنای آن را می توان در اندیشه ی فیلسوفان پیشین نیز سراغ گرفت. بدین سان در این پایان نامه سعی شده است که با استقصای ادله ی اصالت وجود و ماهیت حق در مسأله بیان شود. این نوشتار مشتمل بر چهار فصل است : کلیات، که مباحثی چون تعریف اصالت وجود و اصالت ماهیت، مراد از اصالت یا اعتباریت این دو، و همچنین سیر تاریخی این اندیشه فلسفی در آن گنجانده شده است. در فصل دوم به بیان ادله کسانی پرداخته ایم که اصالت را با وجود می دانند و ماهیت را امری اعتباری می پندارند، در فصل سوم تنها دلایلی که موّید اصالت ماهیت می باشد ارائه شده است،که بیشتر این براهین از طرف شیخ اشراق بیان شده و در فصل چهارم به نقد این دلایل پرداخته شده است. در نهایت با در نظر گرفتن این ادله حق در مسأله بیان شده است.

بررسی عقاید ماتریدی و اشعریو مقایسه این دو
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  محبوبه اعظمی   عزیز الله فیاض صابری

ابومنصور ماتریدی موسس مکتب ماتریدیه، مذهب حنفی داشته است و رواج عقاید او هم در بین حنفیه بوده است. ابوالحسن اشعری موسس مکتب اشاعره، مذهب شافعی داشته است و رواج عقاید او هم در بین شافعی ها بوده است. ساختار و بدنه اصلی رساله حاضر دارای 6 فصل می باشد. فصل اول:کلیات که مشتمل بر 1- تعریف علم کلام 2- تاریخچه پیدایش فرقه ها و گروه های کلامی 3- شرح حال اشعری و ماتریدی 4- تاریخچه مکتب اشعری و ماتریدی 5- مشاهیر ماتریدی از قرن 4 الی 14 6- مشاهیر متکلمان اشعری است، فصل دوم: اثبات وجود الله تعالی،فصل سوم:اثبات توحید الله تعالی، فصل چهارم:صفات الله تعالی، فصل پنجم:افعال الله تعالی و فصل ششم هم اثبات نبوت می باشد.

نوآوری های فلسفی ملّا علی مدرّس طهرانی در سه محور اصالت وجود، وجود رابط و معاد جسمانی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده الهیات و معارف اسلامی شهید مطهری 1393
  زینب یوسفی   علیرضا کهنسال

پژوهش حاضر در باب آرای فلسفی و وجوه ابتکار حکیم موسّس آقا علی مدرّس تهرانی در سه محور اصالت وجود، وجود رابط و معاد جسمانی است. حکیم مدرّس در بحث «اصالت وجود» با تکیه بر مبانی حکمت صدرایی، تقریر روشنی از محلّ بحث ارائه نموده و چند برهان بر اصالت وجود اقامه می نماید و در طرح یکی از براهین، به ذکر نکاتی در بحث ماهیّت از جمله نحوه حمل مفهوم ثبوتی بر ماهیت می پردازد. نوآوری حکیم موسّس در بحث «وجود رابط» در تقریر موضع اختلاف میان وجود رابط و وجود محمولی صورت می گیرد و سپس با عنایت به این موضوع، وجوه تحقق وجود رابط در قضایا مورد بررسی واقع می شود. ایشان در مبحث معاد جسمانی، با طرح «مرکّبات حقیقی»، به تبیین ارتباط نفس و بدن پرداخته و معتقد است این ارتباط با عروض مرگ، زائل نشده و این، بدن است که در مسیر استکمالی خود، به سوی نفس در حرکت است و با نفس، متّحد شده و معاد جسمانی محقّق می شود.

بررسی معاد عنصری در حکمت متعالیه و آیات و روایات
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1387
  محسن حسینی   عباس جواد ارشکیان

معاد و سیر الی الله مهمترین حقیقت فرا روی انسان است بنابراین پرداختن به آن موجب زیادت قرب و مرضّی پروردگار عالمیان است. سرّ غموض و پیچیدگی فهم معاد به این است که از ماوراء عالم حس حکایت می کند، بنابراین تلاش و اصرار بر ارائه تفسیری حس گرایانه و دنیایی از معاد،ناشی از عدم معرفت به کنه این مسأله است. مجرد قیاس و برهان نیز راهگشا نیست ،پس به ناچار برای فهم آیات قرآنی معاد باید به روایات معصومین و مکاشفات کملین تمسک جست. به سرّجام جم آنگه نظر توانی کرد که خاک میکده کحل بصر توانی کرد. بنابراین می توان ادعا کرد بدون بهره گیری از مبانی حکمت متعالیه،ترکتازی در این میدان بسی نا ستوده و نافرجام است. در این رساله نیازی به تقریر ادله عقلی و نقلی اثبات معاد نیست زیرا اعتقاد به آن مسلم و مفروض انگاشته شده،بلکه سخن در کیفیت آن است. هدف اصلی رساله تبیین این مساله است:آیات و روایاتی که متکلمین آنرا بعنوان دلیل معاد عنصری خاکی قلمداد کرده اند گرچه ممکن است وضع الفاظ آن بر این استوار باشد لکن در مراد متکلم شک و تردید است.بعلاوه آیات وروایات بسیاری است که گرچه غیر عنصری و غیر مادی از معاد را متبادر می کند.در این رساله کوشیده ایم دیدگاههای گوناگونی که در خصوص کیفیت معاد جسمانی ارائه شده را تبیین و بررسی کنیم.