نام پژوهشگر: محمد قدمیاری

بررسی اثرات جانبی حشره کش های آبامکتین و ایمیداکلوپرید بر پارامترهای زیستی و بیوشیمیایی کفشدوزک کریپتولموس
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زابل - دانشکده کشاورزی 1388
  فاطمه احمدی   محمد قدمیاری

آفت کش ها به طور گسترده برای حفاظت محصولات کشاورزی استفاده می شوند. تأثیر متقابل آفت کش ها و دشمنان طبییعی در برنامه مدیریت تلفیقی آفات نیازمند درک بیشتر چگونگی اثرگذاری حشره کش ها بر دشمنان طبیعی می باشد. در این راستا ارزیابی اثر مواد شیمیایی بر مکانیسم های مختلف رفتاری، فیزیولوژیک، مراحل مختلف زیستی حشرات تیمار شده با آفت کش ها الزامی می باشد. در این کار هدف ما مطالعه اثرات جانبی آبامکتین و ایمیداکلوپرید روی کفشدوزک cryptolaeumus mountrouzieri با استفاده از ارزیابی پارامترهای جدول زندگی و بیوشیمیایی به روش تاپیکال در شرایط آزمایشگاهی است. ابتدا آزمایش زیست سنجی انجام شد. غلظت ld50 حشرات کامل ماده و نر برای آفت کش های آبامکتین و ایمیداکلوپرید به ترتیب 23/9، 17/24، 62/7 و 55/5 پی پی ام بدست آمد. برای ارزیابی اثرات زیرکشنده دو آفت کش روی پارامترهای رشدی جمعیت از غلظت معادل ld50 استفاده شد. آزمایش ها در درجه حرارت 3±26، رطوبت نسبی 5±70 و شرایط نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی انجام شد. آزمایش های جدول زندگی نشان داد نرخ تولیدمثل خالص (r0) در اثر هر دو آفت کش کاهش یافت. نرخ ذاتی افزایش جمعیت (rm) در تیمار آبامکتین (0015/0±286/0) و ایمیداکلوپرید (0/0009±0/296) به طور معنی داری کمتر از شاهد (0/0006±0/44) بود. میانگین طول عمر، باروری و زادآوری در شاهد (39/1±2/102 روز،25/12±8/921 و33/10±3/747 عدد تخم) به طور معنی داری کمتر از تیمار آبامکتین (1/32±17/1 روز،5/1±41/2 و 2/46±15/5 عدد تخم) و ایمیداکلوپرید (5/73±32/5 روز،10/69±86/4 و 4/35±33/9 عدد تخم) به ترتیب است. غلظت های زیرکشنده هر دو حشره کش مقدار پروتئین، کربوهیدرات و چربی کل را در حشرات تیمار شده کاهش دادند. در این رابطه فعالیت آنزیم های پروتئاز، و بتا گلوکوزیداز (به استثناء فعالیت آلفا گلوکوزیداز) کاهش معنی داری را نشان دادند. فعالیت گلوتاتیون اس ترانسفراز در حشرات تیمار شده تغییر معنی داری نشان نداد اما فعالیت استراز فقط در حشرات ماده کاهش یافت. این نشان می دهد که میزان حساسیت حشرات ماده به سموم در هر دو حشره کش نسبت به حشرات نر افزایش می یابد. نتایج نشان می دهد که آبامکتین و ایمیداکلوپرید روی شکارگر c. montrouzieri اثر سوء داشتند و احتمالاً نمی توانند در قالب مبارزه تلفیقی جهت کنترل شپشک آرد آلود مرکبات planococcus citri مورد استفاده قرار گیرد.

بررسی زیست شناسی پروانه برگ خوار توت glyphodes pyloalis walker (lepidoptera: pyralidae) روی میزبان ارجح و تأثیر عصاره گیاه گندواش artemisia annua l. روی برخی از پارامترهای زیستی و فیزیولوژیکی آن در شرایط آزمایشگاه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم کشاورزی 1389
  رویا خسروی   جلال جلالی سندی

ترجیح میزبانی تغذیه پروانه برگ خوار توت glyphodes pyloalis walker با استفاده از دستگاه بویایی سنج در شرایط کنترل شده آزمایشگاهی روی توت سفید و واریته های کن موچی، شین ایچی نوسه و ایچی نوسه مورد مطالعه قرار گرفت. لاروها بیشترین گرایش را به سمت واریته های کن موچی و ایچی نوسه نشان دادند. همچنین ویژگی های زیست شناسی و پارامتر های جدول زندگی پروانه برگ خوار توت در شرایط کنترل شده آزمایشگاهی( دمای 2±24 درجه سانتیگراد، رطوبت 10±75 درصد دوره نوری 8: 16(تاریکی: روشنایی) ساعت) مورد بررسی قرار گرفت. روزانه آمار مرگ و میر، پوست اندازی، ظهور حشرات بالغ و جنسیت آن ها یادداشت شد. دوره رشدی جنینی، لارو سن1، لارو سن2، لارو سن 3، لارو سن4، لارو سن 5، پیش شفیره و شفیره به ترتیب 06/4، 93/2، 03/2، 01/2، 1/2، 09/4، 04/2 و 7/9 روز بود. حداکثر عمر حشرات بالغ نر 7 و حشرات ماده 11 روز است. داده های به دست آمده بر اساس جدول زندگی دو جنس (نر و ماده)، مراحل رشدی- سنی، با در نظر گرفتن تغییرات رشد افراد و جنسیت آن ها، تجزیه و تحلیل گردیدند. نرخ ذاتی افزایش جمعیت (rm)، نرخ متناهی افزایش جمعیت (?)، نرخ خالص تولید مثل (r0)، نرخ ناخالص تولید مثل (grr) و متوسط مدت زمان نسل (t) برای پروانه برگ خوار توت به ترتیب 14/ روز 1-، 15/1 روز 1-، 67/134 نتاج ماده، 71/294 تخم و 44/34 روز به دست آمد. امید زندگی تخم های گذاشته شده 15/32 روز بود. تأثیر عصاره متانولی گیاه درمنه artemisia annua l. روی مرگ و میر و برخی از پارامترهای زیستی و فیزیولوژیکی g. pyloalis مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش های سمیت حاد و تأثیر غلظت های زیر کشنده روی پارامترهای زیستی با استفاده از روش تست موضعی و لارو سن 4 انجام شدند. مقدار lc50 برای لاروهای سن چهارم 24 ساعت پس از شروع آزمایش 09/15% محاسبه شد. غلظت های زیر کشنده عصاره درمنه در رشد و نمو لاروهای تیمار شده اختلال ایجاد کردند و در لاروهای تیمار شده با lc50 افزایش سن لاروی مشاهده شد. میانگین تعداد تخم گذاشته شده و درصد تفریخ تخم در کلیه تیمارها کاهش یافت. تأثیر عصاره درمنه روی تغذیه و خصوصیات بیوشیمیایی این آفت روی لارو های سن پنجم در غلظت های 5، 5/2، 25/1 و 625/0 درصد مورد ارزیابی قرار گرفت. با افزایش غلظت عصاره، شاخص بازدارندگی تغذیه نیز افزایش یافت. نرخ رشد نسبی، کارآیی تبدیل غذای خورده شده، کارآیی تبدیل غذای هضم شده، قابلیت هضم نسبی و شاخص مصرف در لاروهای تیمار شده تفاوت معنی داری با شاهد نشان داد. همچنین میزان پروتئین، کربوهیدرات، لیپید، فعالیت آلفاآمیلاز و پروتئاز 48 ساعت پس از تیمار در مقایسه با شاهد به طور معنی داری کاهش یافته است. فعالیت آنزیم های لیپاز، استراز و گلوتاتیون اس-ترانسفراز در لاروهای تیمار شده تفاوت معنی داری را با شاهد نشان دادند. می توان نتیجه گرفت که عصاره متانولی a. annua به عنوان ترکیب ضد تغذیه قوی عمل کرده و از این طریق بر میزان ترکیبات بیوشیمیایی این آفت تأثیر می گذارد.

بررسی تأثیر اسانس پنج گیاه دارویی از خانواده نعناییانlamiaceae) روی پارامترهای فیزیولوژیکی پروانه برگ خوار توت (glyphodes pyloalis walker (lep: pyralidae) در شرایط آزمایشگاه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان 1389
  الهلم یزدانی   جلیل حاجی زاده

تأثیر کشندگی و همچنین برخی از وی‍ژگی های فیزیولوژیک و بیوشیمیایی اسانس های پنج گیاه دارویی از خانواده نعنائیان شامل آویشن، اسطوخودوس، رزماری، مرزنجوش و مرزه علیه پروانه برگ خوار توت glyphodes pyloalis walker در شرایط کنترل شده آزمایشگاهی (دمای 2± 24 درجه سانتی گراد، رطوبت نسبی 5± 75 و دوره نوری 8 : 16 (تاریکی: روشنایی) ساعت) مورد بررسی قرار گرفت. این گیاهان از محل رویش جمع آوری و در سایه خشک شدند. اسانس گیری به وسیله دستگاه کلوینجر انجام گرفت. سمیت حاد و تأثیر غلظت های lc10، lc30 و lc50 روی شاخص های تغذیه و ویژگی های بیوشیمیایی با استفاده از روش تهیه دیسک برگی و لارو سن چهارم بررسی شدند. در مورد گیاه مرزه با توجه به پایین بودن میزان حشره کشی و خاصیت گیاه سوزی اسانس آن روی برگ توت ، lc50 محاسبه نشد و تنها قدرت دورکنندگی این اسانس گیاهی به روش آزمون انتخابی اندازه گیری شد. میزان lc10، lc30 و lc50 برای اسانس گیاه آویشن به ترتیب 107/0، 188/0 و 279/0 درصد، برای اسانس گیاه اسطوخودوس به ترتیب 31/0، 705/0 و 24/1 درصد، برای گیاه رزماری به ترتیب 77/0، 189/1 و 595/1 درصد و برای گیاه مرزنجوش به ترتیب 67/0، 173/1 و 728/1 درصد بود. با توجه به نتایج به دست آمده بیشترین خاصیت حشره کشی مربوط به اسانس گیاه آویشن و کمترین آن مربوط به اسانس گیاه مرزنجوش می باشد. با افزایش غلظت اسانس مرزه شاخص بازدارندگی تغذیه نیز افزایش پیدا می کند و در بالاترین و کمترین غلظت دارای فعالیت ضد تغذیه به ترتیب برابر با 79/91% و 35/44% است. تأثیر اسانس های گیاهی مورد مطالعه در این تحقیق روی تغذیه این آفت تحت تأثیر غلظت lc30 آن ها مورد ارزیابی قرار گرفت. نرخ رشد نسبی، کارایی تبدیل غذای خورده شده، کارایی تبدیل غذای هضم شده، قابلیت هضم نسبی و شاخص مصرف در لاروهای تیمار شده تفاوت معنی داری با شاهد نشان داد. همچنین میزان پروتئین، کربوهیدرات، لیپید و فعالیت آلفاآمیلاز 48 ساعت پس از تیمار در مقایسه با شاهد به طور معنی داری کاهش یافت. فعالیت آنزیم های پروتئاز، لیپاز، استراز و گلوتاتیون اس ترانسفراز در لاروهای تیمار شده تفاوت معنی داری را با شاهد نشان دادند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که غلظت های مزبور اسانس های مورد مطالعه علاوه بر این که دارای اثرات کشندگی و خاصیت دورکنندگی روی پروانه برگ خوار توت هستند، اثرات برگشت -ناپذیری روی متابولیسم ترکیبات بیوشیمیایی این حشره نیز وارد می کنند.

ویژگی های آنزیم های گوارشی کرم سبز برگخوار برنج naranga aenescens moore (lep.: noctuidae)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان 1389
  آمنه اسدی   محمد قدمیاری

کرم سبز برگخوار برنج، naranga aenescens m. (lep.: noctuidae)، یکی از آفات مهم برنج در ایران می باشد. مطالعه و شناخت آنزیم های گوارشی برای بدست آوردن و کاربرد تکنولوژی های جدید مدیریت آفات امری ضروری می باشد. به همین دلیل در تحقیق حاضر آنزیمهای گوارشی در غدد بزاقی، لوله گوارش و همولنف این حشره مورد بررسی قرار گرفت. لاروهای سن آخر کرم سبز برگخوار برنج از روی گیاهچه های برنج رقم هاشمی در استان گیلان جمع آوری شده و به طور تصادفی برای اندازه گیری فعالیت آنزیم ها انتخاب شدند. لوله گوارش و غدد بزاقی لاروها جدا شد و برای انجام آزمایش ها در دمای 20- درجه سانتی گراد نگهداری شدند. همچنین همولنف با استفاده از بریدن یکی از پای کاذب جمع آوری و در آزمایش استفاده شد. آلفا آمیلاز، گلوکوزیدازها و گالاکتوزیدازها نقش مهمی در هضم کربوهیدرات ها دارند. اثر ph (11-4)، دما (°c 75-15) و یون ها روی آلفا آمیلاز، آلفا و بتا گلوکوزیداز، آلفا و بتا گالاکتوزیداز لوله گوارش، غدد بزاقی و همولنف کرم سبز برگخوار با استفاده از بافر فسفات-گلایسین- استات سدیم 50 میلی مولار مورد بررسی قرار گرفت. فعالیت آلفا آمیلاز در لوله گوارش، غدد بزاقی و همولنف لارو سن آخر به ترتیب4/2 و 2 میکرومول بر دقیقه بر میلی گرم پروتئین و 6/1 نانومول بر دقیقه بر میکرولیتر همولنف بدست آمد.ph بهینه برای فعالیت آلفا آمیلاز در لوله گوارش، غدد بزاقی و همولنف کرم سبز برگخوار برنج به ترتیب 8، 9 و 9 و دمای بهینه برای فعالیت این آنزیم در لوله گوارش 60 درجه سانتی گراد و برای غدد بزاقی و همولنف 50 درجه سانتی گراد محاسبه شد. اثر یون ها روی فعالیت آنزیم آلفا آمیلاز نشان داد کهhg+ ، hg2+ و mn2+ فعالیت آنزیم آلفا آمیلاز را در هر سه بافت کاهش داده، در حالی کهna+،k+ ،co2+ ،mg2+،ca2+ و fe2+اثر افزایشی روی فعالیت آنزیم داشتند. فعالیت آلفا و بتا گلوکوزیداز به ترتیب در لوله گوارش 88/3 و 74/2، در غدد بزاقی 58/1 و 27/1 و در همولنف لارو سن آخر 0774/0 و 414/0 میکرومول بر دقیقه بر میلی گرم پروتئین محاسبه شد. همچنین فعالیت آلفا و بتا گالاکتوزیداز به ترتیب در لوله گوارش 166/0 و 067/0، در غدد بزاقی 037/0 و 11/2 و در همولنف 41/0 و 241/0 میکرومول بر دقیقه بر میلی گرم پروتئین بدست آمد.ph بهینه برای فعالیت آنزیم های آلفا و بتا گلوکوزیداز به ترتیب در لوله گوارش 6 و 5، در غدد بزاقی 4 و 7 و در همولنف 5 و 5 بود. همچنینph بهینه برای آلفا و بتا گالاکتوزیداز به ترتیب در لوله گوارش 7-5 و 5-4، در غدد بزاقی 4 و 7-5 و در همولنف 5-4 و 5 بدست آمد. درجه حرارت بهینه برای فعالیت آنزیم آلفا و بتاگلوکوزیداز در لوله گوارش45 درجه سانتی گراد، در غدد بزاقی 45 و در همولنف 55 درجه سانتی گراد محاسبه شد. همچنین درجه حرارت بهینه برای فعالیت آنزیم آلفا و بتا گالاکتوزیداز به ترتیب در لوله گوارش 45 و 55، در غدد بزاقی 55 و 55-35 و در همولنف 35 و 55-45 درجه سانتیگراد بدست آمد. اثر یون ها روی فعالیت آنزیم آلفا و بتا گلوکوزیداز نشان داد که nacl، kcl، sds، اوره و edta فعالیت آنزیم ها را در هر سه بافت کاهش می دهند. kcl فعالیت آنزیم آلفا گلوکوزیداز را در لوله گوارش افزایش داده، در حالی که فعالیت آنزیم بتا گلوکوزیداز را در لوله گوارش و فعالیت آلفا و بتا گلوکوزیداز را در غدد بزاقی و همولنف کاهش داد. فعالیت آنزیم پروتئاز در لوله گوارش، غدد بزاقی و همولنف لارو سن آخربه ترتیب345/3، 659/0 و 446/0 mg protein iu/ بدست آمد. ph بهینه برای فعالیت آنزیم پروتئاز در لوله گوارش و همولنف به ترتیب 9 و 7 و دمای بهینه برای فعالیت این آنزیمها در لوله گوارش 55 و در همولنف 35 درجه سانتی گراد محاسبه شد. اثر یون ها روی فعالیت آنزیم پروتئاز نشان داد کهhg2+،co2+، fe2+، zn2+، mn2+ وca2+ فعالیت آنزیم پروتئاز را در لوله گوارش کاهش دادند. اثرات بازدارنده ها روی فعالیت پروتئاز در لوله گوارش نشان داد که یدواستامید (5 میلی مولار)، یدواستات (5 میلی مولار)، edta (2 میلی مولار)، tlck(1 میلی مولار)، tpck (1 میلی مولار) و pmsf (5 میلی مولار) به ترتیب 52/39، 46/54، 3/28، 16/19، 12/33 و 77/24 % فعالیت آنزیم پروتئاز را کاهش می دهند. بنابراین سرین پروتئازهای لوله گوارشی و همولنف برگخوار برنج نقش مهمی در هضم پروتئین ها دارند. نتایج زایموگرام روی ژل نشان داد که آلفا آمیلاز در لوله گوارش، غدد بزاقی و همولنف، آلفا گلوکوزیداز و بتا گلوکوزیداز در لوله گوارش، آلفا گالاکتوزیداز در لوله گوارش، بتا گالاکتوزیداز در لوله گوارش و همولنف و بتا گالاکتوزیداز در غده بزاقی کرم سبز برگخوار برنج به ترتیب 2، 2، 1، 2، 3 و1 ایزوفرم دارند و عمده آنزیم های پروتئازی لوله گوارش این حشره از نوع سرین پروتئازها می باشد.

مطالعه آنزیم های گوارشی زنبور برگخوار ثانوی رز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان 1390
  فرشید جهانجو   محمد قدمیاری

زنبور برگخوار ثانوی رز allantus viennensis یکی از آفات مهم رز در استان گیلان می باشد. لاروهای جوان بطور دسته جمعی از پارانشیم برگ تغذیه و با افزایش سن از تمامی برگ تغذیه و فقط رگبرگ اصلی را باقی می گذارند. امروزه از بازدارنده های آنزیم های گوارشی در جهت تولید گیاهان تراریخته مقاوم به آفات استفاده می شود. با توجه به اینکه اولین قدم در راه رسیدن به این هدف شناسایی آنزیم های موجود در لوله گوارش است، به همین دلیل در تحقیق حاضر ویژگی های بیوشیمیایی آلفا- آمیلاز، گلوکوزیدازها، گالاکتوزیدازها و پروتئازهای موجود در دستگاه گوارش این حشره مورد بررسی قرار گرفت. در این تحقیق اثرph (3-12) و دما (10- 80 درجه سانتی گراد) روی فعالیت این آنزیم ها مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که ph بهینه برای فعالیت آنزیم های آلفا- آمیلاز و پروتئاز در لوله گوارش به ترتیب 8 و 10 و ph بهینه آنزیم های آلفا و بتا- گلوکوزیداز و آلفا و بتا- گالاکتوزیداز 6 می باشد. همچنین درجه حرارت بهینه برای فعالیت آلفا- آمیلاز، پروتئاز برابر با 50 و 30 درجه سانتی گراد و دمای بهینه برای آنزیم های آلفا و بتا- گلوکوزیداز و آلفا و بتا- گالاکتوزیداز به ترتیب 40، 50، 60 و 30 درجه سانتی گراد بدست آمد. همچنین فعالیت ویژه این آنزیم ها در لوله گوارش لاروهای سنین 2 تا 5 لاروی و سه قسمت لوله گوارش (روده ی جلوئی، میانی و عقبی) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که با افزایش سن لاروی میزان فعالیت ویژه این آنزیم ها افزایش یافت. فعالیت ویژه این آنزیم ها در روده ی میانی نسبت به روده جلویی و عقبی بیشتر می باشد. میزان مهارکنندگی بازدارنده های edta، tlck، tpck، pmsf، یدواستات سدیم و یدواستیک اسید روی فعالیت آنزیم پروتئاز به ترتیب 79/16، 89/20، 57/18، 85/36، 91/17 و 41/17 درصد محاسبه شد. بنابراین به نظر می رسد که سرین پروتئازها در لوله گوارشی زنبور برگخوار ثانوی رز نقش مهمی در هضم پروتئین ها دارند. نتایج زایموگرام روی ژل نشان داد که آنزیم های آلفا آمیلاز، پروتئاز، آلفا و بتا گلوکوزیداز، آلفا و بتا گالاکتوزیداز در لوله گوارش زنبور برگخوار ثانوی رز به ترتیب 3، 4، 1، 1، 1 و 1 ایزوفرم دارند و پروتئاز عمده لوله گوارش این حشره از نوع سرین پروتئازها می باشد. در این مطالعه بازدارنده-های آلفا- آمیلاز از لوبیا و ماش بوسیله ی ستون کروماتوگرافی تعویض یونی خالص شد. فعالیت بازدارندگی فرکشن های بدست آمده از ستون کروماتوگرافی علیه آلفا- آمیلاز زنبور برگخوار ثانوی رز بررسی شد. بازدارنده های استخراج شده از لوبیا و ماش به ترتیب باعث 44% و 34% مهار فعالیت آلفا- آمیلاز شدند. در این تحقیق نیز آنزیم بتا گالاکتوزیداز موجود در لوله گوارش خالص و وزن مولکولی آن 84 کیلو دالتون به دست آمد. اثر ph، دما، یون ها و پارامترهای km و vmax روی فعالیت آنزیم خاص شده اندازه گیری شد. ph بهینه 6، دمای بهینه 35، و مقدار km و vmax آنزیم خالص شده به ترتیب برابر با 81/0 میلی مولار و 26/0 میلی مولار بر دقیقه بر میلی لیتر به دست آمد. اثر یون ها روی فعالیت آنزیم بتا گالاکتوزیداز نشان داد که hgcl2، cocl2، bacl2، zncl2، و kcl فعالیت این آنزیم را کاهش می دهند و cacl2، mgcl2 و edta فعالیت آنزیم بتا گالاکتوزیداز را در لوله گوارش افزایش داده در حالی که hg2cl2 و mncl2 تاثیری روی فعالیت این آنزیم نداشتند.

مطالعه پارامترهای دموگرافیک کفشدوزک scymnus syriacus marseul در تراکم های مختلف شته (aphis craccivora (hem.: aphididae در شرایط آزمایشگاه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان 1390
  سمانه سکاکی   احد صحراگرد

چکیده پارامترهای دموگرافیک کفشدوزک scymnus syriacus marseul (col.: coccinellidae) با تغذیه روزانه از تراکم های 5، 10، 20، 40، 60 و 80 عدد پوره سن سوم شته اقاقیا (hem.: aphididae) aphis craccivora در شرایط آزمایشگاه بررسی شدند. نتایج نشان داد که افزایش تراکم طعمه منجر به کاهش معنی دار طول دوره پیش از ظهور حشره کامل شد (p<0.0001). بیشترین و کمترین مدت زمان لازم برای کامل شدن مراحل نابالغ کفشدوزک در تراکم های 5 و 80 عدد طعمه به ترتیب، 04/19 و 91/14 روز محاسبه شد. افزایش تراکم پوره سن سوم شتهa. craccivora منجر به افزایش طول عمر حشرات نر (927/0=r2) و ماده (964/0=r2) کفشدوزک شد. دوره پیش از تخم ریزی حشرات کامل (apop)و مجموع طول دوره پیش از تخمریزی (tpop) کفشدوزک s. syriacus با افزایش تراکم پوره سن سوم شته کاهش معنی داری (p<0.0001) نشان داد. افزایش تراکم شته a. craccivora طول دوره تخمریزی کفشدوزک s. syriacus را افزایش داد. دامنه تغییرات طول دوره تخمریزی از کمترین تا بیشترین تراکم طعمه از 38/11 تا 08/72 روز افزایش داشت. تغذیه بیشتر حشرات ماده کفشدوزک منجر به افزایش معنی دار (p<0.0001) در میزان تخمریزی شد. بیشترین و کمترین میزان تخمریزی کفشدوزک در تراکم های 80 و 5 عدد طعمه به ترتیب، 3/754 و 77/41 عدد تخم بود. با بررسی تاثیر تراکم طعمه ارائه شده به حشره شکارگر مشخص شد که افزایش تراکم طعمه به طور قطعی بر نرخ ذاتی افزایش جمعیت تاثیر دارد و منجر به افزایش قابل توجه rm (p<0.0001) می شود. rm در تراکم های 5، 10، 20، 40، 60 و 80 عدد طعمه در روز به ترتیب 059/0، 083/0، 125/0، 136/0، 147/0 و 159/0 محاسبه شد. همچنین نرخ متناهی افزایش جمعیت (?)، نرخ خالص تولید مثل (r0) و نرخ ناخالص تولید مثل (grr) کفشدوزک s. syriacus با افزایش تراکم پوره سن سوم شته a. craccivora ، افزایش معنی داری (p<0.0001) را نشان داد. کمترین مقدار این پارامترها در تراکم 5 و به ترتیب، 06/1، 1/18، 51/85 و بیشترین مقدار آن ها در تراکم 80 طعمه و به ترتیب، 17/1، 06/362، 11/439 محاسبه شد. با افزایش تراکم پوره سن سوم شته، کفشدوزک های s. syriacus کاهش معنی داری در میانگین مدت زمان نسل نشان دادند (p<0.0001). بیشترین و کمترین میانگین مدت زمان نسل در تراکم های 5 و 80 عدد طعمه به ترتیب ، 06/51 و 02/37 روز بود. نتایج نشان داد که افزایش تراکم طعمه باعث بالا رفتن نرخ بقا (sxj)، مقدار تولید مثل (vxj) و امید به زندگی (exj) حشره شکارگر می شود. نتایج این پژوهش مشخص کرد تراکم های مختلف پوره سن سوم شته a. craccivora بر ویژگی های زیستی و پارامترهای جدول زندگی کفشدوزک s. syriacus تاثیر گذار است.

مطالعه پروتئازها و کربوهیدرازهای گوارشی کفشدوزک خربزه epilachna chrysomelina foure (coleoptera: coccinellidae) و اثر برخی از بازدارنده های گیاهی روی فعالیت آمیلولیتیک آن
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان 1390
  روح انگیز قنبری نژاد نوبیجاری   محمد قدمیاری

کفشدوزک خربزه با نام علمی epilachna chrysomelina (f.) یکی از مهم ترین آفات گیاهان خانواده کدوئیان است. در تمام سنین لاروی و حشره کامل از گیاه میزبان تغذیه و خسارت جدی را به این محصولات وارد می سازد. مطالعه آنزیمهای گوارشی و اثر بازدارنده ها روی آن برای ایجاد گیاهان تراریخته مقاوم به آفات مهم و ضروری می باشد. به همین دلیل در تحقیق حاضر ویژگی های بیوشیمیایی آنزیم های آلفا-آمیلاز، آلفا و بتا-گلوکوزیداز و گالاکتوزیداز و پروتئاز در کفشدوزک خربزه جمع آوری شده از استان گیلان مورد بررسی قرار گرفت. فعالیت بهینه کربوهیدرازها و پروتئازهای گوارشی در phها و دماهای مختلف بررسی و نتایج نشان داد که ph بهینه آنزیم آلفا-آمیلاز 4 و دمای بهینه آن 50 درجه سلسیوس می باشد. اندازه گیری پارامترهای سینتیکی آنزیم آمیلاز نشان داد که km بدست آمده 69/0 میلی گرم بر میلی لیتر می باشد. هم چنین نتایج زایموگرام آلفا-آمیلاز روی ژل نشان داد که یک ایزوفرم از این آنزیم در دستگاه گوارش این حشره وجود دارد. در این تحقیق اثر بازدارنده های استخراج شده از بذور خلر(lathyrus sativus l.)، شبدر (trifolium alexandrium l.)، ذرت (zea mays l.)، باقالا (faba vulgaris l.)، عدس(lens culinaris medic.)، لوبیا چشم بلبلی (vigna unguiculata l.)، لوبیا قرمز (phaseolus vulgaris l.) و ماش (vigna radiate l.) روی آنزیم آمیلاز کفشدوزک خربزه بررسی شد. نتایج نشان داد که در بین این مهارکننده ها، بازدارنده های استخراج شده از لوبیا قرمز (phaseolus vulgaris l.) و ماش (vigna radiate l.) با استفاده از کروماتوگرافی تبادل یونی قادر به مهار آلفا آمیلاز این آفت بودند. ph و دمای بهینه آنزیم های آلفا و بتا-گلوکوزیداز موجود در لوله گوارش به ترتیب 5 و 40 درجه سلسیوس و نیز ph و دمای بهینه آنزیم های آلفا و بتا-گالاکتوزیداز به ترتیب 5 و 40 درجه سلسیوس بدست آمد. همچنین در این تحقیق ph و دمای بهینه برای فعالیت پروتئاز در لوله گوارش به ترتیب 5 و 30 درجه سانتی گراد محاسبه شد. میزان مهارکنندگی بازدارنده های edta، tlck، tpck، pmsf و یدواستات سدیم روی فعالیت آنزیم پروتئاز به ترتیب 93/18، 04/19، 27/22، 05/26 و 32/44 درصد محاسبه شد که نشان دهنده غالب بودن سیستئین پروتئازها به عنوان پروتئازهای غالب در لوله گوارش این حشره می باشند. اندازه گیری فعالیت کربوهیدرازها و پروتئازها در لوله گوارش سنین 2، 3 و 4 لاروی و حشرات کامل نر و ماده نشان داد که بیشترین فعالیت این آنزیم در لاروهای سن 3 بوده و فعالیت این آنزیم در حشرات نر و ماده اختلاف معنی داری با هم ندارند. در این تحقیق نیز آنزیم بتا-گلوکوزیداز خالص و وزن مولکولی آن 50 کیلو دالتون به دست آمد و اثر ph، دما، یون ها و پارامترهای km و vmax روی فعالیت این آنزیم اندازه گیری شد. ph بهینه 5، دمای بهینه 35 درجه سلسیوس و مقدار km وvmax آنزیم بتا گلوکوزیداز در لوله گوارش، به ترتیب برابر با 019/0 میلی مولار و 064/3 میلی-مولار بر دقیقه بر میلی لیتر به دست آمد. اثر یون ها روی فعالیت بتا-گلوکوزیداز نشان داد که hgcl2، hg2cl2، zncl2، cacl2،mgcl2 ، edta و kcl فعالیت آنزیم را کاهش می دهند و mncl2و bacl2 فعالیت آنزیم بتا-گلوکوزیداز را افزایش داده، در حالی که cocl2 تاثیری روی فعالیت این آنزیم نداشتند.

تاثیر حشره کشی 4-هگزیل رسورسینول روی پروانه های سفید اشجار (hyphantria cunea )و برگ خوار توت (glyphodes pyloalis) و بازدارندگی آن روی فعالیت فنل اکسیداز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم کشاورزی 1391
  محبوبه شریفی   محمد قدمیاری

دو آفت مهم منطقه پروانه برگ خوار توت و ابریشم باف پاییزی می باشند که هر ساله خسارت شایان توجه ای را به توتسنان ها و مناطق جنگلی گیلان وارد می کند در جهت کنرل آنها ادر پژوهش از ترکیب 4-هگزیل رسورسینول استفاده شد ومیزان تاثیر این ترکیب روی فعالیت آنزیم های موجود در سیستم ایمینی وآنزیم های م زدای حشرات مورد بررسی قرار گرفت علاو بر آن این آنزیم توسط ستون های خالص سازی ژل فیلتراسیون و تبادل یونی نیز خالص شد و ویژگی های بیو شیمیایی ارزیابی شد و میزان مهار کنندگی چندین بازدارنده فنل اکسیدازی روی آنزیم خالص شده اندازه گیری شد و مکانسیم بازدارندگی آنها نیز بدست امد.

ارزیابی پتانسیل بازدارندگی مهارکننده های استخراج شده از بذر چندین گونه گیاهی روی فعالیت سرین پروتئاز سرخرطومی حنایی و سوسک کرگدنی خرما
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده کشاورزی 1391
  نصیر صابری ریسه   وحید حسینی نوه

خرما از محصولات کشاورزی بسیار مهم کشور ایران است و محصولی کشاورزی، تجاری و صنعتی است. از این رو تولید، فرآوری و صادرات خرما از اهمیت ویژه ای برخوردار است و مبارزه با آفات و بیماری های این محصول استراتژیک ضروری به نظر می رسد. سرخرطومی حنایی خرما و سوسک شاخ دار خرما از مهم ترین آفات خرما می باشند. استفاده از حشره کش ها در مبارزه با آفات بسیار مورد استفاده قرار می گیرد. این روش موجب آلودگی محیط زیست و در نتیجه پیامدهای منفی در زندگی بشر می شود. یکی از بهترین روش های مبارزه با آفات، استفاده از بازدارنده های گیاهی و انتقال ژن بازدارنده به گیاهان می باشد. بهینه فعالیت آنزیم های پروتئولیتیک گوارشی در سرخرطومی حنایی خرما و سوسک شاخ دار خرما، به ترتیب در ph 11و 9 مشاهده شد و بهینه فعالیت آنزیم تریپسین گوارشی در سرخرطومی حنایی خرما و سوسک شاخ دار خرما، در ترتیب در ph 9 و 11 به دست آمد. اثر بازدارنده های استخراج شده از بذر گیاهانی مانند ارزن، خلر، خارشتر، جغجغه و باقلا بر فعالیت پروتئولیتیک گوارشی سرخرطومی حنایی خرما و سوسک شاخ دار خرما نشان داد که بیشترین بازدارندگی مربوط به باقلا و خلر با درصد بازدارندگی 72/44 و 66/40 در سرخرطومی حنایی خرما و 3/22 و 23/11درصد در سوسک شاخ دار می باشد. هم چنین تاثیر بازدارندگی باقلا و خلر بر تریپسین گوارشی سرخرطومی حنایی خرما 97 و 86 درصد و بر تریپسین گوارشی سوسک شاخ دار خرما 5/91 و 3/82 مشاهده شد. در زایموگرام پروتئولیتیک با استفاده از سوبسترای هموگلوبین، در سرخرطومی حنایی خرما و سوسک شاخ دار خرما به ترتیب 5 و 1 ایزوفرم پروتئازی دیده شد. در زایموگرام های اثر بازدارنده ی باقلا بر فعالیت پروتئولیتیک و تریپسین گوارشی لاروهای سرخرطومی حنایی خرما و سوسک شاخ دار خرما، به خوبی اثر مهارکنندگی بازدارنده باقلا مشاهده گردید. ph بهینه فعالیت بازدارنده باقلا برای مهار تریپسین لاروهای سرخرطومی حنایی خرما و سوسک شاخ دار خرما برابر با 9 و 11 بدست آمد. هم چنین بازدارنده در ph 11 و در دما ° 30 بیشترین پایداری برای مهار تریپسین گوارشی لاروهای سرخرطومی حنایی خرما و سوسک شاخ دار خرما را دارا می باشد. با استفاده از روش رسوب دهی پروتئین توسط سولفات آمونیوم و ستون کروماتوگرافی ژل فیلتراسیون خالص سازی بازدارنده گیاهی انجام شد و الکتروفورز بازدارنده خالص شده بررسی شد. وزن مولکولی ایزوفرم به دست آمده با استفاده از مارکر پروتئینی 35 کیلو دالتون تعیین شد. اثر بازدارنده های پروتئازی pmsf، tlck، tpck، edta، iodoacetat و iodoacetamide روی فعالیت پروتئازی سوسک شاخ دار خرما مورد بررسی قرار گرفت. بیشترین بازدارندگی مربوط به iodoacetat مشاهده شد.

ارزیابی پتانسیل بازدارندگی مهارکننده های استخراج شده از بذر چندین گونه گیاهی روی فعالیت سرین پروتئاز پروانه های برگخوار توت، سفید اشجار و ساقه خوار برنج
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده کشاورزی 1391
  نگار آقاعلی سعدی   وحید حسینی نوه

بازدارنده های پروتئاز گیاهی نقش دفاعی مهمی علیه حشرات آفت ایفا می کنند. بازدارندگی معمولا به حضور پروتئین ها در بذور و بافت های خاصی از گیاه مربوط می شود که با گیاه خواری و تولید زخم تولید آن ها تحریک می شود. امروزه با توجه به اثرات زیان-آور آفت کش ها، اختلال در اعمال حیاتی آفات به منظور کاهش جمعیت آن ها بسیار مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین در این بررسی به مطالعه پروتئازهای گوارشی در لارو پروانه های ساقه خوار برنج، برگ خوار توت و سفید اشجار و هم چنین تاثیر بازدارنده-های گیاهی استخراج شده از بذور برخی گیاهان روی فعالیت پروتئازی پرداخته شد. بازدارنده خلر (lathyrus sativus) بر فعالیت پروتئولیتیک کل لارو پروانه های ساقه خوار برنج، برگ خوار توت و سفید اشجار به ترتیب 59/19، 88/43 و 72/34 درصد بازدارندگی ایجاد کرد. هم چنین بازدارندگی 81/11، 49/32 و 22 درصدی از اثر بازدارنده باقلا (vicia faba) به ترتیب روی فعالیت پروتئولیتیک کل گوارشی لارو پروانه های ساقه خوار برنج، برگ خوار توت و سفید اشجار مشاهده گردید. با استفاده از سوبسترای اختصاصی تریپسین (bapna) به بررسی اثر بازدارنده های گیاهی روی فعالیت تریپتیک گوارشی پروانه های مورد نظر پرداخته شد. نتایج نشان دادند که بازدارنده خلر 100 درصد قادر به مهار فعالیت تریپسین گوارشی لارو پروانه های ساقه خوار برنج، برگ خوار توت و سفید اشجار می باشد. هم چنین از اعمال بازدارنده باقلا روی فعالیت تریپسین گوارشی لارو پروانه های ساقه-خوار برنج، برگ خوار توت و سفید اشجار به ترتیب بازدارندگی 100، 87 و 100 درصدی به دست آمد. ولی بذور ارزن (panecum miliaceum) و جغجغه (prosopis farcta) تاثیر بازدارندگی قابل ملاحظه ای روی فعالیت پروتئولیتیک کل و تریپسین پروانه های مورد نظر نشان ندادند. ph بهینه فعالیت پروتئولیتیک کل با استفاده از سوبسترای هموگلوبین در روده گوارشی لارو هر سه پروانه مورد نظر برابر با 11 و ph بهینه فعالیت تریپسین پروانه های ساقه خوار برنج، برگ خوار توت و سفید اشجار با استفاده از سوبسترای (bapna)، به ترتیب 11، 9 و 11 مشاهده گردید. بررسی های زایموگرام اثر بازدارنده گیاهی خلر روی فعالیت پروتئولیتیک کل لاروهای مورد نظر با استفاده از سوبسترای کازئین نشان داد که این بازدارنده 4 باند از 6 باند پروتئازی پروانه سفید اشجار، 3 باند از 4 باند پروتئازی ساقه خوار برنج و هم چنین هر 3 باند برگ خوار توت را مهار کرده است. زایموگرام اثر بازدارنده گیاهی خلر روی فعالیت تریپسین لاروهای نامبرده با استفاده از سوبسترای ویژه تریپسین و صفحات نیتروسلولزی مشخص کرد که تک ایزوفرم تریپسین ساقه خوار برنج، 4 ایزوفرم از 5 ایزوفرم تریپسین برگ خوار توت و 2 ایزوفرم تریپسین سفید اشجار توسط بازدارنده خلر مهار شده است. ph بهینه فعالیت بازدارنده برای مهار تریپسین لارو پروانه های ساقه-خوار برنج، برگ خوار توت و سفید اشجار برابر با 11، 3 و 10 به دست آمد. هم چنین پایداری بازدارنده در phهای مختلف و دماهای متفاوت انجام شد و نتایج نشان دادند که خلر در ph 11 برای مهار تریپسین گوارشی لارو پروانه های ساقه خوار برنج و سفید اشجار، و در ph 5 برای مهار تریپسین گوارشی لارو پروانه برگ خوار توت دارای بیش ترین پایداری می باشد. پایداری بازدارنده خلر برای مهار تریپسین گوارشی لاروهای مورد نظر در دماهایc ° 70 وc ° 80 بسیار کاهش می یابد. خالص سازی بازدارنده گیاهی با استفاده از روش رسوب دهی پروتئین توسط سولفات آمونیوم و ستون کروماتوگرافی ژل فیلتراسیون انجام شد و الکتروفورز بازدارنده خالص شده بررسی شد. هم چنین با استفاده از مارکر پروتئینی، وزن مولکولی تک ایزوفرم به دست آمده 45 کیلودالتون مشخص شد.

ارزیابی فعالیت آنزیم های کولین استرازی در اندام های مختلف سس ماهی کورا (barbus lacerta) به عنوان شاخص زیستی تحت تاثیر سموم ارگانوفسفره در رودخانه سفید رود
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زابل - دانشکده منابع طبیعی 1392
  سید مهدی میراشرفی لنگرودی   احمد قرایی

شاخص های زیستی، سیستم های هشدار اولیه در مواجهه ی جانداران آبی با آلاینده ها هستند. در میان آنها اندازه گیری فعالیت آنزیم های کولین استرازی و خصوصاً استیل کولین استراز در بافت های ماهی شاخصی برای مواجهه با آفت کش های ارگانوفسفره و کاربامات ها می باشند و از این شاخص ها در مطالعات مختلف (آبهای داخلی و دریایی) استفاده شده است. در این مطالعه 236 نمونه سس ماهی کورا (barbus lacerta) از ایستگاه های تعیین شده در حوزه ی سفیدرود طی 8 ماه (ماه های آذر و اسفند سال 1390 و فروردین تا شهریور سال 1391) صید شدند و از بافت های کبد، ماهیچه و مغز آنها نمونه برداری انجام شد. فراسنجه های فیزیکی و شیمیایی آب، طول، وزن و سن ماهیان، به علاوه فعالیت ویژه استیل کولین استراز (به روش المن) اندازه گیری شد و رابطه ی آماری میان آنها توسط آنالیز pca بیان گردید. نتایج حاکی از وجود اختلاف معنی دار سطح آنزیمی در مغز نمونه های صید شده بین ایستگاه اول و سوم طی ماه های مرداد و شهریور (p > 0.05) و عدم وجود این اختلاف در بافت های عضله و کبد طی ماه های دیگر بود (p < 0.05). همچنین ارتباط مولفه های محیطی، زیست شناختی (طول، وزن و سن) و آنزیمی نشان داد که در تمامی ماه ها، بین اکسیژن محلول در آب و فراسنجه های آنزیمی همبستگی مثبتی وجود دارد. از طرفی همبستگی های متفاوتی بین عوامل گونه ای و محیطی وجود داشته که دارای روابط پیچیده ای در هر ماه از سال است.

بررسی ویژگی های اکولوژیک زنجرک خرما ommatissus lybicus de bergevin (hem.: tropiduchidae) در شمال استان هرمزگان و جنوب استان فارس
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم کشاورزی 1392
  مجید محمودی   احد صحراگرد

نتایج نشان داد اثر تیمارهای کائولین و روغن معدنی در کاهش تراکم جمعیت و خسارت آفت مشابه آفت کش های متداول بود. در بررسی های آزمایشگاهی، روغن معدنی در مرگ و میر تخم زنجرک خرما موثر بود. در آزمایش های انتخابی که برای استقرار و تخمریزی زنجرک خرما بین برگچه های شاهد و تیمار شده با کائولین انجام شد، توانایی این زنجرک در تشخیص میزبان با گذر زمان بیشتر شد و حشرات ماده تعداد تخم بیشتری در برگچه های شاهد گذاشتند. در آزمایش های غیر انتخابی مشخص شد که اگر فقط برگچه های تیمار شده در اختیار زنجرک خرما باشد، این زنجرک پس از دو روز به برگچه های پوشیده از کائولین عادت کرده و در هر دو تیمار شاهد و کائولین به یک اندازه تخم خواهد گذاشت. این رفتار ممکن است باعث بروز مشکلاتی در کنترل زنجرک خرما با کائولین شود ولی راهکارهایی وجود دارد که می تواند در حل این مشکل کمک کند. تأثیر پنج رقم نخل خرما (زاهدی، مضافتی، پیارم، خاصویی و شاهانی) روی ویژگی های دموگرافیک زنجرک خرما در دمای 1 ± 27 درجه ی سانتی گراد، رطوبت نسبی 5 ± 70 درصد و دوره ی نوری 14 ساعت روشنایی و 10 ساعت تاریکی تعیین شد. نتایج نشان داد ارقام مختلف خرما دارای اثر متفاوتی بر طول دوره رشد و نمو و باروری زنجرک خرما هستند. کوتاه ترین و طولانی ترین دوره قبل از بلوغ به ترتیب 21/85 و 39/88 روز روی ارقام زاهدی و خاصویی بود. زنجرک هایی که روی ارقام زاهدی و مضافتی پرورش یافتند به طور معنی داری میانگین باروری (تخم/ماده) بیشتری نسبت به ارقام شاهانی و خاصویی داشتند. بیشترین و کمترین مقدار نرخ خالص تولیدمثل به ترتیب روی ارقام زاهدی (58/40 نتاج/فرد) و شاهانی (88/16 نتاج/فرد) بود. نرخ ذاتی افزایش جمعیت روی ارقام زاهدی، پیارم، مضافتی، خاصویی و شاهانی به ترتیب 0401/0، 0368/0، 0355/0، 0312/0 و 0301/0 در روز بود. میانگین طول نسل زنجرک خرما بین 78/92 تا 25/95 روز به ترتیب روی ارقام زاهدی و مضافتی متغیر بود. بر اساس نتایج حاصل ارقام شاهانی و خاصویی به عنوان گیاهان میزبان مقاوم تر و رقم زاهدی به عنوان میزبان حساس تر برای زنجرک خرما شناخته شدند. در این مطالعه اثر عوامل اکولوژیک از قبیل اقلیم و مدیریت زراعی بر فراوانی این آفت در شمال استان هرمزگان و جنوب استان فارس شناسایی و تفسیر شد. بیشترین تراکم پوره های آفت در برگچه به ترتیب در مناطق فراشبند، فورگ، حاجی آباد و جهرم مشاهده شد. از بین عوامل آب و هوایی می توان به میزان ساعت های آفتابی و رطوبت نسبی اشاره کرد که به ترتیب دارای همبستگی منفی و مثبت با تراکم آفت بودند. به منظور تعیین رابطه تراکم زنجرک خرما با عوامل مدیریتی از تجزیه همبستگی، تحلیل عاملی و رگرسیون چندمتغیره استفاده شد. نتایج حاصل از رگرسیون چندمتغیره به روش گام به گام نشان داد مدل حاصل از متغیرهای شدت علف هرز، ارتفاع نخل، دیوار یا حصار اطراف باغ و موقعیت باغ از لحاظ آماری معنی دار و دارای بیشترین ضریب تعیین است.

بررسی برهم کنش سلولی و پلاسمایی لارو کرم سفید ریشه polyphylla adspersa motschulsky (coleoptera: melolonthidae) و نماتود های بیمارگر حشرات
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1392
  جمیله الوندی   جواد کریمی

در تحقیق حاضر، شناسایی سلول های خونی لارو های سنین دوم و سوم کرم سفید ریشه polyphylla adspersa motschulsky همراه با بررسی برهم کنش بین لارو های کرم سفید ریشه و دو گونه نماتود بیمارگر حشراتsteinernema glaseri وheterorhabditis bacteriophora در سطح سلولی وپلاسمایی انجام گردید. بر اساس مشاهدات این بررسی، شش نوع سلول خونی در همولنف لارو کرم سفید ریشه شناسایی شد که عبارت بودند از پروهموسیت ها، گرانولوسیت ها، پلاسماتوسیت ها، انوسیتوئید ها، اسفرولوسیت ها و کوآگلوسیت ها. مطالعه شمارش سلول های خونی به صورت کلی و تفکیک شده نشان داد که در جریان خون لارو سن دوم حدود 105×946/2 سلول بر میلی لیتر و در همولنف لارو سن سوم 105×452/3 سلول بر میلی لیتر وجود داشت که از این میان، گرانولوسیت ها (22/2 ±25/65 درصد) و پلاسماتوسیت ها (14/1±14/22 درصد)، فراوان ترین سلول های خونی جریان خون لارو های حشره مذکور بودند. به منظور مطالعه ی واکنش سیستم ایمنی لارو های کرم سفید ریشه، حدود بیست لارو عفونت زا متعلق به نماتود های بیمارگر glaseri s. وh. bacteriophora به حفره عمومی این حشره تزریق گردید. با بررسی همولنف لارو های مذکور در زمان های مشخص پس از تزریق، تغییراتی در تراکم کل سلول، شکل ظاهری و تعداد برخی از سلول ها مشاهده شد. تشکیل کپسول، واکنش دفاع سلولی بارز بود که بیش ترین میزان آن توسط لارو های کرم سفید ریشه در 8 ساعت پس از تزریق نماتود بیمارگر h. bacteriophora و 12 ساعت پس از تزریق نماتود بیمارگر glaseri s. مشاهده گردید. شدت این واکنش در تقابل با نماتود بیمارگرh. bacteriophora بیشتر از نماتود بیمارگر glaseri s. و در لارو سن سوم بیش تر از لارو سن دوم بود. بر خلاف لارو سن دوم، سطح فعالیت آنزیم فنول اکسیداز در لارو سن سوم متعاقب ورود هر دو گونه نماتود بیمارگر افزایش یافت بطوریکه سیستم دفاعی مذکور توانست نماتود بیمارگر glaseri s. را در 18 ساعت و نماتود بیمارگر h. bacteriophora را در 12 ساعت پس از تزریق به صورت جزیی ملانیزه نماید. با این حال، احتمالاً نماتود های بیمارگر با رهاسازی باکتری همزیست خود، سبب کاهش تعداد برخی از سلول های دخیل در ایمنی شدند. این رخداد و متعاقب آن کاهش تراکم کل سلول های خونی، از شدت پاسخ سلولی و هیومورال لارو حشره کاست. به همین سبب علی رغم ایجاد اتصالات ضعیف و حتی تشکیل لایه سلولی در برخی نواحی از سطح بدن نماتود بیمارگر، لارو های آفت مذکور قادر به مقابله با زهرآگینی نماتود های بیمارگر نبودند. مطالعه حاضر عملکرد ضعیف سیستم ایمنی لارو های کرم سفید ریشه p. adspersa را در برابر نماتود های بیمارگر glaseri s. وh. bacteriophora نشان داد. بنابراین با بهینه نمودن شرایط نفوذ بیمارگر مذکور به حفره عمومی کرم های سفید ریشه به خصوص سنین اولیه لاروی، استفاده از این عوامل کنترل زیستی در مدیریت آفت مذکور می تواند راه گشا باشد.

اثر ایمیداکلوپرید و نماتودهای بیمارگر حشرات، heterorhabditis bacteriophora (nematoda : heterorhabditidae) و steinernema carpocapsae (nematoda : steinernematidae) روی زنبور برگ خوار رز arge ochropus (hymenoptera : argidae(
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده کشاورزی 1392
  هادی شیخ نژاد   محمد قدمیاری

در این تحقیق اثر کشندگی ایمیداکلوپرید و بیماری زایی نماتودهای heterorhabditis bacteriophora و steinernema carpocapsae روی زنبور برگ خوار رز (arge ochropus) در شرایط کنترل شده آزمایشگاهی (دمای 2± 25 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 10± 70 و دوره نوری 8 : 16 ساعت (تاریکی : روشنایی)) تعیین شد. همچنین کاربرد توام دُزهای زیر کشنده ایمیداکلوپرید با غلظت های مختلفی از این دو نماتود روی لارو این آفت بررسی شد. براساس آزمون های زیست سنجی مقدار lcهای 10، 25، 30، 50 و 75 برای نماتود s. carpocapsae برابر 5، 9، 11، 21 و 46 نماتود بر لارو و برای h. bacteriophora برابر با 3، 8، 11، 32 و 130 نماتود بر لارو تخمین زده شد. همچنین مقدار ld30 و ld50 برای ایمیداکلوپرید به ترتیب 65/5 و 63/9 پی پی ام برآورد شد. لارو سن 5 آفت حساسیت بالایی به هر دو نماتود و ایمیداکلوپرید نشان داد و درصد مرگ ومیر با افزایش دز هر یک از دو عامل کشنده، افزایش یافت. براساس lcهای به دست آمده برای هر یک از نماتودها، می توان نتیجه گرفت که، زهرآگینی s. carpocapsae نسبت به h. bacteriophora روی لارو آفت بیشتر است. در ترکیب نماتودها و ایمیداکلوپرید، اثر بخشی و مرگ ومیر معنی دار، نسبت به زمانی که به تنهایی بکار برده شدند، مشاهده شد. در تلفیق این دو عامل اثرات سینرژیستی و افزایشی در نرخ مرگ ومیر زنبور برگ خوار رز ثبت شد، به طوری که میزان مرگ ومیر درغلظت ld30ی ایمیداکلوپرید 39% و lc50ی نماتودهایh. bacteriophora وs. carpocapsae به ترتیب 55% و 58% بود، در حالی که در ترکیب ایمیداکلوپرید با این دو غلظت از نماتودها، میزان مرگ ومیر به ترتیب به 88% و 98% رسید. در این تحقیق هیچ اثر آنتاگونیستی بین تیمارهای تلفیق شده، مشاهده نشد. همچنین در این تحقیق اثر این نماتودها روی پاسخ سلولی ایمنی و تلفیق حشره کش و نماتود روی برخی از پارامترهای بیوشیمیایی و ذخایر انرژی این آفت نیز مورد ارزیابی قرار گرفت. میزان چربی، کربوهیدرات و گلایکوژن در لاروهای تیمار شده با حشره کش ایمیداکلوپرید، نماتودهای h. bacteriophora و s. carpocapsae و تلفیق آنها، با افزایش غلظت نماتودها و نماتود+ایمیداکلوپرید کاهش می یابد. نتایج واکنش های سلولی لاروa. ochropus به این دو نماتود نشان دهنده ی یک پاسخ ایمنی قوی از جانب لارو این آفت در برابر h. bacteriophora بود، در صورتی که این واکنش ها برای s. carpocapsaeضعیف بود که این امر خود یکی از دلایل سینرژیسم کمتر تلفیق h. bacteriophora با ایمیداکلوپرید است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که s. carpocapsae توانایی بیشتری در غلبه بر سیستم دفاعی میزبان دارد.

خالص سازی و بررسی ویژگی های بیوشیمیایی گلوتاتیون اس- ترانسفراز در پسیل پسته (agonoscena pistaciae ) حساس و مقاوم به فوزالون
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده کشاورزی 1392
  سیما زندوکیلی   محمد قدمیاری

گلوتاتیون اس- ترانسفراز ها(gsts, ec 2.5.1.18) نقش مهمی را در سم زدایی فاز دوم ترکیبات خارجی (دارو ها، حشره کش ها و علف کش ها) و ترکیبات درونی اکثر موجودات زنده بازی می کنند. در این مطالعه آنزیم gst از دو جمعیت پسیل پسته حساس و مقاوم به فوزالون با استفاده از ستون کروماتوگرافی میل ترکیبی سفارز b4 خالص سازی شد و خصوصیات بیو شیمیایی آنزیم خالص شده با استفاده از سوبسترا های مصنوعی مثل 1-کلرو 2 و 4- دی نیتروبنزن (cdnb) و گلوتاتیون احیا شده (gsh) اندازه گیری شد. ابتدا جهت اثبات مقاومت، آزمون های زیست سنجی به روش تماس با باقیمانده سم در لوله آزمایش rcv)) با استفاده از ماده ی تکنیکال فوزالون انجام شد. نتایج زیست سنجی نشان داد میزان lc50 ی فوزالون روی جمعیت رفسنجان و بم به ترتیب 145 و 667/935 میلی گرم بر میلی لیتر بود. میزان مقاومت در جمعیت بم 4/6 برابر جمعیت حساس به دست آمد. اندازه گیری فعالیت آنزیم گلوتاتیون اس -ترانسفراز در دو جمعیت تابستان و زمستان گذران نشان دهنده فعالیت بالا تر این آنزیم در جمعیت تابستان گذران بود. به طوری که میزان فعالیت ویژه این آنزیم در جمعیت تابستان گذران بم 46/1 برابر فعالیت این آنزیم در جمعیت زمستان گذران آن بود. هم چنین میزان فعالیت ویژه این آنزیم در جمعیت زمستان گذران بم 54/2 برابر فعالیت آن در جمعیت زمستان-گذران رفسنجان می باشد. در این تحقیق آنزیم گلوتاتیون اس- ترانسفراز با استفاده از کروماتوگرافی میل ترکیبی از دو جمعیت رفسنجان و بم خالص و ویژگی های بیو شیمیایی آن ها مورد مقایسه قرار گرفت. فعالیت ویژه آنزیم خالص شده در دو جمعیت حساس و مقاوم به ترتیب 26/10 و 04/13 میکرومول بر دقیقه بر میلی گرم پروتئین بود. آنالیز های سینتیکی نشان داد هنگامی که از غلظت های مختلف cdnb و غلظت ثابت gsh استفاده شد، آنزیم خالص شده در جمعیت مقاوم، km و vmaxبالا تری نسبت به جمعیت حساس دارد. ph و دمای بهینه برای فعالیت آنزیم گلوتاتیون اس- ترانسفراز در هر دو جمعیت حساس و مقاوم به ترتیب 7 و 30 درجه سلسیوس به دست آمد. آنزیم gst خالص شده روی sds-page یک باند با وزن ملکولی 21 کیلودالتون نشان داد. آنزیم gst در هر دو جمعیت به طور کامل توسط zncl2 و sds و تاحدودی توسط اوره، kcl، mncl2، mgcl2 و hg2cl2 مهار می شود. آزمون های بازدارندگی با حشره کش های رایج در کنترل پسیل پسته (آمیتراز، ایمیداکلوپرید، استامی پرید و فوزالون) نشان داد که این ترکیبات اثرات بازدارندگی روی gst هر دو جمعیت دارند. نتایج این مطالعه اطلاعات پایه ای در مورد gst پسیل پسته فراهم نموده و مطالعات بیشتر در فهم مکانیسم های مقاومت پسیل پسته به آفت کش ها، کمک خواهد کرد.

تاثیر کشندگی لوفنورون، متوکسی فنوزاید و اسپینوساد بر پروانه برگ خوار توت glyphodes pyloalis walker (lepidoptera: pyralidae) و زیرکشندگی اسپینوساد بر پارامترهای جدول زندگی آن در شرایط آزمایشگاه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده کشاورزی 1392
  فروزان پیری علی آبادی   احد صحراگرد

تاثیر لوفنورون، متوکسی فنوزاید و اسپینوساد روی کشندگی، ویژگی های زیستی، بیوشیمیایی و زیرکشندگی اسپینوساد بر پارامترهای جدول زندگی پروانه برگ خوار توت (glyphodes pyloalis walker (lepidoptera: pyralidae در شرایط آزمایشگاه (دمای 2±25 درجه سانتی گراد، رطوبت نسبی 10±75 درصد، دوره نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی) بررسی شد. مقادیر lc50 لوفنورون، متوکسی فنوزاید و اسپینوساد به ترتیب 19، 225/0 و 121/0 پی پی ام تخمین زده شد. بر اساس مقادیر lc50، اسپینوساد بیش ترین سمیت را نسبت به متوکسی فنوزاید و لوفنورون نشان داد و به ترتیب 85/1 و 02/157 برابر سمی تر بود. غلظت های lc30 وlc50 لوفنورون و متوکسی فنوزاید باعث ناهنجاری های ریخت شناسی در لاروهای تیمار شده می شوند. نتایج نشان داد که طول دوره لاروی در هر سه ترکیب و طول دوره پیش شفیرگی در لوفنورون و متوکسی فنوزاید به طور معنی داری افزایش یافت. درصد شفیره شدن در هر سه ترکیب کاهش یافت، در تیمار lc50 لوفنورون شفیره ای تشکیل نشد و متوکسی فنوزاید باعث ایجاد حالت های بینابین لارو- شفیره و نقص در مرحله شفیرگی شد. طول دوره شفیرگی در تیمار lc30 لوفنورون افزایش و در غلظت های اسپینوساد کاهش یافت. از تیمارهای متوکسی فنوزاید حشره کاملی ظاهر نشد، درصد ظهور و طول عمر حشرات کامل ماده در غلظت های لوفنورون و اسپینوساد نسبت به شاهد کاهش معنی داری نشان داد. حشرات ماده در تیمار lc30لوفنورون تخم نگذاشتند و تخم های گذاشته شده در تیمارهای اسپینوساد کاهش یافت. تخم های تیمار lc50 اسپینوساد تفریخ نشدند. در نسل نتاج حاصل از تیمارهای اسپینوساد بالاترین میزان مرگ و میر در مرحله پیش شفیرگی مشاهده شد. طول دوره جنینی، مجموع طول دوره مراحل نابالغ، دوره پیش از تخم ریزی (apop) و مجموع طول دوره پیش از تخم ریزی (tpop) افزایش، درصد ظهور حشرات کامل، طول عمر حشرات ماده و باروری در مقایسه با شاهد کاهش یافت. نرخ ذاتی افزایش جمعیت (r)، نرخ متناهی افزایش جمعیت (?) و نرخ تولید مثل خالص (r0) به طور معنی داری نسبت به شاهد کم تر و مدت زمان یک نسل (t) به طور معنی داری بالاتر از شاهد بود. برخی از ترکیبات بیوشیمیایی مهم در لاروهای تیمار شده بعد از 48 و 72 ساعت مورد بررسی قرار گرفت. در هر سه حشره کش محتوی کربوهیدرات، لیپید (در لوفنورون بعد از 72 ساعت)، پروتئین و گلیگوژن (در لوفنورون بعد از 72 ساعت) در مقایسه با شاهد به طور معنی داری کاهش یافت. فعالیت ?- و ?- استراز در لوفنورون کاهش، در متوکسی فنوزاید فعالیت ?- استراز کاهش و فعالیت ?- استراز افزایش و در اسپینوساد تفاوت معنی داری با شاهد نشان نداد. فعالیت گلوتاتیون اس- ترانسفراز در لوفنورون و متوکسی فنوزاید افزایش یافت و در اسپینوساد کاهش معنی داری با شاهد نشان داد. نتایج این بررسی نشان داد که حشره کش های مورد استفاده با تاثیر روی بقا، رشد و نمو، تولید مثل و ویژگی های بیوشیمیایی می توانند جمعیت پروانه برگ خوار توت را کاهش دهند.

تاثیر پی پرونیل بوتوکساید (pbo) بر فعالیت ویژه آنزیم های استراز و گلوتاتیون اس ترانسفراز پسیل معمولی پسته، gonoscena pistaciae a burck. and laut. ، مقاوم به آفت کش آمیتراز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ولی عصر (عج) - رفسنجان - دانشکده کشاورزی 1392
  پویان مصلحی   علی علیزاده

پسیل معمولی پسته،agonoscena pistaciae ، یکی از مهم ترین آفات پسته است که پوره ها و حشرات کامل آن از شیره گیاهی تغذیه می کنند. در این پژوهش جهت تعیین اثر سینرژیستی پی پرونیل بوتوکساید (pbo) بر سمیت آفت کش آمیتراز و هم چنین کاربرد غلظت های مختلف pbo در زمان های متفاوت برای به دست آمدن غلظت و زمان مناسب بر فعالیت آنزیم های استراز و گلوتاتیون اس ترانسفراز ((gst مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد دز کشنده50 درصد (lc50) آفت کش آمیتراز به تنهایی و به همراه pbo در فرم تابستانه پسیل معمولی پسته به ترتیب 7/213 و 8/151 میلی گرم بر لیتر بود. در فرم تابستانه نسبت سینرژیستی (sr) برابر 3/1 به دست آمد که نشان دهنده تاثیر افزاینده pbo بر سمیت آمیتراز روی پسیل معمولی پسته می باشد. هم چنین نتایج در فرم زمستانه نشان داد که دز کشنده ی 50 درصد آفت کش به تنهایی و به همراه pbo برابر 6/351 و3/95 میلی گرم بر لیتر بود هم چنین نسبت سینرژیستی در این فرم برابر با 6/3 به دست آمد که نشان دهنده تاثیر سینرژیستی pbo بر سمیت آمیتراز بود. نتایج بیو شیمیایی نشان داد که کم ترین میزان فعالیت آنزیم استراز و یا به عبارتی بیش ترین میزان مهارکنندگی توسط pbo در فرم تابستانه و زمستانه در پایین ترین غلظت (5/0 میلی گرم بر لیتر) بود و بیش ترین مهار کنندگی در دو فرم تابستانه و زمستانه به ترتیب در زمان های 4 و 1 ساعت بعد از تیمار صورت گرفت. کم ترین میزان فعالیت آنزیم gst در فرم تابستانه نیز در پایین ترین غلظت pbo ، (5/0 میلی گرم در لیتر) و در 4 ساعت بعد از تیمار صورت گرفت . نتایج حاصل از کاربرد دز کشنده آمیتراز و فوزالون به تنهایی و همراه با pbo در حشرات کامل فرم تابستانه و زمستانه نشان داد که فعالیت استرازی مربوط به این تیمارها در فرم تابستانه به ترتیب 5/36، 5/3، 1/19 و 3/10 میکرو مول نفتول در دقیقه به ازای هر میلی گرم پروتئین بود که نشان دهنده کاهش فعالیت استرازی در تیمار های مختلف به جز آمیتراز نسبت به شاهد می باشد. در مقایسه، در فرم زمستانه میزان فعالیت آنزیم استراز به ترتیب 6/22 ، 6/23، 9/17 و 5/28 میلی مول نفتول در دقیقه بر میلی گرم پروتئین بود که تمامی تیمار ها مهار کننده آنزیم استراز بودند. مقایسه فعالیت آنزیم های استراز در فرم های تابستانه و زمستانه پسیل پسته نشان داد که اختلاف معنی داری در فعالیت استرازی بین این دو فرم وجود دارد. هم چنین فعالیت آنزیم گلوتاتیون اس ترانسفراز در این دو فرم اختلاف معنی داری در سطح 95% نشان نداد.

تأثیر زیرکشندگی آفت کش های دیازینون، فنیتروتیون، کلرپیریفوس و قارچ beauveria bassiana روی پارامترهای دموگرافیک و بیوشیمیایی سن شکارگر andrallus spinidens f. (hemiptera: pentatomidae) در شرایط آزمایشگاه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم کشاورزی 1393
  مولود غلام زاده چیتگر   جلیل حاجی زاده

سن شکارگر andrallus spinidens fabricius (hemiptera: pentatomidae) از عوامل کنترل بیولوژیک لاروهای بال پولکداران در مزارع برنج ایران می باشد. در تحقیق حاضر اثر غلظت زیرکشنده سه آفت کش، دیازینون، فنیتروتیون و کلرپیریفوس و نیز قارچbeauveria bassiana (bals.) vuill. روی پوره های سن پنجم سن شکارگر a. spinidens ارزیابی شد. این بررسی به منظور انتخاب ترکیب/ترکیبات مناسب در برنامه های مدیریت تلفیقی آفات برنج در تلفیق با این حشره ی مفید انجام شد. زیست سنجی ها با کاربرد موضعی حشره کش ها روی پوره ها و در مورد b. bassiana با غوطه ور کردن سن ها در سوسپانسیون قارچ برای 10 ثانیه انجام شدند. مطالعات آزمایشگاهی روی اثر غلظت lc30 ترکیبات روی پارامترهای دموگرافیک، واکنش تابعی و برخی پارامترهای بیوشیمیایی a. spinidens در 2±25 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 10±60 درصد و دوره نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی انجام شد. نتایج نشان داد که تعداد تخم، طول عمر و دوره ی پیش از تخم ریزی در a. spinidens در رودررویی با آفت کش ها به طور معنی داری در مقایسه با شاهد کاهش یافت. در میان آفت کش ها، فنیتروتیون سمی ترین حشره کش آزمایش شده بود. مقدار نرخ ذاتی افزایش جمعیت (r)، نرخ خالص تولید مثل (r0) و نرخ متناهی افزایش جمعیت (?) در تیمار آفت کش ها در مقایسه با شاهد کاهش یافتند اما زمان دو برابر شدن جمعیت (dt) و میانگین طول یک نسل (t) افزایش یافتند. کم ترین مقدار r در تیمار فنیتروتیون (007/0±060/0 بر روز) مشاهده شد. اثر آفت کش ها روی واکنش تابعی در تراکم های مختلف (2، 4، 8، 16، 32 و 64) لاروهای سن آخر chilo suppressalis walker (lepidoptera: pyralidae) به عنوان شکار بررسی شد. نتایج رگرسیون لجستیک نوع دوم واکنش تابعی را در شاهد و تیمار حشره کش ها نشان داد. مقایسه منحنی های واکنش تابعی نشان داد که حشره کش ها به طور قابل ملاحظه ای میانگین شکار مصرف شده در a. spinidens را کاهش دادند. طولانی ترین زمان دستیابی (62/0±97/3 ساعت) و کم ترین نرخ حمله (007/0±023/0 بر ساعت) به ترتیب در تیمارهای کلرپیریفوس و فنیتروتیون مشاهده شد. اثر آفت کش ها روی استراز، استیل کولین استراز، گلوتاتیون اس ترانسفراز و فنل اکسیداز نشان داد که همه ترکیبات بازدارنده ی فعالیت آنزیمی بودند. در میان ذخایر انرژی پوره های a. spinidens تنها پروتئین کل در تیمار با آفت کش ها به طور معنی داری تحت تأثیر قرار گرفت و بالاترین مقدار در تیمار کلرپیریفوس (016/0±38/6 ژول بر حشره) مشاهده شد. فعالیت سیستم انتقال الکترون در ارزیابی انرژی مصرفی نشان داد که a. spinidens در رودررویی با کلرپیریفوس بالاترین مصرف اکسیژن (002/0 ±48/6 ژول بر حشره) را داشت. در مورد b. bassiana، قارچ در غلظت 105×3 کنیدی بر میلی لیتر اثر معنی داری روی پارامترهای دموگرافیک a. spinidens ایجاد نکرد. فعالیت استراز (با استفاده از بتا نفتیل به عنوان سوبسترا) و گلوتاتیون اس ترانسفراز 48 ساعت پس از تیمار با b. bassiana افزایش داشتند در حالی که فعالیت فنل اکسیداز در پوره های a. spinidens تحت تأثیر قرار نگرفت. اختلاف معنی داری در مقدار انرژیِ در دسترس، مصرف انرژی و تخصیص انرژی سلولی بین سن های تیمار شده و شاهد مشاهده نشد. بنابراین قارچ b. bassianaدر غلظت 105×3 کنیدی بر میلی لیتر اثر سوئی روی a. spinidens نداشت. طبق مطالعه حاضر کلرپیریفوس و فنیتروتیون در مقایسه با دیازینون روی پارامترهای دموگرافیک و بیوشیمیایی a. spinidensاثرات سمی بیشتری داشتند. این آفت کش ها ممکن است کاندیداهای مناسبی در برنامه های مدیریت تلفیقی آفات با این سن شکارگر نباشند. کلید واژه ها: andrallus spinidens، آنزیم ، ذخایر انرژی، واکنش تابعی، مدیریت تلفیقی آفات

بررسی تأثیر حشره کشی ترکیب نانو- ایندوکساکارب و نانو- ایمیداکلوپرید، با به کارگیری پلیمرهای درختی زیست تخریب پذیر و نانوذرات تیتانیوم، روی پروانه برگ خوار توت (glyphodes pyloalis walker)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم کشاورزی 1393
  نرگس معماری زاده   محمد قدمیاری

در این مطالعه، فرمولاسیون¬های نانوی نور تخریب¬پذیر و زیست¬سازگار ایمیداکلوپرید و ایندوکساکارب، به واسطه¬ی کپسوله کردن مستقیم هر کدام ازآنها با کوپلیمرهای خطی- دندریتیک پلی¬سیتریک¬اسید-پلی¬اتیلن¬گلیکول-پلی¬سیتریک¬اسید (pca-peg-pca) تهیه شدند. سنتز این نانوآفت¬کش¬ها به دو صورت بدون کاربرد نانوذرات tio2 (nano-ind و nano-imi) و با کاربرد نانوذرات tio2 (nano-ind/tio2 و nano-imi/tio2) انجام شد. فرمولاسیون¬های نانوی ایمیداکلوپرید و ایندوکساکارب، با استفاده از آنالیزهای گوناگون اسپکتروسکوپی، میکروسکوپی و دمایی بررسی شد و تشکیل نانوکپسول¬های ایمیداکلوپرید و ایندوکساکارب با هر دو فرم نانو مورد تأیید قرار گرفت. بررسی فرآیند کپسوله شدن nano-imi، در اتانول و آب موید تشکیل نانوذرات 10 تا 20 نانومتری، حاصل از خودآرایی مولکولی کوپلیمرهای خطی- دندریتیک بود. بررسی¬های تکمیلی اثر عوامل مختلف بر ویژگی¬های خودآرایی ابرمولکولی، بیان¬گر وابستگی مرفولوژی و اندازه¬ی نانوذرات ایمیداکلوپرید به نوع حلال، زمان و غلظت اجزاء تشکیل دهنده بود که منجر به تشکیل اجزای رشته¬ای، گرد و لوله¬ای شکل با اندازه¬ی 10 نانومتر تا چند میلی¬متر می¬شد. بر اساس تصاویر tem، اندازه¬ی ذرات nano-imi/tio2، nano-ind و nano-ind/tio2 به¬ترتیب، 20، 10 و 12 نانومتر تخمین زده شد. کارایی رهاسازی کنترل شده نانو فرمولاسیون¬ها در شرایط in vitro مورد بررسی قرار گرفت که نتایج بیانگر عمل¬کرد اختصاصی و قابل کنترل فرمولاسیون¬های جدید نانو بود. بررسی کارایی حشره¬کشی فرمولاسیون¬های جدید در شرایط in vivo، با زیست¬سنجی روی glyphodes pyloalis، حاکی از کاهش معنی¬دار دوز ضروری آفت¬کش و خطر زیست¬محیطی و بروز کارایی مناسب برای این فرمولاسیون¬ها بود. به این ترتیب، نتایج in vivo نیز موید ویژگی رهاسازی کنترل شده برای فرمولاسیون¬های نانو در مقایسه با فرم بالک بود که ضمن جلوگیری از هدر رفت ماده موثر، رسانش به مکان هدف در طول مدت زمان از پیش تعیین شده را باعث می¬شد. بنابراین با توجه به آنی نبودن اثر نانو آفت¬کش، علاوه بر کاهش اثرات مضر بر موجودات غیرهدف، از تکرار بیش از حد سم¬پاشی و آلودگی¬های زیست¬محیطی نیز کاسته می¬شود. در بخش دیگر مطالعه احتمال سمیت نانوذرات فتوکاتالیست tio2 مورد بررسی قرار گرفت و آنزیم¬های سم¬زدا (استراز و گلوتاتیون اس ترنسفراز) و آنزیم¬های آنتی¬اکسیدانت (پراکسیداز و کاتالاز) و هم¬چنین تخصیص انرژی سلولی به¬عنوان زیست نشان¬گرهای مفید برای پیش¬بینی اثرات مضر نانوذرات tio2 تعیین شدند. در بخش آخر مطالعه، روند رو به کاهش باقی¬مانده آفت¬کش ایمیداکلوپرید با کاربرد فرمولاسیون تجاری در مقایسه با دو فرم نانو در شرایط مزرعه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بیان¬گر تخریب سریع¬تر فرمولاسیون¬های نانو نسبت به تجاری بود.

تاثیر لوفنورون و اسپینوساد روی برخی ویژگی‏های زیستی و بیوشیمیایی سوسک برگ‏خوار نارونxanthogaleruca luteola mull (col.: chrysomelidae)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده کشاورزی 1393
  بهاره محمدزاده تمام   احد صحراگرد

تاثیر لوفنورون و اسپینوساد روی کشندگی، ویژگی‏‏های زیستی و بیوشیمیایی سوسک برگ‏خوار نارون xanthogaleruca luteola (col.: chrysomelidae) در شرایط آزمایشگاهی (دمای 2±25 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 10±75 درصد، دوره نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی) بررسی شد. مقادیر lc30 و lc50 لوفنورون به‏ترتیب 22/20 و 65/36 پی‏پی‏ام و برای اسپینوساد به ترتیب 61/1 و 9/2 پی‏پی‏ام تخمین زده شد. بر اساس نتایج به دست آمده، اسپینوساد سمیت بیشتری نسبت به لوفنورون روی سوسک برگ‏خوار نارون داشت. طول دوره رشدی لاروهای تیمار شده با هر دو ترکیب و طول دوره پیش‏شفیرگی در تیمار لوفنورون به‏طور معنی‏داری افزایش یافت. طول دوره شفیرگی در تیمارهای لوفنورون افزایش و در غلظت‏های اسپینوساد کاهش یافت. حشرات ماده در تیمارهای لوفنورون تخم گذاری نکردند و تخم‏های گذاشته شده در تیمارهای اسپینوساد به طور معنی‏داری کاهش یافت و هیچ یک از آن‏ها تفریخ نشدند. تیمار لاروها با اسپینوساد و لوفنورون نشان داد که هر دو حشره‏کش، ذخیره کربوهیدرات و پروتئین لاروها را کاهش دادند. میزان لیپید نیز در لاروهای تیمار شده با لوفنورون کاهش یافت، درحالی‏که در لاروهای تیمار شده با غلظتlc30 اسپینوساد به طور چشم‏گیری افزایش پیدا کرد. میزان گلیکوژن در لاروهای تیمار شده با لوفنورون افزایش و در لاروهای تیمار شده با اسپینوساد کاهش یافت. فعالیت آنزیم‏های ?- و ?- استراز و گلوتاتیون اس- ترانسفراز در لاروهای تیمار شده با هر دو ترکیب افزایش یافت. با توجه به تاثیر اسپینوزاد و لوفنورون بر رشد و نمو، تولید مثل و ویژگی‏های بیوشیمیایی سوسک برگخوار نارون، این دو حشره‏کش می‏توانند گزینه‏های مناسبی جهت کنترل این آفت محسوب شوند.

بررسی پاسخ ایمنی سلولی و همورال کرم مفتولی سیب زمینی agriotes lineatus، به نماتودهای بیمارگر حشرات heterorhabditis bacteriophora و steinernema feltiae.
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1393
  زهرا راحت خواه   جواد کریمی

کرم¬های مفتولی، آفات پلی¬فاژی هستند که به محصولات کلیدی همچون غلات (گندم، جو، یولاف)، چغندرقند، نیشکر و سیب¬زمینی حمله می¬کنند. سیب¬زمینی از مهم ترین محصولات اقتصادی در تاریخ بشر است. با آگاهی از خطراتی که سموم شیمایی به طور مستقیم و غیر مستقیم (از طریق باقی مانده سموم) برای سلامتی انسان و محیط زیست دارند و نیز توجه به اهمیت اقتصادی و غذایی سیب¬زمینی در رژیم غذایی مردم سراسر جهان، ضروری است تا انتخاب روش¬های جایگزین مدیریت آفات همچون کاربرد آفت¬کش-های زیستی، در اولویت قرار گیرد. نماتودهای بیمارگر حشرات به جهت سازگاری با زیستگاه کرم¬مفتولی سیب¬زمینی، جست و جوی فعالانه میزبان، طیف وسیع میزبانی، بی¬خطر بودن برای سلامتی انسان و محیط زیست گزینه مناسبی جهت استفاده در برنامه¬های مدیریت تلفیقی این آفات هستند. در این تحقیق، پاسخ ایمنی سلولی وهومرال agriotes lineatus در برابر دو ایزوله بومی نماتود بیمارگر حشرات، heterorhabditis bacteriophora و steinernema feltiae، بررسی شد. در ابتدا چهار نوع سلول¬خونی، شامل پلاسماتوسیت، گرانولوسیت، انوسیتوئید و پروهموسیت در همولنف آفت شناسایی شد. تعداد کل سلول¬های خونی در لاروهای تیمار شده با h. bacteriophora، در ابتدا افزایش یافت اما با گذشت زمان رو به کاهش رفت در مقایسه، لاروهای تیمار شده با گونه s. feltiae، در ابتدا تغییری در تعداد کل هموسیت¬ها مشاهده نشد اما با گذشت زمان کاهش یافت. نتایج شمارش تفرقی سلول¬های خونی موید این امر بود که پلاسماتوسیت و گرانولوسیت مهم ترین سلول¬های دفاعی بودند. بررسی پاسخ سلولی نشان داد که میزان تشکیل کپسول در برابر دو گونه، متفاوت است، گونه s. feltiae اغلب توسط سلول¬های خونی شناخته نشد (تنها 5,9%) در حالی که 23,5% از لاروهای بیمارگر گونه h. bacteriophora، انکپسوله شدند. بیشترین میزان فعالیت آنزیم فنل اکسیداز در 8 و 12 ساعت پس از تزریق در واکنش به تزریق h. bacteriophora مشاهده شد و در لارهای تیمار شده با s. feltiae، میزان فعالیت آنزیم به تدریج کاهش یافت و در 16 ساعت به کم ترین مقدار رسید. با این حال، هر دو گونه در حفره عمومی آفت ملانیزه شدند که به ترتیب برای گونه h. bacteriophora و s. feltiae، 23,41% و 5,4% بود. نتایج این بررسی نشان داد که، گونه s. feltiaeدر حفره عمومی لارو کرم¬مفتولی سیب¬زمینی، به طور موثری قادر به فرار از پاسخ سلولی و هومرال بوده و فرایند بیماری¬زایی را کامل می¬کند. این فرایند در حشره مدل(g. mellonella) بدون هیچ مقاومتی و سریع تر صورت گرفت. گونه h. bacteriophora نیز علی رغم انکپسوله و ملانیزه شدن، با رها سازی زودتر باکتری همزیست، تعویض جلد و فرار از توده¬های هموسیت، قادر است بر سیستم ایمنی کرم¬مفتولی سیب¬زمینی غلبه کند.

اثر پروتئین های تام مایع منی بر خروج کلسترول از غشاء اسپرم اپیدیدیمی قوچ
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده کشاورزی 1392
  مسعود موسوی شاه توری   محمد روستائی علی مهر

این بررسی به منظور تعیین اثر پروتئین¬های تام مایع منی بر خروج کلسترول از غشای اسپرم اپیدیدیمی قوچ انجام شد. بیضه 5 راس قوچ بالغ در طی 5 نوبت از کشتارگاه تهیه شد. اسپرم اپیدیدیمی به 3 بخش مساوی تقسیم شد و مقادیر صفر (p0)، 300 (p300) و g/mlµ600 (p600) پروتئین تام مایع منی به هر بخش اضافه شد. هر بخش به 3 قسمت مساوی تبدیل شد و در دمای °c37 ذخیره شدند. سلامت غشای پلاسمایی، زنده¬مانی و تحرک پیش¬رونده اسپرم هر قسمت در ساعات صفر، 2 و 4 مورد بررسی قرار گرفت. در ساعت صفر، مقداری از نمونه¬های قسمت اول سانتریفیوژ شد و میزان کلسترول در مایع رو به وسیله روش gc اندازه گیری شد. نتایج اثر مستقل پروتئین¬های تام مایع منی نشان داد بیشترین میزان تحرک در p0 (13/61% ; p<0.05) و تحرک در p300 (67/56%) و p600 (33/53%) تفاوتی را نشان نداد (05/0<p). بیشترین و کمترین سلامتی غشای پلاسمایی به ترتیب در p0 (00/84%) و p600 (13/77%) مشاهده شد (05/0>p ). زنده¬مانی اسپرم در p0 (27/87%) بیشتر از p600 (47/84%) بود (05/0>p) و تفاوت معنی داری بین p300 (87/85%) و p600 مشاهده نشد (05/0<p). کمترین و بیشترین میزان خروج کلسترول از غشاء پلاسمایی به ترتیب در p0 (1/0 میکروگرم) p600 (95/3 میکروگرم) مشاهده شد (05/0>p). بنابراین پروتئین¬های مایع منی سبب افزایش خروج کلسترول از غشای پلاسمایی اسپرم اپیدیدیمی قوچ می¬شود

بررسی فیزیولوژیکی و مولکولی موتاسیون های مختلف در ژن fry1 و تأثیر آن ها در مقاومت گیاه آرابیدوپسیس در واکنش به آلودگی ایجاد شده توسط ویروس موزائیک گوجه فرنگی(tomv)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده کشاورزی 1393
  هدی عطاپور آسیابر   رضا شیرزادیان خرم آباد

ویروس های گیاهی پارازیت های اجباری محسوب می شوند و گیاهان در مقابله با آلودگی به ویروس از فرآیندهای دفاعی مختلفی استفاده می کنند. ویروس موزائیک گوجه فرنگی (tomv) متعلق به جنس توباموویروس با روش مکانیکی به گیاهان محک و ژنوتیپ های مورد بررسی آرابیدوپسیس منتقل شد. در این پژوهش از موتانت های مختلف آرابیدوپسیس (ler-0، old101 و ron1-1) که دارای جهش های مختلفی در ژن fry1 هستند استفاده گردید. جهش نقطه ای old101 در اگزون شماره دو و نیز ron1-1 در ابتدای اگزون شماره پنج ژن fry1 که منجر به جایگزینی اسیدآمینه g به a شد. پس از آلودگی گیاهان به ویروس، بروز علائم ویروسی، صفات فیزیولوژکی (میزان کلروفیل، نشت یونی، رنگ آمیزی dab، میزان فعالیت آنزیم های دفاعی) و هم چنین بیان ژن های دفاعی اندازه گیری شد. از نظر بروز علائم ویروسی یعنی بد شکلی برگ و پیچیدگی برگ ( برگ قاشقی ) در گیاه مادری و گیاه موتانت آرابیدوپسیس تالیانا تفاوت معنی داری مشاهده نشد؛ ولی زمانی که علائم برگ قاشقی و برگ لوله ای در ژنوتیپ ها بررسی شد تفاوت معناداری را بروز دادند. غلظت کلروفیل در برگ گیاه ler-0 به طور معنی داری بیشتر از گیاه موتانت old101 و ron1-1 بود. میزان آزادسازی یون (نشت یونی) در ژنوتیپ ron1-1 به طور معنی داری بیشتر و تفاوت معنی داری با دو ژنوتیپ دیگر نشان داد. برای بررسی میزان ros در بافت های آلوده به ویروس موزائیک گوجه فرنگی از ماده رنگ آمیزی dab که یک ماده قهوه ای رنگی تولید می کند، استفاده شد. با توجه به نتایج به‎دست آمده سطح تولید رادیکال های اکسیژن فعال در گیاه مادری ler-0 بیشتر از گیاه موتانت ron1-1 بود. گیاهان از آنتی اکسیدان ها برای کاهش ros استفاده می کنند. در بین آنزیم ها، فعالیت آنزیم های پراکسیداز و گلوتاتیون اس-ترانسفراز در ژنوتیپ های مورد بررسی تفاوت معناداری را نشان داد. بیان نسبی ژن defl در گیاهان موتانت ron1-1 و old101 بیشتر از گیاه مادری ler-0 نشان داده شد. نتایج به دست آمده از بیان ژن نشان داد که بیان ژن defl در گیاهان موتانت ron1-1 بیشترین مقدار و در old101 نسبت به ler-0 بیشتر بوده است. میزان نسبی بیان ژن gst1 در موتانت old101 نسبت به دو ژنوتیپ دیگر بیشترین حد و در گیاه مادری ler-0 کمترین مقدار بود.

تاثیر هگزافلومورن و اسانس artemisia annua l. روی برخی از پارامترهای زیستی و بیوشیمیایی سوسک برگ خوار نارون xanthogaleroca luteola müll. (col.: chrysomelidae) در شرایط آزمایشگاه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده کشاورزی 1393
  الهام بشری کتیک لاهیجانی   محمد قدمیاری

اثر هگزافلومورن و اسانس artemisia annua l. روی برخی از پارامترهای زیستی و بیوشیمیایی سوسک برگ خوار نارون xanthogaleroca luteola müll. (col.: chrysomelidae) در شرایط آزمایشگاهی (دما 2±25 درجه سلسیوس? رطوبت نسبی 10±75 درصد و دوره ی نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی) مورد بررسی قرار گرفت. مقادیر lc10،lc30 و lc50 هگزافلومورون 72 ساعت بعد از تیمار به ترتیب 91/12، 92/22 و 11/34 میلی گرم بر لیتر و مقادیر lc10?lc30 و lc50 اسانس a. annua 48 ساعت بعد از تیمار به ترتیب 65/1، 01/2 و 3/2 درصد تخمین زده شد. تاثیر حشره کش های مورد مطالعه روی طول دوره ی لارو سن سوم نشان داد که با افزایش غلظت هر دو ترکیب طول دوره ی لاروی در مقایسه با شاهد افزایش می یابد. در تیمار lc50اسانس a. annua طول دوره ی شفیرگی در مقایسه با شاهد افزایش و در تیمار lc10 هگزافلومورون تفاوت معنی داری را در مقایسه با شاهد نشان نداد. درصد شفیره شدن در غلظت های lc30 و lc50 هر دو ترکیب در مقایسه با شاهد کاهش معنی داری یافت. هم چنین درصد ظهور و طول عمر افراد بالغ و میزان تخم ریزی حشرات ماده در غلظت lc10 هگزافلومورون و در غلظت های lc30 و lc50 اسانس a. annua به طور معنی داری کاهش یافت. در غلظت های lc30 و lc50 هگزافلومورون هیچ حشره کاملی ظاهر نشد. هم چنین کاربرد غلظت های lc10?lc30 و lc50 هگزافلومورون باعث 63/13،51/18 و 27/27 درصد ناهنجاری های ریخت شناسی شد. به منظور درک صحیح این وقایع? برخی از پارامترهای بیوشیمیایی در لاروهای تیمار شده با غلظت های lc10?lc30 و lc50 هگزافلومورون و اسانس a. annuaبه ترتیب 72 و 48 ساعت بعد از تیمار مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که در مورد هر دو ترکیب میزان کربوهیدرات? پروتئین و گلیکوژن لاروهای تیمار شده کاهش و میزان لیپید افزایش یافت. با اندازه-گیری فعالیت آنزیم های سم زدا ( گلوتاتیون اس- ترانسفراز و استرازهای عمومی) و آنزیم درگیر در ایمنی ( فنل اکسیداز) نتایج نشان داد که فعالیت گلوتاتیون اس- ترانسفراز در لاروهای تیمار شده با هر دو ترکیب به طور معنی داری افزایش یافت. سطح فعالیت آلفا- و بتا- استراز و فنل اکسیداز در لاروهای تیمار شده با اسانس a. annua افزایش یافت. در لاروهای تیمار شده با هگزافلومورون فعالیت آلفا- استراز افزایش و فعالیت بتا- استراز و فنل اکسیداز کاهش معنی داری را نشان داد. هم چنین فعالیت آنزیم های گوارشی (لیپاز? آلفا- و بتا- گلوکوزیداز) تحت تاثیر هر دو ترکیب قرار گرفت. بنابراین نتایج این بررسی نشان داد که ترکیبات مورد مطالعه با کاهش بقا? رشد و نمو و تولید مثل و تاثیر روی ویژگی های بیوشیمیایی سوسک برگ-خوار نارون می توانند جمعیت آن را کاهش و در برنامه مدیریت تلفیقی آفات(ipm) توصیه شوند.