نام پژوهشگر: محمود شهابی

الگوهای رمزگشایی فیلم بدون دخترم هرگز در میان مخاطبان ایرانی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1385
  زهرا آقاجانی   محمود شهابی

تحلیل نشانه شناسانه فیلم بدون دخترم هرگز از یک سو و بررسی انواع خوانش های مخاطبان ایرانی این فیلم از سوی دیگر از طریق روش نظریه زمینه ای.

تحلیل محتوای تطبیقی مطالب انتخاباتی شورای اسلامی شهر در سه دوره
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1388
  لیلا بایگان   محمدمهدی فرقانی

چکیده شوراهای اسلامی شهر و روستا به عنوان یکی از نهادهای محلی، را می توان زمینه ای برای تمرین دمکراسی و تشکیل نهادهای مدنی و شرکت در انتخابات به عنوان نماد دمکراسی دانست. در ایام انتخابات مطبوعات به دلیل ویژگیهایی همچون عمق تحلیل، گستردگی حوزه توزیع و تنوع دیدگاه ها، رویکردهای متنوعی نسبت به شوراها اخذ و نقش موثری در انتقال شناخت به مخاطبان و ترغیب به شرکت در انتخابات خواهند داشت. برگزاری سه دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا زمینه ای را برای تحقیق در خصوص نگاه مطبوعات ایجاد کرده است. برای بررسی این موضوع که مطبوعات شورای شهر را در چه چارچوبی به مردم معرفی می کنند 440 مطلب انتخاباتی از طریق کل شماری در چهار روزنامه آفتاب یزد، ایران، همشهری و کیهان در هفت روز منتهی به انتخابات شورای اسلامی شهر در سه دوره گذشته تحلیل محتوا شد. دراین تحقیق با استفاده از نظریه چارچوب بندی دو فرضیه اصلی مطرح شد 1- به نظر می رسد بین دوره ها و روزنامه های موردبررسی از نظر چارچوب ارائه مفهوم تفاوت معنی داری وجود دارد. 2- به نظر می رسد بین دوره های مورد بررسی در هر روزنامه از نظر چارچوب ارائه مفهوم شورای شهر تفاوت معنی داری وجود دارد. با استفاده از آزمون آماری کای اسکویر (2x) مشخص شد روزنامه ها سعی دارند مفاهیم مطرح شده را در چارچوب نزدیک به دیدگاه های سیاسی خود ارائه کنند. همچنین مشخص شد بین روزنامه ها در دوره های مختلف از نظر چارچوبی که مفهوم شورای شهر را مطرح می کنند تفاوت معنی داری وجود دارد و به عبارت دیگر با تغییر فضای سیاسی جامعه چارچوب مفاهیم ارائه شده تغییر می کند. پیشنهاد می شود جهت تکمیل تحقیق حاضر، نگرش مردم به نهادهای انتخابی مانند شورای شهر و چارچوب شکل گرفته در ذهن مردم در تحقیق مستقل دیگری بررسی شود. کلید واژه ها: چارچوب بندی، شورای شهر، انتخابات، مشارکت سیاسی، مشارکت محلی، دمکراسی، چارچوب مفهومی

بررسی اثرات اجتماعی فرهنگی اکوتوریسم در منطقه قشم: مطالعه عوامل موثر بر نگرش ساکنان قشم نسبت به صنعت طبیعت گردی و شناخت عوامل موثر بر انگیزه ها و میزان رضایت طبیعت گردها از سفر به قشم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی 1388
  حدیث شاه حسینی   محمود شهابی

چکیده تحقیق حاضر با هدف شناسایی اثرات اجتماعی ـ فرهنگی طبیعت گردی در منطقه قشم از طریق سنجش نگرش بومیان ساکن قشم نسبت به صنعت طبیعت گردی و سنجش انگیزه ها و میزان رضایت طبیعت گردها از سفر به قشم و بازدید از منطقه ژئوپارک قشم و عوامل موثر برآن ها اجرا شده است. برای انجام پژوهش حاضر نیز تلفیقی از روش‏های کیفی و کمی مورد استفاده قرار گرفته است. در بخش کیفی، 36 مصاحبه، 18 مصاحبه با ساکنان بومی قشم و 18 مصاحبه با طبیعت گردهایی که از منطقه قشم بازدید کرده بودند انجام شد. داده های کیفی مبتنی بر مصاحبه با بومیان از طریق روش نظریه پردازی مبنایی تحلیل شد و داده های کیفی حاصل از بررسی انگیزه‏ها و میزان رضایت طبیعت گردها از طریق روش مردم نگارانه انجام شد. از این مصاحبه ها برای شناخت نگرش ساکنان قشم و ارزیابی اثرات اجتماعی_ فرهنگی طبیعت گردی در منطقه و نیز بررسی انگیزه‏ها و میزان رضایت طبیعت گردها استفاده شد و همچنین از آنها برای ساخت گویه‏هایی متناسب با اوضاع و احوال ساکنان جزیر? قشم و طبیعت گردها برای استفاده در کار پیمایشی استفاده گردید. در بخش کمی تحقیق، از نظریه‏های تبادل اجتماعی و سرمای? فرهنگی و نظری? دوکسی به صورت تلفیقی، به عنوان چهارچوب نظری برای مطالع? نگرش ساکنان قشم نسبت به صنعت طبیعت گردی و عوامل موثر بر آن استفاده شده است و برای مطالعه انگیزه‏ها و عوامل موثر بر میزان رضایت طبیعت گردها از سفر به قشم از نظری? جذب_انگیزشی و نظری? انتظار-عدم تأیید بهره گرفته‏ شد. در بخش پیمایشی تحقیق، از تکنیک پرسشنامه برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. دویست پرسشنامه توسط بومیان منطقه قشم و دویست پرسشنام? دیگرتوسط طبیعت گردهایی که از جزیره قشم بازدید کردند تکمیل شد. شیوه نمونه گیری در هر دو بخش، نمونه گیری هدفمند است. محقق برای جمع آوری داده‏های کیفی و کمی دو بار به منطقه قشم سفر کرده و علاوه بر انجام مصاحبه‏ها و تکمیل پرسشنامه با مسئولین ذیربط در منطقه نیز مصاحبه‏هایی انجام داده است. نتایج هر دو تحقیق کمی و کیفی گویای آن است که اولاً بیشتر ساکنان قشم نگرشی مثبت نسبت به صنعت طبیعت گردی در قشم دارند و بر اساس نظریه دوکسی ساکنان قشم در مرحله خشنودی و رضایت قرار دارند و ثانیاًٌ این نگرش مثبت در میان ساکنانی با سرمایه فرهنگی بالاتر، پایگاه اجتماعی-اقتصادی بالاتر و درج? تماس بیشتری با طبیعت گردها، بیشتر است. از بین متغیر‏های ذکر شده، سرمایه فرهنگی بیشترین تأثیر را بر نگرش داشته است. در این تحقیق نظری? تبادل اجتماعی تأیید شده است. یافته‏های مربوط به طبیعت گردها نشان می دهد که بازدید از مناظر طبیعی قشم، مهم ترین انگیز? آنان از سفر به قشم است. بیشتر افراد، درج? رضامندی بالایی از سفر خود به منطق? قشم دارند، به ویژه کسانی که با انگیزه بازدید از جذابیت?های طبیعی به قشم سفر کرده اند. یافته‏های تحقیق حاکی از آن است که انگیزه بازدید از جذابیت?های طبیعی، انگیزه انجام فعالیت?های اکوتوریستی، مدت زمان اقامت طبیعت گردها در قشم و تحصیلات طبیعت گردها عواملی است که بر میزان رضایت افراد تأثیرگذار هستند. این یافته‏های پژوهشی نشان دهند? آن است که سیاست‏های توسع? طبیعت گردی در قشم، نیازمند برنامه ریزی دقیق تر درجهت ارتقاء اکوتوریسم و مشارکت بیشترجوامع محلی است.

بررسی رابطه بین انواع سرمایه ها(اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی) و عملکرد معلمان آموزش و پرورش
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1389
  شمس الدین کریمی منش   محمود شهابی

در هر جامعه ای سرمایه های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی از منابع ارزشمند آن جامعه محسوب می شوند. ترکیب این سرمایه ها بنابر نظر جامعه شناسان (بوردیو، کلمن، پاتنام و ...) پایگاه اقتصادی و اجتماعی افراد را درجامعه تعیین می کنند. «بررسی رابطه بین انواع سرمایه ها (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی) و عملکرد معلمان آموزش و پرورش » موضوع پژوهش حاضر بوده است. در این پژوهش از نظریه استیفن پی رابینز و رونالد اینگلهارت در باب سرمایه اقتصادی، پی یر بوردیو در باب سرمایه فرهنگی و جیمز کلمن و رابرت پاتنام در مورد سرمایه اجتماعی استفاده شده است. پرسش اصلی این پژوهش، میزان بهره مندی معلمان از انواع سرمایه ها چه اندازه است و تا چه حد بر عملکرد آنان اثر می گذارد؟ فرضیه اصلی پژوهش این است که بین میزان بهره مندی معلمان از انواع سرمایه ها (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی) و عملکرد معلمان رابطه وجود دارد. این پژوهش در بین 380 نفر از معلمان مقطع راهنمایی و دبیرستان در شهر تهران در سال تحصیلی 90-89 انجام شده است، برای انجام این پژوهش در بخش نظری از روش اسنادی و در سنجش عملکرد معلمان و میزان سرمایه ها از روش پیمایشی استفاده شده است. ابزار مورد استفاده پرسشنامه بوده که با روش مصاحبه ای توسط خود پژوهنده تکمیل شده است. یافته ها ونتایج پژوهش نشان می دهد که میزان بهره مندی معلمان از سرمایه های اقتصادی، فرهنگی در سطح پائینی قرار دارد، اما از نظر سرمایه اجتماعی که با سه مولفه اعتماد اجتماعی، روابط اجتماعی و مشارکت اجتماعی سنجیده شده است، یکسان نیست. سطح بهره مندی معلمان از مشارکت اجتماعی بیسار پائین، ولی از نظر اعتماد و روابط اجتماعی در حد متوسط است. نتایج رابطه معناداری میان سرمایه های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و عملکرد معلمان را نشان داد و افرادی که از سطح سرمایه بالاتری بهره مند بودند، عملکرد بهتری داشتند. هم چنین معلمان از سنخ های مختلفی بودند که رابطه معنادار بین نوع سنخ آنان و عملکرد مشاهده شد.

بررسی الگوهای مصرف فرهنگی در میان جوانان تهرانی و عوامل مرتبط با آنها
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1390
  سکینه سلیمانی   محمود شهابی

چکیده در هیچ نقطه ای از تاریخ مصرف کالاهای فرهنگی این چنین اهمیتی در زندگی روزمره پیدا نکرده است. نگاهی کوتاه به تاریخ این کالاها نشان می دهد که تنها در قرن بیستم است که این کالاها با چنین گستردگی وارد زندگی روزمره شده اند. از طرفی بزرگترین مخاطبان این کالاهای فرهنگی را در هر جامعه ای، جوانان تشکیل می دهند. بنابراین با توجه به اقبال روزافزون جوانان به مصرف این کالاها ضروری می نماید که حداقل شناخت علمی در این زمینه وجود داشته باشد. در ادبیات جامعه شناسانه اخیر در بررسی مصرف فرهنگی سه دیدگاه عمده مطرح شده است. دیدگاه «همسانی» بوردیو، دیدگاه «فردی شدن» بک و گیدنز و دیدگاه «التقاطی شدن» پترسون. بوردیو بر وجود سلسله مراتب ذائقه ها بر مبنای تمایز طبقاتی تأکید دارد. در حالی که به عقیده بک دنیای امروز روز به روز به سمت فردی شدن پیش می رود. در مقابل این دو، دیدگاه التقاطی شدن مطرح شده است که مدعی است ذائقه طبقه بالا« التقاطی» و ذائقه طبقه پایین «تک بعدی» است. در واقع این نوع ژانرها و تمایز دقیق میان محتوای ژانری نیست که ذائقه طبقه بالا و پایین را تعیین می کند بلکه تعداد و تنوع ژانرهاست که چنین می کند. این که کدام یک از این دیدگاه ها در مورد وضعیت مصرف فرهنگی در جامعه ایران صادق است نیاز به پژوهش متعدد است. این پژوهش نیز بر آن است تا با بررسی وضعیت مصرف فرهنگی در میان جوانان تهرانی به آزمون تجربی این سه دیدگاه بپردازد. در این راستا بر اساس این سه دیدگاه این سوالات را مطرح می سازد که انواع الگوهای مصرف فرهنگی درمیان جوانان تهرانی کدامند؟ مبنای اجتماعی مصرف فرهنگی در بین این جوانان کدامست؟ساختاری اند؟ فردی شده است؟ یا التقاطی است؟ نوع و میزان مصرف کالاهای فرهنگی تحت تأثیر چه عواملی هستند؟ در پاسخ به این سوالات پیمایشی با حجم نمونه 405 نفر از میان جوانان تهرانی انتخاب شده و به آزمون فرضیه های مطرح شده می پردازد. روش نمونه گیری این پژوهش نیز روش خوشه ای طبقاتی متناسب می باشد. تحلیل عاملی انجام شده بر روی مصرف کالاهای فرهنگی به شناسایی 7 عامل منجر شد. نتایج تحلیل عاملی در مورد الگوهای مصرف موسیقی به 4 عامل و در مورد کتاب به 6 عامل انجامید. آزمون همبستگی عامل های بدست آمده نشان داد که نظریه ی التقاطی پترسون تأیید تجربی بیشتری در نمونه ی مورد بررسی کسب کرده است. کلید واژه: الگوی مصرف فرهنگی، پایگاه اجتماعی - اقتصادی، همه چیز پسندی، سرمایه ی فرهنگی، موسیقی، جوانان.

انگیزه ها ، معانی ، کارکردها و آثار فعالیت در کمپانی کوئست اینترنشنال در بین اعضاء فعال در شهر تهران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1389
  زهرا ناصری   محمود شهابی

در این تحقیق ما به دنبال انگیزه ها ، معانی و کارکردها و آثار فعالیت در کمپانی کوئست اینترنشنال در بین اعضاء فعال در شهر تهران هستیم از دو روشکمی و کیفی استفاده کردیم . در بخش کیفی از تکنیک مصاحبه عمیق با 19 نفر از افراد موفق ، ناموفق و تازه وارد پرداختیم و از این طریق به تدوین چارچوب نظری بر پایه نظریات بوردیو پرداختیم . در بخش کمی از تکنیک پیمایش پرسشنامه ای استفاده کردیم و 100 پرسشنامه را در بین گروه ذکر شده توزیع کردیم . نتایج هر دوبخس کمی و کیفی موید و موکد یکدیگر بودند . از جمله خصوصیات بارز این پرسشنامه مقایسه عادتواره های زندگی در دو زمان قبل و بعد از ورود به این کمپانی است که نتایج حاصل از دو بخش نیز این تغییر در عادتواره ها را تایید می کنند .

الگوهای استفاده از فرهنگسراها در میان جوانان شهر تهران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی 1388
  زهرا جعفری   محمود شهابی

a major concern in the last few years has been the fact that the cultural centers are keeping distance with what they have been established for and instead of reproducing the hegemony, they have turned into a place for resistance and reproduction of resistance against hegemony. because the cultural centers, as urban public spaces in the last two decades, have been the subject of ideological discussions and debates. in such spaces, consumption is not limited to the utilization of products and programs, but the spaces are also used in such institutions. such consumption is associated with the introduction of several social and cultural definitions. the main purpose of this thesis is to identify the application and implications of the cultural centers for the youth in tehran and the motivations and functions resulting from the consumption of theses spaces. the study uses the method of basic theorization for the data collection and analysis. for this purpose, 25 of clients in bahman, shafagh, honar, kar, quran and eshragh cultural centers located in tehran have been the subjects of in-depth interviewing. the results of the study revealed that the consumption of cultural center’s spaces prevails the consumption of activities and programs in these cultural centers. moreover, there are several and various patterns of utilization and implication of the cultural centers among the users and also, these implications and applications are different from the philosophy of their existence. totally, the results of this study show that cultural centers are a part of rites of transition to the adulthood for the youth of tehran. they satisfy many of the needs related to their age, and in one word, they draw their own painting on the canvass of this public space. the main purpose of the study is to describe and elaborate on the paining pattern and interference in and intervention with the public space of the cultural centers. in the study, cultural center is considered as a context and its several implications for the users of this space are analyzed. keywords: public spaces, cultural center, consumption patterns, the youth

عوامل موثر بر مدگرایی جوانان 18 تا 25 ساله تهرانی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1387
  سمانه مهرآسا   محمود شهابی

پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این سوال است که چه عواملی می توانند در مدگرایی جوانان و نگرش آنان نسبت به مد تاثیر گذار باشند. جامعه آماری این تحقیق را جوانان مدگرای تهرانی تشکیل می دهند که از میان آنان 200 نفر به عنوان اعضای نمونه تحقیق به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. فرضیه های تحقیق از نظریه های پیر بوردیو، جریان دو مرحله ای ارتباطات و نظریه کاشت استخراج شده اند. این فرضیات رابطه بین دو متغیر وابسته یعنی میزان مدگرایی و نگرش به مد را با 10 متغیر مستقل،یعنی سن، جنس، پایگاه اقتصادی- اجتماعی، درجه مذهبی بودن جوانان، نوع پاساژها یا مراکز خرید مورد مراجعه، ارتباط با جنس مخالف، ارتباط با گروه همالان، ارتباط با رهبران فکری و گروههای مرجع، میزان مصرف رسانه های داخلی، میزان مصرف رسانه های خارجی و نوع محتوای رسانه ای مورد استفاده را مورد آزمون قرار داده اند. نتایج تحقیق حاکی از آن است که جنسیت جوانان تنها روی رفتار مدگرایانه آنان تاثیر گذار است. درحالیکه سن جوانان ارتباطی به رفتار و نگرش مدگرایانه آنان ندارد. پایگاه اقتصادی- اجتماعی جوانان بر هر دو بعد رفتاری و نگرشی مدگرایی جوانان تاثیرگذار است.درجه مذهبی بودن جوانان و مراجعه به پاساژها تنها بر روی نگرش آنان به مد تاثیرگذار است.ارتباط با جنس مخالف،گروه همالان و رهبران فکری در هر دو بعد رفتاری و نگرشی بر مدگرایی جوانان تاثیر گذار است.رسانه های داخلی قدرت تاثیرگذاری روی نگرش و رفتار مدگرایانه جوانان را دارند،اما نتایج تحقیق نشان داده که رسانه های خارجی فقط می توانند،روی نگرش جوانان به مد تاثیرگذار باشند. از نظر محتوایی مجلات خارجی و تلویزیون های ماهواره ای روی رفتار مدگرایانه جوانان تاثیرگذارند در حالی که مجلات داخلی و تلویزیون های ماهواره ای روی نگرش جوانان نسبت به مدگرایی موثرند. از لحاظ محتوایی تلویزیون های ماهواره ای موثر ترین وسیله در تاثیرگذاری بر روی نگرش و رفتار جوانان محسوب می شوند.

مطالعه مردم نگارانه گروه های موسیقی غیر رسمی در شهر تهران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1390
  الهام گل پوش نژاد   محمود شهابی

این تحقیق برای پاسخ به این سوال انجام شده است که فرهنگ هیپ هاپ رواج یافته در ایران با چه انگیزه هایی از سوی تولید کنندگان و فعالان این فرهنگ شکل گرفته است. در واقع این تحقیق تلاش دارد با مطالعه ای مردم نگارانه به بررسی انگیزه ها و ذهنیت افراد تولیدکننده این موسیقی و فعالان این خرده فرهنگ نسبت به فعالیت خود، بپردازد. رپرهای فعال در ایران با روشی مردمنگارانه مورد مطالعه قرار گرفته اند؛ روشی که در آن دلایل ورود به فرهنگ هیپ هاپ از منظر خود سوژه های تحقیق و دیدگاه آن ها نسبت به عمل فرهنگی خود مورد مطالعه قرار گرفته است. مشاهده ، مشارکت و مصاحبه تکنیک هایی بوده اند که برای تهیه داده از 33 رپردر تهران، بابلسر و کرج، مورد استفاده قرار گرفته اند. این بررسی در مدت زمان سه سال به انجام رسیده که نتیجه آن دستیابی به سنخ شناسی از رپرهای فعال در ایران بوده است. گروه اول از این ظبقه بندی را می توان رپر جدی نام گذاری کرد که اغلب در گیر مسائل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه هستند. از طرفی گروه دوم که رپرهای غیرجدی نام گرفته اند را افرادی تشکیل می دهند که کسب شهرت، درآمد و تفریح از مهمترین عوامل ورودشان به فرهنگ هیپ هاپ است. نتایج تحقیق نشان می دهد که این رپر ها به زعم خود همه در پی ایجاد تغییری در وضعیتی هستند. برخی در جستجوی این تغییر در شرایط خود برخی شرایط خانواده و عده ای نیز وضعیت جامعه هستند در این میان برخی نیز خود را پاره ای از فرهنگ مقاومتی می دانند.

منابع قدرت زنان در ایران(مطالعه کیفی دیالکتیک انقیاد/قدرتمندی در زندگی روزمره زنان تهرانی)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1390
  سارا نادری نجف آبادی   محمود شهابی

در پژوهش حاضر به بررسی منابع قدرت زنان در ایران پرداخته شده است. مفهوم قدرت نه از منظر گفتمانی خاص بلکه بر مبنای معانی ذهنی کنشگر مورد بررسی قرار گرفته است. شناسایی ساز و کارهای اعمال قدرت زنان در زندگی روزمره و مخاطبان کنش های آنها، و پیامدهای اعمال کنش برزندگی خود آنها و جامعه زنان پیرامون، از جمله دیگر اهداف تحقیق هستند. در بخش چهارچوب مفهومی این پژوهش، نطریات فمینیستی درباره وضعیت زنان و شیوه های اعمال قدرت زنان، بانظریات گفتمانهای مقاومت تلفیق شده و در سه گفتمان ارائه شده اند. در بخش روش، با رویکرد پدیدار شناسانه از روش مبنایی استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش تمام زنان بین 20 تا 60 ساله شهر تهران هستند.که روش نمونه گیری پژوهش حاضر نمونه گیری نظری است. روش گرد آوری اطلاعات، مصاحبه است که در کنار آن از روش مشاهده مشارکتی نیز استفاده شده است. در نتیجه پژوهش حاضر مشخص شد که زنان در تجربه زیسته خود با دو الگوی هویتی متفاوت و متضاد پدر و مادر مواجه می شوند که هر یک از این دو الگو در مقاطع مختلف هم را تحقیر می کنند. مهمترین عنصرذهنی تعیین کننده کنش های اعمال قدرت کنشگران مورد مطالعه، بحران معنای ناشی از تضاد دو الگوست. افزایش بحران معنا، فرد را نیازمند دریافت معنا از محیط بیرون ساخته و به کنش های اعمال قدرت نمایشی سوق می دهد، تا بحران معنا در خود را با بدست آوردن قدرت نمایشی از محیط پیرامون ترمیم بخشد و کاهش بحران معنا منجر به پررنگ شدن هویت همگون و معنای ذهنی قدرتمند در ذهن فرد شده و وی را به سمت کنش های اعمال قدرت درونی(غیر نمایشی) برای تاثیرگذاری بر محیط و بدون تاثیر پذیری از آن می راند. مخاطبان فرد در اعمال قدرت، زنان، مردان یا در برخی از موارد گفتمان حاکم بوده است. در نتیجه کنش های نمودین فرد بیش از پیش به نمایش قدرت در محیط پیرامون خود وابسته می شود. بنابراین این کنش ها خود را برای فرد و جامعه باز تولید می کنند و پیامد دراز مدت انقیاد را برای فرد و جامعه دارند. اما کنش های اعمال قدرت بودین منجر به کاهش وابستگی فرد به محیط شده، اعتماد بنفس او را در اعمال قدرت افزایش می دهند و در نتیجه پیامد دراز مدت قدرتمندی را برای وی دارند.

زمینه های واگرایی فرهنگی و خشونت سیاسی در میان اهالی سنی مذهب بلوچستان، کردستان و منطقه ترکمن صحرای ایران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1390
  سبحان محمودزاده رضایی   محمود شهابی

مقدمه: جغرافیای ایران از ترکیب مجموعه نامنظم و متداخل از خرده فرهنگ های قومی، مذهبی، و زبانی تشکیل یافته و تعداد قابل توجهی از این اقوام با مذهب تسنن متمایز گشته اند. پژوهش حاضر به دنبال شناخت نظری از زمینه های موثر بر شکل گیری استراتژی خشونت سیاسی، به مثابه یک واقعه رسانه ای در موقعیت واگرایی، در میان حوزه های تراکم جمعیتی مسلمانان اهل سنت در حاشیه مرزهای ایران می باشد. روش شناسی: بدین منظور، شیوه پژوهش کیفی به دلیل ضرورت شناخت تفهمی مسئله بکار گرفته شد و روش نظریه مبنایی نیز به دلیل نبود بستر نظری مناسب پیشینی و همچنین هدف تولید نظریه در این حوزه اخذ گردید. در این میان، 14 شهر سنی نشین استان های سیستان و بلوچستان، کردستان، و گلستان به عنوان میدان تحقیق برگزیده شدند و زنان و مردان بالای 18 سال این نواحی به مثابه جامعه آماری تحقیق مورد مطالعه قرار گرفتند و نمونه گیری روشمند در سه مرحله باز، محوری، و انتخابی مبتنی بر تکنیک نمونه گیری نظری و گلوله برفی صورت پذیرفت و در نهایت این تحقیق با انتخاب 35 نمونه در این سه منطقه به حد اشباع نظری رسید. به منظور جمع آوری اطلاعات، پژوهشگر از تکنیک مصاحبه فردی متمرکز بهره برد و تلاش نمود تا میزان تعلق قومی، تعلق مذهبی، رمزگشایی مصاحبه شوندگان از سیاستگذاری قومی دولت مرکزی و همچنین معانی و تفسیر ایشان از چرایی و چگونگی اعتراضات و خشونت های سیاسی را مورد سنجش قرار دهد. بعلاوه، پژوهشگر به منظور فهم دقیق تر شیوه رمزگذاری خشونت سیاسی، تمامی بیاینه های بمب گذاری انتحاری گروه جندالله در استان سیستان و بلوچستان را نیز به نمونه های تحقیق اضافه نمود. و در نهایت کل داده های تحقیق تحت سه مرحله تحلیل و کدگذاری باز، محوری، و انتخابی قرار گرفت. نتایج: یافته های این پژوهش نشان داد که اقلیت سنی مذهب ایرانی در موقعیت واگرایی قرار گرفته اند که بنا به خوانش ایشان از یک طرف با احساس طرد شدگی از جانب دولت مرکزی همراه است و از طرف دیگر با طرد کردن دولت مرکزی و احساس بی اعتمادی بدان همزمان می گردد. این موقعیت که پدیده مرکزی تحقیق را تشکیل می دهد مشتمل بر چهار گونه واگرایی مذهبی (اختلاف میان تشیع ـ تسنن)، واگرایی قومی (تفوق قومیت بر ملیت)، واگرایی سیاسی (احساس طردشدگی / بی اعتمادی)، و واگرایی اجتماعی (احساس ناامنی) است که خود برآمده از شیوه سیاستگذاری دولت مرکزی به مثابه شرایط علی آن می باشد. این سیاستگذاری بنا به تفسیر ایشان دارای ابعاد زیر است: سیاستگذاری قومیتی دولت شیعی ایرانی برای اقلیت سنی، سیاستگذاری مذهبی به منظور تفوق تشیع بر تسنن، سیاستگذاری امنیتی به منظور کنترل اجتماعی جمعیت درجه دوم، سیاستگذاری اقتصادی منتهی به عدم توسعه یافتگی و افزایش موانع معاش، و سیاستگذاری فرهنگی به منظور تفوق فرهنگ ایرانی بر فرهنگ اقلیت های قومی. این برش های هماهنگ از خوانش سیاستگذاری مرکزی به شکل گیری حوزه ای می انجامد که احساس محرومیت بومیان را تشدید می نماید. این چرخه اجتماعی در میان دو حوزه موثر زمینه اجتماعی مرزنشینی، به عنوان زمینه پدیده مرکزی، و همچنین ارتباطات میان فرهنگی بومیان با هم مذهبانشان در داخل مرزهای کشور و هم قوم هایشان در آن طرف مرزها، به مثابه عوامل مداخله گر آن قرار می گیرد که با وجود شباهت های بسیار، اما از تفاوت های جدی نیز در سه منطقه بلوچستان، کردستان، و ترکمن صحرا برخوردار است. بر مبنای این عوامل و شرایط علی، مداخله گر، و زمینه ای، بومیان کرد، بلوچ، و ترکمن به انتخاب های متمایز از منوی ده گانه استراتژی های کنش/ واکنشی دست می زنند تا در جایگاه مقاومت فرهنگی به ایشان، امکان خروج از موقعیت واگرایی را اعطاء نماید. این منوی مقاومت فرهنگی بومیان از ده بسته اصلی تشکیل یافته است که عبارتند از اعمال تغییرات هویتی، چانه زنی با دولت، افزایش ارتباطات درون گروهی، بهره گیری منابع از مقوم مقاومت فرهنگی، اداره محلی غیردولتی، الگوهای جایگزین تولید و مصرف رسانه ای، الگوهای اقتصادی جایگزین، اعتراضات جمعی، خشونت سیاسی، و استقلال طلبی. در این میان، بر اساس تحلیل بیانیه های جندالله و نشریه آلترناتیو پژاک می توان گفت که بهره گیری از خشونت سیاسی، به عنوان تنها یکی از انتخاب های ممکن از منوی ده گانه مقاومتی، برای دست یابی به هدف فدرالیزم یا استقلال طلبی توسط این گروه ها رمزگذاری می گردد. اما در مقابل بر اساس نتایج مصاحبه ها می توان اظهار داشت که اکنون معانی آن بیشتر بر انتقام و دفاع، محدود شده است. به بیان دیگر، خشونت سیاسی خود سیکلی جدید را در موقعیت واگرایی شکل می دهد که در طی آن، دفاع مشروع، یعنی کشتن برای کشته نشدن، و انتقام، یعنی کشتن بخاطر کشتن پیشین، دائماً تکرار می گردد. در نهایت، با تکمیل چرخه واگرایی، از سیاستگذاری مرکزی گرفته تا اِعمال استراتژی بومیان، در زمینه ها و مداخلاگران بلوچستان، کردستان، و ترکمن صحرا، پیامدهای حاصل این چرخه در قالب بحران رخ می نماید، بحرانی که بر سه حوزه مشروعیت سیاسی دولت مرکزی و نمایندگان محلی آن، ارتباطات میان مذهبی و میان قومی، و همچنین ارتباطات درون گروهی سایه می افکند. بحث و نتیجه گیری: در ایران، خشونت سیاسی با هدف جدایی طلبی سیاسی به مثابه واقعه رسانه ای شکل می گیرد و در نبود رقیب موثرتری در منوی مقاومتی، گسترش می یابد. این انتخاب با اتکا به زمینه الگوهای جغرافیایی، اقتصادی، و اجتماعی مرزی و همچنین مداخله ارتباطات میان و درون فرهنگی بومیان سنی مذهب با یکدیگر و هم مذهبانشان در دولت های همسایه تقویت می گردد، و در نهایت بجای دستیابی بدان هدف سیاسی، سیکل انتقام را در این حوزه های سنی نشین ایجاد می نماید و پیامد بحران چرخه واگرایی را تشدید می کند.

نظریه پردازی مبنایی معانی و دلالتهای حاکم بر انتخاب انواع پوشش در میان زنان شهر تهران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1390
  شیوا علینقیان   محمود شهابی

در رساله حاضر دلالت ها یا معانی فرهنگی حاکم بر انتخاب پوشش های متنوع زنانه در فضای شهر تهران تشریح و تحلیل شده است. در این راستا چند پرسش مد نظر بوده است. اول آن که زنان با ظاهر شدن در کدهای مختلف پوششی به دنبال خلق چه معانی هستند؟ دوم آن که زنان در فرایند تولید معانی مورد نظر خود از چه استراتژی استفاده می کنند؟ و در نهایت این که پیامدهای چنین انتخاب پوششی چیست؟ برای پاسخگویی به سوالات فوق از یک رویکرد پدیدار شناسانه و استقرایی مطابق با روش نظریه پردازی مبنایی استفاده شده است. نتایج تحقیق که برآمده از نمونه گیری نظری و مصاحبه با 35 زن تهرانی بود نشان داد که پوشش زنان تهرانی نه تنها در شکل بلکه در معانی نیز دارای لایه ها وسطوح متنوعی است و نمی توان آن را تنها در یک ایده ی اصلی که گفتمان مسلط تلاش در بازتولید آن دارد، خلاصه کرد. داده ها نشان می دهند که تنوع پوششی در شهر تهران از یک منطق مذاکره ای که مبتنی بر نوعی چانه زنی و بده بستان با محیط می باشد؛ نشأت می گیرد. زنان از طریق تغییر کدهای پوششی خود با فضایی که وارد آن می شوند به گفتگو می پردازند و در قبال پوششی که برمی گزینند، پاسخی متناسب از محیط دریافت می کنند و بدین ترتیب خود را به اهداف، انگیزه ها و پیامدهای مورد انتظار نزدیک می کنند. یک زن می تواند به واسطه ی تغییر پوشش خود در محیطهای مختلف، حضور اجتماعی متفاوتی را رقم زند. چنین تغیری نتیجه ی زندگی در یک زیست جهان متناقض است و نشان می دهد که زنان در فضای امروز ایران نه در قالب کلیشه ی سنتی، فرودست و پذیرای بی چون و چرای ساختارهای اجتماعی هستند و نه توان از بین بردن آنها را دارند بلکه به طور همزمان دارای درجاتی از سوژگی و فرودستی می باشند که به آنها این امکان را می دهد تا ساختارهای اجتماعی را نه به طور کامل بلکه به طور نسبی نادیده بگیرند و یا به چانه زنی با آن بپردازند.

jhedv lih[vj تاثیر مهاجرت شغلی شوهران بر میزان توانمندی همسرانشان در شهرستان لامرد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1391
  نرگسس عابدی   محمود شهابی

توانمندی مفهومی است که با مولفه هایی چون عاملیت، دسترسی به منابع، دستاوردها، مشارکت و آگاهی و........ تعریف می شود. هدف این پژوهش شناخت تأثیر مهاجرت شغلی شوهران بر میزان توانمندی همسرانشان در شهرستان لامرد می باشد. الگوی نظریمورد استفاده در این پژوهش نظریه ی توانمندی نایلا کبیر و نظریه ی توانا سازی سارا لا نگهمی باشد. پژوهش از نوع مطالعات توصیفی – تحلیلی است. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه استفاده شده و داده ها توسط نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شده اند. فرضیات پژوهش در راستای اندازه گیری متغیرها تدوین شده اند. متغیر مستقل در این پژوهش مهاجرت شغلی شوهر و متغیر وابسته در این پژوهش توانمندی همسرانشان است که شامل قدرت تصمیم گیری، آزادی در رفت و آمد، تجربه ی خشونت از سوی شوهر، مشارکت اجتماعی، مشارکت اقتصادی، مشارکت سیاسی، دسترسی به آموزش، دسترسی به درآمد شوهر، دارایی منقول و غیر منقول، آگاهی سیاسی، آگاهی حقوقی و قانونی، میزان احساس تنهایی و افسردگی، احساس عزت نفس و خود اثربخشی می باشند. در این پژوهش توانمندی زنان در چهار بعد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و روانی مورد بررسی قرار گرفت نمونه ی آماری این پژوهش 384 نفر از زنان متأهل لامردی است که با استفاده از جدول مورگان و روشنمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. نتیجه ی آزمون فرضیات نشان داد مهاجرت شغلی شوهران بر میزان توانمندی همسرانشان تأثیر داشته است. به این معنی که مهاجرت شغلی شوهران باعث افزایش میزان توانمندی اجتماعی و میزان توانمندی اقتصادی همسرانشان شده است اما بر میزان توانمندی روانی و میزان توانمندی سیاسی آنان تأثیری نداشته است. یافته های این پژوهش نشان داد زنان دارای همسر مهاجر از لحاظ قدرت تصمیم گیری، تجربه ی خشونت شوهر،دارائی های منقول و غیر منقول، دسترسی به درآمد شوهر،آگاهی های حقوقی و قانونی، احساس افسردگی و تنهاییبا زنان دارای همسر غیر مهاجر تفاوت معنی داری دارند.

میزان بهره مندی مردم از پخش مناسک دینی از تلویزیون و عوامل اجتماعی موثر بر آن
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - پژوهشکده علوم اجتماعی 1392
  الهه فرزعلیان   هادی خانیکی

رابطه دین و رسانه ، قدمتی حداقل از زمان صنعت چاپ دارد و از آن زمان ، ایجاد ارتباطی صحیح و موثر بین دین و وسایل ارتباط جمعی و تنظیم ساز وکارو ارائه راهکارهایی که به بر قراری موثر این ارتباط کمک کند ، مورد توجه هر دو قرار گرفته است .با توجه به اینکه جامعه ایران یک جامعه دینی است و از حکومت اسلامی برخوردار است و یکی از اهداف عمده صداو سیما تبلیغ دینی است و از طرف دیگر در میان رسانه های ارتباطی ،تلویزیون به دلیل در دسترس بودن و ارزان بودن وعدم نیاز به مهارت قبلی برای استفاده ،از استقبال بیشتری برخوردار است بنابراین به نظر می رسد که رابطه بین دین و تلویزیون از دیدگاه مخاطبان یکی از موضوعات کلیدی است که باید مورد عنایت مسئولان قرار گیرد . تحقیق حاضر در پی پاسخ به این سوال اصلی است که مردم با چه انگیزه هایی به تماشای برنامه های دینی تلویزیونی می پردازند و چه عاملی باعث عدم مصرف این برنامه ها می شود ؟ همچنین آیا تماشای این نوع برنامه ها بردینداری افراد تاثیر گذار است یا خیر ؟ برای سنجش این سوالات از پرسشنامه استفاده شد و جامعه آماری مورد آزمون دانش آموزان تهرانی در مقطع دبیرستان بوده اند .یافته های تحقیق حاکی از این است که انگیزه اصلی افراد برای تماشای برنامه های دینی تلویزیونی ،توصیه دیگران مهم است و کمترین عامل انگیزه دهنده ثواب تماشای این نوع برنامه هاست .عامل اصلی عدم تمایل دانش آموزان برای تماشا ،کسل کننده و خشک بودن این برنامه هاست . در مجموع استقبال اندکی از این نوع برنامه ها در میان برنامه های دیگر تلویزیونی می شود ولی در بین برنامه های دینی تمایل بیشتری به فیلمها و سریالهای دینی است .بنابراین باید مسئولان در ساخت این نوع برنامه ها به خصلت سرگرم کنندگی تلویزیون عنایت ویژه ای داشته باشند و برنامه های دینی را در غالب برنامه های سرگرم کننده تهیه کنند .

مطالعات فرهنگی عواطف: شناخت معانی، تفاسیر و دلالت¬های کنش غیرتمندانه در ایران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1392
  وحید اعطاف   محمود شهابی

در این پژوهش با اتکا به یک رویکرد پدیدارشناسانه، استقرایی و اکتشافی، به دنبال کشف فهم مردان از «غیرت¬ناموسی» و همچنین کشف موقعیت¬ها و لحظاتی از زندگی روزمره بوده¬ایم که مردان در آن غیرتمندانه احساس و رفتار می¬کنند. بدین¬منظور از نظریه مبنایی به عنوان روش پژوهش کیفی بهره گرفته¬ایم. داده¬های پژوهش نیز بوسیله مصاحبه عمیق و مشاهده مستقیم جمع¬آوری شده¬اند. جمعیت مورد مطالعه شامل مردان 20 تا 40 ساله تهرانی است و نمونه¬ها شامل 25 مرد و 5 زن بوده¬اند که طبق روش نمونه¬گیری نظری انتخاب شده¬اند. بر طبق نتایج این پژوهش، غیرت¬ناموسی نگرانی و تشویش مردان ایرانی از ابژگی و خودابژگی نوامیس خود و کنش¬های متناظر با آن است. منظور از ابژگی تقلیل کلیت وجودی زن به جنسیتش و تعامل با او به عنوان یک شی جنسی از سوی اجتماع مردانه و از طریق نگاه، کلام، تماس¬های بدنی، روابط عاطفی، معاشرت¬های اجتماعی و روابط جنسی است. خودابژگی نیز اشاره به نقش ارادی یا غیرارادی اما فعال زن در چنین تجربیاتی دارد. بر اساس یافته¬ها مردان درجات متغیری از نگرانی را در برابر سطوح مختلف ابژگی و خودابژگی تجربه می¬کنند. ترکیب ادراک مرد از فضای تعامل، وضعیت سایر مردان و وضعیت زن، نقش برجسته¬ای در برانگیختن عواطف غیرتمندانه یا غیرغیرتمندانه و واکنش¬های متناظر با آنها دارد. از این رو در عمده موارد غیرت بیشتر از آنکه عاطفه¬ای درونی باشد، عاطفه¬ای فرهنگی و موقعیت¬مند به نظر می¬رسد. با توجه به این موارد و همچنین نقش برجسته معیارهای مذهبی بطور کلی سه دسته از غیرت مورد شناسایی قرار گرفت که عبارتند از غیرت مذهبی، غیرت غیرمذهبی و غیرت بینابین. این سه دسته پیوستاری را می¬سازند که در نهایت شش سنخ اصلی: غیرت تکلیف¬گرا، غیرت سنتی، غیرت خوداجتهاد، غیرت بلاتکلیف، غیرت همنوا و غیرت غربی را تشکیل می¬دهند.

بررسی نقش شبکه های ماهواره ای در شکل دهی انگاره های ذهنی جوانان از ازدواج (مطالعه موردی جوانان تهرانی)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی 1390
  آزاده شمسی   محمود شهابی

این پایان نامه با موضوع «بررسی نقش شبکه های ماهواره ای در شکل دهی انگاره های ذهنی جوانان از ازدواج(مطالعه موردی جوانان تهرانی)» انجام شده است. این پژوهش مخاطب پژوهانه است و در پی بررسی نقشی است که تماشای شبکه های ماهواره ای می تواند بر تصور جوانان از ازدواج داشته باشد. با توجه به گسترش استفاده از شبکه های ماهواره ای، اهمیت معیارهایی که جوانان در انتخاب خود در نظر می گیرند و نقشی که این شبکه ها می توانند بر معیارهای آن ها و بر شکل دهی انگاره های ذهنی جوانان از ازدواج داشته باشند، ضرورت انجام این پژوهش ارزیابی شد. در این پژوهش نظریات تاثیر رسانه ها مرور شده اند و از میان این نظریات نظریه «کاشت» انتخاب شده است. نظریه کاشت بر آثار درازمدت و تدریجی رسانه ها به ویژه تلویزیون بر شکل-گیری تصویر ذهنی مخاطبان از دنیای اطراف و مفهوم سازی آنان از واقعیت اجتماعی تاکید می کند. برای انجام این پژوهش از تلفیقی از دو روش تحقیق کیفی و کمی بهره گرفته شده است. در ابتدا مصاحبه‎ های عمقی با 9 نفر از جوانان تهرانی 18 تا 29 سال انجام شده است. این مصاحبه ها با استخراج مقوله هایی تحلیل محتوای کیفی شده اند. برای انجام روش تحقیق کمی از روش پرسشنامه استفاده شده است. پرسش های پرسشنامه که با بهره گیری از یافته های بخش کیفی طراحی شده اند، شامل گویه هایی با مقیاس لیکرت درباره ازدواج و پرسش هایی درباره چگونگی استفاده جوانان از ماهواره است. جامعه آماری این پژوهش جوانان تهرانی 18تا 29 سال هستند که 306 نفر از آن ها به عنوان جمعیت نمونه، بر اساس نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، انتخاب شده اند و به پرسشنامه ی این پژوهش پاسخ گفته اند. داده های برآمده از پرسشنامه وارد نرم افزار آماری اس پی اس اس شده و با استفاده از آزمون های آماری تحلیل شده است. نتایج پژوهش فرضیات آن را تایید می کند و بر اساس آن ماهواره ها توانسته اند بر انگاره های ذهنی جوانان از ازدواج نقش داشته باشند. همچنین تماشای برنامه های ماهواره ای توانسته است توجه جوانان را به مسایل جنسی جلب کند. همچنین به نظر می رسد تماشای ماهواره ها بر الگوی انتخاب همسر در بین جوانان تهرانی نقش داشته است و میان الگوی همسرگزینی جوانان تهرانی و برنامه های ماهواره ای نوعی همنوایی وجود دارد. همچنین تفاوت اندکی در نقش ماهواره ها برانگاره های زنان و مردان جوان از ازدواج دیده می شود.

بازنمایی طبقه متوسط جدید در سینمای دهه 80 پس از انقلاب
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1391
  فاطمه اکبری   محمود شهابی

بازنمایی طبقه متوسط در سینمای دهه 80 پس از انقلاب در این تحقیق؛ بازنمایی از منظر گفتمان دوران گذار به تصویر در آمده است

بررسی نگرش مادران و دختران در مورد ارتباط با جنس مخالف و عوامل فرهنگی و اجتماعی موثر در آن در شهر تهران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1386
  عصمت یاری   طلعت اللهیاری

چکیده ندارد.

«زنان و طلاق» در ایران: شیوه های مواجهه زنان با آثار و پیامدهای طلاق در شهر تهران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1385
  شهلا شرکت   محمود شهابی

چکیده ندارد.

خرده فرهنگ تبدل خواهان جنسیتی در ایران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1386
  فرزانه یعقوب   محمود شهابی

چکیده ندارد.

بررسی عوامل موثر در میزان مدرسه گریزی در میان پسران دبیرستانی شهر تهران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1387
  پریسا قدرتی   محمود شهابی

چکیده ندارد.

بررسی تحول دینداری و شناخت زنان در ایران معاصر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1387
  سمانه خادمی   محمود شهابی

این پژوهش تلاش دارد تا با بهره گیری از تئوری «ساخت اجتماعی واقعیت» پیتر برگر و توماس لاکمن و «تئوری دیدگاه زنانه»، مبانی اولیه مطالعه ای پیرامون تحولات دینداری زنان جوان و رابطه آن با تحولات شناختی دین در جامعه ایران را در دو بعد «عینی » و « ذهنی» فراهم کند. بر اساس تئوری ساخت اجتماعی واقعیت، «شناخت فراورده ای اجتماعی است و خود می تواند عامل کنش و تغییر اجتماعی شود». از این رو دین به مثابه یک نظام شناختی در دو بعد عینی و ذهنی تکوین و موجودیت می یابد و ابعاد مختلف زندگی فرد را توضیح و توجیه می کند. از سوی دیگر «جنسیت» به عنوان یک وضعیت اجتماعی می تواند شناخت خاص خود را تولید نماید. «شناخت جنسیتی» و رابطه آن با استحاله دینداری در دو سطح خرد و کلان مورد توجه این پژوهش است. از این رو فمینیسم اسلامی به عنوان جایی که دو بعد شناختی« دینی» و « زنانه» با یک دیگر تلفیق می شوند، معرفی می گردد. همچنین با استفاده از دو روش اسنادی و نظریه میدانی، وضعیت عینی و شناختیِ «دین» و « زنان »، در سطح خرد و کلان بررسی می گردد. بدین معنا که در سطح کلان با انجام مطالعه تاریخی تلاش می شود تا گفتمان های غالب در هر دوره تاریخ ایران معرفی شود، چگونگی شرایط پیدایش سه رویکرد دینی سنتی- فقاهتی، نوگرای ایدئولوژیک و نوگرایی پسا ایدئولوژیک (پس از انقلاب) و نیز وضعیت عینی زنان در سطح اجتماعی و فرهنگی و طبقاتی و فعالیت جنبشی آنان(جایی که گمان می رود شناخت زنانه در قالب مطالبات و نحوه عمل عینیت می یابد) ترسیم گردد. به علاوه، نسبت هریک از گفتمان های مطرح شده و سه رویکرد دینی فوق الذکر، با زنان روشن می شود که چگونه شناخت زنانه در پیش فرض ها و ذهنیت آن ها تبلور یافته است و یا به عبارتی چقدر زنانه به مسئله زن پرداخته اند. سپس در سطح خرد انجام 23 مصاحبه از دخترانی که دارای استحاله دینداری( در جهت رقیق تر شدن یا بی دینی بوده اند)، سه سنخ الف) بی خدا - بی دین، ب) معتقد به خدا - بی دین و ج) معتقد به خدا - دیندار را در میان آنان نشان می دهد. هم چنین به منظور فهمیدن اهمیت نقش جنسیت و درک از زنانگی در امر استحاله دینداری، ابتدا چگونگی دینداری پیشین، چگونگی تجربه استحاله دینداری و نیز مشخصه دینداری یا بی دینی کنونی ترسیم می گردد. سپس مفاهیم مربوط به جنسیت (درک از زنانگی، تصویر زنانگی موجود در دین از نظر فرد، حجاب و تجربه مرد) که می توانند به درک زنانه فرد بیانجامد، در دو نظام دینداری پیشین و کنونی ارزیابی می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد تجربه استحاله دینداری، تجربه ای دردناک توام با اضطراب، سرکوب و نوسانات معنوی است و در طول این تجربه درک فرد از خود و زنانگی خویش متفاوت می شود. کانال های شناختی زندگی فرد در مسیر این تجربه متعدد می گردد. دوره “بحران ایمان» در تجارب اغلب افراد دیده می شود که بیانگر اوج درگیری عاطفی فرد با دینداری خود است.

آرمانهای زوجیت و همسرگزینی در شهر تهران (پژوهشی درباره میزان توافق دختران دبیرستانی و مادران آنها در طرز تلقی های زناشویی)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران - دانشکده علوم 1370
  محمود شهابی   باقر ساروخانی

خلاصه نتایج بدست آمده در مورد همسان همسری -1 مفهوم همسان همسری سنی بعنوان یک قاعده در جامعه ایرانی مصداق ندارد قاعده در این مورد برابری و همسانی نیست بلکه وجود فاصله سنی به نفع مرد است . -2 میل به همسان گزینی طبقاتی (منزلتی در مادران تهرانی شدیدتر است تا در دختران آنها. در حالیکه میل به همسان همسری تحصیلی در دختران قوی تر است تا در مادران آنها، مادران بیشتر به برتری تحصیلی شوهر -3 میل به همسان گزینی منزلتی بیشتر در دختران و مادران متعلق به خانواده های طبقات بالا و بسیار بالا و میل به همسان همسری تحصیلی بیشتر در خانواده های متعلق به طبقات متوسط و پایین وجود دارد. -4 توافق نظر دختران و مادران در خصوص همسان گزینی منزلتی بیشتر از میزان توافق نظر آنها در مورد همسان همسری تحصیلی و عاملیت همسر گزینی است . -5 میل به درون همسری مذهبی در دختران متعلق به طبقات متوسط و پایین شدیدتر است تا در دختران متعلق به طبقات بالا، اما این میل در مادران متعلق به طبقات اجتماعی مختلف ، یکسان است بعلاوه اهمیتی که مادران برای درون همسری مذهبی قائل می باشند بیش از میزان اهمیتی است که دختران آنها درنظر گرفته اند. همچنین بیشترین تضاد بین نسلی در این مورد، در میان خانواده های متعلق به طبقات اجتماعی بالا وجود دارد و کمترین آن در خانواده های متعلق به طبقات پایین. -6 میل به همسانی در دیدگاههای سیاسی بین زن و شوهر در دختران و مادران متعلق به گروههای اجتماعی مختلف ، یکسان است ، اما میزان اهمیت آن در نظر مادران بیشتر است تا در نظر دختران آنها. -7 همشهری بودن نیز بعنوان یکی از ابعاد همسان همسری بیشتر مورد توجه دختران متعلق به طبقات متوسط به بالاست ، دختران متعلق به طبقات پایین تر چندان اهمیتی برای این همسانی قائل نمی باشند اما طرز تلقی مادران تهرانی در این زمینه مستقل از موقعیت اقتصادی - اجتماعی آنهاست و همه آنها به یک اندازه برای ملاک فوق الذکر در همسرگزینی اهمیت قائل شده اند. -8 بطور کلی مادران اهمیت بیشتری برای همشهری بودن زن و شوهر بعنوان یک ملاک در همسرگزینی قائل شده اند دراین زمینه بیشترین میزان اختلاف نظر در میان دختران و مادران متعلق به طبقات بالا و کمترین آن در میان دختران و مادران طبقات پائین و متوسط وجود دارد. -9 میل به ازدواج با مردی بدون تجربه زناشویی قبلی دارای اهمیت یکسانی در میان دختران و مادران متعلق به گروههای اجتماعی مختلف است اما بطور کلی اهمیت این موضوع بعنوان یک ملاک در همسر گزینی در نظر مادران بیشتر است تا در نظر دختران .