نام پژوهشگر: امیر عباس علی زمانی

بررسی علم و دین از دیدگاه شهید مطهری و علامه طباطبایی و مهندس بازرگان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه جامعه المصطفی العالمیه - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1385
  محمد کاظم صابری   امیر عباس علی زمانی

این رساله در موضوع بررسی رابطه علم و دین از دیدگاه علامه طباطبائی، مهندس بازرگان و شهید مطهری در مقدمه و پنج فصل تدوین و نگارش شده است. پرسش اصلی این تحقیق این است که آیا علم و دین از نگاه این اندیشمندان با هم سازگار و هماهنگ است یا خیر؟ منظور از دین در این پژوهش دین اسلام است که از جانب خداوند توسط پیامبر گرامی اسلام برای بشریت نازل گردیده است. مقصود از علم که در این تحقیق از نسبت آن با دین صحبت می شود علوم تجربی طبیعی است . در این رساله روشن خواهد شد که دانشمندان مزبور در اصل این فرضیه که علم و دین با هم سازگارند و نیز اینکه علم و دین مکمل یکدیگرند، اتفاق و اجماع نظر دارند. موضوع علم و دین, و تبیین کیفیت رابطه دستآورده ای علوم تجربی با آموزههای دینی از مباحث مهم فلسفه دین است. پژوهش حاضر با روش توصیفی و کتابخانهای به بررسی این مسأله از نگاه سه اندیشمند مسلمان پرداخته است. علامه طباطبایی, شهید مطهری و مهندس بازرگان درباره رابطه و نسبت علم و دین, اتفاق دارند که میان این دو, تعارض بنیادین وجود ندارد و اگر ناسازگاری مشاهده شود ظاهری است. دعوت آیات قرآن به تدبر, تفکر و تعقل هم دلیلی بر سازگاری علم و دین است. این سه اندیشمند, علم و دین را مکمل یکدیگر میدانند, اما چگونگی مکمل بودن, علل تعارض علم و دین, و راههای حل این تعارض, از موارد اختلاف آنهاست. علامه طباطبایی دستاوردها و نتایج علمی را به دو دسته قطعی و غیرقطعی تقسیم کرده است. او تأویل و تفسیر آیات را بر اساس یافتههای قطعی علم, جایز میداند و از این طریق میان علم و دین, هماهنگی ایجاد میکند. یافتههای غیرقطعی هم که نمیتواند با آموزههای دینی ناسازگار باشد. بازرگان برای این منظور راه دیگری را در پیش گرفته است؛ او تلاش کرد تا آموزههای دینی را بهگونهای تفسیر کند که با دستاوردهای علمی, هماهنگ باشد, مثلاَ داستان خلقت آدم را متناسب با نظریه تکامل, تفسیر نمود. از سوی دیگر, سعی کرد تا برای احکام دینی هم توجیهی علمی بیابد. اما شهید مطهری برای ایجاد هماهنگی میان علم و دین, ابتدا به سراغ بررسی ریشههای ناسازگاری میرود و ثابت میکند که ریشه این ناسازگاری در اعتقادات دینی, مذهبی و فرهنگی غرب نهفته است. در نهایت, شهید مطهری برای رفع تعارض برخی نظریهها مانند تکامل انواع با آیات قرآن, مسأله نمادین بودن آیات قرآن را مطرح میکند؛ مثلا او معتقد است که هرچند آدم مورد نظر قرآن, وجود عینی داشته است اما قرآن, داستان آدم را از نظر سکونت در بهشت, اغوای شیطان و خروج از بهشت به صورت سمبلیک مطرح کرده است.

نقد و بررسی تطبیقی الهیات سلبی از دیدگاه ابن میمون قرطبی و قاضی سعید قمی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه جامعه المصطفی العالمیه - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1385
  علی شاه فایق   امیر عباس علی زمانی

موضوع این رساله، «نقد و بررسی تطبیقی الهیات سلبی از دیدگاه ابن میمون و قاضی سعید» است که در چهار فصل به قرار ذیل تنظیم شده است. فصل اول، که تحت عنوان کلیات مطرح شده است، دربرگیرنده طرح مسأله، سوال های تحقیق، فرضیه تحقیق، سابقه انجام تحقیق، ضرورت تحقیق، روش تحقیق، هدف تحقیق، بررسی لغوی و اصطلاحی معنای الهیات سلبی، نگاهی به دو رویکرد سلبی و ایجابی در حوزه الهیات، مباحث مقدماتی نظیر اشتراک لفظی و معنوی، اصالت ماهیت و وجود، تشکیک و تباین وجود و تقسیمات صفات الهی است. در فصل دوم که با عنوان «الهیات سلبی ابن میمون» شناسانده شده است، به مباحث ذیل پرداخته شده است. زندگی، اساتید، شاگردان و تألیفات ابن میمون، مبانی فکری- کلامی او مانند: شناخت، حدوث و قدم عالم، وجود خداوند، صفات خداوند، نبوت، و نگاه او به تألیف و تفسیر کتاب مقدس و مبانی الهیات سلبی ابن میمون مثل: تباین، اشتراک لفظی، نقص ابزارهای شناخت انسانی، عدم امکان اکتناه ذات اله و جدایی صفت از موصوف و دلایل ابن میمون بر الهیات سلبی نیز در این فصل مورد توجه قرار گرفته است. فصل سوم با عنوان الهیات سلبی قاضی سعید قمی، همان ترتیب فصل دوم را دارد یعنی مشتمل است بر زندگی، اساتید، شاگردان وتألیفات قاضی و مبانی فکری- کلامی او از قبیل اصالت ماهیت، انکار حرکت جوهری، حدوث و قدم عالم، وجود و صفات خداوند، نگاه او به انسان و تبیین الهیات سلبی او و ذکر مبانی این ادعایش نظیر تباین، اشتراک لفظی، و غیر قابل درک بودن خداوند و دلایل ادعای سلبی قاضی سعید مانند تلازم توصیف و تشبیه و دلایل نقلی او بر این ادعا. در فصل چهارم که فصل پایانی این رساله است، تطبیقی بین دو نگاه سلبی ابن میمون و قاضی انجام می شود و نیز نگاه سلبی در مقایسه با نگاه ایجابی به الهیات مورد توجه قرار می گیرد. در پایان فصل این نتیجه به دست می آید که نگاه سلبی دارای اشکالات عدیده و نقایص بسیار است که پذیرش این نگاه را با اشکال مواجه می کند؛ اما در جانب مقابل، نگاه ایجابی هیچ یک از آن اشکالات را ندارد و اگر هم اشکالی متوجه آن است به دلیل برخی تبیین های ناصحیح است که از الهیات ایجابی صورت پذیرفته است. پس بهترین رویکرد در الهیات و مناسب ترین نگاه به آن، رویکرد ایجابی و نگاه اثباتی است.