نام پژوهشگر: مهناز مصطفایی علایی

"بررسی تاثیر استفاده از تعاریف فرهنگ لغت بر یادگیری، یادسپاری و کاربرد لغات انگلیسی توسط زبان آموزان"
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1388
  ولی اله میرزایی   مهناز مصطفایی علایی

در این مطالعه محقق می کوشد تاثیر استفاده از تعاریف فرهنگ لغت بر یادگیری، یادسپاری وبکارگیری لغات انگلیسی را توسط زبان آموزان مورد بررسی قرار دهد. در این راستا سه فرضیه صفر پیشنهاد گردید که جهت رد یا پذیرش این فرضیه ها، از روش تحقیق و مطالعه نیمه تجربی استفاده گردید. افراد مورد مطالعه، تعداد 80 دانشجوی دانشگاه زابل بودند که واحد زبان عمومی انتخاب نموده بودند. فراگیران به دو گروه کنترل و آزمایشی تقسیم شدند. سپس، با استفاده از پیش آزمون، سطح کلی زبان آموزان دو گروه در منحنی طبیعی قرار گرفت تا با بهره گیری از طرز قرار گرفتن نمره ها در منحنی و نیز انحراف معیار بدست آمده،تجانس و هماهنگی بین شرکت کنندکان، از لحاظ سطح کلی زبان آموزان ایجاد شود. پس از کسب اطمینان از هماهنگی دو گروه، دانشجویان دو گروه کنترل و آزمایشی، آموزشهای لازم در زمینه نحوه خواندن متون را دریافت نمودند. منبع مورد نظر جهت تدریس، کتاب مشترکی بود که از متون اصلی برخوردار بود و هر دو گروه موظف بودند تمرینات درک مطلب و اصطلاحات مورد مطالعه در کتاب مذکور را انجام دهند. با این تفاوت که دانشجویان گروه آزمایشی موظف بودند تعاریف موجود در فرهنگ لغت(لانگمن یا آکسفورد مقدماتی ) را بخاطر بسپارند و از طریق استفاده از تعاریف فرهنگ لغت، لغات و اصطلاحات موجود را مطالعه کنند. سپس برای بررسی و مطالعه فرضیه های صفر پیشنهادی، پس آزمونهای تشخیص، تولید و یادسپاری لغات از دانشجویان دو گروه بعمل آمد. جهت مقایسه میانگین های دو گروه کنترل و آزمایشی، با استفاده از برنامه موسوم بهspss ، از آزمون مستقل t استفاده شد تا تأثیرات احتمالی روش پیشنهادی در این مطالعه با مقایسه نمرات زبان آموزان مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد..نتایج یافته های تحقیق، با کنترل کردن متغیرهای مورد نظر، حاکی از عملکرد بهتر گروه آزمایشی میباشد. با توجه به اینکه فرضیه های صفر پیشنهادی در این مطالعه (عدم تاثیر استفاده از فرهنگ لغت بر یادگیری، یادسپاری و بکارگیری لغات) پذیرفته نشده است، بنابراین میتوان گفت استفاده از تعاریف فرهنگ لغت بعنوان یکی از عوامل موثر در پیشبرد روند بکارگیری، یادگیری و یادسپاری لغات مورد توجه قرار میگیرد.

بررسی مقایسه ای تاثیر تسلط زبان و جنسیت بر راهکارهای یادگیری واژگان توسط دانشجویان ایرانی سال اول و آخر رشته زبان انگلیسی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1392
  نازنین کریم آذر   محمد خطیب

هرچند که مفهوم خاص یادگیری تکنیک ها و راهبردهای یادگیری زبان دوم موضوعی جدید بنظر برسد ، اما بیش از بیست سال است که وارد متون پژوهشی شده است.( ا-ملیی و چموت، 1995) طرح این موضوع که زبان آموز خوب کسی است مانند ما یا متفاوت از ما شاید برای نخستین بار توسط روبین (1975) و استرن (1975) معرفی شد. به اعتقاد ا-ملیی و چموت (1990) راهبردهای یادگیری افکار یا رفتارهایی است که زبان آموزان از آنها برای درک، یادگیری و یا حفظ اطلاعات جدید استفاده می کنند. کوهن و اپک (1981) دریافتند که اغلب زبان آموزان واژگان جدید را حفظ کرده وبه خاطرمی سپارند. به علاوه مک کارتی و اشمیت (1997) زبان آموزان را به گروههای مختلف تقسیم کردند و متوجه شدند که اکثر زبان آموزان برای یادگیری واژگان از دفترچه لغات استفاده کرده و واژگان جدید را بیشتر در حاشیه صفحات یادداشت برداری می کنند. همچنین رابردهایی همچون تکرار کردن زبانی یا نوشتاری رایج ترین و ایجاد رابطه مشترک میان کلمات از میان راهبردهای دیگر کمتر از همه استفاده می شود. (ا-ملیی و چموت (1990) چموت و روبین (1994) معتقدند که برای یادگیری و آموزش موثر باید متغیرهایی مانند سطح مهارت، نوع تکلیف، متن، دانش زبان پس زمینه, زمینه های یادگیری زبان مقصد و ویژگی ها و خصوصیات زبان آموز هم گذار در نظر گرفته شود. در یادگیری مردان و زنان متفاوت از یکدیگرند. مردان تمایل دارند بیشتر از طرق بصری ، بساوایی و حرکتی یاد بگیرند و حتی در محیط های غیر رسمی راحت تر از زنان می آموزند. مردان کمتر از زنان تحت تاثیر همکلاسی های خود هستند . مردان در آموزش گروهی تمایل کمتری به یاد گیری از طریق شنیداری دارند. زنان، بیش از مردان، تمایل به شنوایی دارند، اقتدار گرا بوده ، و حتی قادر هستند منفعلانه بدون حضور در هیچ گفتگویی کلاس های درس را ادامه دهند، در حالیکه مردان این ویژگی ها را ندارند. (دان و گریگ، 1995) ? یادگیری واژگان زبان دوم فقط در گرو نتیجه آموزش ارادی و آگاهانه اتفاق نمی افتد، بلکه بسیاری از واژه ها پس از خواندن و گوش دادن به فعالیت ها وتکالیف آموزشی در نتیجه "آموزش اتفاقی" درک و آموخته می شود، ،حتی اگر هدف خواننده صرفا درک مطلب بوده باشد. (هزنبرگ و هالیستون، 1996) ? سازمان دهی دانش پس زمینه در حافظه بلند مدت و استفاده از آن در درک مطلب است تحت عنوان "نظریه طرحواره/ اسکیما" شناخته می شود. (آیزنک و کین، 1995) ? "دانش فراشناختی" شامل فرایندهای ذهنی است که در انواع مختلف یادگیری نقش داشته و بر انتخاب راهکارهای یادگیری زبان آموزان تاثیرمی گذارد. (ریچارد و پلت، 1992) ? "راهکارهای یادگیری" به رفتار و واکنش زبان آموزان در حین یادگیری که به میزان قابل توجهی پردازش شناختی و عاطفی را تحت تاثیر قرار می دهد اطلاق می شود. (تاکالا، 1998) همان طور که در بخش های پیشین ذکر شد، مطالعات گذشته بیشتر به تاثیر تسلط زبانی ،جنسیت بر راهکارهای یادگیری یک زبان پرداخته اند. حال آنکه تحقیق پیش رو بررسی اثر تسلط زبانی،جنسیت و رشته تحصیلی دانشگاهی را برراهکارهای یادگیری واژگان در زبان دوم را در محیط غیر بومی بررسی می نماید. از این مطالعه چنین نتیجه گیری می شود که: ? با در نظر گرفتن معدل شرکت کنندگان در تحقیق (gpa)، مطالعه حاضر نشان داد که تفاوت معنادار در میان دستاوردهای low & high achiever در استفاده از راهکارهای یادگیری واژگان وجود ندارد. به این معنا که هر دو گروه از راهکارهای یادگیری واژگان کاملا به طور مشابه استفاده کرده اند ، اگر چه high achiever ها راهکارهای های فراشناختی و شناختی را کمی بیش از low achiever ها استفاده کردند. ? با در نظر گرفتن جنسیت به عنوان یکی از متغیرها، پژوهشگر متوجه شد که تمام راهکارهای یادگیری واژگان کاملا به یک اندازه توسط هر دو جنسیت آقا و خانم استفاده شد. ? اگر چه زنان به عنوان عضوی موثر تر از مردان در کاربرد راهکارهای اجتماعی شناخته می شوند، اما یافته های این تحقیق نشانگر خلاف این باور است که خود ریشه در در مسائل فرهنگی دارد. ? دانشجویان رشته زبان انگلیسی عموما تمایل به استفاده از راهکارهای اجتماعی و ا یجاد ارتباط با دیگر زبان آموزان و افراد انگلیسی زبان را دارند، حال آنکه این یافته های پژوهش حاضر در تضاد است. ? اگر چه راهکارهای یادگیری واژگان ممکن است کاملا به میزان مشابه میان افراد مورد استفاده قرار بگیرد، اما توجه به تفاوت های جزئی در استفاده از راهکارهای یادگیری واژگان با در نظر گرفتن مهارت زبان آموزان زبان، جنسیت و رشته تحصیلی از اهمیت زیادی برخوردار می باشد. لذا پیشنهاد محقق مبنی بر آن است که مطالعات بیشتری می تواند در مورد راهکارهای یادگیری واژگان از جمله نوع زبان استفاده شده در موقعیت ها، نوع شخصیت مخاطب و میزان آشنایی زبان آموزان با موضوع بحث سطوح علمی بالاتر دانشگاهی در شرایط مختلف صورت گیرد.

تأثیر روشهای آموزشی متفاوت بر روی درک و استفاده مهارتهای ادب توسط دانشجویان زبان انگلیسی در ایران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده زبانهای خارجی 1392
  محمود صفری   محمد خطیب

برای مکالمه موثر، زبان آموزان باید تسلط خوبی بر ساختارهای زبانی مناسب برای موقعیتهای متفاوت داشته باشند یعنی ادب زبانی داشته باشند. ولی در تحقیقات کاربردشناسی زبان بینابینی، ادب زبانی تنها یک امر جانبی انگاشته شده و تحقیق کمی بر روی استفاده و یادگیری مهارتهای ادب وجود داشته است. تحقیق حاضر مرتبط با ادب می باشد و سعی دارد تأثیر آموزش، شیوه های متفاوت تدریس و سطح دانش زبان عمومی را بر روی فراگیری مهارتهای ادب بررسی نماید. شرکت کنندگان 22 بومی زبان انگلیسی و 165 دانشجوی زبان انگلیسی (چهار گروه دانشجوی سال اولی و چهار گروه دانشجوی سال سومی) می باشد. هر گروه بطور تصادفی به یکی از گروه های آزمایشی (مطالب تقویت شده، تدریس آشکار، ایفای نقش) و گروه کنترل (نمایش صرف) تقسیم شدند. در ابتدا، شرکت کنندگان در یک آزمون تافل و یک آزمون تکمیل کلام شرکت کردند تا همسانی گروه ها در هر دو سطح دانش زبانی و برتری گروه های سال سومی بر گروه های سال اولی در زبان عمومی و دانش کاربردی زبان بررسی شود. سپس آنها آموزش هفت هفته ای که برای گروه ها متفاوت بود را دریافت کردند. مهارتهای ادب از طریق نمایش صرف، تدریس آشکار، مطالب تقویت شده یا ایفای نقش ارائه شدند. سرانجام شرکت کنندگان در پس آزمون شرکت کردند. تحلیل داده ها نشان داد که آموزش مهارتهای ادب بطور معناداری موثرتر از نمایش صرف این مهارتها می باشد؛ تنها آموزش آشکار و ایفای نقش تأثیر معناداری بر روی فراگیری مهارتهای ادب دارد؛ آموزش آشکار موثرترین شیوه آموزش می باشد و ایفای نقش و مطالب تقویت شده رتبه های دوم و سوم را دارند؛ استفاده دانشجویان ایرانی از مهارتهای ادب بطور کمی و کیفی متفاوت از استفاده بومی زبانان انگلیسی است و در حالیکه سطح دانش زبان عمومی دانش مهارتهای ادب را تحت تأثیر قرار می دهد ، ولی تأثیری بر روی فراگیری مهارتهای ادب ندارد. این تحقیق دلالت بر این دارد که آموزش مهارتهای ادب می تواند از سطح متوسط زبان عمومی شروع شود و تدریس آشکار و فعالیتهای ایفای نقش برای زبان آموزان بسیار مفید خواهند بود.

نوع انگیز? فراگیری زبان، سرمایه گذاری در فراگیری زبان، و هویت ملی در میان زبان آموزان ایرانی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1393
  محمدرضا قمری   مهناز مصطفایی علایی

این تحقیق با هدف بررسی درک رابطه بین سرمایه گذاری در فراگیری زبان انگلیسی و حس هویت ملی در میان دانشجویان ایرانی انجام شده است. در سراسر جهان، فراگیری زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی به ابزار اصلی روند بزرگ اجتماعی موسوم به جهانی شدن مبدل شده است. یافته ها به دست اندرکاران آموزش کمک می کند در باره نظریات مغایر و متفاوت نسبت به تاثیر جهانی شدن بر حس هویت ملی دیدگاه های روشنی داشته باشند. این تحقیق همچنین به بررسی رابطه بین انواع انگیزه فراگیری زبان انگلیسی به طور کلی و ایجاد حس هویت ملی در میان دانشجویان پرداخته است. ضمنا، تلاش صورت گرفته شده که معین شود آیا رابطه ای بین یکایک نوع انگیزه فراگیری زبان و حس هویت ملی وجود دارد یا نه. همچنین، تلاش شده است تا رابطه بین رشته تحصیلی دانشجویان و حس هویت ملی از یک سو، و رشته تحصیلی آنان با سرمایه گذاری در فراگیری زبان انگلیسی از طرف دیگر، بررسی شود. علاوه بر این، محقق سعی کرده است به بررسی نقش سه متغیر مردم شناسی، جنسیت، سن و طبقه اجتماعی بر هویت ملی بپردازد. در پایان، از طریق مصاحبه سعی شده است که بررسی شود آیا شرکت کنندگان از اعمال برخی تغییرات فرهنگی در تدوین کتب زبان انگلیسی استقبال می کنند یا نه. جامعه آماری شامل 350 دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی است. ابتدا پرسشنامه ای شامل 30 گزینه مربوط به هویت ملی در قالب آزمون میزان پنج گانه لیکرت ساخته شد. سپس، پرسشنامه ای دیگر مشتمل بر 42 گزینه در بار? نوع انگیزه زبان در همان قالب، و متعاقب آن ها مصاحبه هایی ابزار این تحقیق را تشکیل داد. برای مقایسه حس هویت ملی دانشجویان در پرسشنامه هویت ملی، تحلیل های همبستگی، آزمون های تی مستقل و تحلیل واریانس انجام شد. نتایج نشان داد که تفاوت معنی داری در میزان حس هویت ملی بین گروه های سرمایه گذار در فراگیری زبان انگلیسی و غیر سرمایه گذار وجود ندارد. اما، تفاوت هایی در درون گروه سرمایه گذار میان فراگیران مبتدی و سطح متوسطه مشاهده شد. مشخص شد که رابطه ای بین رشته های تحصیلی دانشجویان با حس هویت ملی بجز رشته مشاوره وجود ندارد اما رابطه ای بین رشته تحصیلی دانشجویان و سرمایه گذاری در فراگیری زبان انگلیسی وجود داشت. دانشجویان رشته حقوق بیشترین حد سرمایه گذاری را در فراگیری زبان انگلیسی داشتند، در حالیکه دانشجویان رشته علوم سیاسی کمترین حد را داشتند. به علاوه، با اعمال آزمون تی مستقل و تحلیل واریانس یک سویه، هم جنسیت و هم سن تفاوت های عمده ای را در میان حس شرکت کنندگان در پرسشنامه هویت ملی نشان دادند. دانشجویان دختر از همتایان پسر خود حس قویتری در هویت ملی داشتند. زبان آموزان بزرگسال تمایل کمتری در حس هویت ملی نشان دادند. نتایج این بررسی، نقش جنسیت و سن و سایر عوامل زمینه ای را برجسته کرد. این عوامل می توانند تاثیر جهانی شدن را بر هویت ملی چه به طور مثبت و چه منفی زیاد کنند.