نام پژوهشگر: محمد رضا نصر اصفهانی

برسی و تحلیل وزن،قافیه و ردیف در شعر خاقانی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1388
  حسین سلیمانی   محمد رضا نصر اصفهانی

در سیری که زبان و ادب فارسی داشته است، در زمینهی وزن، قافیه و ردیف آثار فراوانی با عنوان آثار عروضی به ظهور رسیده است . اگر چه آثاری چون المعجم شمس قیس رازی و معیار الاشعار خواجه نصیرالدین طوسی و دیگر آثار عروضی به عنوان آغازگران این علوم دارای ارزش و اعتبار فراوانی هستند و مبا حثی را در درون علم عروض و قافیه مطرح ساخته اند و به دسته بندی و تبویب این مباحث پرداخته اند . اما هیچ کدام از این کتاب ها در میان این مباحث و فصل بندی ها به رابطه ی بین وزن، قافیه و ردیف با شعر نپرداخته اند به بیان دیگر هرگز در این آثار ، اثری از مباحث علم موسیقی شعر دیده نمی شود . علاوه بر این در تبویب و فصل بندی ها و مباحثی که بدان پرداخته اند، نیز همواره ردپای تقلید و گرته برداری به وضوح دیده می شود به گونه ای که اندک ابتکاری در نحوه ی پرداختن بدان مباحث در این آثار دیده نمی شود. بر همین اساس پرداختن به وز ن، قافیه و ردیف در شعر، و به صورت خاص تر در شعر شاعری چون خاقانی و کشف رسالت در این سه عنصر در شعر او ضرورتی است که جای هیچ گونه تردیدی در آن نمی تواند باشد. از میان کتاب هایی که در دوره ی متأخر با این دید سراغ موسیقی شعر رفته اند، می توان به موسیقی شعر ش فیعی کدکنی و نیز صور خیال وی اشارت کرد که البته خاص یک شاعر نیست و نیز کتاب شکوه سرودن، اثر نقیب نقوی که بر پایه ی قافیهی و ردیف است را ، می توان نام برد . که در رساله ی حاضر درمیان بررسی وزن ، قافیه و ردیف شعر خاقانی از آن - ها بهره خواهیم برد

بررسی جنبه های رئالیستی و ناتورالیستی رمان کلیدر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  عبدالباسط بر   محمد رضا نصر اصفهانی

محمود دولت آبادی، از نویسندگان صاحب سبک داستان نویسی ایران است که مکانی انکارناپذیر در داستان نویسی معاصر دارد و بی شک بزرگترین نویسنده در حوز? ادبیات اقلیمی است؛ این امر مطالعه و بررسی جدی آثار او را ناگزیر می می سازد. همزمان با پیدایش اولین آثار ادبی، مطالعه و بررسی آن مورد توجه مخاطبان و منتقدان بوده است. این مطالعات از راههای گوناگون صورت گرفته است؛ یکی از روش های مورد مطالعه در ادبیات، بررسی آن از دیدگاه مکتب های رایج ادبی است. مکتب های ادبی از راه ترجمه کتاب های مربوط در دوره مشروطه و نیز از طریق تحصیلکرده های خارج از کشور، وارد ایران شد. از آ نجا که دولت آبادی نویسنده ای واقع گراست، بیشتر تحت تأثیر رئالیسم و ناتورالیسم - که هر دو به واقعیت های موجود می پردازند و از تخیلات ذهنی رمانتیک ها می گریزند- قرار می گیرد. رئالیسم از مکتب های فکری، هنری و ادبی اروپاست که قصد دارد، پرده از روابط پدیده ها بردارد و هر پدیده ای را با در نظر گرفتن روابط علی و معلولی آن تبیین کند. ناتورالیسم نیز بعد از مکتب رئالیسم شکل گرفت. این دو مکتب دارای عناصر مشترک هستند؛ در واقع رئالیسم مقدمه و زمینه پیدایش ناتورالیسم است. رئالیسم پلیدی و زشتی را از وجود انسان نمی داند بلکه آن را برخاسته از شرایط اجتماعی می داند؛ ولی ناتورالیسم فساد انسان و جامعه را موضوعی زیستی و رویدادی جبری می داند. با وجود این اکثر منتقدان ناتورالیسم و رئالیسم را مصادیقی از یک مفهوم انگاشته اند. در این رساله سعی شده است بزرگترین اثر دولت آبادی (کلیدر)، از این دو دیدگاه، در حد توان شرح و بررسی شود؛ تا از این منظر بهتر بتوان به جهانبینی و دنیای اندیشه این نویسنده توانمند نظر افکند. این رساله در یک مقدمه، چهار فصل و یک نتیجه گیری تدوین شده است. مقدمه شامل شرح احوال و سالشمار زندگی دولت آبادی می شود. در فصل اول، طرح تحقیق تبیین و تشریح شده است. فصل دوم با عنوان ادبیات داستانی، به تعریف ادبیات داستانی، داستان، داستان کوتاه، رمان، رمان ناحیه ای و اقلیمی و نیز به خلاصه ای از رمان کلیدر می پردازد. فصل سوم به رئالیسم و جنبه های آن در کلیدر و فصل چهارم به ناتورالیسم و ویژگی های آن در این رمان، اختصاص یافته است. در قسمت پایان نتیجه گیری آمده است، دولت آبادی در کلیدر با وجود متأثر بودن از مکتب های ادبی رئالیسم و ناتورالیسم، بیشتر تحت تأثیر مکتب رئالیسم بوده است که در بعضی جاها لحن او ناتورالیستی می شود .

مقدمه و تصحیح نسخه جامع الحکایات یا چهل و شش حکایت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  آرمان ماناسریان   محمد رضا نصر اصفهانی

کتاب جامع الحکایات یا چهل و شش حکایت مجموعه بزرگ و نفیسی است از قصه های عامیانه مشهور و غیر مشهوری که آغاز و انجام آن افتاده است. این نسخه به شماره 4267 از جمله نسخ خطی منحصر به فرد فارسی می باشد که احتمالاَ از نسخ خطی اوایل قرن 11 هجری به شمار می آید و در بخش نسخ خطی کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است. این کتاب، مجموعه ای است از چهل و شش حکایت بازمانده از عهد صفوی که با موضوعات مختلف عشقی، حماسی و تعلیمی و در زمینه های گوناگون حیات فردی و جمعی گردآوری، بازنویسی و یا کتابت و رونویسی شده است. قصه های کتاب جامع الحکایات ژانر های گوناگون و محتوایی غنی دارند. در میان قصه های این کتاب بخش اصلی مربوط به قصه های عاشقانه و اجتماعی است. قسمت اصلی قصه های عاشقانه این کتاب همانند رمانس های قرون وسطایی است که در آن ها فارغ از موضوع عشق و احساسات عاشقانه، صحنه های پهلوانی قهرمان اصلی یا قهرمانان دیگر داستان هم طرح می شوند. بخش دیگری از حکایات کتاب، قصه های تعلیمی هستند. قصه های پریان و جادوان گروه دیگری از قصه های کتاب را بر می سازند. این حکایات دارای موتیف های اسطوره ای و حماسیند. در این مجموعه یک حکایت از نوع تمثیلی و یک حکایت از نوع سرگرمی نیز ذکر شده است. در این رساله جدا از بررسی محتوایی حکایات، محتوا و صورت دو حکایت منتخب از مجموعه جامع الحکایات (قصه سلیم جوهری و سرگذشت او و قصه حبیب عطار ساحر و طلسمات او) و عناصر سازنده ساختاری آنها بررسی شده اند. در این بررسی برای توضیح چگونگی ربط سازمانی دو حوزه محتوا و صورت و به عبارت دیگر، چگونگی به وجود آمدن این حکایات، به صورت ویژه به بررسی "نظام تصاویر" پرداخته ایم؛ نظامی که رابطه ای دو سویی با محتوا و صورت دارد. در اینجا به دیدگاه های نقد ادبی منتقدانی مانند "ویساریون بلینسکی" تکیه شده است. نشان داده ایم که نیروی جلو برنده طرحهای این حکایات آن تضادی (نبرد خیر و شر) است که راویان در اساس حکایات خود قرار داده اند. راویان برای نشان دادن این تضاد، قهرمانانی مثبت و منفی خلق کرده اند. در کتاب جامع الحکایات قصه هایی وجود دارد که ریشه آنها در ادبیات ملل بیگانه، از جمله ادبیات ارمنی، ایرلندی و لیتوانی دیده می شود که به اجمال درباره این شباهتها سخن خواهیم گفت. درباره گردآورنده و راویان حکایات جامع الحکایات هیچ اطلاعی در دست نیست. آغاز و انجام نسخه مورد استفاده ما افتاده و در نسخه هیچ مطلبی درباره گردآورنده و تاریخی درباره کتابت آن ذکر نشده است. همانگونه که از سرتاسر کتاب بر می آید و در نخستین نگاه جلب توجه می کند، ریشه نثر و گونه نگارش قصه های این مجموعه را در اساس باید در ضمن جریان ادبیات شفاهی ایران جستجو کرد. از این لحاظ، این اثر دارای همه آن خصوصیاتی است که رمانس های فارسی عصر صفوی –به عنوان بزرگترین بخش جریان ادبیات شفاهی ایران آن روزگار- دربردارنده آنها بوده اند. در تحلیل نهایی باید گفت که نثر حکایات مجموعه حاضر – اگرنه در زیر ساخت، در روساخت و نمای کار- تلفیقی از خصوصیات ادبیات شفاهی و ادبیات مکتوب را توامان در خود دارد؛ هرچند در اینجا نیز چیرگی با فرهنگ ادبیات شفاهی است. روش تحقیق در این پژوهش، به شیوه غالب پژوهش های علوم انسانی، کتابخانه ای و با اتکا بر متون ادبی مورد نظر بوده است که تصحیح این تک نسخه به روش قیاسی انجام شده است. احیاء این نسخه به عنوان منبعی که منعکس کننده افکار اجتماعی و فرهنگی گذشتگان است، می تواند حیطه شناخت آداب و رسوم و فرهنگ کاری ارزشمند باشد.

نفد و تحلیل آثار فارسی شیخ بهایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  فاطمه قیومیان محمدی   محسن محمدی فشارکی

بهاء الدّین محمّد العاملی(953-1030هـ)، مشهور به شیخ بهایی از فرزانگان روزگار صفویان به شمار می رود که هم از روزگار خود در میان خاصّ و عام از شهرت بسزایی برخوردار بوده است. وی در اکثر علوم زمان خویش تتبّع نموده و در هر زمینه آثار گران بهایی از خود به جا گذاشته که همواره مورد استفاده اهل آن واقع شده است. روانی، سادگی و ایجازی که مشخّصه بارز تألیفات اوست، باعث شده تا برخی از آثارش از دوران مولّف تا کنون به عنوان متون درسی در مراکز علمی و دانشگاهی مورد توجّه قرار گیرد. لازم به یادآوری است که بخشی از آثار او به زبان های اروپایی نیز ترجمه شده است. شمار تألیفات او چنان که در منابع ذکر شده و نیز بر اساس نسخه های خطّی که به نام او موجود است، به بیش از صد مورد می رسد که از پاره ای از آن ها نسخه های متعدّدی در کتابخانه های سراسر دنیا موجود است. شرح احوال و زندگی شیخ بهایی از دیرباز تا کنون مورد توجّه محقّقان و تذکره نویسان بسیاری واقع شده و درباره آثار او نیز تحقیقات و تألیفات بسیاری صورت گرفته است. امروزه بهترین اثری که درباره شیخ بهایی به زبان فارسی در دست است، کتاب «احوال و اشعار شیخ بهایی» اثر سعید نفیسی است که متأسّفانه باید گفت علی رغم کاستی هایی که از قدمت این کتاب ناشی می شود، پس از گذشت بیش از هشتاد سال، همچنان تنها منبع معتبر و جامع درباره شیخ به حساب می آید. اگرچه بیش تر آثار شیخ به زبان عربی است، آثاری منظوم و منثور به زبان فارسی نیز به نام وی به ثبت رسیده است که البتّه صحّت انتساب برخی از آن ها به شیخ بهایی مسلّم نیست. این آثار عبارتند از: «نان و حلوا»، «شیر و شکر»، «نان و پنیر»، «نان و خرما»، «طوطی نامه»، «مثنوی رموز اسم اعظم»، «شیخ ابوالپشم» و «منظومه تعبیر رویا» و دو اثر منثور «پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش» و نیز «جامع عبّاسی» در فقه. این آثار تا کنون به تفصیل مورد بررسی و تحقیق قرار نگرفته است. پژوهش حاضر تلاشی است برای روشن کردن پاره ای از مسائل مبهم که درباره شیخ بهایی و آثار فارسی او مطرح بوده است. این کار را می توان مقدّمه ای برای تحقیقات بیش تر و کامل تر در این باره دانست، که تلاش کرده است تا ضمن بیان ابهامات و تردیدها، تمام اطّلاعات موجود درباره آثار فارسی شیخ را گرد آورد و زمینه های متعدّد و گسترده پژوهش در این موضوع را آشکار کند. این پایان نامه در چهار فصل تنظیم شده است. سه فصل نخست آن به ترتیب به کلیاتی درباره روزگار صفوی، شرح حال و زندگانی شیخ بهایی و تألیفات او اختصاص دارد. فصل چهارم با عنوان «نقد و بررسی آثار فارسی شیخ بهایی»، به بررسی هر یک از آثار فارسی منسوب به شیخ در چند بخش پرداخته است. اطّلاعات کوتاهی از چند نسخه خطّی و چاپی اثر، بررسی صحّت انتساب، ساختار و محتوا، ویژگی های سبکی و نکته هایی جالب توجّه از هر اثر، مواردی است که در این فصل به آن ها اشاره شده است.

بررسی عنصر شخصیت در افسانه های سحرآمیز آیرانی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  بهاره قربانی هویه   حسین آقا حسینی

در این پایان نامه تلاش شده است شخصیت هایی که در افسانه های سحر آمیز ایرانی وجود دارند بررسی شده و خصوصیات و کارکردهایشان معرفی شود.

ترجمه عربی گزینه ای از اشعار زنان پارسی سرا پس از انقلاب اسلامی ایران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده زبانهای خارجی 1390
  حسین اصل عباسی   نرگس گنجی

لیست هناک لغه حیه علی الإطلاق، منکبّه علی وجهها، منغلقه علی الناطقین بها، لا یشوبها شیء من خارجها، بل اللغه "کائن حی" کما عبر عنها یوسف الخال. وعلی کلّ لغه أن تدخل فی عملیه الأخذ والعطاء مع اللغات الأخری. وکان هذا التعامل والتعاطی اللغوی - الثقافی- الحضاری یأتی جراء «السلطه من أبناء لغه علی لغه، والمبادلات التجاریه، والهجره، فأما الیوم، فله علل أخری کالسیاحه، وطلب العلم وغیرها» (جفری، 6). وللترجمه أثر بالغ فی أکثر هذه الطرق التی تقوم بنقل مفرده ومفهوم من لغه إلی أخری. قد تکون الترجمه من لغه إلی نفسها - وإن أطلق البعض علیها أسماء أخری غیر الترجمه – لأنّ اللغه أحیاناً تحجب أدب السلَف عن فهم الخلَف؛ وقد تکون من لغه إلی لغه ثانیه، وهی موضوع بحثنا، ولهذا الشّکل من الترجمه قِدمٌ وتاریخ طویلان فی المحکی والمکتوب؛ شعرا ونثرا ونظما، وقلنا بأنّ «معرفه لغتین لا تکفی لترجمه الشعر، فشخصیه المترجم وثقافته وقدرته علی الإحاطه بتاریخ وحاضر وثقافه کلّ من اللغتین، ضروریه لمعرفه خبایا النص وفهم سیاقها لذلک ینبغی أن یتشبّع المترجم بمفاهیم الثقافات التی ینقل عنها وینقل إلیها. فالبیئه الجغرافیه والمناخ لهما تأثیر واضح علی اللغه؛ مثلاً لغه الشمال لها علاقه بالبرد بینما اللغه العربیه نشأت فی بیئه حارّه، «فالفرنسیون یقولون: "أسخن صدری" بینما یقول العرب: "أثلج صدری" وعندما یغیب البُعد البیئی والتاریخی فی فهم النص المترجَم علی مستوی الکلمه والعباره، تغیب الدلاله» (عامر، 3). إنّ للترجمه أسالیب شتّی، ونحن بحَثنا – فی الفصل الأوّل - حول ما اذا أراد المترجم أن یترجم شعرا من الفارسیه إلی العربیه وأسمیناه "الشاعر - المترجِم" لأنّه یشترک فی إعاده صیاغه الشعر؛ أی فی إنشاده ثانیه، مراعیا روحَ شعر لغه المصدر، مقدِّما للترجمه، محشّیا علیها عند الضروره، لا یترجم عن ترجمه، واعیاً ما قصده الشاعر، مصیبا لما طمح إلیه، حتّی یکون معبّراً عن معناه، لا عن ظلِّ المعنی. وفی الفصل الثانی أشرنا إلی المرأه الإیرانیه الشاعره وإلی نبذه من حیاتها وما طرأ فی تطور شعرها، وحضورها التاریخی ومکانتها فی الأدب الفارسی. کان لکلُّ امرأه من هولاء النسوه الشواعر انتماوها السیاسی، ونزعتها الأدبیه، سواء صرّحت واعترفت به أم لا، لکن من یتعمق فی حیاتهن وقصائدهن یری بصمه الرجل علی شعورهن وشعرهن؛ من موقف عدائی تجاه الرجل، إلی الأثر الظاهر علی إنشادهن وکأنما کتبن بلغه الرجال حتی یسمح لهن الدخول فی عالم الکتابه والإنشاد. ولو أردنا أن نشیر بإجمال إلی القصائد المختاره – والتی تمّ التصریح بأنّ الباحث قام باستشاره الشاعرات فی اختیار بعضهن، أو لم یجد غیرهن من أشعار تبین موقف المرأه الإیرانیه الشاعره تجاه الحیاه، والحبّ، والله، والرجل – نشیر باختصار إلی ما جئنا بنصه وترجمناه لکلّ الشاعرات. نری فی شعر بعض الشاعرات: الإعجاب بالنفس: فصوره الشاعره فی «کلَّ صباح / تنظر إلیّ / کأنّما / حدثت معجزه فی عیونها» «سوف تُرنّم آخر قصیده هذا الدیوان / أختی فی کنیا / وسینشدها / أخی فی أرجنتینا / وأصدقائی ألجزائریون / یأخذونها معهم إلی فرنسا / لعلّ عابراً / _ وقد تکون مرّهً أخری فتاهً من (اورلیانز)_ / فی ساحه (ویومارشه) / تقرءها للعالم» والحبّ العذری - بل الأعمی - دون أیّ تغییر وتحدیث: «نظرت إلیک فحسب / وعلمت / بأنّ نجاتی فی ما أفعل؛ / فی إنشادک» «تصبح علی خیر / یا إله الخیری والشّمعدان / أحجز لی مکاناً / وسط أحلامک / فعندما أرحل / أودّ العوده مرّه أخری.» وتکرار نفس المقولات القدیمه والقضایا المتکرره فی الشعر الفارسی القدیم: «الصبر / الصبر وحده / یکسر الصمت» وأحیانا توکّد الشاعره الإیرانیه کثیرا علی حضورها دون الرجل، وکأنما تکرر ما عنونت "نوال السعداوی" به کتابها "الأنثی هی الأصل"؛ حیث خالفت "أصل التذکیر" المزعوم لقائله "ابن جنّی". وهذه بعض النماذج التی أکّدت المرأه علی انفرادها فی الحضور؛ سواء صرّحت بعدم حضور الرجل أم لا، فإنّها الوحیده التی علی عاتقها مهمّه الحیاه ولذا تتباهی بذاتها: «جلبت لک الملح / من سبعه أبحرٍ / وأنشدت لک / بفمٍ مفعمٍ بالنار / یابن "اُردی بهشت"» «أنا آه مکتمله / علی اللوحه / رسمی عین مهمه إبلیس / وأوجب تیه الیهود» «أنا أوصلت الخلیج الفارسی / إلی محیطات العالَم / بمفتاحی تُفتحُ / جمیع أبواب الدنیا» «فعندی: / بأمرِ عیونی / لأجلِ یدی / أصبحتْ هذه الأرضُ أرجوحهً / لطفلیَ "آدمْ" / تدورُ وتهتزُّ / کی لایفیق / وذلک لیلَ نهارْ» «أصبحَ شیطانا عظیما / النبیُّ الذی خلقته / بکلتا یدیّ / لم ندعه یدخل الجنّه / لا أنا / ولا القمر / ولا النّافذه التی لوّحت له بکلتا یدیها» والظریف أنّ نفس الشاعره هی التی کانت قد أسمت الرجل "إله الخیری والشّمعدان"! «لم أغبط / الشّعراءَ قطّ؛ / سحرهَ ساحات البیان / لم أغبط / الفلاسفهَ قطّ؛ / أمراء إقلیم العقل / لم أغبط / العرفاءَ قطّ؛ / فرسان میدان الحُبّ / لکنّی کنتُ أغبط الأنبیاءَ / قبل أن أمسی أُمّا...» «ولِعلمکَ فأنا استخدم بدلَ الصّابون / غسولاً أحدث / حیث لا مکانه لعبث الغلیسرین / فی ترکیبته / وهو یلطّف البشره / ولا یحرق موضع الدموع / أرجو أن لا تتصلوا مرّه أخری / فبعد أیام سیتضح موقفی / من هذه الدکتاتوریه» «سوف لن تعرف قیمه شیئین: / الله / إذ هو دوماً معک / والمرأه / لأنّک تبقی جاهلاً / فی حضورها / ما کنتَ تمتلک؛ / وفی فقدانها / ما الذی افتقدت» وبیدها الحلّ والعقد وبیدها مقالید النجاه، والنجاح، والحیاه: «لم أختر بعدُ إسماً / لولیدتی توّاً.» «سیحلّ الطوفان / وستمطر السماء / ستهطل / إصنع من جسدی قاربا / وجدِّف / حتّی تحطّ حمامه علی شجره الزّیتون» «الیوم / سأنثر علی أرض هذه الورقه / حَبَّ الغرام / وأحصد سنابل الأمل / وأشعل تَنّور الإیمان / لأضع علی مائدتک غداً / قصیدهَ الخبز» والتوکید علی عدم حضور الرجل: «أعید سوالی: / هل فی هذه الغرفه أحد / یعرف / ما هو حجم الأحلام / التی توحی بأنّی ما زلتُ حیه؟! ... وسئمتُ "الصوت المنفرد"» «السّبت: / تخبّئنی الأُمّ / فی جوف تفاحه / الأحد: / تفاحه فوق الشجره / علی عشّ الضّباب / الاثنین: / غراب فوق السّطح: / جوزه فی منقاره / الثلثاء: / الأرض فی منقار الغراب / الأربعاء: / أین النصف الزّاهر؟ / الخمیس: / خیولٌ مضرّجه بالدّماء / الجمعه: / وأکتب مرّه أخری!» «من جمیع الفجاج البعیده / تأتینا صیحه حواء الوحیده / متذبذبهً فی البعید / فی الفجاج البعیده / یتحدث مع ظلال قریبه» وتبدو الشاعره أحیانا کموجود منفعل تجاه عدم حضور الرجل، محتاج إلیه، تفعل کلَّ شیء حتی یأتی: «أبکی شعراً / وکلُّ مفرده دمعه / تسیل علی خدود الأوراق الحنینه / عندما یخدش نعیق الغراب / وحدتی / وتقول أمّی کالمعتاد: / ما بک تبکین کالأطفال! / دعونی أبکی / دعونی أبکی صمتی.» «قلت بأنّک تأتی / إذا صحّ هذا القول / لیس لدیّ متّسعٌ من الوقت / علیَّ أن أنفض التّراب من السّماء / وأرفع کلتا یدیَّ بهیئه دعاء / لیغسل المطر ساحه الفِناء / علیَّ أن أکنس السُجّاد مرتین لتزدهر / أن أنظّف النوافذ بماء الورد / أن أعلّق حریراً أزرق علی عتبه الباب / وأدعو الحمائم والعصافیر العاطله عن العمل کلّها / لتحطَّ فوق الأغصان / وأرجو من کافه الأَرقِیات / أن تتوقّف عن أکل أوراق الشّجر فی هذا الأسبوع / وأطلب من سَمکریّ الحاره / أن لا یبرد الحدید لحظه دخولک / أن تکون علی الطاوله سفره ترمه / والشمعِدان / والحلویات / والورد الأحمر / والشای الطازج فی البرّاد / وأن أرتدی رداءً حافلاً بالأزهار / وعلی وجهی مکیاج الربیع / وفی جیدی تفوح رائحه الرغبه والنُوّار» لکن ما أشرنا إلیه لا ینفی إبداعات هولاء الشواعر کجنس مونث له أثره البالغ، ویوکّد علی ذاته دون شطب الآخر (الرجل)، مبدع فی تصاویره الحدیثه والعصریه

نقد آثار مصطفی مستور با تکیه بر «رمان روی ماه خداوند را ببوس»
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان 1390
  کلثوم میری اصل   غلامحسین شریفی ولدانی

چکیده نقد و بررسی متون زمینه ساز رشد و شکوفایی اندیشه های ذهنی دانش پژوهان و ادب دوستان خواهد شد. نقد و بررسی متون ادبی بر اساس نظریه های ادبی معاصر با مشخص کردن سازه ها و مشارک های آثار باعث شناخت و درک بهتر آنان می شود. به همین دلیل بسیاری از متون اعم از نثر و نظم به دست صاحب نظران مورد نقد و تحلیل قرار می گیرد. قرن بیستم سرآغاز تغییری شگرف در زمینه نقد ادبی است. یکی از مباحثی که در این زمان مطرح شد، نگاه به شکل، ساختار و بافت آثار ادبی بود که باعث شکل گیری مکتب ساختارگرایی در حوزه نقد و تحلیل متون ادبی شد. نظریه ساختارگرایی از مهمترین نظریههای ادبی است که به بررسی ساختار ادبیات و شناخت ساختارهای عام در نظام معناداری همانند ادبیات، اسطوره و ... میپردازد. ساختارگرایی نه تنها بررسی شعر، بلکه بررسی داستان را نیز دگرگون ساخت و علم ادبی جدیدی به نام روایتشناسی را بنیان نهاد. روایتشناسی رویکردی نوین و ساختارگرا در مطالعه ادبیات داستانی است، که در پی یافتن دستور زبان داستان، کشف زبان روایت و نظام حاکم بر انواع روایی و ساختار روایتهاست. متون ادبی از مهمترین گونههای روایت است که ساختارگرایان به تحلیل آنها پرداختهاند. مصطفی مستور از نویسندگان مطرح ادب فارسی در چند سال اخیر است. روی ماه خداوند را ببوس عنوان رمانیست از مصطفی مستور که در سال 1379 به چاپ رسید و در اولین دوره قلم زرین برگزیده بهترین اثر ادبی شده است. در این پژوهش به بررسی ساختاری و محتوایی رمان روی ماه خداوند را ببوس اثر مصطفی مستور پرداخته می شود. در تحلیل ساختاری رمان اساس کار بر پایه نظریه رولان بارت و ژرار ژنت و نظریه کنشی آلجیر داس گراماس از روایت شناسان ساختارگرا است. با توجه به این که رمان به بیان دغدغه ها و شک و تردیدهای فلسفی شخصیت اصلی (یونس) می پردازد و سرشار از نمایه ها و نمادها و نشانه ها است، نظریه بارت درباره روایت را برای تحلیل متن مناسب دانسته ایم. در توضیح و تحلیل مبحث زمان روایت نظریه ژرار ژنت را اساس کار قرار دادیم و تقدم و تأخرهای روایت را نقد و تحلیل کردیم. از آن جا که رمان شامل دو روایت شک یونس در وجود خداوند و اتمام پایان نامه اوست، نابهنگامی زمانی (گذشته نگرو آینده نگر) است که با نظریه ژنت درباره زمان روایت همخوانی دارد. در این پژوهش سطوح روایت، ساختار راوی و روایت گیر در رمان بر اساس نظریات ساختارگرایان بررسی می شود و تقابل های ژرف ساخت و روساخت رمان مورد نقد قرار می گیرد. شخصیت های رمان بر اساس نظریه کنشی گراماس تحلیل می شوند. از آن جا که نظریه گراماس برای تحلیل شخصیت های این رمان جامع نیست- این نظریه بر اساس رمان ها و داستان های کنش محور نوشته شده است و نمی تواند برای تحلیل شخصیت رمان مدرن مناسب باشد - با توجه به دانش برون متنی، شخصیت ها بر اساس نظریه های روانشناسی نقد و تحلیل شدند. مصطفی مستور از نویسندگان پربار چند سال اخیر است. دیگر آثار وی عبارتند از: رمان های: استخوان خوک و دست های جذامی، من گنجشک نیستم و مجموعه داستان های: عشق روی پیاده رو، تهران در بعد از ظهر، من دانای کل هستم، حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه و مجموعه داستان چند روایت معتبر. مصطفی مستور در داستان هایش نگاهی نافذ و عمیق دارد. باطن آثار او عمیقاً دینی است و آن چه او را از دیگران متمایز می کند نگاه اوست نه نحوه روایت وی. عشق، خدا، مرگ، ایمان و نگرانی ها و مشکلات انسان مدرن از جمله مضامین اصلی آثار اوست که به صورت های مختلف بر تمامی آثارش سایه افکنده است.

مقدمه و تصحیح و تحشیه هدایت نامه ملاادهم خلخالی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  طاهره کاکویی ورنوسفادرانی   محسن محمدی فشارکی

ملاّ ادهم قرشی خلخالی فرزند قاضی بیگ خلخالی مشهور به « واعظ » و متخلّص به « عزلتی » از نویسندگان و شاعران و واعظان شیعی مذهب قرن یازدهم هجری است . وی ایّام جوانی را در اصفهان به تحصیل علوم اشتغال داشته است و از محضر شیخ بهایی کسب علوم کرده است . ادهم در مو ضوعات گوناگون اخلاق ، عرفان ، اصول عقاید امامیّه ، پند و اندرز و مکاتیب به تعداد بیش از سی اثر سخن پردازی کرده است . امّا تا کنون تحقیق جامعی درباره وی و آثارش صورت نگرفته است . یکی از آثار وی که تاکنون چاپ و معرفی نشده « هدایت نامه » است که در فهرست نسخ خطی به اشتباه « سفینه الملوک » نیز نامیده شده است . « هدایت نامه » به نثر آمیخته به نظم ، در سال 1036ه.ق در یکصد و چهارده فصل به شماره سوره های قرآن نگاشته شده است که در هر فصل به بیان آیه ای از یک سوره قرآن و به نقل احادیث ، اقوال عرفانی ،حکایات و اشعار متناسب با آن آیه پرداخته است . بدین ترتیب این اثر از جنبه های گوناگون شایان اهمیّت فراوان است که هدف از این پژوهش ، مقدّمه نویسی ، تصحیح و تحشیه این اثر است .

فکره المدینه الفاضله أو الیوتوبیا لدی أعلام شعراء التفعیله العراقیّین والایرانیّین (دراسه مقارنه)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده زبانهای خارجی 1391
  محمد جعفر اصغری   نرگس گنجی

با وجود رواج وگسترش پژوهش های تطبیقی در محافل ادبی، هنوز سهم ادبیات تطبیقی از پژوهش های مقایسه ای میان ادبیات فارسی و عربی ناچیز و نیازمند بررسی افزون تر و گسترده تری است؛ از این رو، این پایان نامه به بررسی اندیشه آرمانشهر درشعر مشاهیر شاعران نوپرداز عراق وایران یعنی"بدر شاکر السیاب، عبد الوهاب البیاتی، نازک الملائکه، بلند الحیدری، سعدی یوسف، نیما یوشیج، فروغ فرخزاد، مهدی اخوان ثالث، سهراب سپهری، احمد شاملو"می پردازد ومی کوشد ضمن تحلیل مولفات آرمانشهر درشعرآنان یعنی"عدالت، نگاه به آینده(انتظار)، آزادی، عشق، برتری زندگی روستایی،گسترش نیکی، بهبود شرایط اجتماعی(انتقاد)، توکل برخداوند، بازگشت به گذشته(اسطوره)، به چهار پرسش زیر پاسخ گوید: جنبه های یکسان وهمسان موضوعی در بیان اندیشه آرمانشهرنزد آن شاعران چیست؟ چه جنبه های همسان فنی در بیان اندیشه آرمانشهر نزد آن شاعران وجود دارد؟ جنبه های متفاوت موضوعی در بیان اندیشه آرمانشهر نزد آن شاعران چیست؟ جنبه های متفاوت فنّی در بیان اندیشه آرمانشهر میان آن شاعران کدامند؟ اما دلایل مقایسه میان آن شاعران به این حقیقت بر می گردد که آنان پیشگامان شعر نو ادبیات فارسی وعربی هستند، و به آینده وفردایی بهتر برای میهن وهم میهنان خود چشم دوخته اند؛ همچنین در شعر خود در برابر استعمار به پای خاسته اند.بدین روی، جنبه های سیاسی واجتماعی در اشعارشان آشکار می شود که مصائب وآلام سیاسی واجتماعی دو ملت ایران وعراق را در دوره زمانی آن شاعران به تصویر می کشد.افزون برآن، در اشعارشان، ارزشهای معنوی وانسانی همچون عدالت وآزادی ودوستی وپرهیز از کینه ودشمنی مورد توجه است. این پژوهش با توجه به تعیین چارچوب والتزام به روش تحقیق صحیح مبنی برعدم گستردگی موضوع، بر شعر نو ونامداران آن تأکید می ورزد، اما در عین حال از بررسی اشعار کلاسیک آن شاعران غافل نمی ماند. آنچه این پژوهش بدان دست یافته است نشان می دهد که شاعران نامبرده در پی ساختن جامعه ای عاری از زشتی وپلیدی وسنتهای ناگوار هستند وبر درونمایه های با ارزشی همچون عدالت، آزادی، عشق، تأکید می ورزند. این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام یافته ومبتنی بر مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی است که بر طبق آن، داد وستد ادبی دو شاعر از یکدیگر از ضرورت های بررسی مقایسه ای نیست

بررسی ادبیات عامیانه ی (فولکلوریک)منطقه ی خور و بیابانک
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  فاطمه رفعت   محمد رضا نصر اصفهانی

چکیده یکی از شاخه های فرهنگ عامیانه یا فولکلور،ادبیات عامه یا ادبیات شفاهی است که شامل قصه ها ،افسانه ها ،اسطوره ها،ترانه ها ،تصنیف ها ،بازی های منظوم ،ضرب المثل ها،حکمت ها ،متل ها و چیستان ها یی است که شفاهاً از فردی به دیگر یا از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود .این مجموعه از مشترکات فرهنگی یک ملت وعامل پیوند آنهاست . خور مرکز بخش جندق و بیابانک که فرهنگی گرانبار دارد و در گویش آن واژه های اوستایی و کهن به فراوانی یافت می شود. جندق را (gendah) و مردمش را گندشی(gendeshi) می گویند.نام جندق و بیابانک همراه است. بیابانک روستای بیاضه است که در فاصله ده فرسنگی جنوب شرقی خور قرار دارد و صورت درست آن (بیاذه) است. با بررسی ادبیات فولکلور منطقه ی خور و بیابانک می توان به بسیاری از جنبه های ادبیات عامیانه ی این منطقه وتاثیر آن در زندگی مردم منطقه پی برد .مقاله حاضر می کوشدبا دیدی متفاوت ادبیات عامیانه ی منطقه ی خور وبیابانک را مورد بررسی قراردهد. تحقیقات میدانی ،روایت های مردم منطقه ومشاهدات شخصی نویسنده و مطالعات کتاب خانه ای از مهمترین منابع این مقاله به شمار می آید. کلید واژ ه ها: ادبیات ،فولکلور،خور ،بیابانک

بررسی طبقات مختلف اجتماعی در شاهنامه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان اصفهان - دانشگاه پیام نور مرکز اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1387
  مرضیه حاج هاشمی   محمد رضا نصر اصفهانی

چکیده ندارد.