نام پژوهشگر: سیدحسین رییس السادات

تحولات سیاسی , اجتماعی و فرهنگی تربت حیدریه در یک قرن اخیر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1389
  سمیه نعمتی   سیدحسین رییس السادات

چکیده سرزمین پهناور خراسان در طول تاریخ، شاهد حوادث تلخ و شیرین فراوانی بوده و تربت حیدریه به عنوان بخشی از این سرزمین وسیع، جایگاه مهمی در این حوادث تاریخی داشته است. اهمیت تربت حیدریه از نظر جغرافیایی و قرار گرفتن این شهر، در مسیر هرات، نیشابور خواه ناخواه این منطقه را درگیر حوادث و رخدادهای سیاسی و اجتماعی نموده است. حضور ایل قرایی و همچنین طوایف بلوچ در این منطقه و نقش آنها در تحولات سیاسی، اجتماعی این شهر، حائز اهمیت است. اگر چه تربت حیدریه در انقلاب مشروطه ایران نقش چندان مهمی نداشت، اما حمایت علما و بزرگان تربت از مشروطه قابل تحسین می باشد. با آغاز جنگ جهانی اول، تربت حیدریه اهمیت زیادی برای دولت های روس و انگلیس پیدا کرد، به طوری که آنها اقدام به تأسیس کنسول گری در این شهر کردند. مسائلی همچون کشف حجاب، حضور مجدد بیگانگان در کشور و بروز برخی قیام ها در خراسان که تا حدودی در ارتباط با روی کار آمدن پهلوی اول بود، در تربت حیدریه نیز حوادث و رخدادهایی را رقم زد. در دوره پهلوی دوم، سرگرد بلوچ قرایی با برنامه ریزی و همدستی افراد دیگری از تربت حیدریه نسبت به قتل سرهنگ افشار طوس اقدام نمود، اما توده مردم تربت حیدریه که در راستای برنامه های مصدق و آیت الله کاشانی، نظر روشن و مثبتی داشتند، در هنگام ملی شدن صنعت نفت و قیام سی تیر1331 با برپایی تظاهرات، از برنامه دولت ملی حمایت شایانی به عمل آوردند. بارزترین حادثه تاریخی این شهر در یک صد سال اخیر، اتحاد اقشار مختلف مردم در مبارزه با رژیم پهلوی و پیشگامی تربت حیدریه در پیروزی انقلاب اسلامی می باشد. علاوه بر مسائل سیاسی، مسائل فرهنگی و اجتماعی تربت حیدریه نیز درخور توجه می باشد. تأسیس مدارس جدید در اواخر دوره قاجار و گسترش آن در دوره پهلوی و نیز، تأسیس دانشگاه های مختلف در دوران پس از انقلاب و فعالیت های مستمر جمعیت شیر و خورشید و هلال احمر تربت حیدریه که از حمایت و تشویق دولتمردان کشور نیز برخوردار بود، از مشخصه های فرهنگی و اجتماعی تربت حیدریه در طول یکصد سال اخیر می باشد.

ملوک شبانکاره و مناسبات قدرت در جنوب ایران(قرن پنجم تا هشتم هجری قمری)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  زهره ابراهیمی   سیدحسین رییس السادات

یکی از ویژگی های تاریخ فارس، حضور و قدرت خاندان ها ی محلی بزرگ بوده است که اغلب آن ها نسب خود را به یکی از خاندان های حکومت گر ایران باستان می رسانده اند.. شرق فارس، جنوب کرمان و نواحی ناحیه های ساحلی خلیج فارس از سال 448 قمری تا 756 قمری، قلمرو حکومت سلسله ای محلی بود که در تاریخ ایران به نام ملوک شبانکاره معروفند. شهر های مهم تحت سیطره این حکومت عبارت بود از: دارابگرد، رونیز، لار، فُرگ، تارُم، نیریز، کُرم، و ایج. طوایف شبانکاره ساکن فارس در اواخر حکومت آل بویه و مقارن با روی کار آمدن سلجوقیان از ضعف حاکمیت امرای آل بویه استفاده کردند و توانستند بخش وسیعی از فارس، سواحل خلیج فارس و مناطقی از کرمان را در اختیار بگیرند. آن ها نسب خود را به ساسانیان می رساندند و به چند طایفه از جمله؛ اسماعیلی، کرزوبی، رامانی، شکانی و مسعودی تقسیم می شدند. معروف ترین فرد سلسله ی شبانکاره «فضل بن حسنویه» معروف به فضلویه بود که در سال 448 قمری با از بین بردن «ملک منصور فولادستون»، آخرین امیر بویهی فارس، توانست قدرت را به دست گیرد. در دوره ی تسلط سلجوقیان بر ایران ملوک شبانکاره موفق شدند با تثبیت حاکمیت خود در فارس، قلعه هایی نیز در آن جا بر پا سازند. در تمام طول حکومت سلجوقیان و نایبان آن ها بر بخش هایی از فارس، درگیری زیادی میان این حکومت و شبانکاره ها وجود داشت که این درگیری ها باعث ایجاد ویرانی های زیادی در جنوب ایران و هم چنین ایجاد ناامنی در این منطقه شد. از این رو در بیشتر منابع شبانکاره ها به عنوان عامل اصلی نا امنی در این منطقه شناخته شده اند. این پژوهش علاوه بر بررسی موضوع فوق به بررسی تعداد طوایف کردها ی فارس و چگونگی راه یابی کردها ی شبانکاره به ایالت فارس هم چنین به بررسی، اوضاع سیاسی فارس در آن برهه ی تاریخی و روابط پادشاهان این سلسله با حکومت های همجوار می پردازد. علاوه بر آن آثار مثبت و منفی حضور شبانکاره ها در فارس در فاصله سده های پنجم تا هشتم قمری، نیز مورد بررسی قرار گرفته است.

دعوت اسماعیلی در خراسان و ماوراءالنهر، قبل از تشکیل دولت نزاری(483-260ه ق)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  سیدمحمدرضا سادسی   محمدحسن الهی زاده

بعد از وفات امام صادق(ع)، گروهی از شیعیان بر این عقیده پای فشردند که امامت به فرزند ارشد ایشان یعنی اسماعیل رسیده است و برای تصدیق ادعای خود احادیث متعددی را به نقل از ایشان بیان داشتند. شاخه ای از این گروه بعدها موفق به تشکیل خلافتی شیعی در شمال افریقا شد و موسس آن اعلام سیادت نمود و بیان داشت که از نوادگان امام صادق و همان شخصی است که شیعیان به عنوان قائم انتظار ظهور او را می کشند. دعوت یا تبلیغ از ارکان اصلی خلافت فاطمیان محسوب می شد. آنان داعیانی را به نقاط مختلف جهان اسلام می فرستادند تا مردم را به آئین خویش درآورده و خلافت فاطمی را قدرتمند سازند. داعیانی که از طرف خلفای فاطمی به سرزمین های دیگر فرستاده می شدند، وظیفه داشتند تا بنا به موقعیتی که در آن مشغول به فعالیت بودند، هوادارانی از طبقات مختلف اجتماعی بیابند و جزئیات مذهب خویش را به او تعلیم دهند. یکی از مراکز مهم فعالیت این داعیان، ایران و به ویژه نیمه-ی شرقی آن یعنی مناطق خراسان و ماوراءالنهر بود. عوامل متعددی در جذب داعیان به این مناطق دخیل بوده است. سیاست تساهل مذهبی حاکمان شرق و اهمیت و اعتباری که برای بزرگان دینی قائل می شدند و همچنین ویژگی های خاص جغرافیایی و سوق الجیشی مناطق مذکور، مثل دوری از دستگاه خلافت عباسی، از جمله دلایل مهم جذب داعیان اسماعیلی به این مناطق بوده است. در این میان، نقش و جایگاه داعیان در بین مردم به جهت تسلط بر علوم مختلف و همچنین نفوذ بالایی که بعضاً در بزرگان سیاسی جامعه داشتند و دیگر توانمندی های شخصی آن ها، در موفقیت و پیش برد دعوت، اهمیت بالایی داشت.