نام پژوهشگر: امیر احسان کرباسی زاده

تحلیل منطقی در راسل، ویتگنشتاین (متقدم) و کواین
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1388
  سعیده شاه میر   امیر احسان کرباسی زاده

از زمانی که بذرهای اولیه نهضت تحلیلی افشانده شد تا ظهور شاخه های مختلف این نهضت، بنیانگذاران و آغازگران این مکتب بیش از هر چیز به تحلیل منطقی نظر دارند. تحلیلی با تکیه بر ابزار خاص خود منطق. بنیانگذار تحلیل منطقی را می توان از یک نظر گوتلوب فرگه دانست، و از نگاهی دیگر راسل. این هر دو در پی انتقاد بر زبان به تحلیل منطقی به عنوان ابزاری در جهت وضوح بخشی و آسان سازی زبان می نگرند. رویکرد فرگه را می توان در این راستا رویکردی اکیداً صوری دانست. راسل در مقابل با تکیه بر تحلیل منطقی رویکردی خاص نسبت به اسم خاص برگزید که حاصل آن نظریه وصفهای او بود.او وظیفه فلسفه را تحلیل منطقی می داند و مهمترین بخش از فلسفه را نقد و روشن کردن مفاهیمی می داند که عادت کرده ایم آنها را بدون نقد وسنجش گری بنیادی تلقی کنیم. ادامه دهنده این جریان لودویک ویتگنشتاین است. او با تکیه بر رهیافت گزین گویانه و متکی به مثال خود به گزاره به مثابه یک تصویر می نگرد. نظریه تصویری او بیان کننده این برنهاد است که نحوه اتصال زبان به واقعیت از طریق گزاره هایی است که تصویر گرند. او نیز همچون راسل وظیفه فلسفه را وضوح بخشی به گزاره ها می داند. اندیشه های ویتگنشتاین مورد توجه حلقه وین (1926-1934) افرادی چون کارناپ، رایشن باخ، ایر، و بعدها تارسکی و گودل که البته هر دو معطوف به همین حلقه بودند قرار می گیرد. در سیر این حرکت حلقه انتهایی کواین است. او با تکیه بر نظریه وصف های راسل، ارجاع در زبان نمادگذاری شده یا بروزن زبان او نظام بندی شده را تنها در متغیرهای پای بند قرار می دهد. رشته وحدت بخش میان این هر سه تکیه بر روش تحلیلی منطقی است. تحلیل منطقی منهای اختلافات و تمایزاتی که وجود دارد بحث از نقد و وارسی است، نقد و وارسی زبان با تکیه بر ابزار خاص خود: منطق.

بازنمایی علمی در نظریه میدان های کوانتومی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران - دانشکده علوم انسانی 1391
  ابوتراب یغمایی   امیر احسان کرباسی زاده

رساله ی پیش رو، رساله ای است که در قدم اول نظریه ای خاص از بازنمایی علمی را معرفی می کند. نام این نظریه، نظریه ی وجهی- قصدی- جزئی از بازنمایی علمی است. در قدم بعدی سعی می کند تا آن را در مورد نحوه ی بازنمایی واقع گرایانه ی نظریه ی میدان کوانتومی از جهانِ نظریه- میدانی به کار گیرد. در قدم سوم تلاش می کند تا نشان دهد که آن نظریه ی فلسفی در مورد این نظریه ی علمی خوب کار می کند. در فصل اول رساله، نشان داده می شود که هر نظریه ی ساختارگرایانه از بازنمایی علمی باید قصدیت را جدی بگیرد. از طرفی قصدیت برای واقع نمایی بازنمایی های علمی مشکل ساز است. برای برون رفت از این مشکل، متافیزیک وجهی و در نتیجه بازنمایی وجهی معرفی می شوند. در فصل دوم نشان داده می شود که نظریه میدان کوانتومی، شاهدی قوی برای وجهیت بازنمایی علمی است. در فصل سوم استدلال می شود که این شاهد تجربی، نتیجه ی جدی گرفتن نقش قصدیت در بازنمایی نظریه میدان کوانتومی از جهان نظریه- میدانی است. مستقل از این دو خصوصیت بازنمایی علمی، در فصل اول ادعا می شود که کامل پنداشتن علم نیز واقع گرایی علمی را با تهدید مواجه می کند. برای برون رفت از این مشکل ساختارگرایی جزئی پیشنهاد می شود. در نهایت، یعنی در فصل چهارم، نشان داده می شود که معرفت ما از جهان نظریه- میدانی، که توسط نظریه ی میدان کوانتومی بیان می شود، معرفتی ساختاری و جزئی است. برای آشنایی بهتر با سه خصلت مذکور، فصل صفرم پایان نامه به بازنمایی تصویری اختصاص یافته است که راه را برای فهم وجهیت، قصدیت و جزئیت در بازنمایی علمی باز می کند.

نقد و ارزیابی فردگرایی روش شناختی در اقتصاد نئوکلاسیک بر پایه رئالیسم انتقادی؛ رویکردی به نظریه اقتصاد اسلامی صدر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی - پژوهشکده فلسفه تحلیلی 1392
  سید محمدرضا امیری طهرانی زاده   عماد افروغ

موضوع فرد و جامعه یا عامل و ساختار در جامعه شناسی یا موضوع خرد- کلان در علوم اجتماعی و اقتصادی، همگی به یک مسئله اشاره دارند که از سوی فیلسوفان علوم اجتماعی به نام نوظهوری اجتماعی خوانده می شود. مسئله ی نوظهوری به مطالعه هستی شناختی و روش شناختی پدیدارهایی می پردازد که از کنش و واکنش اجزای یک سیستم حاصل می شود. مسئله نوظهوری اخیرا در زمینه علوم شناختی نیز توسط فیلسوفان ذهن مورد بحث است. تعامل این دو شاخه ی علمی موجب شده است که در پژوهش های نوظهوری اجتماعی از پیشرفت مطالعات فلسفه علم و فلسفه ذهن استفاده شود. مسئله این پژوهش بررسی و نقد فردگرایی روش شناختی به عنوان رویکرد اقتصاد نئوکلاسیک به پدیده ی نوظهوری اجتماعی، بر اساس واقع گرایی انتقادی است؛ با این هدف که از این راه پرتویی بر مسائل روش شناسی اقتصاد اسلامی افکنده شود. زیرا این رویکرد روش شناختی بر مطالعات اقتصاد اسلامی نیز سایه انداخته است. هدف هایی که این پژوهش دنبال می کند، عبارتند از نقد فردگرایی روش شناختی بر پایه ی واقع گرایی انتقادی، تحقیق درباره ی ضرورت فردگرایی روش شناختی در اقتصاد نئوکلاسیک، نقد رابطه ی خرد- کلان در اقتصاد نئوکلاسیک از منظر واقع گرایی انتقادی، و بررسی و نقد روش شناسی اقتصادی و نظریه اقتصاد اسلامی آیت الله سید محمدباقر صدر بر پایه واقع گرایی انتقادی. این پژوهش برای نیل به اهداف یاد شده، دو فرضیه را بررسی می کند. نخست، با فرض این که فردگرایی روش شناختی ویژگی ضروری مکتب اقتصاد نئوکلاسیک است، مدعی است که قوانین پدیده های کلان و پیچیده ی اقتصادی قابل تقلیل به قوانین مربوط به افراد نیست. دوم، با فرض این که نسبت روش شناسی اقتصادی آیت الله صدر با واقع گرایی انتقادی عموم و خصوص من وجه است؛ مدعی است که واقع گرایی انتقادی می تواند روش و نظریه اقتصاد اسلامی صدر را توجیه کند. برای مطالعه این فرضیه ها، این پژوهش در شش فصل سامان یافته است. فصل نخست به طرح مسئله و ضروت آن، اهداف، پرسش ها و دیگر ویژگی های این تحقیق می پردازد. در فصل دوم ادبیات فردگرایی روش شناختی مرور می شود و رویکردهای مختلف فردگرایی روش شناختی شامل رویکرد روان شناختی در انگلستان و آلمان، رویکرد مکتب اتریش، رویکرد ساختاری، رویکرد نهادی و رویکرد پاپری بررسی می شود. فصل سوم به نقد و ارزیابی رویکردهای فردگرایانه ی تقلیل گرا و غیر تقلیل گرا، و هم چنین رویکردهای جمع گرایانه و واقع گرایی انتقادی به مسئله نوظهوری اجتماعی می پردازد. در این نقد و بررسی از برخی مفاهیم فلسفه علم و فلسفه ذهن هم چون ابتنا، تحقق پذیری چندگانه، انفصال فاحش، و علیت رو به پایین استفاده می شود. در فصل چهارم فردگرایی روش شناختی اقتصاد نئوکلاسیک بر اساس آموزه ی واقع گرایی انتقادی که هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی را ملازم یکدیگر می داند، بررسی و نقد می شود. برای این کار، اقتصاد نئوکلاسیک از وجوه هستی شناختی، قیاس گرایی، اتمیسم اجتماعی، انتظام علی، انسداد، و ساختار و عاملیت ارزیابی می شود. بر اساس یافته های حاصل از مطالعات فصل های دوم، سوم و چهارم در نقد و ارزیابی فردگرایی روش شناختی اقتصاد نئوکلاسیک، در فصل پنجم به بررسی ظرفیت ها و قابلیت های رویکرد واقع گرایی انتقادی در توجیه روش و نظریه اقتصاد اسلامی آیت الله صدر پرداخته می شود. در این فصل سعی می شود نسبت آموزه های واقع گرایی انتقادی با اقتضائات روش شناختی نظریه اقتصاد اسلامی صدر بررسی و ارزیابی شود. برای این کار، نظریه های توزیع پیش و پس از تولید، و هم چنین عدالت اجتماعی صدر از بعد روش شناسی تجریه و تحلیل می شود. در فصل پایانی گزارشی از یافته های این پژوهش و ارزیابی فرضیه های آن ارائه می شود. بنابر نقد و تحلیل نظریه های فردگرایانه نوظهوری نتیجه می شود که قوانین مربوط به پدیدارهای اجتماعی پیچیده به نحو قانونمندی به مفاهیم و قوانین فردی قابل تقلیل نیست. اما اقتصاد نئوکلاسیک به این دلیل به فردگرایی روش شناختی روی آورده و لوازم آن را پذیرفته است که بتواند شناختی اقتصادی مطابق معیارهای اثبات گرایی خلق کند. آنان فردگرایی روش شناختی را به این دلیل مفروض گرفتند که علم اقتصاد از سازوکاری برخوردار باشد که فرمالیسم، قیاس گرایی، انتظام علیتی، سیستم های بسته، اتمیسم و تقلیل گرایی را روا دارد. چرا که این شرایط برای امکان پذیر ساختن توضیح استنتاجی- قانونی که الگوی مورد نظر اثبات گرایی است، ضروری می باشد. بنا بر این، فرضیه اول این پژوهش مبنی بر که قوانین پدیدارهای کلان و پیچیده ی اقتصادی قابل تقلیل به قوانین مربوط به افراد نیست، قابل دفاع به نظر می رسد. آیت الله صدر در روش شناسی اقتصادی خود، ایستارهای اثبات گرایی را مفروض می گیرد. از این رو غالب مواضع روش شناختی او درباره علم و به ویژه علم اقتصاد با اقتصاددانان نئوکلاسیک سازگار است. اما، با جداکردن تکلیف مکتب اقتصادی از علم اقتصاد، از مقولاتی سخن به میان می آورد که توجیه آن از اثبات گرایی ساخته نیست. رابطه عاملیت و ساختار در واقع گرایی انتقادی ظرفیت مناسبی برای تبیین وجوه فردی و اجتماعی فعالیت ها در اقتصاد اسلامی فراهم می کند که از عهده فردگرایی روش شناختی خارج است. به نظر می رسد که واقع گرایی انتقادی تا حدی زیادی از این ظرفیت برخوردار باشد که مقولات روش شناختی صدر هم چون اصول، کشف، روبنا و زیربنا، واقعی بودن، اخلاقی بودن، عقیده، مفهوم، و عاطفه را توجیه کند. بنابر نقاط اشتراک یاد شده میان روش شناسی اقتصادی آیت الله صدر و واقع گرایی انتقادی، فرضیه دوم مبنی بر این که واقع گرایی انتقادی، روش و نظریه اقتصاد اسلامی صدر را توجیه می کند، قابل قبول به نظر می رسد.