نام پژوهشگر: حمید واحدی

مقایسه اثر ضد دردی دو داروی سرترالین و نورتریپتیلین در بیماران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر با علامت غالب درد شکمی در یک مطالعه rct
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد شاهرود - دانشکده پزشکی 1392
  عاطفه کریمی   حمید واحدی

سابقه و هدف : درمان های مختلفی برای کنترل علائم ibs ارائه شده که داروهای ضد افسردگی سه حلقه ای و مهارکننده های ترشح سروتونین از آن دسته بوده ولی قدرت اثربخشی آنها در کنترل این سندرم هنوز مورد اختلاف نظر میباشد لذا هدف از این مطالعه مقایسه اثر دو داروی سرترالین و نورتریپتیلین در درمان سندرم روده تحریک پذیر با غلبه درد بوده است. مواد و روشها: این مطالعه بصورت کارآزمایی بالینی سه سویه کور و بر روی 30 بیمار با تشخیص ibs بر اساس معیارهای rome ii ، با علامت غالب درد شکم ، در بیمارستان امام حسین(ع) و خاتم الانبیای شاهرود صورت گرفته است. بیماران واجد شرایط به طور تصادفی به دو گروه 15 نفره تقسیم و به مدت 8 هفته تحت درمان با سرترالین (گروه مورد) و نورتریپتیلین (گروه شاهد) قرار گرفتند. پس از درمان کلیه بیماران مجدداً مورد ارزیابی بالینی قرارگرفته و علایم بالینی آنها ثبت و به کمک نرم افزار آماری spss نگارش 16 و آزمونهای مرتبط مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در این پژوهش p<0.05 معنی دار در نظر گرفته شد. نتایج: نتایج این مطالعه نشان داد که 3/63% بیماران را متاهلین تشکیل داده و رنج سنی 39-30 سال با 30% شایع ترین سن درگیر در دو گروه بود. میانگین کاهش شدت درد شکم درگروه سرترالین بعد از درمان 14/5 ± 25/31 و در گروه نورتریپتیلین 65/5 ± 86/13 بدست آمد که این کاهش شدت درد بطور معنی داری در گروه سرترالین بیشتر بود (p<0.03). میانگین کاهش اتساع شکم بعد از درمان در گروه سرترالین 51/7 ± 04/7 و در گروه نورتریپتیلین 82/5 ± 27/2 بود که این کاهش بطور معنی داری در سرترالین بیشتر بود(p<0.05 ). همچنین میانگین کاهش بروز اختلال در روند زندگی و تحت تاثیر قرار دادن نظم زندگی و تعداد روزهای وجود درد شکم نیز در گروه سرترالین بطور معنی داری بیشتر از نورترپتیلین بود (p<0.03) و در نهایت میانگین کاهش امتیاز کلی سندرم روده تحریک پذیر بعد از درمان در داروی سرترالین 73/100 و در گروه نورتریپتیلین 49/64 به دست آمد که به طور معنی داری در گروه سرترالین بیشتر بود (p<0.04) ولی در خصوص سایر متغیرها ارتباطی یافت نشد. نتیجه گیری: هر دو داروی سرترالین و نورتریپتیلین در درمان ibs با غلبه درد شکمی در یک دوره درمانی دو ماهه سودمند بوده ولی تاثیر سرترالین در کنترل درد و اتساع شکم از نورتریپتیلین بیشتر و همچنین تاثیر آن در کنترل اختلالات پیش آمده در روند زندگی، از نورتریپتیلین بیشتر است. کلمات کلیدی: سرترالین، نورتریپتیلین، سندرم روده تحریک پذیر. درد شکم

مقایسه اثر دو داروی نورتریپتیلین و مزالازین در بیماران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر با علائم غالب اسهال در یک مطالعه rct
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد شاهرود - دانشکده پزشکی 1392
  شیما غلامزاده بهابادی   حمید واحدی

زمینه و هدف : از علل پاتو فیزیولوژی سندرم روده تحریک پذیر که محققین اخیرا بر روی آن متمرکز شده اند فرایندهای التهابی و فعال شدن مکانیسم ایمنی است که می تواند توضیح دهد چرا ibs اغلب به درمان استاندارد مقاوم است بنابراین از بین بردن فرایندهای التهابی در مخاط کولون می تواند از نوید بخش ترین اهداف درمان در بیماران مبتلا به ibs باشد. مطالعات محدودی تاثیر درمانی مزالازین که یک داروی ضد التهاب روده ای می باشد را در درمان ibs ارزیا بی کرده اند. لذا هدف از این مطالعه مقایسه اثر دو داروی نورتریپتیلین از خانواده دارویی(tcas)و مزالازین از خانواده دارویی (salysilat) دربهبود علائم بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر با علامت غالب اسهال می باشد. مواد و روش ها: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی سه سو کور بر روی 40 بیمار مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر با علا مت غالب اسهال بر اساس معیارهای تشخیصی rome iii انجام گرفته است.بیماران به صورت تصادفی به دو گروه20 نفره تقسیم شدند و تحت درمان با مزالازین 500 میلی گرم دوبار در روز و یا نورتریپتیلین 10 میلی گرم یک بار در روز به مدت 8 هفته قرار گرفتند. شدت علائم بیماران قبل و بعد از درمان توسط ابزار سنجش شدت علائم ibs symptom severity scoring مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج : 65 در صد بیماران د راین مطالعه مرد بودند. میانگین کاهش شدت درد در گروه مزالازین 7/18 ± 5/ 37 و در گروه نورتریپتیلین 6 /21 ± 25/27 بود که مزالازین به طور معنی داری شدت درد را بیشتر در مقایسه با نورتریپتیلین کاهش داده بود(p = 0.047). میزان نارضایتی از اجابت مزاج در گروه نورتریپتلین9/24 ± 5/37 و در گروه مزالازین 2/20 ± 2/56 کاهش یافته بود که به طور معنی داری در گروه مزالازین بیشتر بود (p = 0.007). همچنین ibs کیفیت زندگی بیماران را پس از درمان با مزالازین در مقا یسه با نورتریپتلین به طور معنی داری کمتر تحت تاثیر قرار داده بود.درمان با مزالازین امتیاز کل شدت علائم را9/80 ± 5/208 و نورتریپتلین 6/105 ± 8/146 کاهش داد که در گروه مزالازین به طور چشمگیری بیشتر بود(p= 0.045).که نشان دهنده تاثیر بهتر داروی مزالازین در کنترل مجموع علائم سندرم روده تحریک پذیر می باشد. مزالازین همچنین به طور قابل توجه ای تعداد دفعات دفع روزانه را در مقایسه با نورتریپتلین کاهش( p=0.019 )و شکل و قوام طبیعی مدفوع را افزایش داده است(p=0.009). در خصوص سایر متغیر ها مزالازین و نورتریپتیلین تفاوت معنی داری نداشتند. نتیجه گیری : اثرمزالازین به طور چشمگیری در کاهش شدت درد ، نارضایتی از اجابت مزاج ،تعداد دفعات دفع روزانه از نورتریپتیلین بیشتر است و در طبیعی نمودن شکل و قوام مدفوع نیز موثرتر می باشد. همچنین ibs کیفیت زندگی بیماران را پس از درمان با مزالازین در مقا یسه با نورتریپتلین به طور کمتر تحت تاثیر قرار می دهد. کلمات کلیدی : مزالازین ،نورتریپتیلین ، سندرم روده تحریک پذیر، اسهال ، دردشکم

تعیین همخوانی متاپلازی روده در بیوپسی معده از نگاه آندوسکوپی با پاتولوژی
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد شاهرود - دانشکده پزشکی 1393
  فرشته برنگی   مریم یارمحمدی

کانسر معده یکی از شایعترین کنسرها می باشد ،و متاپلازی روده به عنوان یکی از مهم ترین ضایعات پره کانسروس آن بوده که هم در پاتولوژی و هم در آندوسکوپی با نماهای مختلف قابل تشخیص است ، لذا با توجه به اینکه مطالعات کمی در مورد این ضایعه انجام شده است برآن شدیم که در این مطالعه میزان هم خوانی متاپلازی روده در بیوپسی معده از نگاه آندوسکوپی با پاتولوژی را بررسی نمائیم .روش مطالعه : در این مطالعه مقطعی تحلیلی ، تمامی افراد مراجعه کننده به مرکز آندوسکوپی بیمارستان امام حسین شهر شاهرود ، طی بازه زمانی شش ماهه ( نیمه دوم 93-92) – 853 نفر) بررسی شدند و افرادی که نیاز به انجام آندوسکوپی به همراه گرفتن بیوپسی داشتند وارد مطالعه گردیدند ،و موارد مشکوک به متاپلازی روده در آندوسکوپی (پلاک سفید رنگ در نگاه آندوسکوپی) در دفتر مخصوص آندوسکوپی ثبت شدند و نمونه ها به صورت blind برای بررسی پاتولوژی فرستاده شدند و از سوی دیگر مواردی که متاپلازی روده در پاتولوژی تشخیص داده شده بود با یافته های آندوسکوپی آنها مقایسه شد و نتایج مورد نظر جهت مطالعه از دفاتر آندوسکوپی و پاتولوژی استخراج گردید و داده های بدست آمده در نرم افزار آماری spss وارد شدند و تحت آنالیز آماری و بررسی ضریب هم خوانی از طریق (آمار کاپا) قرار گرفتند.یافته ها : در این بررسی دوسویه در آندوسکوپی انجام شده 10 مورد پلاک سفید رنگ مطابق با شواهد متاپلازی روده دیده شد که 5/91 % هم خوانی با نتایج پاتولوژی مشاهده گردید و در بررسی پاتولوژی ، 78 مورد متاپلازی روده ای مشاهده گردید که در بررسی retrogrod در نتایج آندوسکوپی 8 مورد پلاک سفید رنگ ، 39 مورداروژن و 27 مورد اریتم دیده شد و در 4 مورد شواهد خاصی در آندوسکوپی دیده نشد . باتوجه به شیوع بالای عفونت هلیکوباکترپیلوری در مطالعه ما(46%) و با توجه به ارتباط عفونت (hp) با یافته های اریتم و اروژن در آندوسکوپی ، این یافته ها به عنوان شواهد متاپلازی روده در مطالعه ما قرار نگرفتند .نتیجه گیری : در مجموع بر اساس نتایج این مطالعه چنین استنتاج می شود که هم خوانی روش آندوسکوپی با پاتولوژی بالا می باشد و ارتباط آماری معنا داری بین نتایج آندوسکوپی با پاتولوژی وجود داشت p(0.0001) و ضریب هم خوانی ( آمار کاپا) آنها نیز 5/91% بود، اما به دلیل اینکه اکثر مواردی که در پاتولوژی متاپلازی مشاهده شده است فاقد ضایعات سفید رنگ متاپلاستیک در آندوسکوپی بوده است، بنابراین روش آندوسکوپی برای دیدن ضایعات متاپلازی روده (پلاک سفید رنگ)حساسیت پایین واختصاصیت بالادارد.

بررسی رابطه سطح اسید اوریک سرم در بیماران کبد چرب در شهرستان شاهرود در سال 94-1393
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد شاهرود - دانشکده پزشکی 1394
  مرضیه چوکار   حمید واحدی

چکیده بررسی رابطه سطح اسید اوریک سرم در بیماران کبد چرب در شهرستان شاهرود در سال 94-1393 تهیه کننده: مرضیه جوکار استاد راهنما: آقای دکتر واحدی هدف: این مطالعه با هدف بررسی سطح سرمی اسید اوریک با ابتلا به کبد چرب غیر الکلی برروی بیماران انجام شده است. روش مطالعه: در این طرح پژوهشی توصیفی – تحلیلی تعداد 200 نفربیمار مبتلا به کبد چرب غیر الکلی و 200 نفر بیماری که مبتلا به کبد چرب غیر الکلی نبودند (گروه شاهد) از بیمارستان های امام حسین(ع) شاهرود انتخاب شدند و از لحاظ اطلاعات دموگرافیک، گریدینگ کبد چرب، سطح سرمی اسید اوریک، لیپیدهای سرم مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفتند.معیارورود به مطالعه گروه شاهد و مورد بر اساس سونوگرافی و انزیمهای کبدی بوده به این صورت که گروه شاهد سونوگرافی و انزیم های کبدی نرمال داشته اند و گروه مورد سونوگرافی کبد چرب با یا بدون انزیم های کبدی مختل داشته اند. یافته ها: در 200 بیمار مبتلا به nafld میانگین سنی 72/12+5/58 و در گروه شاهد 16/18+7/53 سال و 5/37% مذکر و 5/62% مونث و در گروه شاهد 5/39% مذکر و 5/60% مونث بودند . میانگین سطح سرمی اسید اوریک در بیماران مبتلا به کبدچرب غیر الکلی mg/dl 02/6 و در افراد گروه شاهد 88/4 بوده است که اختلاف آماری معناداری بین دو گروه مشاهده می شود.(05/0>p) بطوریکه نسبت or:2.26 بوده است،در بیماران مبتلا به کبد چرب براساس یافته های سونوگرافی، 60% گرید i، 39% گرید ii و 1% گرید iii بوده اند. با افزایش گرید کبد چرب، افزایش سطح سرمی اسید اوریک نیز مشهود بوده است.ارتباط آماری معناداری بین جنسیت و سن بیماران مبتلا به کبد چرب با سطح اسید اوریک وجود داشت. (001/0>p) نتیجه گیری: یافته های این پژوهش بیانگر میزان همراهی افزایش اسید اوریک سرم با ابتلا به کبد چرب غیرالکلی بوده است. واژه های کلیدی: کبد چرب، اسید اوریک، nafld