نام پژوهشگر: مینور لمیعیان

بررسی ارتباط سطح اضطراب دوران بارداری با سر انجام زایمان در زنان نخست زای مراجعه کننده به بیمارستانهای آموزشی قم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1389
  زهرا علیپور   مینور لمیعیان

چکیده زمینه و هدف: هدف از این پژوهش، بررسی ارتباط بین سطح اضطراب دوران بارداری با سرانجام بارداری در مادران نخست زای مراجعه کننده به بیمارستانهای آموزشی قم می باشد. روش بررسی: در این مطالعه تحلیلی آینده نگر اضطراب و ترس از زایمان 156 زن حامله نخست زا با حاملگی تک قلوی نرمال در هفته های28 و 38 بارداری مراجعه کننده به مراکز بهداشتی – درمانی قم( بهمن1387- مهر1388) با پرسشنامه معتبر سنجش اضطراب آشکار و پنهان اسپیل برگر و پرسشنامه نگرش زایمان سنجیده شد. سپس روش زایمانی، زمان زایمان، طول لیبر و مرحله سوم زایمانی، آپگار و وزن هنگام تولد نوزادان این زنان از طریق پرونده های پزشکی ثبت، و مورد تحلیل قرار گرفت. برای تحلیل داده ها نرم افزار spss16 و از آزمون های آماری کای اسکوئر، فیشر اگزکت و تی مستقل استفاده شد. یافته ها: میانگین نمره اضطراب آشکار و پنهان در نمونه های مورد بررسی به ترتیب7/10±2/15 و 3/10±5/19 و میانگین نمره ترس از زایمان9/7±3/35 در هفته28 بارداری بوده است. همچنین میانگین نمره اضطراب آشکار و پنهان در نمونه های مورد بررسی به ترتیب 6/11±4/19 و 9/10±3/19 و میانگین نمره ترس از زایمان 6/7±4/35 در هفته38 بارداری بوده است. میانگین نمرات اضطراب آشکار و پنهان با وزن کم هنگام تولدlbw به ترتیب7/5±5/26و 8/7±6/24میانگین نمرات اضطراب آشکار و پنهان با وزن طبیعی هنگام تولد در هفته28 بارداری به ترتیب2/10± 7/18و 1/10±3/14 بوده است. بین نمرات اضطراب آشکار با lbw ارتباط معنی دار آماری وجود داشت) 02/0 .(p=اضطراب مادر در دوران بارداری با زایمان پره ترم، لیبر طول کشیده، طول مرحله سوم بارداری، کاهش آپگار نوزاد و افزایش میزان زایمان سزارین ارتباط معنی داری نداشت(05/0<(p. نتیجه گیری : نتایج این پژوهش نشان داد که سطح اضطراب مادر در دوران بارداری احتمالا با افزایش خطرlbw همراه می باشد. اما دیگر نتایج این پژوهش تفاوتی در سرانجام بارداری در زنان مضطرب و غیر مضطرب نشان نمی دهد و این امکان وجود دارد که اضطراب به عنوان یک فاکتور غیر مستقل در سر انجام بارداری دخیل باشد.

بررسی وضعیت تغذیه مادران باردار و سطح سرمی آهن و روی در نیمه اول بارداری و ارتباط آن با وقوع زایمان زودرس
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1390
  فاطمه رییسیان   مینور لمیعیان

زمینه و هدف:زایمان پره ترم(preterm ) بصورت زایمان قبل از 37 هفته کامل حاملگی تعریف می شود و عامل مهمی در بروز مورتالیتی و موربیدیتی نوزادان محسوب می شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین ارتباط بین سطح روی و آهن سرم و وضعیت تغذیه مادران باردار با استفاده از پرسشنامه بسامد خوراک (ffq) با وقوع زایمان پره ترم انجام شده است. روش بررسی:پژوهش حاضر یک مطالعه طولی(آینده نگر)می باشد که بر روی538نفر از زنان باردار20-14هفته مراجعه کننده به درمانگاههای پره ناتال شهر تهران که واجد شرایط ورود به مطالعه بودند طی مدت اردیبهشت سال89 تا اردیبهشت سال90 انجام شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه حاوی اطلاعات دموگرافیک و باروری و پرسشنامه بسامد خوراک(ffq) بود که توسط پژوهشگر آموزش دیده تکمیل گردید. داده های تغذیه ای بر اساس مقیاس rda مورد بررسی قرار گرفتند. اندازه گیری عنصر روی و آهن به ترتیب به روش اسپکتروفوتومتری جذب اتمی و کیت آهن شرکت پارس آزمون انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها داده ها با استفاده از نرم افزار n4 و spss16 و آزمون های تی مستقل ، مجذور کای، من ویتنی و anova و رگرسیون لجستیک و خطی صورت گرفت. یافته ها:میزان وقوع زایمان پره ترم در پژوهش حاضر4/8%محاسبه شد.میانگین سطح سرمی روی و آهن در گروه پره ترم بیشتر از گروه ترم بود.ارتباط میان سطح سرمی آهن و زایمان پره ترم بلحاظ آماری معنی دار بود(05/0> p) اما میان سطح سرمی روی و زایمان پره ترم ارتباط آماری معنی داری وجود نداشت(05/0 p>). از نظر وضعیت تغذیه در گروه ترم و پره ترم اختلاف آماری معنی داری مشاهده نشد(05/0 p>). نتیجه گیری:نتایج این مطالعه نشان داد که میان سطح سرمی آهن و وقوع زایمان پره ترم ارتباط آماری معنی داری وجود دارد لذا میتوان گفت که توجه به سطح سرمی و دریافت تغذیه ای این عناصر بعنوان شاخصی جهت کمبود کافی نبوده و ارزیابی سایر عوامل نیز ضروری است.

بررسی ارتباط بین وضعیت تغذیه ای ,bmi مادر در ابتدای بارداری و روند افزایش واحد شاخص توده بدنی طی بارداری با سطح روی و آهن سرم در نیمه اول بارداری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1390
  لیلا عسکری   مینور لمیعیان

پژوهش حاضر به روش طولی آینده نگر بر روی 538زن باردار 35-18ساله با سن حاملگی زیر20هفته در فاصله اردیبهشت89تا90صورت گرفت. اطلاعات فردی با استفاده از پرسشنامه جمع آوری شده و شاخص توده بدنی (bmi) افرادبر اساس وزن قبل از بارداری محاسبه گردید. اطلاعات تغذیه ای با استفاده از پرسشنامه استاندارد بسامد مصرف مواد غذایی(ffq) محاسبه گردید. واحد های پژوهشی با توجه به شاخص توده بدنی قبل از بارداری بر اساس گروه بندی استاندارد موسسه پزشکی آمریکا به 4 گروه و بر اساس وزن گیری بارداری به سه گروه تقسیم شدند. نمونه خون در فاصله 20-14هفته بارداری به منظور اندازه گیری سطح سرمی آهن و روی گرفته شد .آنالیز داده ها با استفاده از آزمون های آماری مجذور کای، رگرسیون خطی انجام شد .سطح معنی داریp کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد. نتایج : بروز چاقی در پژوهش حاضر33% می باشد. 9/55% دارای bmi طبیعی، 1/12% لاغر، 2/16%داری اضافه وزن و 8/15% چاق هستند. روندوزن گیری 57/34%افراد کمتراز مقادیر نرمال و6/28% بیشتر از نرمال گزارش گردید.کمبود روی و آهن سرمی به ترتیب در 6/29% و2/16% افراد وجود داشت. میانگین دریافت انرژی، روی و آهن در افراد مورد مطالعه کمتر از مقیاسrda و میانگین دریافت پروتئین و ویتامینb2 در حد rda و بالاتر بود(p?0.05).مقایسه میانگین روی سرمی در4گروه شاخص توده بدنی ابتدای بارداری اختلاف معناداری از نظر آماری نشان داد (p?0.05). بین میانگین روی سرمی در گروه اضافه وزن وگروه لاغر ونیز بین گروه bmiطبیعی وگروه لاغر اختلاف معنی داری از نظر آماری دیده شد(p?0.05). در پژوهش حاضر وضعیت تغذیه ای واحدهای پژوهشی موردمطالعه ازنظر دریافت انرژی،روی وآهن نامطلوب واز نظرپروتئین و ویتامینb2 مطلوب گزارش گردید. سطح سرمی روی در واحدهای پژوهشی لاغر نسبت به سایر واحدهای پژوهشی پایین تر گزارش شد. می توان نتیجه گرفت افراد لاغر نسبت به سایرافراد درخطر بیشتری ازنظر کمبود روی هستند. پژوهش حاضر نشان داد که bmi نقش تعیین کننده ای در افزایش وزن دوران بارداری دارد. در واقع انتظار می رود مادران لاغر نسبت به مادرانی که شاخص توده بدنی بالاتری دارند در دوران بارداری وزن گیری بیشتری داشته باشند تا بتوانند نوزادانی با وزن مناسب بدنیا آورند.

بررسی سونوگرافیک طول دهانه رحم و ارتباط آن با زمان شروع خود به خود زایمان در هفته 37 بارداری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1391
  حمیده گیاهی   وجیهه مرصوصی

زمینه و هدف : یکی از مهمترین اهداف مراقبت پری ناتال، تعیین تاریخ احتمالی زایمان است؛ این پژوهش با هدف ارزیابی ارتباط طول دهانه رحم در هفته 37 بارداری و زمان شروع خود به خود علایم زایمانی در زنان باردار کم خطر انجام شد. روش بررسی : این پژوهش یک مطالعه تحلیلی- مشاهده ای از نوع آینده نگر است. از مرداد 1390 تا خرداد 1391، کلیه زنان باردار مراجعه کننده به مراکز و پایگاه های بهداشتی درمانی جنوب شهر تهران با حاملگی تک قلو و پرزانتاسیون سفالیک که علایمی از شروع زایمان نداشتند مورد بررسی قرار گرفتند. 148 زن باردار وارد مطالعه شدند که 22 نفر از آنان به دلیل نداشتن شرایط لازم از مطالعه خارج و در نهایت داده های 126 واحد پژوهشی مورد آنالیز قرار گرفت. طول دهانه رحم در هفته 37 بارداری با سونوگرافی ترانس واژینال اندازه گیری شد. پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک_بالینی واحدهای پژوهش تکمیل و تا زمان زایمان پیگیری شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون تی مستقل، کا اسکور، آنوا، رگرسیون لوجستیک، رگرسیون خطی و منحنی roc با استفاده از نرم افزار 16spss انجام گرفت. یافته ها : متوسط طول دهانه رحم 9/8±10/26 میلی متر برآورد گردید که در زنان نولی پار (5/51 درصد) و مولتی پار (5/48 درصد) تفاوت آماری معنی داری وجود نداشت (4/25 میلی متر در برابر 9/26 میلی متر، 36/0 p=). در آنالیز رگرسیون خطی ساده بین طول دهانه رحم در هفته 37 بارداری و زمان شروع خود به خود علایم زایمانی ارتباط آماری معنی داری با شاخص ضریب تعیین 111/0 مشاهده گردید (333/0 r =، 001/0 > p). در مدل رگرسیون لجستیک چند متغیره، با کنترل قد مادر و تعداد پاریته، طول دهانه رحم در پیش بینی زایمان سزارین فاکتور تاثیرگذاری نبود (79/0=p). نتیجه گیری : طول دهانه رحم در هفته 37 بارداری با زمان شروع علایم زایمانی ارتباط دارد . این یافته می تواند در اداره حاملگی توسط متخصصین حرفه مامایی موثر باشد .

مقایسه تاثیر آموزش خودآزمایی پستان به دو روش پیامک تلفنی و سخنرانی در دانشجویان دختر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1392
  افسانه آئین   مینور لمیعیان

چکیده: مقدمه: سرطان پستان، شایعترین سرطان در زنان، شایعترین علت مرگ و میر ناشی از سرطان در زنان محسوب می شود. با توجه به سرعت فزاینده تولید دانش و توسعه فن آوری های ارتباطی نظیر تلفن همراه که داده های مرتبط با هر موضوع را بدون محدودیت زمانی و مکانی در اختیار فراگیران قرار می دهد استفاده از پیامک تلفنی ساده ترین و ارزان ترین روش در برنامه های آموزش سلامت در ارتقاء آگاهی در زمینه پیشگیری از بروز بیماری ها و مشکلات مرتبط سلامتی و رواج رفتارهای سلامت محور در سطح جامعه میباشد و طبق تحقیقات بهترین اثرگذاری آموزشی پیامک تلفنی در قشرنوجوان و جوان جامعه می باشد. با توجه به اینکه پژوهشگر شاهد بر این مسئله است که خودآزمایی پستان هنوز در جامعه (به ویژه دختران جوان) جایگاه و ارزش خود را نیافته و زنان نیاز به آموزش از طریق روش های موثر و مناسب در جهت کنترل سرطان پستان و ارتقاء سلامت خود دارند. این پژوهش با هدف مقایسه تاثیر آموزش خودآزمایی پستان ((bse: breast self-examination با دو روش آموزشی سخنرانی و پیامک تلفنی (sms) در دانشجویان دختررشته های غیر علوم پزشکی در سال 1392انجام گرفت. روش کار: این پژوهش یک کار آزمایی بالینی است. 108 نفر از دانشجویان دختر22-30 سال رشته های غیرعلوم پزشکی خوابگاه های دانشجویی دانشگاه تربیت مدرس از طریق نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. واحدهای مورد مطالعه در 2 گروه، گروهa از طریق روش آموزشی سخنرانی(خوابگاههای خارج از دانشگاه) و گروهb از طریق روش آموزشی پیامک تلفنی (خوابگاههای داخل دانشگاه) در مورد اهمیت سرطان پستان، روش های کنترل و عملکرد bse آموزش دیدند ابزارگردآوری اطلاعات، پرسشنامه شامل2 قسمت میباشد. قسمت اول حاوی 16سوال جهت مشخصات دموگرافیکی وقسمت دوم حاوی و 10 سوال آگاهی، 10 سوال نگرش، 10 سوال عملکرد و 10 سوال چک لیست مشاهده مستقیم می باشد. برنامه آموزشی بر اساس اطلاعات بدست آمده از آزمون اولیه (pre–test) و تعیین نیازهای آموزشی جامعه مورد پژوهش تهیه و تدوین شد. سپس آموزشهای لازم به دوگروه بطور همزمان داده شد و post test (3ماه بعد از آموزش) بعمل آمد داده ها با نرم افزار20 spssو آزمون آماری پارامتریک(تی زوجی) وناپارامتریک(کی دو) در سطح معنی داری(005/0p<) تجزیه وتحلیل گردید. یافته ها: نتایج آزمون t-test نشان داد در هر دو گروه مورد مطالعه بعد از آموزش نسبت به قبل از آموزش تفاوت قابل ملاحظه ای در میانگین نمرات آگاهی، نگرش و عملکرد در موردbse مشاهده گردید (001/0p?). آموزش با هر دو روش سخنرانی و پیامک تلفنی، باعث ارتقاء سطح آگاهی، نگرش و عملکرد درمورد bse می شود (001/0p?). آگاهی، نگرش و عملکرد از بیماری سرطان پستان و نحوه انجام bse درگروه پیامک تلفنی نسبت به گروه سخنرانی بالاتر می باشد (001/0p?). دررابطه با مناسب ترین روش درمورد bse نمونه های پژوهش در دوگروه مورد مطالعه، پیامک تلفنی با 46% بعنوان اولویت اول روش آموزشی از نظرنمونه های پژوهش انتخاب گردید. نتایج: آگاهی، نگرش و عملکرد از بیماری سرطان پستان و نحوه انجام bse در گروه پیامک تلفنی نسبت به گروه سخنرانی بالاتر می باشد پیشنهاد می شود این روش آموزش در برنامه های آموزش سلامت، بخصوص در کنترل سرطان پستان به منظور حفظ سلامتی و بهداشت جامعه زنان مورد استفاده قرارگیرد.

کاربرد الگوی پرسید-پروسید در حفظ و ارتقای سلامت زنان در معرض خطر سرطان پستان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1393
  معصومه هاشمیان   علیرضا حیدرنیا

هدف از این مطالعه که دردوبخش مقطعی ومداخله ای صورت گرفت، استفاده از الگوی پرسید- پروسید جهت طراحی مدل آموزشی مناسب در راستای پیشگیری از سرطان پستان در زنان در معرض خطر این بیماری بود. با استفاده از فاز ارزیابی اجتماعی این الگو مناسب ترین مدل پیشگیری از سرطان پستان در این گروه از زنان، مدل اعتقاد بهداشتی و تئوری جایگاه چندگانه کنترل سلامت شناخته شد. از پرسشنامه باور بهداشتی و خودکارآمدی چمپیون و پرسشنامه جایگاه کنترل سلامت وخدا به عنوان محورکنترل سلامت والستون بعد از طی مراحل ترجمه وروایی محتوی، صوری و سازه استفاده شد. با تحلیل عاملی تاییدی و با شرکت 323 زن واجد شرایط در مطالعه روایی سازه پرسشنامه های مرتبط تایید شد. همچنین پس از تحلیل مسیر با نرم افزار لیزرل مشخص گردید دو سازه حساسیت و شدت درک شده در مدل باور بهداشتی نمی توانند رفتار ماموگرافی را پیش بینی کنند با این حال مدل توسعه یافته باور بهداشتی به همراه باور درونی در مقایسه با نسخه اول آن از برازش بهتری برخورداربود. rmse=9/437 pvalue= 0/001 0/04 df= / ?2 df= 0/02 pvalue= 0/001 rmse=2/417 / ?2 و 79% رفتار ماموگرافی را در مقایسه با نسخه اولیه (58 %) پیش بینی می¬کرد. بعد از طراحی مدل نهایی، با شرکت 75 زن با سابقه خانوادگی درجه یک سرطان پستان که به طور تصادفی انتخاب و هفته ای یک روز به مدت 3 ماه در مقایسه با همین تعداد به عنوان گروه شاهد که قبل از مداخله از نظر متغیرهای اصلی و زمینه ای باهم تطبیق داده شده بودند، مداخله آموزشی انجام شد. مکان آموزش مرکز حمایت و پیگیری سلامت زنان بود که در راستای مطالعه به عنوان فاکتور تقویت کننده الگوی پرسید- پروسید، راه اندازی گردید. از بحث گروهی،بارش افکار، سخنرانی همرا با نمایش فیلم، عکس و اسلاید پاورپوینت در خلال آموزش استفاده شد و نتایج بلافاصله بعد از اتمام آموزش و سه ماه بعد جهت تعیین تأثیر مداخله بررسی شد. یافته ها افزایش معناداری را در تمامی متغیرهای اصلی مطالعه که سازه های مدل باور بهداشتی و سازه باور درونی تئوری جایگاه کنترل سلامت بود را نشان داد. همچنین گروه مداخله در مقایسه با گروه شاهد 65 % بیشتر ماموگرافی انجام داده بودند. نتایج نهایی نشان داد که مداخله آموزشی با مدل توسعه یافته در اتخاذ رفتار ماموگرافی در زنان در معرض خطر سرطان پستان تاثیر بسزایی دارد.

بررسی تأثیر برنامه مشاوره مامایی بر میزان اختلال استرس پس از زایمان تروماتیک در زنان نخست زا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1388
  مهناز عزیزی   مینور لمیعیان

با توجه به اثرات سوء تجربه تروما طی زایمان و اختلال استرس پس از آن بر زندگی مادر در دوران پس از زایمان و همچنین ایجاد اختلال در روابط مادر و کودک و ارتباط با همسر و با توجه به اینکه مشاوره پس از زایمان از دیدگاه کنفدراسیون بین المللی مامایی سال 2005 از وظایف اصلی ماما به شمار می آید و در اصول مدل مراقبت مامایی ارائه مشاوره به مادران در دوران پس از زایمان به عنوان یک اصل مهم لحاظ گردیده است اهمیت شناسایی راهکارهای عملی نظیر مشاوره در پیشگیری یا کاهش اختلالات روانی پس از زایمان ضروری به نظر رسید. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر برنامه مشاوره مامایی بر میزان اختلال استرس پس از زایمان تروماتیک در زنان نخست زای شهر آباده در سال 1387انجام گرفت. در یک کار آزمایی بالینی تصادفی ، از تعداد 324 زن باردار در اواخر سه ماهه سوم مراجعه کننده به سه کلینیک مراقبت های دوران بارداری و بیمارستان امام خمینی (ره) که معیار ورود به پژوهش را دارا بودند ، 180 نفر طبق معیار dsm-iv زایمان تروماتیک را تجربه کردند که به روش تصادفی در دو گروه مداخله (90=n) و کنترل (90=n) قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل چک لیست سوالات دموگرافیک، سوابق مامایی و معیارهای ورود و خروج به مطالعه، پرسشنامه افسردگی پس از زایمان ادینبورگ (edinburgh postnatal depression scale = epds ) ، پرسشنامه افسردگی ، اضطراب و استرس -21 ( depression anxiety and stress scale 21 = dass21 ) و پرسشنامه حمایت اجتماعی مادری (maternity social support scale = msss ) بود. گروه مداخله تحت برنامه مشاوره ماماییmidwifery counseling program) ) قرار گرفتند و گروه کنترل فقط مراقبتهای معمول پس از زایمان را دریافت نمودند . برنامه مشاوره مامایی طی دو جلسه به صورت یک جلسه مشاوره انفرادی (face-to-face ) به مدت 40-60 دقیقه طی 72 ساعت اول پس از زایمان در بخش مراقبتهای پس از زایمان و مجدداً پس از تکمیل پرسشنامه های dass- 21و msss از طریق تماس تلفنی 6-4 هفته پس از زایمان توسط مامای پژوهشگر به گروه مداخله ارائه شد. هر دو گروه 6- 4 هفته و سه ماه پس از زایمان پیگیری و نتایج مقایسه شدند . تجزیه و تحلیل داده ها از طریق نرم افزار spssو آمار توصیفی و استنباطی انجام گردید. واحدهای پژوهش در هر دو گروه از نظر سن ، سطح تحصیلات ، وضعیت شغلی و اقتصادی و عوارض دوران بارداری همگن شده و به لحاظ سطح حمایت اجتماعی مادری ،میانگین نمره استرس ، اضطراب و افسردگی پیش از مداخله تفاوت آماری معنا داری با هم نداشتند (p>0.05). پس از مداخله و در پیگیری دو نوبته، بین میانگین نمرات استرس، اضطراب و افسردگی 6-4 هفته پس از زایمان (p=0.001) و 3 ماه پس از زایمان (p=0.001) بین دو گروه مداخله و کنترل، تفاوت آماری معنا داری مشاهده شد. یافته های این پژوهش موید آن است که اجرای مشاوره برنامه ای توسط ماما می تواند اثرات قابل توجهی بر کاهش میزان اختلال استرس زنان پس از زایمان تروماتیک داشته باشد . در این پژوهش برنامه مشاوره توسط پژوهشگر تدوین و اجرا شد لذا استفاده از این شیوه نوین مراقبتی درکلیه واحدهای زایمانی و مراکز بهداشتی درمانی توصیه می گردد .