نام پژوهشگر: عباس پاشایی

نظر فلاسفه تحلیلی نسبت به تقسیم قضایا در فلسفه کانت
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی 1391
  عباس پاشایی   علی فتح طاهری

چکیده یکی از عمده مسائلی که ذهن فلاسفه بزرگ را همواره به خود مشغول کرده است این است که آیا اساساً در فرایند کسب معرفت امور واضح ،بسیط ویا تحلیلی وجود دارند که بتوان آنها را مبنای معرفت بعدی قرار داد و یا اینگونه نیست ومعرفت ما صرفاً از تجربه حاصل می شود.این موضوع که بعدها به صورت قضایای تحلیلی /تالیفی مطرح شد بیش از پیش مورد توجه فیلسوفانی که دغدغه اصلی آنها نقد معرفت و چگونگی حصول به آن بود قرار گرفت. بنابر عقیده بسیاری از صاحب نظران پایه فلسفه کانت تقسیم بندی تحلیلی /تالیفی قضایا محسوب می شود.البته پیش از کانت فلاسفه دیگری مانند هیوم و لایب نیتس به این موضوع پرداخته بودند اما از آنجا که کانت به نقادی معرفت وحوزه امکان آن پرداخت، این تقسیم در فلسفه او اهمیت زیادی دارد وعلاوه بر این او نوع دیگری از قضایا تحت عنوان قضایای تالیفی ماتقدم مطرح نمود که مخصوص فلسفه او است وبحث های زیادی را به همراه داشت . فلاسفه تحلیلی که به تفسیری بی تاثیر از سنت فلسفه نقادی کانت نبوده اند، و شاید مهمترین شاخصه اصلی آنها نقادی معرفت و روش های معرفتی است، در مواجهه با تقسیم بندی کانت از قضایا، مواضع متفاوتی اتخاذ کرده اند.این پژوهش تلاش است برای بررسی رویکرد فلاسفه تحلیلی نسبت به تقسیم قضایا در فلسفه کانت و اینکه آیا فلسفه کانت با این انتقادات پا برجا می ماند. پژوهش دارای چهار فصل می باشد .فصل اول به تاریخچه قضایای تحلیلی/تالیفی اختصاص دارد و به صورت کلی مسائلی که به نوعی با این تقسیم بندی در فلاسفه یونانی مطرح بوده پرداخته و سپس در فلسفه دکارت امر بسیط ومرکب ،در فلسفه لاک تصورات بسیط ومرکب ،قضایای تحلیلی و تالیفی در لایب نیتس و در آخر تقسیم قضایا در فلسفه هیوم مورد بررسی قرار گرفته است. فصل دوم به تقسیم قضایا در فلسفه کانت می پردازد.در این فصل، نظریه معرفتی کانت، تمایز تحلیلی/تالیفی،تقسیم احکام به ماتقدم/ماتاخر ،قضایای تالیفی ماتقدم، چگونگی امکان ریاضیات محض ،چگونگی امکان علوم طبیعی،جایگاه تقسیم بندی قضایا در قوام فلسفه کانت واهمیت احکام تالیفی ماتقدم مورد بررسی قرار گرفته است. فصل سوم اختصاص به موضع فلاسفه تحلیلی در مورد تقسیم قضای دارد.در این فصل با نظر به کثرت فیلسوفانی که در این گروه قرار دارند بررسی هائی صورت گرفت و سعی شد ارای صاحب نظرانی از این گروه که بیشتر مطرح بوده اند و نظرات بیشتری از آنها دراین باره منعکس شده است مورد توجه قرار گیرند.آرای فیلسوفانی مانند فرگه ،راسل،ویتگنشتاین ،کارناپ،کواین و کریپکی در این فصل آورده شده است وسعی شده است که براساس نظرات این فیلسوفان به موضوع نگریسته شود. در این فصل به هریک از این فیلسوفان ،بخشی اختصاص یافته است و مبنای فلسفی ودیدگاه آنها در مورد تقسیم قضایا و قضایایی که در دیدگاه آنها مطرح است آورده شده است و در پایان هر بخش نیز جدولی تهیه شده وخلاصه دیدگاه هریک در جدول آورده شده است. در فصل چهارم و آخرین نیز به جمع بندی موضوع پرداخته شده وسعی شده به این سئوال پاسخ داده شود که با وجود اعتراضات مطرح شده به تقسیم بندی کانت و با توجه به اینکه این تقسیم بندی برای فلسفه کانت اهمیت بسزائی داردآیا قوام فلسفه کانت با این اعتراضات برقرار می ماند. کلید واژه ها: : تمایز تحلیلی/تالیفی، قضایای تالیفی مقدم بر تجربه، ضروری ،ممکن ،کلیت، اندراج

اثرات بهره برداری از اراضی لسی بر حاصلخیزی و فرسایش خاک در منطقه مراوه تپه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان 1379
  حسین اعتراف   عباس پاشایی

با توجه به اهمیت فرسایش ، موضوع نحوه اثر مدیریت ها و بهره برداری از اراضی بر روی فرسایش خاک بخصوص اراضی لسی به فرسایش در حوزه قرناوه که با وسعت 860 کیلومتر مربع در منطقه گسترش دارد مورد مطالعه قرار گرفت . بیش از 60 درصد این حوزه بصورت تپه ماهورهای لسی بوده لذا مهمترین واحد ژئومورفولوژیکی مورد مطالعه دامنه می باشد. با توجه به نقشه های کاربردی اراضی و بازدیدهای صحرائی سه نوع کاربردی اراضی بصورت زراعت ، مرتع و جنگل دشت کاشت (از سال 1348) در دو جهت شمالی وجنوبی، با شیب 25-35 درصد مورد بررسی قرار گرفت . در این کاربردیها خاک ، فرسایش ، پوشش گیاهی و نوفوذپذیری مورد مطالعه قرار گرفته است . در مطالعات خاکشناسی در هر کاربری در طول شیب چهار پروفیل حفره گردید. پس از بررسی مورفولوژیکی نیمرخ خاک و مشخص نمودن افقها، از هر پروفیل جهت مطالعات آزمایشگاهی نمونه برداری گردید. علاوه بر آن با استفاده از استوانه های مضاعف میزان آبگذاری خاک و سطحی در زمانهای مختلف اندازه گیری شد و از طریق مشاهدات صحرائی پوشش گیاهی و میزان فرسایش مورد بررسی قرار گرفت . نتیجه حاصله از مطالعات فوق نشان می دهد که بهره وری زراعی ازاراضی شیب دار در منطقه مورد مطالعه بر روی میزان مواد آلی و نفوذپذیری و حاصلخیزی خاک اثر منفی داشته تشدید میزان فرسایش میگردد. میزان موادآلی و نفوذپذیری نهایی حداقل مقدار را در زراعت داشته است و حاصلخیزی نیز به مقدار قابل توجهی کاهش یافته است ، در حالیکه بهره برداری از این اراضی بصورت مرتع موجب افزایش میزان نفوذپذیری، حاصلخیزی و کاهش میزان فرسایش گردیده است . بهره برداری از ارضی بصورت جنگل نیز بر روی درصد مواد آلی و میزان نفوذپذیری و حفاظت خاک اثری مثبت داشته و از فرسایش خاک جلوگیری نموده است .