نام پژوهشگر: حسن بلخاری

تجلی آراء مولانا، جلال الدین محمد بلخی، پیرامون هنر و زیبایی در نگاره های منتخبات مثنوی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده هنر 1389
  فاطمه کیانی   حسن بلخاری

زیبایی از مهمترین و دشوارترین مفاهیمی است که از دیرباز در حوزه فلسفه و عرفان مورد توجه و مطالعه واقع شده است. در حالیکه علم زیبایی شناسی از جایگاه ویژه ای در فلسفه غرب برخوردار است، چنین به نظر می رسد که در حوزه فلسفه و عرفان اسلامی یک دستگاه نظری منسجم که مورد مطالعاتی آن زیبایی و هنر باشد وجود نداشته است. این رساله بر اساس این فرضیه شکل گرفته است که با تأمل در گنجینه عظیم ادب و عرفان فارسی می توان به مبانی معرفتی چون تجلی، حسن، عشق و خیال دست یافت که فلسفه زیبایی شناسی اسلامی را پایه ریزی می کنند. این فلسفه، که مهم ترین رکن آن «گذر از صور زیبای محسوس و درک حقیقت حسن و وجود» است، شالوده و بنیاد هنری را شکل می دهد که بارزترین ویژگی آن طبیعت گذریی، تمثیل گرایی و نمادپردازی است. یکی از برجسته ترین متون ادبی و عرفانی که می توان برای شناخت حقیقت زیبایی و هنر به آن رجوع کرد مثنوی معنوی است که مهم ترین مبانی زیبایی شناسی را در قالب دقیق ترین تمثیلات تبیین ساخته است. این پژوهش که در دو بخش تنظیم شده است در نظر دارد، در بخش اول به بررسی مبانی نظری زیبایی-شناسی و پیشینه زیبایی و هنر در فلسفه غرب و در فلسفه و عرفان اسلامی بپردازد و در بخش دوم آراء زیباشناسانه مولانا و نحوه ظهور و تجلی آنها در هنر اسلامی و به طور خاص در نگاره ی خلقت انسان از مجموعه منتخبات مثنوی را مورد مطالعه قرار دهد. ماحصل این تحقیق نشان می دهد؛ اگرچه فلسفه غرب و عرفان اسلامی دو رویکرد متفاوت نسبت به هنر و زیبایی اتخاذ کرده اند لیکن گرایش فطری انسان برای گذر از نمود و برون به باطن و درون پدیده ها و شوق دست یابی به گوهر فناناپذیر اشیاء آنها را به نقطه مشترکی از درکِ مفهوم و کارکرد هنر و زیبایی می رساند که آن مقام «تجلی و انکشاف حقیقت و راز هستی» است. هنرمند مسلمان در این مقام عارفی است که هنرش تذکاری از حسن و جمال الهی می گردد.

مقایسه آرای زیبایی شناختی ابن عربی و آرای زیبایی شناختی امام خمینی (س)
پایان نامه سایر - پژوهشکده امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی 1390
  یاسر هدایتی   بیوک علیزاده

مفهوم زیبایی و نگاه زیبایی شناسانه در اندیشه عرفان اسلامی ، مبنایی وجودشناسانه دارد که با کند وکاو در آن می توان نظام زیبایی شناسانه عرفان اسلامی را که در نوع خود نظامی منحصر به فرد است باز شناخت. بر اساس این نظام،زیبایی و هنر امری وجودی تلقی می شود که درک آن نسبت متناظری با حقیقت دارد. پرسش های بنیادین این پژوهش از مفاهیمی چون چیستی زیبایی ، نسبت زیبایی با حقیقت وجود و چگونگی تأثیر و جلوه آن از عالم معنا و ملکوت در زبان و بیان ناسوت در اندیشه دو شخصیت بزرگ عرفان اسلامی یعنی ابن عربی و امام خمینی(س) است .توضیح این که دراین پژوهش قصد شده است تا با بررسی و سنجش مبانی نظری زیبایی شناختی ابن عربی به عنوان موسس عرفان نظری ،یک قالب و الگو، برای باز سازی نظریه زیبا شناختی امام خمینی(س) به عنوان نماد عرفان و حکمت متاخر شیعی به دست آید و بر همین اساس این پژوهش مطالعه ای تطبیقی با رویکرد تحلیلی است. در اندیشه ابن عربی و امام(س) وجودمطلق، مساوی است با جمال مطلق(= زیبایی).بر حسب این مبناست که وجود مطلق از مرتبه غیب الغیوبی خویش به واسطه دو تجلی جمالی به واسطه اسم «النور» بر اعیان ثابته متجلی می شود و انسان (عالم صغیر)و عالم(انسان کبیر) پدیدار می شوند. در اندیشه ابن عربی انسانی که عالم صغیر است و مجلای تجلی جمال الهی به واسطه حب الهی و دستیاری اسماءالحسنی در قوس صعود خود مظهری از جمال الهی است و البته از این رو که هر جزئی میل به کل دارد کشش ما به زیبایی نیز کشش جزء به کل است. به این ترتیب مبانی زیبایی شناسی عرفانی، انسان را هماره در تلاش برای نیل به زیبایی مطلق نشان می دهد و بر حسب همین مبانی نظری است که هنر دینی یا هنر اسلامی شکل گرفته است.براین اساس وقتی گفته می شود حق زیباست و زیبایی ها را دوست دارد یعنی عشق به جمال نمودن و جمال دیدن باعث می شود ذات به واسطه اسماءالحسنی خویش از مقام غیب الغیوبی تنزل پیدا کرده و در حضرت خیال منفصل متجلی شود. عارف اما از آنجا که خود حضور و وجود یافته این تجلی است با سرگذاشتن در پی جمال مطلق به نیروی همت سعی در متصف شدن به خلاقیتِ خیالِ تجلی گون الهی می کند.از نظر ابن عربی عشق در این مرحله دیگر از مولود بودن به در آمده ،خود مولد زیبایی می شود و صور خیالین زیبایی باز تولید می شود .

بنیان های نظری هندسه و تزئینات در معماری مسجد گوهرشاد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر - دانشکده معماری و هنر 1387
  عامر امینی کیاسری   غلامعلی حاتم

چکیده ندارد.

خوشنویسی هنر مقدس از منظر ادیان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده هنر 1387
  مریم فدایی تهرانی   حسن بلخاری

هنر خوشنویسی از بنیادی ترین هنرهاست زیرا هدف غایی ان تنها در کسب لذت بصری نیست و مصادیـق فرا مادی دارد و ماهیت غیر زمینی آن باعث گردید تا به ان بار تقدس دادند و به نوعی منشا ان را الهی دانسته و از انجا که این هنر با ضبط و ثبت کلام مرتبط است توانسته به والاترین وظیفه خود یعنی انتقال مفاهیم الهی در متون مقدس عمل کندحفظ و نگهداری متون مقدس با نظام نوشتاری خاصی که برای ادیان جهان وضع شده باعث گردید تا منشا این هنر را دینی دانسته و در اساطیر کهن برای پیدایش ان به سرچشمه های غیر انسانی و الهی ان اشاره شود برای شناخت علل تقدس هنر خوشنویسی بهتراست با هنر اسلامی اغاز کنیم زیرا هنر اسلامی تنها هنری است که از خوشنویسی به عنوان هنر مقدس یاد کرده و ان را کاملترین قالب هنری و بیانی برای انتقال مستقیم مفاهیم الهی می داند ( خوشنویسی – هنر مقدس – ادیان) کلماتی هستند که شاید بارها ذهن هر پژوهشگری را به خود جلب کند در این پژوهش , خوشنویسی به عنوان هنری مقدس از منظر ادیان بررسی می شود و سئوالاتی به شرح زیر بیان می گردد: آیا بین خوشنویسی و هنر مقدس ارتباطی هست و اصولا چه ویژگی در هنر مقدس وجود دارد که هنر خوشنویسی به عنوان یکی از مجرد ترین قوالب هنری توانسته از ان بهره مند گردد و کدام دین این هنر را به عنوان هنر مقدس میپذیرد و آیا هنرخوشنویسی ارتباطی با دین دارد؟ و اگر چنین است پس این هنر نوعی هنر دینی است پس خوشنویسی هنر مقدس است زیرا توانسته با استفاده از خصوصیات هنر مقدس که نوعی هنر دینی است از محتوا و مفاهیم والای معنوی برخوردار گردد سئوالات بیشماری برای طرح این مسئله پژوهشی وجود دارد اما انچه بیش از همه ذهن را بخود جلب می کند تقدس گرایی منحصر بفرد خوشنویسی اسلامی است زیرا در تمام متون پژوهشی از خوشنویسی اسلامی به عنوان هنر مقدس یاد می شود چرا خوشنویسی اسلامی ؟ علت ان چیست ؟ آیا بحث کلام – نوشتار – حرف – عدد –قلم – لوح و... است چه عواملی است باعث تقدس این هنر در اسلام گردید و آیا این عوامل می تواننددرباره هنر نوشتاری ادیان دیگرصدق کند؟ این رساله نه بر اساس آشنایی با سبکهای خوشنویسی بلکه خوشنویسی را با زیر بنای تقدس ان بررسی می کند سازددر رساله به دلیل گستردگی ادیان و آیین های متفاوت فقط به مباحث هنر خوشنویسی نزد اسلام – مسیح – یهود – زرتشت – تائو –هندو می پردازیم که به لحاظ منشا الهی هنر ان مطابق با آرای نظریه پردازان فلسفه و هنر و دین یکسان هستند منشا خوشنویسی نگارش و صورتهای تصویری است که به ان خط گویند و مبدع ان در اسطوره های کهن غیر زمینی اعلام شده است که توسط موجودات آسمانی خلق شده تا جایی که در بیشتر اساطیر کهن از میان رودان – ایران – مصر – یونان – چین – هند رد پایی از خالق انسانی خط دیده نمی شود تمام بحث تقدس هنر خوشنویسی مطابق با تعالیم اسلامی به تقـدس ( کلام – حرف – عدد – نقطه – قلم – لوح – کتاب و..) مربوط است که تمام این عوامل در دیگر ادیان به اشکال متفاوت وجود دارد هدف از بکار گیری کلمات در هنرها تنها بهره وری از شکل با معنای خاص نیست بلکه قصد این است که کلمات شکل هنری بیافریند که ضامن ابعاد نمادین و مفاهیم روحی باشد و از زمان و مکان فراتر رود و این گستردگی معطوف به یک نوع خط و یک نوع دین نیست کماکان اینکه در عصر حاضر قرآن کریم را به زبانهای متفاوت ترجـــــمه می کنند و به خطوط متفاوت لاتین – چینی – عبری و ...می نویسند بدون اینکه به مفاهیم مقدس ان خدشه ایی وارد شود حتی اگر بحث تقدس زبان هم پیش بیاید باید گفت طبق گفتارهای پیشین تمام زبانها مقدس اند و برگرفته از یک زبان نخستین و با منشا الهی اند پس هیچ قالب هنری برازنده تر از خوشنویسی و خط نیست که توانسته کلام خدا را د رخود حفظ و با زیبایی تمام تجلی دهد هنری بی واسطه – بی حد و مرزو بی هیچ شائبه ایی .