نام پژوهشگر: محمدعلی توحیدی

نقد مبانی جان هیک در پلورالیسم دینی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه جامعه المصطفی العالمیه - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1383
  محمدعلی توحیدی   حسین دیبا

قبل از ظهور »صنعت ارتباطات جهانی«، علی رغم داعیه جهانی بودن برخی از ادیان، بسته به محلی بودن اقتصاد، سیاست و فرهنگ، ادیان نیز، محدود به قلمرو و بوم خاصی بودند، با شکل گیری »دوره ارتباطات« و انفجار اطلاعات و به وجود آمدن »دهکده جهانی« ادیان در رویارویی و تماس نزدیک و گسترده نسبت به هم قرار گرفتند، در گفتمان های بین الادیانی، سوال هایی از حقانیت و نجات بخشی همه ادیان مطرح گردید که آیا همه ادیان از حقانیت بهره مند بوده و نجات بخش پیروان شان هستند و یا دین خاصی، در پاسخ به این پرسش سه دیدگاه »انحصارگرایی«، »شمول گرایی« و »پلورالیسم دینی«، مطرح گردیده است. جان هیک فیلسوف انگلیسی که نظریه پرداز و بنیانگذار نظریه پلورالیسم دینی است، برای اثبات و استحکام آن، به مبانی و ادله ای چون تجربه دینی، یکسان انگاری ماهیت و حقیقت وحی و تجربه دینی، معرفت شناسی کانت و تفکیک »نومن« از »فنومن«، فرضیه نجات و اشتراک و بهره مندی همه ادیان در توانایی ایجاد تحول از خودمحوری به خدامحوری (گوهر ادیان)، تکافو ادله، هدایت عام الهی و »جهانی شدن« تمسک جسته است، هدف تحقیق حاضر نقد و بررسی صحت و سقم این مبانی و ادله می باشد که با استفاده از شیوه اسنادی و اکتشافی در محدوده مباحث کلامی، فلسفی و معرفت شناختی، مبانی جان هیک در پلورالیسم دینی را به نقد و چالش گرفته است. پلورالیسم دینی را می توان از دو زاویه برون دینی و درون دینی مورد بررسی قرار داد؛ در ساحت برون دینی، نقد مبانی کثرت گرایی دینی و آشکار ساختن اشکالات کلامی و فلسفی و معرفت شناختی آن ها، به معنای تیشه به ریشه زدن پلورالیسم دینی است؛ مبانی و پایه های مطرح شده از طرف جان هیک برای پلورالیسم دینی، هیچکدام قابل دفاع نبوده و هرکدام در معرض اشکالات عدیده کلامی و معرفتی قرار دارند. سودجویی از نظریات عرفا در جهت استحکام دیوار لرزان پلورالیسم دینی، با واقعیت همخوانی ندارد. به لحاظ درون دینی؛ اسلام با در نظرداشت معیارها و ویژگی هایی چون: الف) انتساب به خداوند متعال؛ ب) ابتنا بر پایه فطرت انسانی؛ ج) پایداری و منزه بودن از انحراف و اعوجاج؛ د) وحیانی بودن؛ هـ) تأخر زمانی، برای دین حقیقی، ادیان وحیانی را در اصول و تعالیم اساسی یکی دانسته و تفاوت های موجود میان آن ها را به دوره های متفاوت و مقتضیات زمانی و مکانی، ارجاع می دهد؛ از نظر اسلام، ادیان غیر وحیانی، از حقیقت بهره ای ندارد، ادیان آسمانی هرچند در دوره زمانی مختص خودشان از حقانیت قابل پیروی و نجات بخش بهره مند بودند و لکن بعد از ظهور اسلام، نه قابل پیروی است و نه برای پیروان، نجات بخش. اسلام، نجات پیروان ادیان باطل و غیر حقیقی، چه آسمانی و چه غیر وحیانی را در دوره بعد از طلوع خورشید اسلام، به تفضل و رحمت واسعه خداوند متعال، امکان پذیر می داند، البته به شرط معاند نبودن آن ها. اسلام، رویکردهای گوناگون پلورالیسم دینی را نه به طور کامل می پذیرد و نه همگی را طرد می کند؛ رویکردهایی چون: تساهل و تسامح، تبادل نظر و گفتگو بین الادیانی، از نظر اسلام مانعی ندارند، اما رویکردهایی چون: شکاکیت و نسبیت در فهم حقیقت، بهره مندی همه ادیان از حقیقت یکسان و نجات بخشی همه ادیان در همه زمان ها را مطرود و غیر قابل قبول می داند.