نام پژوهشگر: محمدحسین زارعی محمودآبادی

رابطه ایمان و محبت در اسلام و مسیحیت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم 1380
  محمدحسین زارعی محمودآبادی   احمد عابدی

یکی از بحث های محوری که در اکثر ادیان اعم از ادیان توحیدی و ادیان غیر توحیدی از آن سخن به میان می آید جایگاه و نقش محبت در تعالیم آن ادیان می باشد. در تعالیم اسلامی بحث از محبت به خدا و محبت به مخلوقات او به وفور یافت می شود. اما آنچه در اینجا مهم است و نیاز به بررسی دارد این است که منشا و یا به عبارت دیگر خاستگاه محبت از نظر اسلام چیست ؟ بدلایل عقلی و نقلی ثابت شده است که محبت ثمره معرفت است و هر که را معرفت به ذات حق تعالی بیشتر باشد محبت او کاملتر است . اما در تعالیم مسیحی محبت از مبانی مسیحیت به شمار می رود . پولس قدیس ایمان ، امید و محبت را در یک گروه جای داد و آنها را شالوده های حیات مسیحانه قلمداد کرد. سوالی که در اینجا پیش می آید این است که اصولا محبت چگونه تحصیل می شود و آیا می توان آنرا جز مبانی حیات دینی به شمار آورد، و اگر اینکار ممکن نیست چرا مسیحیت بر این مطلب تاکید دارد؟ در مورد چگونگی تحصیل محبت باید گفت که محبت یک انفعال نفسانی است که منشا آن حب ذات و هر چه که به آن برگردد می باشد . جمال و سنخیت را نیز از اسباب تحصیل محبت به شمار می آورند که این دو نیز به حب ذات بر می گردند ، زیرا این دو با طبع آدمی ملایمت دارند و انسان نیز خواهان هر چیزی است که با طبع او ملایمت دارد. اما امور غیر مادی و معنوی مانند امور مادی از قبیل : زیبائی ، احسان ، خوراک و ... نیستند که به راحتی و بدون هیچ مقدمه ای و به طور غریزی بتوان به مضر و مفید آن پی برد و در نتیجه به آن محبت پیدا کرد یا از آن بیزاری جست. مقدم بر این امور ، معرفت به آنها می باشد که تا معرفت صحیح بدست نیاید این محبت نیز بدست نخواهد آمد. اما اینکه چرا مسیحیان آنرا از مبانی ایمان به شمار می آورند بدین دلیل است که اساسا اصول اساسی مسیحیت از قبیل : تثلیث ، فدیه ، تجسد و ... عقل پذیر نیستند تا انسانها بتوانند به آنها معرفت پیدا کنند .