نام پژوهشگر: سعید پورمنافی

مقایسه سناریوهای تخصیص کاربری کشاورزی در استان اصفهان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده منابع طبیعی 1392
  نصراله عارفی شهربابک   علیرضا سفیانیان

منابع در دسترس انسان برای بهره برداری در کره زمین بسیار محدود است. همین منابع محدود نیز روز به روز در اثر استفاده بی رویه و نادرست در حال تخریب می باشند. رشد جمعیت، گسترش فعالیت های انسان در طبیعت ،کاربری های نامناسب اراضی و بهره برداری بی رویه و غیر اصولی از منابع آب، خاک و پوشش گیاهی، اراضی را در معرض بیابان زایی و تخریب قرار داده است. لذا، مقابله با این وضیعت نیازمند یک برنامه جامع استفاده از سرزمین (آب و زمین) می باشد،که در آن کاربری ها در یک چارچوب مشخص به صورت منطقی و متناسب با توان محیط انتخاب شوند. کشاورزی در اراض فاقد تناسب، علاوه بر افزایش فرسابش خاک، بدلیل پایین بودن کارایی محصول، باعث اتلاف منابع نیز می شود . مهمترین چالش پیش روی استان اصفهان مشکل کمبود آب در بخش های مختلف است. ازآنجا که بیشترین آب مصرفی این استان به بخش کشاورزی اختصاص دارد ، مدیریت در این بخش میتواند مشکل گشای بسیاری از چالش های موجود در این استان باشد. در این مطالعه با استفاده از نقشه ی کاربری اراضی و همچنین تناسب خاک برای کشاورزی، نقشه ی تناسب دیم، نقشه ی تناسب مرتع و حفاظت، موقعیت ومساحت اراضی کشاورزی که از نظر خاک، برای کشاورزی مناسب هستند، اراضی فاقد تناسب برای کشاورزی ، اراضی که در حال حاضر بایر هستند و همچنین مراتع کم بازده ای که برای کشاورزی توان دارند ،اراضی کشاورزی که برای دیم ،مرتع یا کاربری حفاظت مناسب هستند مشخص شد. از طرف دیگر بازده آبیاری فعلی وبازده آبیاری پیش بینی شده آینده از مطالعات آمایش سرزمین وسند راهبردی استان اصفهان، اخذشد. براساس اطلاعات بدست آمده،6سناریو برای آینده کشاورزی استان تعریف شد و مشخص گردید در هر سناریو چه میزان کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی خواهیم داشت . درنهایت وضعیت اراضی کشاورزی استان برای هر سناریو نقشه سازی گردید.

مدلسازی مطلوبیت رویشگاه لاله واژگون ( fritillaria imperialis.l ) با استفاده از مدل تحلیل عاملی آشیان بوم شناختی ( enfa) در استان اصفهان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده منابع طبیعی 1392
  مهدی نجفی   مصطفی ترکش اصفهانی

زاگرس مرکزی،غنی ترین ذخایر ژنتیکی ایران را داراست و خاستگاه اصلی گونه لاله وازگون ( fritillaria imperialis l)می باشد طی چند سال اخیر رویشگاه های لاله واژگون به دلایل مختلفی از جمله: وقوع خشکسالی،توسعه صنعتی، توسعه شهری و روستایی و همچنین چرای غیر اصولی دام تخریب گردیده و این گونه با ارزش در معرض تهدید جدی قرار گرفته است. امروزه با پیشرفت علم آمار و سیستم اطلاعات جغرافیایی تعیین رویشگاه بالقوه ی گونه های گیاهی با استفاده از روش های مدلسازی پراکنش جغرافیایی گونه های گیاهی میسر شده است . این تحقیق به منظور تعیین رویشگاه بالقوه گونه لاله واژگون (fritillaria imperialis l)در مراتع غرب استان اصفهان انجام گرفت . برای نیل به این هدف از روش تحلیل عاملی آشیان اکولوژیک (enfa)که در سالهای اخیر برای مدل سازی مطلوبیت رویشگاه کاربرد فراوانی پیدا کرده است ،استفاده شدروش تحلیل عاملی آشیان اکولوژیک (enfa)، فقط بر روی داده های حضور گونه متمرکز هستند که به مدل های پیش بینی کننده ی رویشگاه یا مدل های پروفیل موسوم هستند. این روش ترکیبی از سامانه ی اطلاعات جغرافیایی و آنالیز آماری تجزیه عاملی می باشد که دامنه پراکنش جغرافیایی گونه ی مورد مطالعه را با استفاده از داده های رخداد گونه و لایه های محیطی، به صورت نقشه ترسیم می نماید.برای این منظور از داده های مکانی حضور این گونه به عنوان مکان های مناسب بالفعل رخداد گونه و بررسی شرایط محیطی (اقلیم ،خاک و فیزیوگرافی) این مناطق جهت شناسایی نیازهای محیطی آن استفاده شد. داده های خاک با استفاده از بررسی مطالعات پیشین و میان یابی نقاط مربوط به پروفیل های حفرشده تبدیل به نقشه های خاک شدند. نقشه های اقلیمی و فیزیوگرافی نیز با استفاده از روش های زمین آمار تهیه و برای ورود به مدل نهایی آماده سازی شدند. پس ازبررسی لایه های اطلاعات اعم از بیولوژیک و داده های محیطی واطمینان از نرمال بودن اطلاعات و عدم وجود همبستگی بین آنها ، روش تحلیل عاملی آشیان اکولوژیک توسط نرم افزار biomapper اعمال شد و با استفاده از الگوریتم میانگین هارمونیک فاصله تبدیل به نقشه رویشگاه بالقوه لاله واژگون در استان اصفهان گردید.نمایه های تخصص گرایی،حاشیه گرایی و تحمل پذیری به ترتیب معادل با 547/1،325/6و 158/0 محاسبه شدند. برای ارزیابی صحت این روش به نمایه بویس استناد شد؛مقدار این نمایه برای نقشه تولید شده با enfa معادل 92/0درصد بودکه کاملا قابل قبول می باشد. به طور کلی لایه های محیطی مقدار پتاسیم قابل جذب، مقدارفسفر قابل جذب،مدل رقومی ارتفاع،مقدار بارندگی سالیانه و جهت شیب منطقه در این روش به عنوان مهمترین عوامل تاثیر گذار بر رویشگاه گونه لاله واژگون تعیین شدند. بر اساس نقشه های رویشگاه بالقوه ، رویشگاه مناسب لاله واژگون مناطقی باارتفاع2500- 2300 متر، بارندگی سالیانه 600- 300 میلی متر ، دمای سالیانه 12-9 درجه سانتی گراد ، در جهت های شمالی و شمال شرقی ،مقدار پتاسیم بیشتر ازppm 196بافت متوسط تا نسبتاً سنگین (43 تا 31 درصد رس)، شیب متوسط (18 تا 25 درصد)، خاک هایی با شوری کم (کمتر از 80/1 -22/1دسی زیمنس بر متر)، مقدار فسفرppm 17-11،رطوبت اشباع خاک بین 58 تا38درصد و اسیدیته ی حدود99/7 -86/7است. مدلسازی پراکنش بالقوه گونه های گیاهی می تواند در مکان یابی مناطق مستعد جهت احیای رویشگاه های بالقوه ی گونه های مهم نظیر لاله واژگون و برنامه ریزی های مدیریتی وحفاظت از گونه های در حال انقراض کمک شایانی نماید.

ارزیابی توان سرزمین به منظور کاربری کشاورزی با استفاده از ارزیابی چند معیاره
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده منابع طبیعی 1392
  امید ایران پور   محسن سلیمانی

محدود بودن منابع کره زمین و افزایش جمعیت بشر از یک طرف و کاهش سطح زمین های قابل کشت از طرف دیگر، ضرورت استفاده بهینه از منابع را بیش از پیش مطرح ساخته است. روند بهره گیری از محیط زیست در چهار دهه اخیر نشان دهنده از بین رفتن منابع به دلیل استفاده نادرست از آن ها بوده و چنانچه این روند ادامه داشته باشد در آینده ای نه چندان دور با بحران جدی فقر غذایی مواجه خواهیم شد. برای مقابله با این وضیعت نیازمند یک برنامه جامع استفاده از سرزمین (آب و زمین) می باشد،که در آن کاربری ها در یک چارچوب مشخص و متناسب با توان محیط انتخاب شوند. بخش کشاورزی یکی از مهمترین بخش های تولیدی در هر کشور است. این کاربری بیشترین مساحت را نسبت به کاربری های دیگر دارد، از این رو یکی از مهمترین کاربری ها در جهان محسوب می شود. ارزیابی توان اکولوژیکی اراضی کشاورزی بر اساس اطلاعات موجود برای برنامه ریزی کاربری اراضی ضروری است و انجام توسعه و شناسایی نقاط دارای تناسب برای کاربری کشاورزی بدون توجه به توان اکولوژیک سرزمین باعث مشکلات زیست محیطی و اقتصادی – اجتماعی می شود. این مطالعه در چارچوب مدل اکولوژیک کاربری کشاورزی ایران (دیم، آبی و مرتع داری) و با بهره گیری از روش های ارزیابی چندمعیاره (mce) مانند فرآیند تحلیل شبکه ای (anp)، منطق بولین، ترکیب خطی وزنی(wlc) با کمک نرم افزارهای arcgis 9.3، super decision 2.1.4 و excel 2010، با هدف تعیین نقاطی که بالقوه دارای توان کاربری کشاورزی در منطقه لنجان هستند، صورت پذیرفت. منطقه لنجان از آنجا که در استان اصفهان از نظر کشاورزی جایگاه ویژه ای دارد به عنوان منطقه مورد مطالعه انتخاب شد. از پارامترهای اکولوژیک تأثیرگذار در ارزیابی توان این کاربری می توان شیب، اقلیم، فرسایش خاک، تحول یافتگی، بافت خاک و... را نام برد. از آنجا که بارندگی سالانه در این منطقه کمتر از 400 میلی متر بود لذا در منطقه فقط کشت آبی وجود دارد. نقشه سازی این معیارها با کمک سامانه اطلاعات جغرافیایی (gis) انجام گرفت. در مرحله بعد با استفاده از فرآیند تحلیل شبکه ای (anp) وزن لایه ها با توجه به هدف مطالعه بدست آمد. بر اساس وزن دهی مشخص شد که شیب و تحول یافتگی دارای وزن بیشتری نسبت به دیگر پارامترها بود. در مرحله آخر با تلفیق لایه ها با روش های منطق بولین (بدون وزن دهی) و wlc (روش مبتنی بر وزن معیارها)، ارزیابی منطقه صورت گرفت. در روش بولین طبقه اول کاربری کشاورزی (مستعد کشاورزی آبی با توان بالا) موجود نبود ولی سایر طبقات در منطقه به دست آمد. در روش wlc، نقشه نهایی نشان دهنده وجود همه طبقات کشاورزی در منطقه مورد مطالعه بود که نشان از انعطاف پذیری بیشتر این روش است. مشاهدات میدانی و نقشه کاربری منطقه نشان داد که روش wlc نسبت به روش بولین با واقعیت تطابق بیشتری دارد و برای تعیین پتانسیل کشاورزی در منطقه لنجان مناسبتر است.

بررسی اثر فضای سبز و سطوح نفوذناپذیر بر الگوی حرارتی شهر اصفهان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده منابع طبیعی 1392
  اعظم آقایاری   علیرضا سفیانیان

رشد جمعیت و توسعه ی شهرنشینی یکی از عوامل موثر بر افزایش دمای هوا در نواحی شهری است که موجب ایجاد جزایر حرارتی در این مناطق در مقایسه با محیط اطراف می شود. در واقع گرم تر شدن محیط زیست شهری، یکی از آثار ناآگاهانه ی توسعه ی شهری ناپایدار است. بررسی وضعیت پراکندگی تابش های حرارتی و ارتباط آن با نوع کاربری های موجود در شناخت میکروکلیمای شهری دارای اهمیت زیادی می باشد. دما از جمله عواملی است که از شرایط محیطی و پوشش سطح تأثیر می پذیرد و از شاخص های کیفیت محیط زیست به شمار می آید. از سوی دیگر، برنامه ریزی کاربری اراضی، به عنوان هسته ی اصلی برنامه ریزی شهری، به دنبال راهبردی جهت حرکت مجموعه ی محیطی، اجتماعی و اکولوژیکی شهر به سوی اهداف توسعه ی پایدار است. لذا شناخت میزان اثرگذاری کاربری های شهری در شکل گیری جزایر حرارتی، می تواند زمینه ساز جهت دهی به استراتژی شهری در کنترل جزایر حرارتی باشد. در این پژوهش ضمن تأکید بر تأثیر سطوح نفوذناپذیر و پوشش سبز بر الگوی دمای شهر اصفهان، ابتدا نقشه ی کاربری اراضی سال های 1364 و1389 با استفاده از تصاویر سنجنده ی tm ماهواره ی لندست در 9 طبقه تهیه شد و در ادامه تغییرات کلاس های مختلف کاربری اراضی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج آشکارسازی تغییرات،کاهش پوشش سبز و افزایش مناطق شهری و معابر را با درصد بالای سطوح نفوذناپذیر اثبات نمود. درگام سوم، دمای سطح زمین با استفاده از الگوریتم mono window به دست آمد که دمای سطح زمین رابطه ای مثبت با سطوح نفوذناپذیر و رابطه ای منفی را با پوشش سبز را نشان داد. نتایج حاکی از افزایش دمای سطح زمین شهر اصفهان در طی سال-های 1389- 1364 بود که این افزایش در مناطق شهری چشمگیرتر است. مرحله ی بعد، دمای هوا با استفاده از تابع انتقال garcia به دست آمد و تأثیر پوشش سطح و کاربری بر دما بررسی شد. در آخرین گام، برای سنجش صحت کار، نقشه ی دمای هوا با نتایج حاصل از طرح پهنه بندی سازمان پارک ها و فضای سبز شهراصفهان، مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که روند کلی تغییرات دما بر اساس پوشش سطح،کاربری و شرایط حاکم بر هر ایستگاه، از روند تغییرات دمایی ایستگاه های هواشناسی طرح مذکور پیروی می کند. بنابراین با توجه به افزایش سطوح نفوذ ناپذیر و کاهش مساحت پوشش سبز، می توان این چنین نتیجه گرفت که تبدیل و تغییرات این کاربری ها در افزایش دمای شهر اصفهان نقش موثری داشته است.

ارزیابی توان اکوتوریسم استان اصفهان با استفاده از روش ارزیابی چندمعیاره
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده منابع طبیعی 1392
  گلناز صفا   علیرضا سفیانیان

گسترش مراکز شهری و رشد فزاینده¬ی شهرنشینی در دهه¬های اخیر سبب شده تا توجه به صنعت توریسم، به عنوان یکی از بزرگترین و گسترده¬ترین صنایع دنیا، از اهمیت ویژه¬ای برخوردار گردد. در این میان اکوتوریسم به عنوان یکی از زیرشاخه¬های گردشگری پایدار با اهداف چندجانبه¬ی حفاظت از محیط¬زیست، تقویت و بهبود وضعیت فرهنگی و ایجاد فرصت¬های اقتصادی برای جوامع محلی سر وکار داشته و فرصت مناسبی در اختیار گردشگران قرار می¬دهد تا به شناخت جاذبه¬های طبیعی و فرهنگی مناطق بپردازند. اکوتوریسم ضمن اثرات مثبتی که در پی دارد، در صورت مدیریت و برنامه¬ریزی نامناسب می¬تواند زمینه¬های ظهور پیامدهای منفی را در مناطق طبیعی به بار آورد، لذا در توسعه¬ی اکوتوریسم بایستی با شناسایی قابلیت¬ها و محدودیت¬ها، امکان طراحی سناریوهای توسعه را فراهم آورد، بگونه¬ای¬که زمینه¬ی پایداری درازمدت منابع و دست¬یابی به توسعه پایدار محقق شود. استان اصفهان با داشتن مساحتی بالغ بر 100 هزار کیلومترمربع و برخوردار بودن از جاذبه¬ها و چشم¬اندازهای ویژه¬ی کویری،کوهستانی، آبی، تنوع اقلیمی و نیز موقعیت قرارگیری در مرکز ایران و سهولت دسترسی توسط خطوط زمینی، هوایی و ریلی، از جایگاه ویژه ای به¬لحاظ ورود گردشگر در سطح کشور برخوردار است؛ ولی عدم امکان¬سنجی و شناخت کامل و یکپارچه¬ی مناطق مستعد اکوتوریسم در سطح استان منجر شده تا بسیاری از مناطق علیرغم برخوردار بودن از استعداد بالقوه، مورد ارزیابی و مدیریت صحیحی واقع نشده و به حال خود رها گردند. لذا در این مطالعه سعی شده توان اکوتوریسم استان اصفهان با کاربرد روش ارزیابی چندمعیاره و به کمک سامانه اطلاعات جغرافیایی مورد ارزیابی قرار گیرد. به منظور دست¬یابی به این هدف مدل مفهومی توان اکوتوریسم با در نظر گرفتن 6 معیار و 10 زیرمعیار ایجاد گردید. لایه¬های اطلاعاتی توسط فرایند تحلیل سلسله مراتبی و بر مبنای نظرات کارشناسی وزندهی و الویت¬بندی شده و پس از استاندارد سازی با کمک منطق فازی، در نهایت با استفاده از روش ترکیب خطی وزنی تلفیق شدند. در ادامه نقشه¬ی حاصل از این روش طبقه¬بندی و با نقشه¬ی طبقه¬بندی شده¬ی حفاظت از تنوع زیستی رویهم گذاری گردید. نتیجه حاصل از این تلفیق، تولید نقشه¬ی توان اکوتوریسم مشتمل بر 5 طبقه بود. طبقه یک و دو این نقشه هر یک به ترتیب مساحتی در حدود 5/5 درصد و 2/18 درصد از کل گستره¬ی استان را به¬خود اختصاص داده و در بر دارنده¬ی پهنه¬هایی با الویت بالای حفاظتی بوده که عمدتاً می¬توانند جهت فعالیت¬های علمی و پژوهشی (طبقه یک) و نیز اکوتوریسم در نظر گرفته شوند. عمده¬ی مساحت این پهنه¬ها در شهرستان¬های نایین، خور و بیابانک، سمیرم، نطنز، کاشان، فریدن، فریدونشهر، شهرضا و شاهین¬شهر و میمه واقع شده¬اند. طبقه سه نقشه نهایی مساحتی در حدود 32/3 درصد از کل سطح استان را در بر گرفته و دربردارنده¬ی پهنه¬های مستعد توسعه اکوتوریسم و دیگر انواع توریسم می¬باشد. بیشترین مقدار این طبقه در شهرستان¬های سمیرم، نایین، نطنز، فریدونشهر، خور و بیابانک و آران و بیدگل قرار دارد. طبقه¬ی چهار و پنج این نقشه هر یک به ترتیب دربردارنده¬ی 7/8 درصد و 28/64 درصد از سطح استان بوده و نشان¬گر پهنه¬های با پتانسیل پایین اکوتوریسم و نیز پهنه¬های نامناسب برای اکوتوریسم هستند.

بکارگیری رویکردهای تصمیم گیری چند معیاره madm برای مکان یابی نیروگاه حرارتی (مطالعه موردی: نیروگاه گازی 1000 مگاواتی کهنوج)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده منابع طبیعی 1393
  صدری صیفی   علیرضا سفیانیان

مکان انتخابی برای احداث نیروگاه چه در مرحله ساخت و چه در مرحله بهره برداری در تعیین هزینه های مربوطه، بهره وری نیروگاه و تاثیر بر محیط پیرامون نقشی کلیدی دارد. از این رو قبل ازاحداث نیروگاه انجام بررسی های مکانی همه جانبه محدوده مطالعاتی برای جلوگیری از خسارات مالی، فنی، زیست محیطی، امنیتی و حداکثر کردن راندمان نیروگاه امری ضروری به نظر می رسد در این مطالعه از روش های آنالیز چند معیاره mcdm در محیط gis برای مکان یابی نیروگاه کهنوج استفاده شد. معیارهایی که در این مطالعه برای استقرار نیروگاه مورد استفاده قرار گرفته عبارتند از: ارتفاع، شیب، فاصله از آبهای سطحی، فاصله از عمق آبهای زیرزمینی، فاصله از راه های ارتباطی، فاصله از شهر،کاربری اراضی وفاصله از گسل درنظر گرفته شده است. برای تهیه نقشه کاربری اراضی از تصاویر ماهواره ای landsat سال 2013 استفاده شد، که ضریب کاپا 91% و دقت کلی 93% برای نقشه بدست آورده شد، و بقیه نقشه های مورد نیاز از داده های موجود تهیه شد، نقشه ی عمق آبهای زیرزمینی یا سطح پیزومتریک آب های زیرزمینی از روش درون یابیidw پراکنش نقاط چاه ها در منطقه تهیه شد. استاندارد سازی معیارها به دو روش بولین و فازی انجام شد، و وزن دهی به معیارها از طریق روش تحلیل سلسله مراتبی (ahp) محاسبه گردید. برای تلفیق معیارها نیز از 3 روش بولین، فازی وترکیب خطی وزنی استفاده شد. نتایج حاصل از ترکیب نقشه ها به روش بولین 5 لکه بود، که بدلیل مساحت کمی که داشتند تنها یک لکه با مساحت 151 هکتار برای استقرار نیروگاه مناسب شناخته شد. از روش تلفیق فازی 2 لکه با مساحت های 210 و 177 هکتار بدست آمد، که لکه ی کوچکتر بدلیل نزدیکی به زیرساخت ها و اشتراک با لکه ی منطق فازی، مناسب انتخاب شد، در روش ترکیب خطی وزندار برای تهیه نقشه نهایی تناسب معیار ها که نقشه ی معیارهای استاندارد شده را در وزن هرفاکتور ضرب شد وسپس رویهم گذاری شد . این مدل به دلیل وزن دهی به واحدهای هر نقشه انعطاف پذیری و دقت بیشتری نسبت به دیگر مدل ها برخوردار است.

آشکارسازی و پیش بینی تغییرات پوشش اراضی اطراف رودخانه زاینده رود
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده منابع طبیعی 1393
  محسن ایرانمهر   سعید پورمنافی

کاربری زمین همواره یکی از مهمترین عواملی می¬باشد که انسان از طریق آن محیط زیست خود را تحت تاثیر قرار داده است. تکنولوژی سنجش از دور به عنوان راهکاری ارزشمند در جهت پایش، تشخیص، شناسایی و پهنه¬بندی منابع طبیعی، محیط زیست و به ویژه در روند تهیه نقشه های کاربری اراضی در مناطق مختلف جهان به صورت علمی مورد استناد قرار می گیرد. این نقشه ها از نیازهای اساسی برای مدیریت و نظارت زیست محیطی میباشند و در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری ها در بخش های مختلف استفاده می شوند. پایش تغییرات فرآیند مهمی در روند کاربردی کردن سنجش از دور می باشد. مقایسه پس از طبقه¬بندی یکی از کاربردی¬ترین روش¬های است که برای پایش تغییرات کاربری و پوشش اراضی به طور گسترده مورد استفاده قرار می¬گیرد. هدف از این مطالعه آشکارسازی و پیش¬بینی تغییرات کاربری و پوشش اراضی اطراف رودخانه زاینده رود میباشد. در این تحقیق از تصاویر ماهواره¬ لندست oli، etm+ و tm به ترتیب مربوط به سال¬های 1392، 1382 و 1364 برای تهیه نقشه¬های کاربری و پوشش اراضی اطراف رودخانه زاینده رود و بررسی روند تغییرات آن استفاده گردید. برای انجام این تحقیق ابتدا تمامی تصاویر پس از انجام پیش پردازش¬های مورد نیاز با استفاده از آنالیزها و شاخص-های متفاوتی مورد بارزسازی قرار گرفتند و در نهایت از طبقه¬بندی هیبرید که ترکیبی از طبقه¬بندی نظارت نشده و نظارت شده می¬باشد جهت طبقه¬بندی تصاویر استفاده گردید. پس از انجام طبقه¬بندی، نقشه¬های کاربری و پوشش اراضی در 10 طبقه اراضی کشاورزی، جنگل، دیم، مراتع، اراضی بایر و پوشش پراکنده، پهنه¬های آبی، اراضی ساخت¬وساز شده، جاده¬های اصلی، رخنمون سنگی و شوره¬زارها تهیه شدند. برآورد صحت نقشه¬های تولیدی با استفاده از ماتریس خطا صورت پذیرفت. صحت کلی نقشه¬های کاربری و پوشش اراضی تولید شده از تصاویر oli، etm+ و tm به ترتیب 43/91، 45/88 و 76/81 محاسبه شد. سپس از روش مقایسه پس از طبقه¬بندی و change detection برای آشکارسازی تغییرات به وجود آمده در این بازه زمانی استفاده گردید. از مدل تلفیقی ca-markov نیز برای پیش¬بینی نقشه توسعه شهرها و جاده¬های اصلی سال 1392 استفاده گردید و سپس این نقشه با نقشه اراضی شهری و جاده¬های اصلی سال 1392 مورد مقایسه قرار گرفت تا توانایی مدل ca-markov در پیش¬بینی تغییرات مورد ارزیابی قرار گیرد و در نهایت نقشه مناطق شهری و جاده¬های اصلی تا افق سال 1419 با استفاده از مدل ca-markov پیش بینی شد. نتایج آشکارسازی تغییرات نشان داد که بیش از 80 درصد رودخانه زاینده¬رود و تالاب گاوخونی در این مدت خشک شده است و ساختار و پایداری فیزیکی- اجتماعی و اکولوژیکی این منطقه دچار آسیب جدی شده است. همچنین شوره¬زار¬ها در این مدت بیش از 4 برابر توسعه یافته¬اند و بیشترین توسعه مناطق شهری در بین سال¬های 1985 تا 2003 با گسترش متوسط 952 هکتار در هر سال و کمترین رشد آن بین سال¬های 2003 تا 2013 با مساحتی حدود 552 هکتار در هر سال رخ داده است. نتایج مدل مارکوف ماتریسی است که احتمال تغییرات را در هر طبقه پوشش یا کاربری اراضی به سایر طبقات را در آینده نشان می¬دهد. به منظور پی بردن به صحت نقشه¬های شبیه¬سازی شده و بدست آوردن اعتبار پیش¬بینی مدل ca-markov از 2 روش محاسبه جدول توافق و عدم توافق و تهیه نقشه خطای پیش بینی مدل استفاده گردید. نتایج مولفه¬های توافق و عدم توافق نشان می¬دهد که توافق نقشه هیبرید و پیش¬بینی سال 1392، 81/0 و عدم توافق آنها 19/0 است و بررسی نقشه خطای پیش بینی مدل ca مارکوف برای شبیه سازی سال 1392 در 3 طبقه مورد نظر صحت بالایی را بین نقشه مرجع و پیش¬بینی نشان دادند. همچنین مدل¬سازی-ها نشان داد که تا سال 1419 مناطق شهری و جاده¬های اصلی به ترتیب به مساحتی حدود 85247 و 22117 هکتار خواهند رسید. باتوجه به خشک شدن رودخانه زاینده¬رود و تنش¬های حاصل از کم آبی¬های به وجود آمده، توسعه 37/1 برابری اراضی تحت کشت آبی در بخش غربی منطقه مورد مطالعه مشاهده شد، به گونه¬ای که میزان آب مصرفی در زون غربی در سال 1382 و 1392 به ترتیب 59/52 و 22/60 درصد بوده و بعد از آن زون مرکزی و کمترین مصرف آب برای کشت آبی در زون شرقی محاسبه گردید.

تحلیل اقتصادی اثرات خصوصی و اجتماعی بهره برداری عشایر از اکوسیستمهای مرتعی در منطقه خفر و سیور (سمیرم)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده منابع طبیعی 1393
  محسن سرشاد   علیرضا موسوی

مراتع یکی از با ارزش ترین سرمایه های ملی برخی کشورها به حساب می آید که نه تنها از جنبه تولید علوفه از حائز اهمیت است بلکه از بسیاری جنبه¬های متعدد دیگر نیز دارای ارزش می¬باشد. این اکوسیستمها در کشور ایران به سبب بهره برداری بیش از ظرفیت، وضعیت مناسبی نداشته و در بسیاری عرصه¬ها سیر قهقرایی به خود گرفته است که یکی از دلایل آن نادیده گرفتن ارزشهای غیرعلوفه¬ای مراتع می-باشد. در این مطالعه سعی در ارزش گذاری کارکردهای اکوسیستم های مرتعی از جنبه حفظ آب و کنترل فرسایش شده تا بتواند در ارزیابی دقیق¬تر بهره¬برداریهای عشایری مورد استفاده قرار گیرد. به این منظور اطلاعات پوشش، تولید، ظرفیت، وضعیت و گرایش مرتع قبل از ورود دام و همچنین بعد از خروج دام اندازه¬گیری شد. به منظور برآورد تاثیر عشایر بر کارکرد تنظیم آب، روش شماره منحنی یک بار قبل از ورود دام و یک بار پس از خروج دام مورد استفاده قرار گرفت. در خصوص تاثیر این بهره¬برداریها بر کارکرد حفظ خاک نیز به همین ترتیب، روش mpsiac قبل و بعد از حضور دام مورد استفاده قرار گرفت. ارزش اقتصادی این کارکردها با استفاده از روش هزینه جایگزین برآورد شد. اطلاعات منافع و هزینه¬های بهره¬برداری عشایر نیز از طریق مطالعات پیمایشی و با تکمیل پرسشنامه-های مربوطه استخراج گردید. نتایج نشان می دهد به رغم ظرفیت 3159 رأسی مراتع منطقه، تعداد 51300 رأس دام از این مراتع استفاده می¬کنند که سبب تنزل وضعیت مراتع از حالت فقیرقبل از چرا، به وضعیت تخریب یافته بعد از چرا شده است. در نتیجه، میزان رواناب تولیدی حاصل از بارش با دوره بازگشت دو ساله به میزان 939603 متر مکعب و میزان تولید فرسایش نیز به میزان 14732 متر مکعب افزایش یافته است. میزان خسارت حاصل از چرای دام بر این کارکردها با روش مذکور به میزان 25790000000 ریال تعیین شد. با توجه به نسبت تعداد عشایر از کل دامهای چرا کننده، سهم عشایر در این خسارت 9600000000 ریال برآورد گردید. بیلان خالص سالانه 90 خانوار دامدار عشایری در منطقه 19510000000 ریال تعیین شد که سهم هر خانوار سالانه 216770000 ریال خواهد بود. به منظور تعیین گردش اقتصادی سالانه در بخش مراتع منطقه، قیمت علوفه بهره¬برداری شده از مراتع محاسبه شده و سهم عشایر مشخص گردید. نتایج نشان می¬دهد سهم علوفه مرتعی (چنانچه مجبور به پرداخت باشند) در هزینه های دامداران عشایری 14/2 درصد خواهد شد که مبلغ آن برابر با 1778300000 ریال می شود. با در نظرگرفتن همین نسبت برای سهم مرتع در درآمد دامداران عشایری، درآمد حاصل از مرتع برای عشایر، 2158000000 ریال خواهد شد. بر این اساس منفعت خالص مراتع برای بهره برداران عشایری 418000000 ریال به دست آمد که در مقایسه با خسارتی که تنها بر دو کارکرد اکوسیستمی وارد می¬شود (9540000000 ریال) رقم بسیار ناچیزی است. این نتایج بیانگر آن است که بهره¬برداری عشایری در شرایط کنونی تنها دارای توجیه مالی بوده، اما از نظر اقتصادی فاقد توجیه می¬باشد و لازم است برای اصلاح این وضعیت چاره¬ای اندیشیده شود. کلمات کلیدی: تحلیل هزینه- فایده، عشایر، کارکردهای اکوسیستمی، ارزشگذاری اقتصادی، خفر و سیور سمیرم.

بررسی منحنی های عکس العمل و تعیین رویشگاه بالقوه گونه گون زرد (astragalus verus) با استفاده از روش cart و npmr در غرب استان اصفهان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده منابع طبیعی 1393
  نفیسه منصف   مصطفی ترکش اصفهانی

از یک سو فقدان اطلاعات کمی در مورد چگونگی پراکندگی گونه¬های گیاهی و عکس العمل آن¬ها نسبت به متغیرهای محیطی، عدم وجود نقشه¬های پراکنش گونه¬ای و از سوی دیگر پیشرفت در تولید لایه¬های محیطی (سامانه اطلاعات جغرافیایی، سنجش از دور و آمار) باعث گردیده است که مدلسازی پراکنش گونه¬ای از اهمیت بالایی در دهه اخیر برخوردار گردد. این مطالعه با هدف مدلسازی و تهیه نقشه رویشگاه بالقوه گونه گون زرد (astragalus verus) با استفاده از روش¬های cart و npmr در نیمه غربی استان اصفهان با مساحت 6123656 هکتار انجام شد. جهت نمونه برداری رخداد گونه گون زرد، با استفاده از روش نمونه بر داری تصادفی طبقه بندی شده در 287 مکان مطالعاتی (شامل 106 مکان حضور و 181 مکان عدم حضور)، اقدام به ثبت نقاط رخداد تیپ¬های عمده گونه مورد مطالعه گردید. نقشه¬های محیطی با استفاده از روش¬های زمین آمار (کریجینگ و معکوس فاصله وزنی) در نرم افزار arc gis برای کل منطقه مورد مطالعه تهیه شد. ارتباط بین رخداد گونه گون زرد و عوامل محیطی با استفاده از روش¬های آماری cart و npmr تعیین گردید. سپس با تعیین روابط در سیستم اطلاعات جغرافیایی، مدل¬های مذکور از فضای اکولوژیک به فضای جغرافیایی بصورت یک نقشه تبدیل گردید. نتایج حاصل از مدل npmr نشان داد که حضور گونه با متغیرهای محیطی، میانگین دمای سالانه، درجه حرارت فصلی، حداکثر دما در گرمترین ماه، متوسط دما در سردترین فصل، بارندگی در خشک¬ترین ماه، بارندگی در سردترین فصل و اسیدیته خاک بیشترین میزان همبستگی را دارد. همچنین نتایج آنالیز pca به منظور انتخاب متغیرهای ورودی مدل cart نشان داد 8 متغیر محیطی (متوسط دما در خشک ترین فصل، حداقل دما در سردترین ماه، متوسط دما در سردترین فصل، میانگین دمای سالانه، بارندگی در خشک ترین فصل، کربن آلی، درصد رس و رطوبت اشباع خاک مهم ترین فاکتورهای محیطی در پراکنش مکانی گون زرد محسوب می¬شوند. در رویکردی دیگر برای مقایسه دو مدل cart و npmr متغیرهای ورودی هر دو مدل یکسان در نطر گرفته شد. نتایج ارزیابی مدل نشان داد که عملکرد دو مدل cart و npmr به ترتیب با سطح زیر منحنی پلات¬های roc برابر با 94/0 و 91/0 عالی بوده و با ضریب کاپای 72/0 و 74/0 خوب می¬باشد. این نتایج بیانگر توان بالای مدل¬های مذکور جهت تولید نقشه پراکنش گونه گون زرد می¬باشد. با استفاده از آستانه اپتیمم حاصل از ارزیابی مدل¬ها، نقشه تناسب رویشگاه (صفر و یک) برای گونه گون زرد بدست آمد. سطح رویشگاه مناسب این گونه با توجه به مدل cart برابر 2115760 هکتار (59/34% از کل منطقه) و برای مدل npmr برابر 1849269 هکتار (72/30% از کل منطقه) می¬باشد. با بررسی خروجی مدل¬ cart و بررسی منحنی¬های عکس العمل گونه تولید شده توسط مدل npmr مشخص گردید که بیشترین حضور گونه گون زرد در رویشگاه¬های مرتفع (از ارتفاع 2900-1800 متر)، مناطقی با شیب کمتر از 5/12 درصد، میانگین بارش سالانه بیش از 125 میلیمتر و متوسط درجه حرارت سالانه بین 14-10 درجه سانتیگراد و در خاک¬هایی با اسیدیته خنثی تا کمی قلیایی (8/7=ph) و خاک¬هایی با بافت متوسط تا سنگین (بین 22 تا 44 درصد رس) و نفوذپذیری نسبتا کم می¬باشد. نتایج نشان داد که دو مدل cart و npmr می¬تواند علاوه بر تهیه نقشه پراکنش گونه¬ها و نمایش منحنی¬های عکس العمل گونه نسبت به متغیرهای محیطی در برنامه ریزی¬های مدیریتی توسعه پایدار اکوسیستم¬های مرتعی، احیاء، حفاظت، ارزیابی و اصلاح مرتع، کاربرد فراوان داشته باشد.

تعیین رویشگاه بالقوه گونه ریواس (rheum ribes l) با استفاده از روش های مکسنت و گارپ در استان اصفهان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده منابع طبیعی 1393
  علی خلیقی فر   مصطفی ترکش اصفهانی

مدل سازی پیش بینی پراکنش گونه های گیاهی بر اساس ارتباط بین داده های حضور یک گونه و متغیرهای محیطی تعریف می شود. امروزه در عرصه اکولوژی گیاهی، تهیه نقشه های پیش بینی پراکنش گونه ای یا تیپ های گیاهی با توسعه روش های آماری و سیستم های اطلاعات جغرافیایی، مورد توجه ویژه قرار گرفته است. به منظور مدل سازی رویشگاه بالقوه ریواس (rheum ribes l.) در استان اصفهان از دو روش مدل سازی حداکثر آنتروپی و ژنتیک الگوریتم استفاده گردید. داده های رخداد گونه بصورت بازدید میدانی و با استفاده از gps از 6 شهرستان (میمه، فریدونشهر، فریدن، خوانسار، گلپایگان و چادگان) جمع آوری گردید که شامل 74 مکان حضور می باشد. 42 لایه محیطی در فرآیند مدل سازی شامل داده های اقلیمی ( 19 فاکتور اقلیمی)، داده های سنجش از دور (20 مولفه اصلی حاصل از آنالیز pca بر روی شاخص ndvi) و داده های فیزیوگرافی (شیب، جهت و ارتفاع از سطح دریا) می باشد. با استفاده از این متغیرها، 7 رویکرد تعیین شد که پس از اجرای روش های مدل سازی (حداکثر آنتروپی و ژنتیک الگوریتم)، 16 سناریو تولید گردید. پس از بررسی نتایج حاصل از سناریوها و ارزیابی عملکرد مدل ها، دو سناریوی pca & topo data (شامل 3 متغیر فیزیوگرافی و 20 مولفه اصلی حاصل از آنالیز pca) و pca & bio data (شامل 19 متغیر اقلیمی و 20 مولفه اصلی آنالیز pca) به عنوان بهترین سناریوها برای پیش بینی رویشگاه بالقوه گونه ریواس انتخاب گردیدند. نتایج نشان داد در سناریوی pca & topo data، مهم ترین عوامل موثر بر پراکنش گونه شامل ارتفاع و محور دوم مولفه اصلی شاخص ndvi بوده و در سناریوی pca & bio data مهم ترین متغیرها، دمای فصلی، میانگین دمای سه ماهه گرم تر سال و بارش سالانه می باشند. به منظور ارزیابی مدل، از یک مجموعه داده های مستقل استفاده گردید که با در نظر گرفتن مقدار auc، عملکرد هر دو مدل مطلوب و قابل قبول گزارش شد که مدل حداکثر آنتروپی (مکسنت) از عملکرد بهتری نسبت به مدل ژنتیک الگوریتم (گارپ) برخوردار بود. این مقادیر در سناریوی pca & topo data برای مدل حداکثر آنتروپی و ژنتیک الگوریتم به ترتیب برابر 0/92 و 0/89 بوده و در سناریوی pca & bio data به ترتیب 0/94 و 0/88 می باشد. بارندگی سالیانه حدود 200 تا 250 میلی متر، ارتفاع 2000 تا 3000 متر از سطح دریا و شیب حدود 12 تا 25 درصدی شرایط اپتیمم و بهینه برای حضور گونه ریواس می باشد. همچنین تغییرات دمای فصلی حدود 8 درجه سانتی گراد و میانگین دمایی حدود 13 تا 20 درجه سانتی گراد از نظر عامل دمایی برای این گونه مطلوب می باشد.

ارزیابی سناریوهای ردپای آب استان اصفهان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده منابع طبیعی 1393
  هانیه نیل فروشان   علیرضا سفیانیان

رشد روز افزون تقاضا و محدودیت های شدید منابع آب در کشورهای خشک و نیمه خشک و کشورهای در حال توسعه، دستیابی و تحقق توسعه پایدار در این مناطق را مشکل می سازد. توسعه پایدار به عنوان راهبردی برای برآورده کردن نیازهای انسانی، همواره تاکید بر استفاده از توان و ظرفیت های زمین به گونه ای که اکوسیستم ها مورد حمایت باشند، دارد. در استان اصفهان محدودیت های منابع آب از یک طرف به دلیل رشد جمعیت و توسعه اقتصادی و به تبع آن افزایش تقاضا برای مصارف شرب، صنعت و به ویژه کشاورزی و از طرف دیگر واقع شدن در اقلیم خشک و نیمه خشک و کمبود بارش به دلیل خشکسالی های اخیر می باشد و این موضوع از گستره آسیب هایی که به منابع طبیعی استان از جمله از بین رفتن اکوسیستم رودخانه و تالاب گاوخونی، برداشت از ذخیره استاتیک آبخوان ها و فرونشت زمین در دشت ها وارد شده، روشن و آشکار است. تغییر تفکر مدیران بخش آب از مدیریت عرضه به مدیریت تقاضا گام مهمی در راستای مقابله با بحران آب بوده است. لزوم یکپارچه نگری مدیریت منابع آب، یافتن منابع جدید و نامتعارف و استفاده از روش های مدیریتی مبتنی بر یکپارچه نگری راه حل هایی است که برای جلوگیری از بروز بحران در بخش آب پیشنهاد شده است. در سال های اخیر شاخصی تحت عنوان ردپای آب که نمایشی از مجموع مصارف آب در جامعه هدف به صورت مستقیم و غیرمستقیم است، دریچه ای جدید برای انجام تحقیقات در راستای مدیریت نوین منابع آب با رنگ و بوی زیست محیطی، باز کرده است. در این مطالعه با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی بر اساس راهبردهای اسناد بالادستی در بخش آب و محیط زیست و بررسی روند تحولات تاریخی منابع و مصارف آب در استان اصفهان هشت سناریو مدیریتی برای آینده طراحی شد. در هر سناریو ردپای آب، ظرفیت زیستی و کمبود اکولوژیک محاسبه شد و در نهایت سناریویی به عنوان سناریو برتر انتخاب شد ردپای آب در آن پایدار باشد تا علاوه بر نداشتن کمبود آب برای مصارف مختلف در افق آتی، نیاز زیست محیطی رودخانه زاینده رود و تالاب گاوخونی نیز تامین شود به طوری که تعادل در این اکوسیستم ها برقرار باشد.

مقایسه فنون مرزبندی واحدهای سرزمین برای ارزیابی اراضی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده منابع طبیعی 1393
  نعمت اله روجایی   علیرضا سفیانیان

در مدیریت بوم سازگانی استفاده از سرزمین، دو علم بوم شناسی سرزمین و بوم شناسی نمای سرزمین می توانند اساس و مبنای برنامه-ریزی قرار گیرند. ارزیابی توان بوم شناختی سرزمین، شالوده مدیریت بوم سازگانی مبتنی بر برنامه ریزی علمی صحیح در استفاده از سرزمین است. این مرحله از مدیریت بوم سازگانی سرزمین، به سه روش کلی گشتالت، پارامتریک و سیستمیک قابل اجراء است. ارزیابی پارامتریک و سیستمیک توان بوم شناختی سرزمین، به صُور یک عامله، دو عامله، و چند عامله و طی سه گام شناسایی اندوخته-های طبیعی سرزمین، تحلیل، تجزیه و جمع بندی اندوخته های طبیعی سرزمین، و برآورد توان بوم شناختی سرزمین، انجام می شوند. برای جمع بندی اندوخته های طبیعی، سه روش کلی موسوم به روش ادغام نقشه ها، روش خوشه بندی، و روش قطعه بندی وجود دارد. هر یک از روش های جمع بندی مذکور، مشتمل بر فنونی منحصر به فرد می باشند. محصول بکارگیری فنون جمع بندی اندوخته های طبیعی، مرزبندی واحدهای سرزمین است. تحقیق حاضر، با هدف غایی مقایسه واحدهای سرزمین حاصل از اعمال پاره ای از فنون جمع بندی اندوخته های طبیعی، بر مبنای روش چند عامله ارزیابی سیستمیک توان بوم شناختی سرزمین، آغاز و به انجام رسید. در تحقیق جاری، واحدهای سرزمین، ملقب به واحدهای زیست محیطی، محصول جمع بندی نقشه های تحلیل و تجزیه شده ویژگی های ارتفاع از سطح دریا، درصد شیب، و جهت های جغرافیایی اندوخته طبیعی شکل زمین، ویژگی بافت خاک سطحی اندوخته طبیعی خاک، و ویژگی تیپ و تراکم پوشش گیاهی اندوخته طبیعی رستنی ها می باشند. در گام اول، نقشه های ویژگی های اندوخته های طبیعی مذکور، در دو ساختار رستری و وکتوری تهیه شدند. در گام دوم، مبانی گروه بندی واحدهای حقیقی سرزمین، ارائه، و دسته بندی انجام شد. مبتنی بر این دسته بندی، واحدهای حقیقی سرزمین، به دو گروه واحدهای غیرقابل وقوع، و واحدهای واقعی سرزمین، تقسیم شدند. در گام سوم، قواعد و روش جداسازی واحدهای واقعی سرزمین، تحت عنوان مُدل تعیین تعداد و ترکیب اولیه واحدهای واقعی سرزمین، ارائه شد. بر مبنای مُدل مذکور، ترکیب اولیه 285 واحد زیست محیطی واقعی، معین، و بر اساس آن و با استفاده از رابطه پنج ترکیبی کُدگذاری، مُستخرج از رابطه دو ترکیبی کُدگذاری واحدهای سرزمین، کُد واحدهای واقعی سرزمین محاسبه شد. در گام چهارم، بر مبنای داده های مُدل، و همچنین کُدهای محاسبه شده، و با استفاده از نقشه های ویژگی های اندوخته های طبیعی در ساختار رستری، جمع بندی ویژگی های اندوخته های طبیعی سرزمین محدوده مطالعه، با استفاده از فنون تجزیه و تحلیل خودسامان تکرار شونده داده ها، و قطعه بندی چند مرحله ای، انجام، و نقشه های واحدهای سرزمین تولید شدند. به منظور جمع بندی اندوخته های طبیعی، با استفاده از فن ادغام سیستمیک، تمامی نقشه های ویژگی های اندوخته های طبیعی در ساختار وکتوری، روی هم گذاری، و با کُدگذاری پهنه های مشترک، نقشه واحدهای زیست محیطی تولید و تکمیل شد. بررسی ها نشان داد، تعدد واحدهای واقعی سرزمین، ناشی از مبانی علمی انتخاب آستانه ها برای طبقه بندی اندوخته های طبیعی، ماهیت نقشه پوشش گیاهی، عدم انطباق کامل مرز طبقات نقشه های ویژگی های اندوخته های طبیعی شکل زمین، خاک و پوشش گیاهی، و همچنین انتخاب نامناسب ویژگی ها، برای نقشه سازی شکل سرزمین یا اهمیت یکسان ویژگی های اندوخته های طبیعی در مرزبندی واحدهای سرزمین است. بعلاوه برای انطباق مرز واحدها، با واقعیت زمینی، می بایست در انتخاب اندازه پیکسل ها و حد قابل قبول خطای نرم سازی دقت لازم را مبذول داشت. مقایسه نتایج نشان داد، علی رغم آنکه هیچ یک از فنون فوق، یک روش جامع جمع بندی اندوخته های طبیعی نیستند، تحقیق حاضر توانست با بکارگیری آن ها در متن و بطن اصول و مبانی علمی، با هریک از فنون مورد استفاده، تمامی واحدهای واقعی سرزمین را با همگنی صد درصد، نقشه سازی نماید. رتبه دهی نسبی فنون مذکور، بر مبنای پارامترهای سهولت، زمان، و صحت کلی، استفاده از فن قطعه بندی چند مرحله ای را، به منظور مرزبندی واحدهای سرزمین، در اولویت نخست قرار داد.

شناسایی و ارزیابی عوامل موثر بر تغییر کاربری اراضی زراعی و جنگلی شهرستان آمل
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1393
  مهرانه فضلی   علی یوسفی

تغییر کاربری و پوشش زمین همگام با پیدایش زندگی یک جانشینی و شروع کشاورزی وجود داشته است. در چند دهه ی گذشته، نرخ بالای تغییرات کاربری و تخریب اراضی توجه سیاستگذاران را جلب نموده و ضرورت فهم عوامل موثر بر این تغیرات را دو چندان کرده است. هدف این مطالعه سنجش تغییرات کاربری اراضی زراعی و جنگلی شهرستان آمل طی سال های 1365 تا 1390 و ارزیابی نیروهای محرکه موثر بر این تغییرات کاربری می باشد. برای این منظور از داده های سنجنده tm و etm+ سال-های 1365، 1378، 1385 و 1390 استفاده شده است. در ابتدا نقشه پوشش اراضی هر یک از سال ها با استفاده از طبقه بندی تصاویر ماهواره ای به روش های نظارت شده و نظارت نشده و در نهایت طبقه بندی هیبرید از تصاویر استخراج شد. سپس با استفاده از روش مقایسه پس از طبقه بندی به بررسی میزان تغییرات صورت گرفته در منطقه پرداخته شد. همچنین به منظور بررسی تاثیر نیرو های محرکه جغرافیایی، جمعیتی، اقتصادی و سیاسی بر میزان تغییرات کاربری اراضی از روش رگرسیون لجستیک ترتیبی داده های ترکیبی بهره گرفته شد. نتایج نشان داد که از سال 1365 تا 1390 در حدود 25/8 درصد از سطح اراضی منطقه دچار تغییر شده است. بیشترین تغییرات افزایشی مربوط به کاربری مسکونی (2 درصد)، کاربری مرتع (98/1 درصد) و بیشترین تغییرات کاهشی نیز مربوط به کاربری جنگل و باغ (65/2 درصد)، کاربری زراعی (26/1 درصد) می باشد. همچنین، نیرو های محرکه شیب، فاصله از جاده، تعداد مهاجران وارد شده، نرخ بیکاری، نرخ شهر نشینی و سیاست های احداث مسکن مهر، شهرک های صنعتی، دانشگاه ها و تبدیل روستا به شهرها بر تغییر کابری اراضی اثرگذار بوده است و از بین نیرو های محرکه جغرافیایی، جمعیتی و سیاسی، به ترتیب کاهش فاصله از جاده، افزایش تعداد مهاجران وارد شده به منطقه و طرح احداث مسکن مهر بیشترین تاثیر را در تغییرات کاربری اراضی داشته اند.

اولویت بندی مکانی تالاب میقان اراک به منظور بهسازی زیستگاه درنای معمولی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده منابع طبیعی 1394
  الهه عظیمی   منصوره ملکیان

تالاب میقان با مساحت 109 کیلومتر مربع در مرکز کشور و در استان مرکزی قرار گرفته است که شامل دریاچه با سه جزیره در وسط، قسمت کویری و دشت های اطراف می شود. این تالاب با دارا بودن 20 درصد پرندگان استان و 6 درصد پرندگان کشور و به عنوان یکی از زیستگاه های مهم زمستانه درنای معمولی در کشور از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هدف از این مطالعه ارزیابی مطلوبیت بخش های مختلف تالاب به عنوان زیستگاه درنای معمولی و اولویت بندی عوامل تخریب زیستگاه درنای معمولی جهت بهسازی بوم شناختی زیستگاه این گونه می باشد. پس از مدل سازی مطلوبیت زیستگاه درنای معمولی از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی جهت اولویت بندی عوامل تخریب زیستگاه این گونه استفاده گردید. تحلیل نتایج حاصل از نقشه سازی و مدل سازی مطلوبیت زیستگاه درنای معمولی در استان مرکزی نشان داد که متغیرهای محیطی کاربری اراضی، تیپ پوشش گیاهی و فاصله از مناطق چهارگانه (پناهگاه حیات وحش و منطقه حفاظت شده) با مجموع 9/78 درصد بیشترین سهم را در مدل مطلوبیت زیستگاه درنای معمولی در استان مرکزی نسبت به سایر متغیرهای محیطی داشتند. گستره های زیستگاهی نامطلوب اغلب در نواحی مرکزی تالاب و همچنین در پهنه های خشکی دور از تالاب واقع شده اند. نتایج حاصل از فرایند تحلیل سلسله مراتبی نشان داد که سه عامل راه های ارتباطی، سکونتگاه ها و تغییرات کاربری اراضی بیشترین وزن را در بین عوامل تخریب دارا بوده و به عنوان سه اولویت اول عوامل تخریب شناخته شدند.