هر ساله در جهان با افزایش مسیرهای جادهای، حجم زیادی از لاستیکهای فرسوده تولید میگردد. محققین با توجه به رشد سریع حجم لاستیکهای فرسوده به دنبال راه حلی برای استفاده مجدد از آنها هستند، زیرا به آسانی در محیط تجزیه نمیشوند. به دلیل کمبود منابع طبیعی و افزایش مقدار تولید لاستیکهای فرسوده، استفاده مجدد از مصالح ضایعاتی در مهندسی ژئوتکنیک بسیار رایج شده است. بنابراین درک صحیح از رفتار مهندسی این مصالح به صورت مخلوط با خاک لازم بوده تا بتوان از آنها به صورت ایمن در مسائل ژئوتکنیکی استفاده کرد. یکی از این محصولات بدست آمده لاستیک های فرسوده ، پودر لاستیک می باشد که بدلیل سبک وزن بودن، راحتی کار با آن و هزینه پایین نسبت به سایر مصالح کاربرد بیشتری دارد. یکی از مهم ترین ویژگی های مخلوط های خاک و پودر لاستیک مقاومت برشی سیکلیک آن می باشد که در بسیاری از پروژه های کاربردی مورد نیاز می باشد، بویژه هنگامی که به عنوان مصالح پر کننده پشت دیوارها استفاده می شود. در پایان نامه حاضر به بررسی مقاومت برشی خاک پس از بارگذاری سیکلیک خواهیم پرداخت و در واقع اثر بارگذاری سیکلیک را روی مقاومت برشی استاتیکی بررسی خواهیم کرد. از یک دستگاه برش مستقیم سیکلیک بزرگ مقیاس برای ارزیابی پارامترهای مقاومتی سیکلیک و نهایی مخلوط های پودر لاستیک و ماسه استفاده شده است که در آزمایشگاه دانشگاه گیلان قرار دارد. پودر لاستیک ها در این ترکیب ها بعنوان ماده اضافه شده به خاک در نظر گرفته شد که با درصدهای حجمی مختلفی به ماسه اضافه شدند. برای اینکه بتوان مقادیر پارامترهای برشی را در نمونه ها مقایسه کرد، سعی شد تا در تمامی تست ها مقدار وزن واحد خاک ثابت نگه داشته شود. مقادیر پودر لاستیک اضافه شده 1 و 0 سانتیمتری تست شدند. سرعت / 1 و 5 % بودند که تحت 3 سربار مختلف با دو دامنه 5 ،05 ،01 ، به ماسه برابر با صفر، 5 بارگذاری تست ها 1 میلیمتر بر دقیقه بود. بر اساس نتایج بدست آمده در این تحقیق، تاثیر پودر تایرها بر روی خواص مکانیکی نمونه ها بررسی شده است. نتایج نشان می دهد که مقدار مقاومت برشی تمامی نمونه ها نسبت به ماسه خالص کاهش نشان می دهد. نتایج نشان داد که در حالت کلی با افزایش مقدار درصد تایر مقاومت برشی کاهش می یابد. برای حالت سیکلیک مقدار کاهش مقاومت برای سربارهای زیاد محسوس می باشد. تغییرات زاویه اصطکاک داخلی نیز نشان می دهد که مقدار این زاویه با افزایش درصد تایر کاهش می یابد.

این آزمایش به منظور بررسی اثر سطوح مختلف گلیسرید اسید بوتیریک (پودر c4) و کلسیم بوتیرات بر عملکرد، شاخص های لاشه و بافت شناسی روده جوجه¬های گوشتی انجام شد. تعداد 400 قطعه جوجه گوشتی نر سویه راس 308 در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه سطح کلسیم بوتیرات (15/0، 30/0 و 45/0 درصد)، سه سطح پودر c4 (15/0، 30/0 و 45/0 درصد)، سه سطح مخلوط به نسبت مساوی از پودر c4 و کلسیم بوتیرات (15/0، 30/0 و 45/0) و یک جیره غذایی بدون افزودن اسید بوتیریک به عنوان جیره ی شاهد با 4 تکرار10 قطعه¬ای انجام شد. بافت شناسی روده کوچک با استفاده از اسلایدهای بافت شناسی تهیه شده از ژژنوم در 24 روزگی انجام شد. تأثیر تیمارهای آزمایشی بر میانگین وزن بدن، افزایش وزن روزانه، مصرف خوراک روزانه و ضریب تبدیل غذایی دردوره ی آغازین (0-10 روزگی) معنی دار بود (05/0p <). در دوره ی رشد، پایانی و کل دوره ی آزمایش شاخص های عملکرد تحت تأثیرتیمارهای آزمایشی قرار نگرفتند (05/0<p ). وزن نسبی قلب، کبد، پانکراس، ران، چربی حفره ی شکمی، سنگدان و طحال تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت (05/0< p). ارتفاع ویلی، عرض ویلی، عمق کریپت و همچنین نسبت ارتفاع ویلی به عمق کریپت تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی در مقایسه با گروه شاهد قرار نگرفت¬(05/0< p). استفاده از 15/0 و 45/0 درصد پودر c4 به طور معنی داری میزان لایه ماهیچه ای بافت روده را در مقایسه با تیمار شاهد کاهش داد. نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد که اسید بوتیریک جیره غذایی تأثیر مثبتی بر عملکرد رشد، شاخص های لاشه و مورفولوژی روده کوچک جوجه های گوشتی که تحت شرایط آزمایشی پرورش داده شده بودند، نداشت. کلید واژه ها: بافت شناسی، پودر c4، کلسیم بوتیرات، جوجه گوشتی، شاخص لاشه، عملکرد

پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین هوش سازمانی و چابکی سازمانی در بین کارکنان دانشگاه شاهرود انجام گردید. جامعه آماری شامل 190 نفر از کارشناسان و مدیران کارمند دانشگاه شاهرود می باشد. برای نمومنه گیری از جامعه آماری از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شد بنابراین تعداد 130 پرسشنامه توزیع گردید که از این تعداد 127 پرسشنامه بصورت کامل و 3 پرسشنامه بصورت ناقص برگشت داده شد. ابزار پژوهش پرسشنامه 49 سوالی هوش سازمانی آلبرشت و پرسشنامه 36 سوالی چابکی سازمانی (اقتباس از مدل یوسف و همکاران) می باشد. که روایی پرسشنامه ها از نوع محتوایی و پایایی آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 0.965 برای پرسشنامه هوش سازمانی و 0.97 برای پرسشنامه چابکی سازمانی حاصل گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها در سطح توصیفی از رسم جداول، میانگین، فراوانی و درصد فراوانی و در سطح آمار استنباطی با توجه به نرمال بودن جامعه آماری از ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردید. یافته های پژوهش حاکی از آن است که بین هوش سازمانی و چابکی سازمانی ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد همچنین نتایج نشان داد بین تمام مولفه های هوش سازمانی با چابکی سازمانی ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد.