نام پژوهشگر: فاطمه صادقی گیوی

برساخت گفتمانی "مردم" در سیاست ایران در میان سالهای 1384-1388
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم انسانی 1391
  ابراهیم محمودی   محمد رضایی

در این تحقیق با تمرکز بر تئوری لاکلائو درباره ی پوپولیسم، چگونگی برساخت مردم در سیاست ایران در میان سال های 1384-1388 نشان داده شده است. از منظر لاکلائو "مردم" داده ای از پیش موجود نیست، بلکه از طریق گفتمان های پوپولیستی و با شکل گیری هم ارزی میان مطالباتی متحقق نشده و کشیدن مرزی آنتاگونیستی با گفتمانی دیگر در مقام یک دیگری یا دشمن ساخته می شود. به لحاظ روش شناختی با استفاده از رئوس کلی نظریه گفتمانِ لاکلائو و موفه و همچنین مقولات به کار گرفته شده در صورتبندی پوپولیسم نزد لاکلائو، برخی متونِ منتشر شده در انتخابات سال 1384 و در میان سال های گفته شده تحلیل شده است تا چگونگیِ صورت بندیِ گفتمان اصول گرایی احمدی نژاد به عنوان گفتمان پیروز این انتخابات، همچنین دگرگونی و تحول این گفتمان پس از روی کار آمدن دولت نهم نشان داده شود. در نتیجه ی این بررسی مشخص شد که گفتمان جدید اصول گراییِ پیروز در انتخابات ریاست جمهوری 1384 به عنوان یک گفتمان پوپولیستی، توانست مطالبات پاسخ داده نشده در فضای سیاسی موجود را با یکدیگر هم ارز کرده و با کشیدن مرز آنتاگونیستی در مقابل رقیب انتخاباتی اش، "مردمی" مختص به خود را بسازد. با تحول منطق درونی این گفتمان پس از تسلط بر دولت نهم، این گفتمان هر چه بیشتر از منطقِ پوپولیستیِ مفصل بندیِ مطالبات فاصله گرفت و بدل به سیاست جلب مشتری شد.

فتواخواهی: پروبلماتیکِ زنده گی روزمره در زیستِ دینی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم انسانی 1392
  مجید دانائی   فاطمه صادقی گیوی

درست که به لحاظِ اداری و دانش گاهی این نوشته یک پایان نامه به حساب می آید ولیک به واقع اطلاقِ این واژه به نوشته ای این چنین به نظرِ نویسنده بسیار نابجا و نادرست است. مبنایِ کار در این جا دامن زدن به پرسشی معرفت شناختی ست که حولِ سه محورِ قدرت/دین، قدرت/دانش و قدرت/روش علمی چرخ-و-تاب می خورد که می توان آن را مصداقِ بارز توصیه یِ جناب آقایِ آیت الله سیدعلیِ حسینیِ خامنه ای مبنی بر پی افکنی و بسطِ کرسی هایِ آزاداندیشیِ دانش گاهی دانست. نویسنده با شرحِ چه گونه گیِ شکل گیریِ مسئله در ذهنِ خویش پژوهش را آغاز می کند و سپس پایِ روش را به میدانِ پرسش می کشد. در این زد-و-خورد نظری دست به ابداع یا جعل-و-اصلاحِ روشی به نامِ داستانِ تحافری می برد. سپس با چسب و قیچی به جانِ ادوارِ فقهِ امامیه می افتد و به گونه ای شبهِ تبارشناختی روایتِ متفاوتی از آن به دست می دهد. آن گاه برایِ نمونه یکی از نهادهایِ جامعه شناسیِ دین در ایران را به بوته یِ نقد فرو می افکند و در آخر در یک گفت-و-شنفتِ دیالکتیکیِ سقراطیِ استاد و شاگردی، با ثبتِ رابطه یِ دوستانه و هم فزاینده یِ میان خود و استاد راه نما، ظاهراً خرده نتایجی نیز به دست می آورد. آن نتایج، تازه می تواند پرسش هایِ تحقیق باشد. پس این نوشته در اصل فرا تر از یک طرحِ تحقیقتاتی نمی تواند باشد و ارجاع به آن به جز در متونِ دانش گاهی یا حوزوی مجاز نیست و موجب ضمانِ شرعی و اخلاقی می گردد.