نام پژوهشگر: مهرنوش راهبر

بررسی انتقادی و آسیب شناسانه ی جریان اصلاح طلبی در ایران(1376-84)
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده علوم سیاسی 1391
  مهرنوش راهبر   مجتبی مقصودی

چکیده پایان نامه(شامل خلاصه، اهداف، روش های اجرا و نتایج به دست آمده): در انتخابات ریاست جمهوری 1376، گروهی از نخبگان، به تبع نیازها و خواسته های موجود در جامعه ی ایران، با طرح مفاهیمی همچون دموکراسی، جامعه مدنی، آزادی و لزوم مشارکت بیشتر مردم در عرصه های سیاسی و اجتماعی و با قصد انجام اصلاحات در روش ها و رویه های حاکم بر اداره ی کشور (به طور کلی با جهت گیری به سمت دموکراتیزاسیون نظام سیاسی) در قالب ساختار سیاسی موجود، به نحو غیرمنتظره ای اکثریت آراء را کسب کردند. پیروزی این نخبگان که سپس به نام "اصلاح طلبان" شناخته شده و اندیشه ی آنها نیز به "اصلاحات" مشهور شد، نقطه ی مهمی در تاریخ جمهوری اسلامی بود؛ اما تحقق هر چند نسبی شعارهای مطرح شده با چالش مواجه شد و تحولات دوره ی هشت ساله حضور اصلاح طلبان در قدرت سیاسی، ناکامی در اصلاحات و گذار به دموکراسی را نمایان ساخت؛ به نحوی که تحولات مذکور به خشونت فزاینده ی سیاسی- اجتماعی، خروج گسترده ی اصلاح طلبان از دایره ی قدرت و نیز بسته شدن بیش از پیش فضای سیاسی و اجتماعی انجامید. در واقع نخبگانی که به نحوی شگرف قدرت سیاسی را بدست آورده بودند، ظرف هشت سال به تدریج آن را به طور کامل از کف دادند. تأمل در مسأله ی مذکور، هدف اصلی این پژوهش را نقد و بررسی عملکرد جریان اصلاح طلب قرار داده است. پرسش اصلیِ پژوهش این است که؛ مهمترین چالش ها، ناکارآمدی ها و آسیب های جریان اصلاح طلب در راه دستیابی به اهداف خود، در دوره ی هشت ساله ی دولت اصلاحات (بین سالهای 1384-1376) چه بوده است؟ بر این اساس، تلاش شده است تا با بهره گیری از نظریات گذار به دموکراسی و در چارچوب نظرات نخبه گرایانه ی اودانل و اشمیتر، موضوع مورد پژوهش، تحلیل و تبیین شود. صورتبندی فرضیه ی پژوهش بدین گونه است که؛ جریان اصلاح طلب 1376 برای انجام اصلاحات و گذار به دموکراسی دچار ناکارآمدی هایی بود؛ ناتوانی در مذاکره و اجماع با مخالفان معتدل اصلاحات در نظام سیاسی و به دنبال آن، تعامل نامناسب با بدنه ی اجتماعی و جامعه مدنی، به همراه رادیکالیسم و عدم مرزبندی میان بعد رسمی و غیر رسمی توسط جریان اصلاح طلبی، سبب شد تا توافقی با مخالفان میانه رو و رادیکال اصلاحات صورت نگیرد و گذار به دموکراسی با شکست مواجه شود. این مسائل، مهمترین چالش ها و آسیب های جریان اصلاح طلبی در سالهای 84- 1376 بوده اند. انجام پژوهش با استفاده از روش های تحقیق تحلیل محتوای کیفی و تفسیری (تلفیقی) و روش های گردآوری اسنادی و نیز مستقیم (مصاحبه با شماری از صاحبنظران) صورت گرفته است. بر اساس یافته های پژوهش، اصلاح طلبان نتوانستند انسجام و مشی واقع گرایانه و میانه روی را در میان خود حفظ نموده و تعامل مناسبی با بدنه ی اجتماعی خود و نیز مخالفان اصلاحات برقرار کنند. نخبگان اصلاح طلب، به دنبال ناکامی های سیاسی، به تدریج اعتماد جامعه را از دست داده و دچار افول اجتماعی شدند. مجموعه حوادث رقم خورده در دوران اصلاحات، به خشونت و بی ثباتی سیاسی- اجتماعی نیز انجامید. در نهایت نیز اصلاح طلبان از کلیه ی حوزه های قدرت سیاسی به نحو بسیار گسترده ای خارج شدند و قدرت را به یکی از رادیکال ترین گفتمان های مخالف خویش واگذار کردند.