نام پژوهشگر: یحیی رضایی نژاد

اثر کاربرد سلنیت سدیم بر جذب و غلظت عنصر سلنیوم در دو گونه گیاهی اسپرس و برموس
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1384
  سمیه سرمست   شاپور حاج رسولیها

در دهه 1950 ضرورت سلنیوم برای انسان و دام روشن گردید. اما لزوم سلنیوم در مورد گونه های گیاهی هنوز ناشناخته است. با توجه به اینکه گیاهان واسطه ای برای تامین سلنیوم مورد نیاز انسان هستند؛ لذا فبل از کاربرد عنصر سلنیوم بررسی چگونگی واکنش های آن در خاک و عوامل موثر بر جذب اشکال مختلف این عنصر توسط گیاهان لازم به نظر می رسد. کمبود این عنصر سلامتی انسان و دام را تهدید می کند؛ اگر چه علایم ناشی از کمبود سلنیوم به ندرت در انسان دیده می شود. گیاهان مختلف بسته به پتانسیل خود، قادرند مقادیر متفاوتی از سلنیوم را در خود انباشته کنند. این پژوهش با هدف مطالعه تاثیر مصرف مقادیر مختلف کود سلنیت سدیم در خاک بر غلظت سلنیوم در دو گانه گیاهی برموس و اسپرس و بررسی اثرات این عنصر بر رشد و عملکرد این گیاهان انجام گردید. به این منظور، از خاک سطحی (صفر تا 30 سانیمتری) مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان واقع در لورک نجف آباد، نمونه برداری مرکب انجام شد. آزمایش بر اساس طرح فاکتوریل اسپلیت در زمان با دو سطح کود آلی (صفر و 100 تن در هکتار)، پنج سطح کود سلنیت سدیم (صفر، 15، 30، 60 و 120 گرم در هکتار)، دو گونه گیاهی (برموس و اسپرس) در سه تکرار به صورت آزمایش گلدانی در گلخانه دانشگاه صنعتی انجام گرفت. با افزایش در تیمارهای سلنیت سدیم، غلظت این عنصر در هر دو گانه گیاه افزایش معنی داری داشت که این در هر روند افزایشی در برداشت سوم بیشتر از دو برداشت قبلی بوده است. افزودن کود آلی سبب کاهش در غلظت سلنیوم گونه گیاهی شد. افزایش مقدار سلنیوم در تیمارهای سلنیت سدیم تاثیری در میزان عملکرد گیاهان مورد بررسی به دنبال نداشته است؛ اگر چه افزودن کود آلی سبب افزایش عملکرد برموس و اسپرس گردید. جذب سلنیوم با افزایش مقدار آن در تیمارهای سلنیت سدیم در هر گونه گیاه مزبور افزایش داشته است. کود آلی سبب کاهش جذب سلنیوم بوسیله برموس و اسپرس گردید که اختلاف در جذب این عنصر در شرایط با کود و بدون کود آلی در هیچ کدام از گونه های مذکور معنی دار نبود. نتایج نشان می دهند که در هر گونه برموس تیمار 30 گرم در هکتار و در گونه اسپرس تیمار 60 گرم در هکتار از کود سلنیت سدیم در هر سه برداشت در شرایط با کود و بدون کود آلی غلظت سلنیوم گیاه را به بیش از 100 میکروگرم سلنیوم در ماده خشک که بالاتر از حد آستانه سلنیوم مورد نیاز دام است می رسانند.

تاثیر افزودن طولانی مدت مواد آلی به خاک بر ظرفیت باربری و مقاومت برشی خاک
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1387
  ناهید عقیلی ناطق   مرتضی صادقی

از عوامل تأثیر گذار بر تراکم¬پذیری خاک¬ها رطوبت و مقدار موادآلی می¬باشند. رطوبت به عنوان یکی از فاکتورهای مهم در تراکم شناخته شده است. این در حالی است که کنترل این عامل توسط کشاورزان به¬راحتی امکان پذیر نمی¬باشد. بنابراین تأثیر موادآلی و نتایج حاصل از آن بر تراکم پذیری قابل توجه است. خصوصیات مکانیکی خاک در تعیین حدود تنش مجاز برای جلوگیری از تراکم خاک مهم می¬باشند. این پارامترهای مهم، تنش پیش¬تراکمی و شاخص تراکم هستند که اغلب به عنوان معیارهای تراکم¬پذیری خاک در نظر گرفته می¬شوند. در این پژوهش، نمونه¬های خاک از لایه سطحی یک طرح کودی دراز- مدت با یک تناوب زراعی گندم- ذرت تهیه گردیدند. اثر سه نوع ماده-آلی (کود دامی، کمپوست و لجن فاضلاب) با سه مقدار (25، 50 و 100 تن در هکتار)، یک ترکیب کودشیمیایی (250 کیلوگرم بر هکتار اوره و 250 کیلوگرم بر هکتار فسفات آمونیوم) و تیمار شاهد (بدون هر گونه کود) در دو سطح رطوبت (pl9/0 (1/17 و (pl 1/1( 9/20 درصد بر تنش پیش¬تراکمی، شاخص تراکم و مقاومت برشی خاک با ترکیب دو طرح فاکتوریل و مقایسه اورتو¬گونال در قالب طرح بلوک¬های کامل تصادفی در سه تکرار بررسی گردید. در این تحقیق تنش پیش¬تراکمی و شاخص تراکم با کمک سه مدل برازش شده بر داده¬های لگاریتم تنش – نشست خاک، حاصل ازآزمایش نشست صفحه ای (pst) و سه مدل برازش شده بر داده¬های لگاریتم تنش – کرنش حاصل از آزمایش فشردگی محصور (cct) و با کمک برنامه نویسی در نرم¬افزار matlab با سه روش کاساگراند، انحناء بیشینه و تقاطع خط فشردگی بکر با محور x تعیین گردیدند. جهت تعیین پارامترهای مقاومت برشی از آزمایش برش مستقیم استفاده گردید. قبل از انجام آزمایش¬ها، هر نمونه خاک تحت یک تنش پیش باری به مقدار 100 کیلو پاسکال به مدت 30 دقیقه قرار گرفت. روش کاساگراند بیشترین مقادیر رابرای برای تنش پیش تراکمی در هر دو آزمایشpst و cct در هر دو سطح رطوبتی تخمین زد و روش بیشینه انحناء و تقاطع خط فشردگی بکر با محور x به ترتیب در آزمایش¬های pst و cct کمترین مقادیر را برای تنش پیش تراکمی در هر دو سطح رطوبتی تخمین زدند. نتایج، افزایش 1تا 3 و 1 تا 5/3 برابری تنش پیش تراکمی را نسبت به تیمار شاهد به ترتیب در آزمایش¬هایpst و cct نشان دادند. شاخص تراکم در رطوبت 9/20 درصد در هر دو آزمایشpst و cct با افزایش کربن آلی کاهش یافت، در حالی که در رطوبت 1/17 درصد کربن¬آلی اثری بر شاخص تراکم نداشت. با افزایش مقدار کربن¬آلی چسبندگی در رطوبت 1/17 درصد کاهش و در رطوبت 9/20 درصد افزایش یافت. در هر دو سطح رطوبتی رابطه¬ای بین کربن¬آلی و زاویه اصطکاک داخلی مشاهده نگردید. کاهش شاخص تراکم، تنش پیش¬تراکمی، چسبندگی و زاویه اصطکاک داخلی خاک تیمار شده با کودشیمیایی نسبت به تیمار شاهد معنی¬دار نبود. بطور کلی با توجه به افزایش ظرفیت باربری وکاهش حساسیت به تراکم خاک توسط موادآلی، صرفنظر از نوع آن¬ها می¬توان گفت افزودن موادآلی به خاک به عنوان یک وسیله کاهش دهنده تراکم، تحت عنوان پتانسیل مدیریتی خاک مطرح می¬باشد.