نام پژوهشگر: رضا سکوتی اسکویی

بررسی زیست محیطی آلودگی نمکی حاصل از خشک شدن دریاچه ارومیه و تأثیر آن بر سیستم اکولوژیکی پوشش گیاهی زمین های اطراف دریاچه به کمک سیستم اطلاعات جغرافیایی(gis) و سنجش از دور(rs)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده علوم پایه 1391
  فاطمه خادمی   رضا سکوتی اسکویی

دریاچه ارومیه یکی از دریاچه های فوق اشباع از نمک در دنیا می باشد که در شمال غرب ایران قرار گرفته است و از اهمیت محیط زیستی بسزایی برخوردار می باشد. در این پژوهش با بررسی مساحت پوشش گیاهی، شوره زار و دریاچه در سال های (2011 ، 2006 ، 1998، 1989 و 1984) روند تغییرات مساحت هر یک از موارد یاد شده مورد مطالعه قرار گرفت. بدین ترتیب که ابتدا ترکیب رنگی طبیعی منطقه تهیه و سپس تصویر بر اساس نیاز مطالعه به روش طبقه بندی نظارت شده maximum likelihood به چهار کلاس طبقه بندی گردید. در نهایت پس از استخراج نقشه های مربوطه از تصاویر ماهواره ای، در محیط نرم افزاری arcmap مساحت گیری صورت گرفته و تحلیل های لازم از جمله تغییرات مساحت پوشش گیاهی و تأثیر نمک بر آنها به عمل آمد. نتایج نشان می دهد که مساحت پوشش گیاهی در سال 2011 نسبت به 1984 بسیار کمتر شده است که البته این مهم فقط تحت تأثیر نمک نیست. ارقام به دست آمده برای مساحت پوشش گیاهی سبز در سال 1984، 268/1134070 هکتار می باشد که این مقدار در سال 2011 به 263/502873 هکتار کاهش یافته است. یعنی در سال 2011 نسبت به سال 1984 پوشش گیاهی تقریباً 34/44% کاهش یافته است. مساحت دریاچه 93/57% کاهش و اراضی شور در سال 2011 نسبت به سال 1998 تا 31/96% افزایش یافته است. همچنین مقایسه تصاویر 1984 و 2011 نشان می دهد درصد تغییرات پوشش گیاهی به شوره زار از سال 1984 تا 2011، 0655/0 ? می باشد، این رقم با احتساب 8/631196 هکتار کاهش در مساحت پوشش گیاهی در طی سال های 1984 و 2011، معادل با 171/413 هکتار می باشد. این به این معنی است که در سال 2011 در مقایسه با سال 1984، 171/413 هکتار از اراضی سبز به شوره زار تبدیل شده است. در نهایت با استفاده از روش های رگرسیون گیری ، مشخص شد که در صورت ادامه یافتن روند کنونی، در سال 2017 مساحت دریاچه ارومیه به 207310 هکتار و مساحت پوشش گیاهی به 21480 هکتار کاهش خواهد یافت، و نیز مساحت اراضی شوره به 152330 هکتار افزایش می یابد. همچنین با استفاده از تکنیک های آتوماتای سلولی وضعیت هر کدام از عوارض در سال 2017 مدل سازی گردید، آنچنان که از مدل مذکور نتیجه می شود دریاچه ارومیه در سال 2017 از محل میان گذر به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم می شود و پسروی دریاچه از حاشیه و وسط ادامه خواهد یافت.

بررسی تغییر پذیری مکانی برخی عناصر غذایی پرمصرف و کم مصرف با استفاده از روش های زمین آماری، مطالعه موردی: دشت شمالی ارومیه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1391
  مژگان ایوبی   رضا سکوتی اسکویی

: اساس توسعه کشاورزی دقیق، علم بر خصوصیات خاک در هر نقطه و اعمال مدیریت ویژه می باشد. از طرف دیگر، تهیه نقشه حاصلخیزی خاک و آگاهی از ساختار مکانی ویژگی?های مختلف خاک در مزارع برای دستیابی به تولید پایدار حائز اهمیت می باشد. زمینآمار یکی از روشهایی است که امروزه برای بررسی وضعیت پارامترهای خاک بکار می رود. در این تحقیق 88 نمونه خاک از دشت ارومیه و در فواصل دو کیلومتری جمع آوری و متغیرهای فسفر (p)، پتاسیم (k)، آهن (fe)، روی (zn)، مس (cu)، منگنز (mn)، کربن آلی (oc) و (tnv) اندازهگیری گردید. روشهای زمینآماری به کار رفته در این تحقیق، شامل کریجینگ ، فازی کریجینگ ، کوکریجینگ و میانگین متحرک وزندار بود. برای انتخاب روش مناسب، از شاخص های آماری دقت (mae ) و انحراف (mbe ) استفاده شد. در این تحقیق از نرم افزارهای تخصصی arcgis، matlab، gs+ استفاده گردید و همچنین برای دستیابی به نقشه نهایی حاصلخیزی خاک در منطقه مورد مطالعه، از تکنیک ahp در نرم افزار expert choice با نرخ سازگاری 01/0 استفاده شد. همبستگی مکانی هر متغیر با واریوگرام مشخص و بهترین مدل برازش داده شده برای هر متغیر انتخاب شد. دامنه موثر برای متغیرهایp ، k، fe، zn، cu، mn، oc وtnv به ترتیب برابر با 5/2، 2، 8/0، 5/1، 2، 3/0، 8/14و 4/1 کیلومتر بدست آمد. نتایج حاصله از بررسی ضریب همبستگی (r) بین دادهها نشان داد که میزان کربن آلی به عنوان متغیر کمکی مناسب برای متغیرهای فسفر، پتاسیم، آهن، روی، مس شناخته شد. نتایج حاکی از این بود که بر اساس mae، روش مناسب درونیابی برای فسفر) 7/5(mae=، پتاسیم) 2/3(mae=، آهن )5/0mae=)، روی (11/0mae=)، مس (2/0mae=)، منگنز (2/0(mae=، کربن آلی (18/0mae=) و کربنات کلسیم (14/0mae=) با روش فازی کریجینگ بود. همچنین دقت درونیابیها با استفاده از روش فازی کریجینگ نسبت به روش بهینه غیرفازی از 59 تا 86 درصد افزایش داشت. با توجه به روند نقشهها، روش فازی کریجینگ نمایش منطقیتری از پراکنش عناصر غذایی را در منطقه نشان داد و این روش نسبت به سایر روشها قابلیت بهتری در تهیه نقشه حاصلخیزی خاک داشت. همچنین از لحاظ حاصلخیزی خاک جهت کشت گندم، 60درصد از منطقه مورد مطالعه درگروه خیلی ضعیف، 30 درصد در گروه ضعیف، 7 درصد در گروه متوسط و 3 درصد در گروه خوب قرار گرفت. بنابراین، می توان نتیجه گرفت به علت دشواری نمونه برداری از خاک و هزینه بر بودن مواد آزمایشگاهی، تهیه نقشه حاصلخیزی خاک بصورت تفکیکی و با استفاده از روش زمین آمار می تواند گامی موثر در مطالعات حاصلخیزی خاک و استفاده بهینه از کودها مطرح باشد.

تأثیر پخش سیلاب بر برخی ویژگی های خاک (مطالعه ی موردی: در ایستگاه آبخوان داری پلدشت، آذربایجان غربی)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1391
  حامد عیسی زاده رازلیقی   عباس احمدی

بهره برداری از سیلاب های فصلی در مناطق خشک و نیمه خشک از اهمیت زیادی برخوردار می باشد. یکی از راهکارهای مناسب به منظور مهار و استفاده ی بهینه از سیلاب ها در این مناطق از طریق پخش آنها در عرصه های مستعد پخش می باشد. پخش سیلاب در آبخوان ها و رسوب گذاری در سطح خاک آنها می تواند باعث تغییرات زیادی در ویژگی های خاک عرصه چه در سطح و چه در عمق شود. از این رو به منظور بررسی تأثیر پخش سیلاب بر ویژگی های خاک عرصه ی پخش و تغییرات آنها در ایستگاه تحقیقاتی پخش سیلاب پلدشت استان آذربایجان غربی، سه نوار اول شبکه ی a انتخاب گردید. در سال 91 در هر نوار عرصه ی پخش در شش مکان و در نوار شاهد در چهار مکان نفوذپذیری اندازه گیری و نمونه برداری از خاک به صورت تصادفی از عمق های 20-0، 40-20 و 60-40 سانتی متری صورت گرفت. نمونه ها، هم دست خورده و هم دست نخورده، برای انجام آزمایش های لازم به آزمایشگاه منتقل گردیدند. داده ها و اطلاعات سال های 81 تا 85 نیز از مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان آذربایجان غربی تهیه گردید. ارزیابی تغییرات ویژگی های خاک از طریق تجزیه واریانس داده ها در قالب طرح بلوک های کاملاً تصادفی نامتعادل و همچنین مقایسه ی میانگین داده های به روش t انجام شد. نتایج نشان داد که پخش سیلاب همه ی ویژگی های اندازه گیری شده ی خاک را به غیر از درصد گچ تحت تأثیر قرار داده است. درصد شن اعم از عمق و نوار به طور معنی دار تا 66/0 برابر کاهش و درصد سیلت به طور معنی دار تا 41/1 برابر افزایش نشان داد. درصد رس تا سال 85 به طور معنی دار تا 15/1 برابر افزایش و بعد از آن تا سال 91 تا 33/0 برابر کاهش داشته است. این تغییرات در برخی نوارها و عمق ها به حدی بود که موجب تغییر کلاس بافت گردید. درصد رطوبت اشباع در عمق 20-0 سانتی متری نوار اول و در عمق 20-0 و 40-20 سانتی متری نوار دوم و سوم به طور معنی دار تا 87/0 برابر افزایش نشان داد. جرم مخصوص ظاهری در عمق 20-0 سانتی متری نوار اول و دوم روند خاصی نداشت و تغییرات قابل توجهی نشان نداد اما در بقیه ی عمق ها و نوار سوم مخصوصاً از سال 85 تا سال 91 به طور معنی دار تا 1/25 درصد افزایش یافت. هدایت الکتریکی خاک در نوار اول روند خاصی ندارد ولی در نوار دوم و سوم در هر سه عمق به طور معنی دار حتی تا 6/5 برابر افزایش نشان می دهد که دلالت بر تجمع املاح در پروفیل خاک دارد. نسبت جذب سطحی سدیم به غیر از عمق 20-0 سانتی متری نوار اول در بقیه ی عمق ها و نوارها به طور معنی دار حتی تا 15/7 برابر بالا رفت و دلیل بر تجمع تدریجی na در خاک است. درصد کربن آلی و نیتروژن کل در هر سه نوار در عمق 20-0 و 40-20 سانتی متری به طور معنی دار افزایش نشان می دهد. نفوذپذیری خاک در نوار اول تا سال 84 و در نوار دوم و سوم تا سال 85 به طور معنی دار از 28 تا 76 درصد کاهش داشته ولی در نوار اول و سوم از سال های ذکر شده تا سال 91 به طور معنی دار و قابل توجه تا 3/2 برابر افزایش نشان داد. علت این افزایش احتمالاً ایجاد منافذ زیستی در اثر استقرار و رشد گیاهان مختلف بوده است. همچنین پخش سیلاب سبب کاهش معنی دار واکنش خاک 1/6 درصد و افزایش معنی دار درصد کربنات کلسیم معادل تا 87/1 برابر، فسفر قابل جذب خاک تا حدود 200 درصد و پتاسیم قابل جذب خاک تا 3/85 درصد شده است اما تغییرات آنها در طول سال های اجرای طرح از روند نامنظمی برخوردار بوده که نشان-دهنده ی تغییرات در نوع رسوبات حمل شده و جاگذاری شده به وسیله ی سیلاب است.