نام پژوهشگر: فریبا نصرتی

بررسی تأثیر عصاره ی سبوس برنج و داربست صدف دو کفه ای دریای خزر بر روند تکثیر و تمایز استئوژنیک سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از بند ناف موش های سوری نژاد nmri
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - تهران - دانشکده زیست شناسی 0
  فریبا نصرتی   هما محسنی کوچصفهانی

مهندسی بافت یا طب ترمیم یک زمینه ی بین رشته ای است که سعی دارد نوآوری ها و اصول مهندسی و علوم زیستی را با هم ادغام می کند تا بتواند راه حل هایی را برای بهبود عملکرد، ترمیم و یا جایگزینی بافت یا اندام آسیب دیده ارائه دهد. محیط دریایی غنی از ارگانیسم هایی با ساختا رهای شبه استخوانی منحصر بفرد است. در سال های اخیر مواد کلسیفیه شده از طیف وسیعی از بی مهرگان دریایی به خاطر زیست سازگاری مناسب آنها برای استفاده در مهندسی بافت استخوان مورد بررسی قرار گرفته اند. هدف این تحقیق بررسی صدف دو کفه ای رایج در در یای خزر با نام علمی cerastoderma lamarcki در مهندسی بافت استخوان است. به این منظور صدف های کراستودرما را جمع آوری کرده و آنها را به قطعات کوچکی بریدیم. سپس آن ها را توسط اتوکلاو استریل کرده و ترکیباتشان را توسط پراش پرتو ایکس مورد آنالیز قرار دادیم و همچنین ویژگی های آنها را توسط میکروسکوپ الکترونی نگاره مورد مطالعه قرار دادیم. سلول های بنیادی از ژله وارتون بند ناف موش های سوری نژاد nmri استخراج شده و کشت شدند. برای اثبات بنیادی بودن آنها از آنتی بادی oct-4 استفاده شد. بعد از دو پاساژ، سلول ها بر روی صدف ها دانه گذاری شدند، چسبندگی سلولی توسط سنجش mtt و مطالعات میکروسکوپ الکترونی بررسی شد. همچنین چسبندگی سلولی ، مورفولوژی سلولی، انتشار سلول ها بر روی صدف و بطور کل زیست سازگاری صدف برای سلول های بنیادی مزانشیمی توسط sem مورد مطالعه قرار گرفت.msc ها توسط محیط استئوژنیک تحریک شدند و تمایز استئوبلاستی توسط فعالیت آلکالین فسفاتاز مورد بررسی قرار گرفت. مطالعات mtt چسبندگی مناسب(تقریبا 85 درصد) سلول ها بر روی داربست را نمایان ساخت و مطالعات sem نیز اتصال موفقیت آمیز و مورفولوژی مناسب بر روی داربست را نمایان کرد. همچنین مطالعات آلکالین فسفاتازنشان داد که تمایز استئوژنیک سلول ها بر روی صدف چشمگیر است. هر چند اثبات این ماده ی معدنی بعنوان یک پتانسیل جدید برای مهندسی بافت استخوان نیازمند مطالعات بیشتر است. در مطالعه دیگر، ما بقا و تمایز استئوژنیک همین سلول ها را در تیمار با عصاره ی اتانولی سبوس برنج مورد بررسی قرار دادیم، سبوس برنج یکی از مهمترین ضایعات کشاورزی است که توسط آسیاب کردن طی تبدیل برنج قهوه ای به برنج سفید بدست می آید، بعد از فرایند استخراج، استوک 10 میلی گرم بر میلی لیتری از عصاره ی خشک آماده گردید. غلظت های مختلف از طیف 20 تا 200 میکروگرم بر میلی لیتر توسط رقیق کردن سریالی از این استوک آماده شد و بعد از 72 ساعت برای سنجش بقای سلولی توسط تکنیک mtt مورد بررسی قرار گرفت. غلظت 40 میکروگرم بر میلی لیتر نیز برای سنجش پتانسیل تمایز استئوژنیک بعد از 14 روز با رنگ آمیزی آلیزارین رد که رسوب کلسیم را تعیین می کند، تست شد. در این مطالعه ما از غلظت 1 درصد dmso بعنوان گروه شم استفاده کردیم. مطالعات mtt کاهش وابسته به دوزی را در بقای سلولی در حضور عصاره ی اتانولی سبوس برنج نشان می دهد. و رنگ آمیزی آلیزارین رد نیز پتانسل تمایزی این ماده را تعیین می کند. ، بهر حال اثبات نقش موثر این ماده نیز در افزایش تمایز استئوژنیک نیازنمد مطالعات بیشتری است.