نام پژوهشگر: حسین آهنی

کاربرد فن آوری های سنجش از دور و gis در پهنه بندی خطر فرسایش آبی با استفاده از مدل icona در حوضه ی آبخیز تنگ بستانک
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1390
  محمد روشن قصرالدشتی   حمیدرضا اولیایی

آگاهی از میزان فرسایش حوضه های آبخیز امکان مقایسه ی آنها و شناسایی حوضه های بحرانی و اجرای طرح های آبخیزداری را فراهم می سازد. بخصوص در حالی که سازه ها و تأسیسات مختلف ذخیره سازی و سایر تجهیزات احداثی در پائین دست رودخانه ها و حوضه های آبخیز با افزایش آورد رسوبی از بالا دست حوضه تهدید می شوند، حفاظت از این تأسیسات در مقابل اثرات منفی این رویداد ضروری می نماید. علی رغم محدود بودن منابع آب و خاک، متأسفانه به دلایل مختلف از جمله بهره برداری های غیر اصولی، این منابع در حال کاهش است. برای کاهش اثرات زیان بار فرسایش خاک، ممانعت از کاهش قدرت تولیدی اراضی، پر شدن مخازن سطحی ذخیره ی آب، کاهش مخازن زیر زمینی، مشکلات تهیه ی آب های مشروب، صنعتی و غیره، شناخت عوامل موثر در فرآیند فرسایش ضرورت کامل دارد. از این رو این تحقیق بر آن بوده است که با مطالعه ی عوامل موثر در تخریب منابع تولیدی بویژه خاک که بستر تولید است، سیمای فرسایش حوضه ی آبخیز مورد نظر را بررسی کند. در این تحقیق توانایی سامانه ی اطلاعات جغرافیایی (gis) و دورسنجی (rs) به منظور ارزیابی روند خطر فرسایش آبی در نتیجه ی تغییر کاربری اراضی با استفاده از مدل فرسایشی icona در قالب یک مطالعه ی موردی در منطقه ی تنگ بستانک در استان فارس بررسی شد. ارزیابی خطر فرسایش آبی با استفاده از داده های ماهواره ای tm-landsat4 و irs به ترتیب مربوط به سال های 1988 و 2007 مقایسه گردید تا اثر تغییر کاربری بر تغییر فرسایش آبی تعیین گردد. فاز ارزیابی خطر فرسایش این مدل شامل 7 مرحله می باشد که مراحل مهم شامل اطلاعات شیب، زمین شناسی، کاربری و پوشش اراضی می باشد. نقشه ی پتانسیل خطر فرسایشی (مرحله ی 3) با استفاده از لایه های شیب (مرحله ی 1) و سطوح زمین شناسی (مرحله ی 2) با استفاده از مدل رقومی ارتفاع (dem) و نقشه ی زمین شناسی رقومی به دست آمد. در نهایت نقشه ی خطر فرسایش با نقشه ی تغییرات کاربری مقایسه گردید. بر اساس نتایج در طی این مدت از وسعت مناطقی با خطر فرسایش بسیار کم و کم کاسته (از 3/65 به 4/53 درصد) و به وسعت مناطقی با خطر فرسایش متوسط، زیاد و بسیار زیاد افزوده شده است ( از 7/34 به 6/46 درصد). این مطالعه نشان داد که فن آوری های rs و gis نقش مهمی را در مطالعات ارزیابی خطر فرسایش ایفا می نمایند

بررسی تغییرات مکانی تولید، تراکم و درصد پوشش تاجی گونه artemisia austriaca با استفاده از تکنیک زمین-آمار در دامنه های جنوب شرقی سبلان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه محقق اردبیلی - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1392
  عاطفه امیدی   علی تیمورزاده

به منظور مدیریت اکوسیستم های مرتعی، شناخت اجزای آن و دستیابی به روابط بین این اجزا از جمله خاک و پوشش گیاهی ضروری است. از آمار کلاسیک و زمین آمار می توان برای رسیدن به اهداف چنین تحقیقی که تعیین موثرترین عوامل محیطی بر پراکنش گونه artemisia austriaca و بررسی روند تغییرات مکانی تولید، تراکم و درصد تاج پوشش گیاهی در اراضی مرتعی است استفاده نمود. تعداد 3 عامل پوشش گیاهی، 3 عامل توپوگرافیک، 2 عامل اقلیمی و 13 فاکتور خاک انتخاب و نمونه برداری به صورت سیستماتیک- تصادفی انجام گرفت. در بخش آمار کلاسیک از سه روش آنالیز خوشه ای، principal component analysis و discriminant analysis برای تعیین موثرترین عوامل محیطی استفاده شد. در بخش زمین آماری نقشه پارامترهای گونه مورد مطالعه تهیه شد. تجزیه و تحلیل داده ها از لحاظ آماری در محیط نرم افزاری spss، ترسیم واریوگرام داده ها و انتخاب بهترین مدل برازش و تهیه نقشه های پارامترهای گونه مورد مطالعه در محیط نرم افزاری arcgis10 و gs+5 انجام گرفت. ارزیابی صحت نتایج حاصل با استفاده از سه روش مجذور میانگین مربعات خطا، خطای اریب یا انحراف، میانگین خطای مطلق انجام شد. با توجه به گروه بندی حاصل از آنالیز خوشه ای، pca و da مشاهده شد که دو روش تجزیه خوشه ای و da گروه بندی سایت ها را در 6 گروه انجام دادند ولی روش pca در سه گروه اصلی گروه بندی را انجام داد در نتیجه چون روش pca نتایج متفاوتی نسبت به دو روش دیگر نشان داد، به منظور بررسی تأثیر عوامل محیطی در پراکنش گونه مورد مطالعه استفاده نشد. در نهایت به منظور تجزیه تحلیل عوامل محیطی از دو روش آنالیز خوشه ای و da بهره گیری شد. نتایج نشان داد که ماده آلی، فسفر، اسیدیته، رس و شن از بین ویژگی-های خاک و تمامی فاکتورهای اقلیمی و ارتفاع از بین عوامل محیطی مورد مطالعه در پراکنش گونه a.austriaca تأثیرگذار بودند. بهترین مدل واریوگرام متقابل نیز مدل نمایی بود و داده ها نیز از ساختار مکانی بالایی برخوردار بودند. از بین روش های زمین آماری بهترین روش برای تراکم و پوشش تاجی کوکریجینگ گسسته و برای داده های تولید روش کوکریجینگ ساده بود. با توجه به نقشه های ارائه شده گونه مورد نظر در در قسمت های شمال غرب، غرب و جنوب غربی حوزه مورد نظر دارای بیشترین مقدار تراکم، پوشش تاجی و تولید است که در این قسمت ها نیز بیشترین مقدار این سه پارامتر در قسمت شمال غربی و نزدیک به مرکز حوزه است. کمترین مقدار تراکم، پوشش-تاجی و تولید گونه مورد مطالعه در قسمت شمال شرق، جنوب و جنوب شرقی حوزه مورد مطالعه است.