نام پژوهشگر: حمیدرضا عظیم زاده

مطالعه تأثیر زبری آئرودینامیکی بر شدت فرسایش خاک در آزمایشهای تونل باد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید باهنر کرمان - دانشکده کشاورزی 1389
  فاطمه دهقانی دشتابی   مجید محمود آبادی

فرسایش بادی یکی از پدیده های مخربی است که که باعث بیابانزایی به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک میشود. کنترل فرسایش بادی زمانی موثرتر خواهد بود که از عوامل موثر بر آن و فرآیندها و مکانیسم ها اطلاعات کافی در دسترس باشد. یکی از مهم ترین عوامل موثر بر شدت فرسایش بادی، زبری سطحی است که در اثر وجود خاکدانه، کلوخه و ناهمواری های حاصل از شخم ایجاد می شود. در این تحقیق به بررسی اثر زبری به صورت تصادفی (شبیه سازی اندازه ذرات) و جهت دار (شبیه سازی اثر شخم) بر شدت فرسایش بادی پرداخته شد. با توجه به محدودیت های اندازه گیری فرسایش در شرایط صحرایی، آزمایش ها با استفاده از آزمایش تونل باد انجام شد. بدین منظور دو نمونه خاک از مزرعه تحقیقاتی دانشگاه شهید باهنر کرمان با دو بافت متفاوت یکی خاک ماسه ای (بافت شنی) و دیگری خاک زراعی (بافت لوم شنی) آورده شد. برای بررسی زبری تصادفی خاک زراعی را از الک-های 2، 5 و 15 میلیمتر عبور داده شدند و بدین ترتیب از یک نوع خاک سه زیر نمونه با توزیع اندازه ذرات متفاوت ایجاد گردید. خاک ماسه ای نیز از الک 2 میلیمتر عبور داده شد. تا در مجموع 4 زیر نمونه تهیه گردد. سپس هر یک از نمونه ها را جداگانه در سینی تونل باد ریخته و سرعت های 2، 9، 15 و 18 متر بر ثانیه در ارتفاع 20 سانتیمتر به مدت 5 دقیقه برای خاک زراعی ایجاد گردید. به منظور بررسی نقش زبری جهت دار، با استفاده از قالب هایی با ارتفاع 2 و 15 سانتیمتر ناهمواری هایی بر سطح خاک ایجاد شد و سرعت های بالا ایجاد گردید. همچنین پروفیل طولی قبل و بعد از هر آزمایش و دانه بندی رسوب نیز اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که زبری تصادفی و جهت دار اثرات ژرفی بر کنترل فرسایش بادی دارند. همچنین مشخص گردید که با افزایش سرعت باد، توزیع اندازه ذرات رسوب، به توزیع اندازه ذرات خاک اولیه نزدیک می شود. یافته های این تحقیق اهمیت پرداختن بیشتر به تقابل سرعت، زبری به ویژه در مورد زبری تصادفی را بیش از پیش روشن ساخت.

بررسی تأثیرتیپ های مختلف شوری خاک بر فرسایش پذیری بادی خاک
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1390
  محبوبه هادی دهج   حمیدرضا عظیم زاده

تحقیقات زیادی بر روی خاکها و فرسایش پذیری آن صورت گرفته است. اهمیت فرسایش پذیری خاک از آنجا ناشی می شود که درصد قابل توجهی از زمین های تحت آبیاری جهان در مناطق خشک و نیمه خشک دنیا (حدود 150 میلیون هکتار) واقع شده اند. شوری خاک و تمرکز بلورهای نمک باعث پوکی خاک شده و آن را در مقابل بادبردگی حساس می نماید و باعث افزایش فرسایش بادی می شود. فرسایش بادی فرآیندی است که در زمین های با خاک شور شدید می شود. املاح برحسب نوع ویژگی-های خاص خود تاثیرات گوناگونی در توده خاک دارد که ممکن است سبب استحکام یا حساسیت خاک درمقابل بادبردگی باشد. املاح دارای یون های سدیم به سبب خاصیت تلاشی، حساسیت به فرسایش بادی را می-افزاید. دو ویژگی شوری (غلظت املاح درتوده خاک) و نسبت سدیم جذب سطحی شده از پارامترهای بسیار مهم در تعیین فرسایش پذیری بادی است. بدین منظور شاخص فرسایش پذیری خاک طی برداشت های صحرایی از 27 نقطه در منطقه با روش دستگاه سنجش فرسایش بادی برآورد گردید. این مناطق، زراعی بوده و به دو دسته مناطق با بافت متوسط و سبک تقسیم می شوند. نتایج حاصل از ضرایب همبستگی بین فرسایش پذیری و برخی از پارامترهای فیزیکی- شیمیایی خاک نشان می دهد که در محدوده بافت متوسط نسبت جذب سدیم و شن بر فرسایش-پذیری خاک همبستگی منفی و معنی دار دارد. درصد آهک و سیلت دارای همبستگی معنی داری با فرسایش پذیری خاک است و در محدوده بافت سبک نسبت جذب سدیم با فرسایش پذیری خاک همبستگی منفی و معنی دار دارد. میزان شوری همبستگی معنی داری با فرسایش پذیری خاک دارد.

بررسی برخی از خصوصیات اکولوژیکی چهار گونه اسکنبیل در استان یزد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد 1390
  رویا احقاقی   حمیدرضا عظیم زاده

گونه های اسکنبیل از جمله مقاوم ترین گیاهان به خشکی و خشکسالی های طولانی هستند. این مطالعه با هدف، بررسی و شناسایی عوامل موثر در پراکنش و استقرار چهار گونه اسکنبیل طبسی (c.stenopterum)، اسکنبیل ایرانی (c. persicum)، اسکنبیل کرمانی (c. bungei) و اسکنبیل هفت بندی (c. polygonoides) در استان یزد صورت گرفت. ویژگی های ژئومورفولوژیکی، اقلیمی، ادافیکی و پوشش گیاهی در هر یک از رویشگاه های گونه های مورد مطالعه و برخی از شاخص های مقاومت به خشکی چهار گونه های اسکنبیل مورد مطالعه ، در دو مرحله قبل و بعد از آبیاری در شرایط صحرایی مورد اندازه گیری قرار گرفت. از لحاظ خصوصیات ژئومورفولوژیکی، بستر رشد هر چهار گونه اسکنبیل بستر های کم شیب و ماسه ای رودهای خشک شده می باشد. نتایج آزمایشات خاکشناسی نشان داد که هر چهار گونه اسکنبیل طالب خاکهای سبک نظیر لومی- شنی دارای گچ و آهک نسبتا زیاد، و ph نیمه قلیایی می باشند. میزان آهک موجود در رویشگاه اسکنبیل ایرانی و اسکنبیل طبسی اختلاف معنی داری با مقدار مربوطه در رویشگاه دو گونه دیگر نشان داد. مقدار گچ نیز در 3 رویشگاه متفاوت بود. تعداد روزهای یخبندان در رویشگاه اسکنبیل ایرانی و اسکنبیل طبسی نسبت به رویشگاه های اسکنبیل هفت بندی و کرمانی کمتر بوده و شرایط تنش سرما در رویشگاه این دو گونه کمتر مشهود می باشد. در مرحله قبل از آبیاری منفی ترین پتانسیل آب ، بیشترین میزان کلروفیل، ظرفیت نسبی آب و مقدار پرولین در اسکنبیل طبسی مشاهده شد. کمترین میزان قند های محلول، پتانسیل آب، میزان کلروفیل و ظرفیت نسبی آب در اسکنبیل هفت بندی اندازه گیری شد. آبیاری به طور معنی داری باعث کاهش پتانسیل آب در دو گونه اسکنبیل ایرانی و اسکنبیل طبسی شد. میزان پرولین نیز با آبیاری در هر چهار گونه کاهش یافت ولی این کاهش فقط در گونه اسکنبیل طبسی معنی دار بود. مقایسه نتایج دو مرحله قبل و بعد از آبیاری به وضوح فعال بودن سیستم تنظیم اسمزی در این گونه ها را نشان می دهد. همچنین نشان داد که پرولین در این سیستم نقش موثری دارد. کلمات کلیدی:calligonum ، پرولین، مقاومت به خشکی، گونه های بومی

بررسی اثر سه نوع ترکیب مالچ رسی_ آهکی در تثبیت ماسه های روان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - پژوهشکده مناطق خشک و بیابانی 1389
  فاطمه سادات حضیریی   محمدرضا اختصاصی

بیابان زایی یک تهدید جدی برای مناطق خشک به شمار می آید. جابه جایی تپه های ماسه ای از فرآیندهای بحرانی بیابان زایی است که هر ساله زمین های کشاورزی و سایر منابع زیستی و حیاتی را مورد تهدید قرار می دهد. یکی از شیوه های کنترل ماسه های روان، مالچ پاشی بر سطح آن ها می باشد تا زمینه برای تثبیت دائمی فراهم گردد. تا کنون در ایران از مالچ نفتی استفاده می شده است ولی به دلایل مختلف از جمله هزینه و اثرات زیست محیطی تغییر در نوع و شیوه های مالچ پاشی در دسترس کار می باشد. به این منظور در تحقیق حاضر برای اولین بار در کشور از مالچ های طبیعی سیمان، رسی- آهکی به عنوان تثبیت کننده های ماسه های روان استفاده شد. به منظور آماده سازی بستر تیمارها از ماسه بادی دشت یزد استفاده شد. از خاک دشت رسی اطراف میبد، آهک و سیمان صنعتی نیز به عنوان مالچ به کار رفت. تیمارهای آزمایشی با نسبت های مختلف از مواد فوق آماده گردید و به هر تیمار یک لیتر آب اضافه شد و سپس بر روی پلات های به ابعاد ( 4 × 100 × 30 سانتیمتر ) ماسه بادی پاشیده شد. تحقیق در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار انجام شد. به منظور اندازه گیری پارامترهای فیزیکی مانند مالچ های مورد بررسی تیمارها در تونل باد قرار گرفت و میزان فرسایش بادی اندازه گیری شد. سایر عوامل فیزیکی از جمله همچنین ضخامت، مقاومت فشاری، مقاومت به ضربه و مقاومت سایشی سله های ایجاد شده ناشی از مالچ های مورد بررسی اندازه گیری شد. داده های اندازه گیری شده با استفاده از نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که میزان انواع مقاومت های اندازه گیری شده ی مالچ رسی- آهکی با بالابردن نسبت رس تا 200 گرم در یک لیتر آب افزایش می یابد. از بین تیمارهای مورد آزمایش، گروه تیمارهای ترکیبی سیمان+ ماسه بادی+ آهک بیشترین مقاومت را نشان داد. همچنین تیمار ترکیبی از 400 گرم سیمان + 800 گرم ماسه بادی + 10 گرم آهک به عنوان تیمار مناسبی به منظور تثبیت ماسه های روان از لحاظ مقاومت و کاهش فرسایش بادی توصیه می گردد.

مطالعه زیستگاه و ویژگی های محیطی کنار(ziziphus spina_christi) در ایران (مطالعه موردی: رویشگاه های مهر در فارس و بستک در هرمزگان)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1390
  سعید نوری زاد ملاسرایی   محمد حسن امتحانی

گونه کنار (ziziphus spina- christi) یک گونه درختی چندمنظوره می باشد که علاوه بر بومی بودن با شرایط دشوار مناطق جنوبی کشور سازگار گشته است. اما این گونه با ارزش روند رو به نابودی را طی می نماید. هدف از این پروژه، شناخت ویژگی های محیطی کنار و رویشگاهی است که این گونه در آن بهترین شرایط را دارا می باشد. در این پژوهش یک رویشگاه 10000 هکتاری در اسیر- دارالمیزان استان فارس و دو رویشگاه دهنگ با مساحت 800 هکتار و لاورمیستان با مساحت 700 هکتار در استان هرمزگان به عنوان عرصه های مطالعاتی انتخاب شدند. مطالعات انجام شده شامل برداشت های زیست سنجی از ویژگی های کمی (قطر، ارتفاع، سطح تاج پوشش و تعداد در هکتار) و کیفی (وضعیت شادابی)، ویژگی های خاک شناسی، اقلیمی و عوامل تهدید کننده و تنش زا می باشد. در خصوص ویژگی های خاک شناسی، مشخصه های: ec، ph، sar، گچ، نمک، بافت و مواد آلی و در مورد ویژگی های اقلیمی فاکتورهای رژیم حرارتی و رطوبتی و جزئیات مربوط به آن مانند: میانگین، بیشینه و کمینه دما و بارش لازم برای شروع فعالیت های حیاتی، آستانه تحمل به گرما و سرما در رویشگاه جنگلی مورد بررسی قرار گرفت. برداشت های زیست سنجی با استفاده از روش خط نمونه با پنج درخت انجام گردید. مطالعات خاک شناسی در سطح اجمالی- اکتشافی، به ازای هر هزار هکتار یک پروفیل در نظر گرفته شد. به منظور مطالعات اقلیمی از اطلاعات شش ایستگاه اطراف رویشگاه های مورد مطالعه (کیش، قشم، لار، لامرد، بندرلنگه و کنگان) استفاده گردید و ایستگاه کنگان به دلیل دوره آماری طولانی تر، به عنوان ایستگاه شاهد در نظر گرفته شد. رویشگاه های مورد مطالعه در دو استان از لحاظ ویژگی های جنگل شناسی و جنگلداری دارای اختلاف معنی دار با یکدیگر بودند. تعداد در هکتار در رویشگاه های اسیر- دارالمیزان، دهنگ و لاورمیستان به ترتیب برابر با 3/23، 2/11 و 4/21 بود. درصد تاج پوشش در سه منطقه پیش گفته به ترتیب برابر با 9/2، 6/5 و 14 درصد بود. توده اسیر- دارالمیزان به علت کنده (شاخه) زاد بودن، فاقد قطر برابر سینه می باشد. متوسط قطر برابر سینه در رویشگاه دهنگ و لاورمیستان به ترتیب برابر با 4/41 سانتی متر و 9/54 سانتی متر بود. متوسط ارتفاع در سه رویشگاه اسیر- دارالمیزان، دهنگ و لاورمیستان به ترتیب برابر 7/3، 9 و 6/8 متر بود. در بررسی خاک شناسی، نتایج لایه های سطحی پروفیل های استان هرمزگان با پروفیل های استان فارس مشخص گردید، در دو استان بین درصد ماده آلی، ph و درصد سنگریزه اختلاف معنی دار در سطح احتمال 01/0 موجود می باشد. در مقایسه کل پروفیل های استان هرمزگان با پروفیل های استان فارس نیز مشخص گردید که در بین فاکتورهای چون، درصد ماده آلی، ph و ec اختلاف معنی دار در سطح احتمال 01/0 وجود داشت. در سه رویشگاه اسیر- دارالمیزان، دهنگ و لاورمیستان متوسط ph خاک به ترتیب برابر با 8، 5/7 و 8/7 بود. خاک هر سه منطقه از نوع غیر سدیمی و متوسط درصد ماده آلی نیز به ترتیب برابر با 38/2، 41/0 و 82/0 درصد بود. همچنین سه منطقه فاقد گچ می باشند. حداقل و حداکثر دمایی که کنار قادر به تحمل آن می باشد به ترتیب برابر با 1- و 50 درجه سانتی گراد است. میانگین دمای سالانه نیز 6/23 درجه سانتی گراد می باشد. متوسط بارش سالانه نیز برابر با 6/368 میلی متر است که میانگین بارش سالانه به ثبت رسیده در ایستگاه شاهد می باشد. میانگین درصد رطوبت نسبی و تبخیر و تعرق پتانسیل حاصل از تشتک تبخیر به ترتیب برابر با 7/41 درصد و 3548 میلی متر است. عواملی تخریب کنارستان ها، بروز خشکسالی، چرای دام و قطع درختان به منظور توسعه زمین های کشاورزی ارزیابی گردید.

بهینه سازی روابط دبی-رسوب با استفاده از روش های اصلاح منحنی سنجه رسوب (مطالعه موردی: حوزه آبخیز سد دز)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1391
  سعیده کارگریان مروستی   محمد تقی دستورانی

از مهم ترین عوامل تصمیم گیری در احداث سازه های آبی بر روی رودخانه ها و تعیین عمر مفید سدها، داشتن اطلاعات در مورد میزان رسوب معلق حمل شده توسط رودخانه هاست. علی رغم اهمیت رسوب معلق، اطلاعات دقیق و صحیح از این پدیده، بسیار کم می باشد. معمولاً برای تعیین میزان رسوب معلق، از روش های آماری استفاده می شود. از آن جا که منحنی سنجه رسوب و اصلاحات انجام شده روی آن، به عنوان روش آماری پایه برآورد رسوب معلق در حوزه ها می باشد، از این رو در این پژوهش به منظور بررسی بهترین روش اصلاحی منحنی سنجه رسوب، از آمار دبی و رسوب متناظر با آن در 14 ایستگاه از حوزه آبخیز سد دز واقع در استان های لرستان و خوزستان پرداخته شد. در این راستا، ابتدا 70 درصد میانی داده های دبی -رسوب اولیه جهت ترسیم منحنی سنجه های خطی، حد وسط دسته ها و فصلی به کار گرفته شد و سپس معادلات به دست آمده، بر روی 30 درصد باقیمانده داده ها اعمال گردید. فاکتورهای اصلاح اریب به کار گرفته شده شاملfao ,qmle ,mvue ,? وsmearing می باشد. هم-چنین برای ارزیابی از شاخص های rmse ,me وp استفاده شد.نتایج نشان داد که منحنی سنجه حدوسط دسته ها برای برآورد متوسط رسوب دهی در مقیاس سالانه از کارایی قابل قبولی برخوردار است و پس از آن منحنی سنجه های فصلی از بین بقیه منحنی سنجه ها بیش ترین کارایی را دارد. هم چنین از بین ضرایب اصلاحی به ترتیب فاکتورهای mvue و fao مناسب ترین ضریب برای اصلاح رابطه سنجه رسوب است. فاکتور اصلاحی mvue نیز در فصول با تغییرات بالای شدت جریان بخصوص فصل بهار برای برآورد رسوب معلق در مقیاس روزانه و هفته ای عملکرد بهتری دارد. طبق نتایج به دست آمده، انتخاب زمان پایه در نوع روش ترسیم و نمایش منحنی های سنجه رسوب از اهمیت زیادی برخوردار می باشد، در این میان منحنی های سنجه فصلی بیشترین دقت را دارا می باشند.

بررسی توان ترسیب کربن گونه بنه در باغ شادی هرات
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1391
  فهیمه الفتی   حمیدرضا عظیم زاده

این تحقیق با هدف برآورد مقدار ذخیره کربن توسط یکی از مهمترین عناصر جنگلی (بنه، pistacia atlantica) در منطقه حفاظت شده باغ شادی هرات یزد انجام گرفت. به منظور مطالعه ی تأثیر چرای دام بر روی میزان ذخیره کربن خاک و گیاه، میزان ذخیره کربن در منطقه تحت مدیریت حفاظت و منطقه بدون مدیریت با یکدیگر مقایسه شد. در ابتدا، هشت عدد ترانسکت 500 متری و به فواصل 100 متری از یکدیگر به طور تصادفی در منطقه مستقر شد. نمونه برداری از پوشش گیاهی با روش تصادفی- سیستماتیک انجام شد. تعداد 39 پلات 20×20 متر پیاده گردید و در هر پلات برخی از پارامترهای کمی درختان اندازه گیری شد. برای گونه بنه چهار طبقه قطری مشخص شد و یک اصله از هر کلاسه قطری به صورت تصادفی انتخاب و نشانه گذاری گردید. پس از قطع درخت، اندام های مختلف (ریشه، تنه و شاخه و برگها) توزین شدند. سپس به قطعات 5 سانتیمتری بریده شد و 10 نمونه به صورت تصادفی از آنها برداشت شد. به منظور بررسی خاک، ترانسکت های 100 متری به طور تصادفی در مناطق مورد مطالعه تعبیه شد و پروفیل ها در فواصل مشابه در طول ترانسکت حفر شد. در منطقه حفاظت شده 11 نقطه، منطقه تحت قرق هفت نقطه و منطقه تخریب شده هفت نقطه انتخاب شد. نمونه های خاک از دو عمق 15-0 و 30-15 سانتی متر و همچنین نمونه های لاشبرگ در نقاطی که پروفیل خاک حفر شد، در سطحی با ابعاد 20×20 سانتی متر برداشت و به آزمایشگاه منتقل شد. در نمونه های خاک، کربن آلی به علاوه 11 فاکتور فیزیکی و شیمیایی بررسی شد. درصد کربن آلی نمونه تنه و شاخه، ریشه و برگ و لاشریزه به روش احتراق در کوره تعیین شد. با توجه به نتایج، از بین اجزاء مختلف توده بیشترین سهم از ترسیب کربن را خاک این منطقه به خود اختصاص داده بود (بیوماس 232/6، خاک 220/71 و لاشبرگ 445/0تن در هکتار). همچنین کربن ذخیره شده در ساقه بنه با میزان 32/4836 کیلوگرم در هکتار نسبت به برگ (6/1318) و ریشه (12/77) بیشتر بود. میزان ذخیره کربن در هر کدام از اندام های تنه و شاخه، تاج و ریشه بنه در منطقه حفاظت شده به ترتیب برابر 836/4، 0771/0 و 319/1 تن در هکتار بدست آمد، که این میزان در منطقه تحت چرا به ترتیب برابر 407/3، 0478/0 و 007/1 تن در هکتار شد. در کل میزان ذخیره کربن گونه بنه در منطقه حفاظت شده برابر 232/6 تن در هکتار و برای منطقه تحت چرا برابر 461/4 تن در هکتار بدست آمد. نتایج موید این مطلب بود که چرا تأثیر منفی بر میزان ترسیب کربن بیوماس و خاک منطقه دارد، همچنین نشان دهنده تأثیر بسزای توده های طبیعی بنه در کاهش غلظت co2 اتمسفری می باشد. از این رو مدیریت این توده ها در راستای حفظ و افزایش و پتانسیل ذخیره کربن ، گامی موثر در جهت تعدیل بحران گرمایش جهانی خواهد بود.

بررسی اثر عناصر سنگین سرب و کادمیم بر روی گونه های کاج بروسیا، سرو خمره ای، زیتون و مورد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1391
  مهری خسروی   حمیدرضا عظیم زاده

در این تحقیق اثر سرب و کادمیم بر بعضی از خصوصات فیزیولو‍ژیکی گیاه کاج، سرو، زیتون و مورد اندازه گیری شد. همچنین میزان جذب این عناصر در برگ و ریشه در دو حالت محلول دهی و محلول پاشی اندازه گیری شد. نهال های دو ساله کاج بروسیا، سرو خمره ای، زیتون و مورد که در مخلوط رس، ماسه و کود به نسبت مساوی کشت شده بودند، تهیه شد. نهال های هم اندازه انتخاب و آزمایش در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار اجرا گردید. برای تهیه تیمار های سرب و کادمیم به ترتیب از کلریدسرب و نیترات کادمیم استفاده و غلظت های 200، 500 و 1000 میلی گرم بر لیتر از مواد فوق ساخته شد. برای تیمار شاهد از آب مقطر استفاده شد. گلدان های مورد نظر در طول 70 روز در فصل تابستان توسط محلول های تهیه شده سرب و کادمیم به اندازه های مساوی و به دو صورت محلول دهی و محلول پاشی مورد آبیاری قرار گرفت. بعد از آماده نمودن نمونه های ریشه و برگ مقدار سرب و کادمیم با استفاده از دستگاه جذب اتمی مدل novaa300))، مقدار پرولین به روش bates قندهای محلول به-روش kochert و مقدار کلروفیل با دستگاه spadمورد سنجش قرار گرفت. نتایج نشان داد، کادمیم باعث افزایش میزان پرولین در گیاه کاج و سرو گردید. سرب تنها باعث افزایش پرولین در گیاه سرو شد. میزان پرولین گیاهان دیگر تغییر چندانی نشان نداد. در بین گیاهان مورد مطالعه سرب و کادمیم به طور مشخص باعث افزایش میزان قند های محلول در گیاه مورد شد. با افزایش غلظت سرب تا 200 میلی گرم بر لیتر ابتدا میزان کلروفیل در گیاه زیتون افزایش یافت ولی با افزایش غلظت سرب به طور معنی داری از میزان کلروفیل کاسته شد. در گیاه مورد نیز با افزایش غلظت سرب افزایش تدریجی و ضعیفی تا غلظت 500 میلی گرم بر لیتر مشاهده و سپس با افزایش غلظت، میزان کلروفیل به طور معنی داری کاهش یافت. در حالت محلول دهی کاج بروسیا بیشترین میزان سرب برابر با ppm 303 را در ریشه در بین گیاهان مورد مطالعه در خود انباشت نمود. بعد از کاج، مورد با ppm 253، سرو با ppm 235 و زیتون هم با ppm 101 کمترین انباشت سرب را در ریشه دارند. در حالت محلول پاشی نیز انباشت عنصر سرب در ریشه و برگ بین گیاهان مورد مطالعه مشابه حالت محلول دهی بود. در حالت محلول دهی سرو بیشترین میزان کادمیم برابر با ppm 607 را در ریشه در بین گیاهان مورد مطالعه در خود انباشت نمود. بعد از سرو، مورد با ppm 593، زیتون با ppm 428 و کاج هم با ppm 480 کمترین انباشت کادمیم را در ریشه در بین گیاهان مورد مطالعه دارد. در حالت محلول پاشی نیز انباشت عنصر کادمیم در ریشه و برگ بین گیاهان مورد مطالعه همانند حالت محلول دهی بود. بنابراین در صورتی که شرایط رویش برای این گیاهان فراهم باشد می توان از آنها در خاکهای آلوده به این عناصر جهت امر گیاه تثبیتی و یا کاشت در فضاهای سبز شهری جهت پالایش هوا استفاده نمود. نتایج این تحقیق به وضوح نشان داد که گیاه مورد بیشترین انتقال و انباشت سرب و کادمیم را از ریشه به برگ دارد بنابراین می-توان از آن در خاکهای آلوده به این عناصر جهت امر گیاه استخراجی استفاده نمود. بنابراین نتیجه گیری شد که گیاه مورد با انتقال و انباشت حدود 177 میلی گرم بر کیلوگرم کادمیم می تواند به عنوان یک گیاه بیش انباشت کننده معرفی شود.

بررسی شرایط اکولوژیک توده ی جنگلی کلخونگ (pistacia khinjuk) و عوامل موثر بر نابودی تدریجی آن در منطقه غدیرگه شهرستان نی ریز در استان فارس
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1391
  نجمه قره چاهی   سید مرتضی مرتضوی جهرمی

کلخونگ با نام علمی pistacia khinjuk در اکثر مناطق خشک، نیمه خشک و نیمه مرطوب کشور پراکنده می باشد و به دلیل مقاومت بسیار بالای آن در تحمل خشکی و سایر شرایط نامناسب محیطی از ارزش و اهمیت خاصی برخوردار است. رویشگاه کلخونگ غدیرگه شهرستان نی ریز در استان فارس یکی از رویشگاه های طبیعی این گونه می باشد. در این تحقیق شرایط اکولوژیک حاکم بر رویشگاه و همچنین عوامل موثر بر نابودی تدریجی آن مورد بررسی قرار گرفت. اقلیم حاکم بر منطقه براساس روش دومارتن خشک و طبق روش آمبروژه خشک معتدل می باشد. به منظور بررسی ویژگی های خاک در دو منطقه قرق و خارج قرق، سه پروفیل حفر گردید و از هر یک سه نمونه خاک از اعماق 0-30، 30-60 و 60-90 سانتی متر برداشت شد. نتایج نشان داد بین پارامترهای اندازه گیری شده در دو منطقه اختلاف معنی دار نیست و تنها میزان ماده آلی معنی دار و در منطقه قرق بیشتر از خارج قرق می باشد. بافت خاک در تمامی اعماق از نوع شنی است. جهت بررسی ویژگی های کمی و کیفی درختان تعداد 50 اصله درخت در منطقه قرق و 20 اصله در خارج قرق انتخاب گردید و قطر برابر سینه، ارتفاع کل و سطح تاج پوشش اندازه گیری شد و اختلافات بین دو منطقه معنی دار نبود و حداکثر قطر برابر سینه و ارتفاع کل در منطقه قرق اندازه گیری شد که به ترتیب 08/59 سانتی متر و 1/7 متر بدست آمد. از نظر وضعیت کیفی، درختان در چهار طبقه درختان با تاج سالم، سرخشکیدگی کم، متوسط و زیاد قرار گرفتند. به منظور بررسی قوه نامیه بذر، آزمایشی در قالب طرح کاملاً تصادفی و به صورت آزمایش دو فاکتوره انجام شد. فاکتورها شامل آب ژاول با غلظت های 5 و 50 درصد و خیساندن در آب به مدت 0،2، 6 و 12 ساعت بود و درصد جوانه زنی، سرعت جوانی و ضریب آلومتری در هر تیمار بدست آمد. عوامل موثر بر نابودی تدریجی رویشگاه در دو دسته ی عوامل طبیعی و انسانی مورد بررسی قرار گرفت. عوامل طبیعی عبارتند از تغییر در عوامل اکولوژیکی، کاهش سطح سفره آب زیرزمینی، خشک شدن دریاچه بختگان و آفات. عوامل انسانی مورد بررسی شامل چرای شدید و مداوم دام، بهره برداری بی رویه از درختان از زمان های گذشته، تخریب اراضی ملی و تبدیل به زمین های کشاورزی و بهره برداری از معادن می باشد. کلمات کلیدی: کلخونگ، شرایط اکولوژیک، عوامل موثر بر نابودی تدریجی، غدیرگه

بررسی اثرات آلودگی سرب ناشی از تردد وسایل نقلیه و برخی فعالیت های صنعتی بر خاک حاشیه جاده پارک ملی و پناهگاه حیات وحش قمیشلو
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1391
  لیلا دواشی   حمیدرضا عظیم زاده

پناهگاه حیات وحش قمیشلو در غرب اصفهان به عنوان قلب تنفسی منطقه، یکی از مهمترین مناطق حفاظت شده اصفهان است. این منطقه توسط چهار جاده اصلی احاطه شده است، آزادراه سپاهان در شرق منطقه و جاده نجف آباد تیران در جنوب منطقه به عنوان محورهای پر ترافیک و جاده دهق علویجه در غرب و جاده شهرک صنعتی در شمال منطقه جزو محورهای کم ترافیک است. مجموعه نفتی در شرق منطقه، وجود کارخانه های متعدد شن شویی، شهرک صنعتی شمال منطقه، شهرک علویجه در شمال غرب و مزارع شخصی این منطقه را همه جانبه تحت فشار قرار داده است. در مطالعه حاضر از چهار جاده اصلی 84 نمونه خاک و غبار، از اطراف پالایشگاه 25 نمونه خاک، 18 نمونه سرگین و سه نمونه پشم از منطقه جمع آوری شد. پنج فلز سنگین سرب، روی، کروم، نیکل و کادمیم موجود در نمونه ها با روش ایزو 11466 استخراج گردید سپس با دستگاه جذب اتمی قرائت شد. با چهار شاخص آلودگی نمونه های خاک و غبار دسته بندی شد. از لحاظ شاخص igeo خاک از نظر آلودگی در طبقه غیر آلوده تا آلودگی متوسط قرار دارد شاخص pi خاک و غبار منطقه را در وضعیت متوسط آلودگی قرار می دهد ولی آلودگی غبار جاده به سرب و روی از همه بیشتر و به ترتیب (15/15، 14/13) میلی گرم برکیلوگرم است. دو شاخص تجمعی دیگر یعنی ipi و mcd غبار را در طبقه آلودگی زیاد قرار می دهد و ipi خاک را آلودگی متوسط و شاخص mcdبیشتر نمونه های خاک را با آلودگی کم نشان می دهد. در پالایشگاه انطباق دو شاخص تجمعی آلودگی ipi و درجه آلایندگی mcd نشان از انطباق این دو شاخص در کلاس های متوسط و زیاد در محدوده مورد مطالعه دارد. با تغییر مختصر در مرزبندی شاخص ipi در محدوده کم از یک به دو این دو شاخص دارای تشابه زیادی در کلاس بندی آلودگی خواهند شد. با توجه به دامنه غلظت آلاینده ها و مقایسه آن با حدود مجاز مشخص می نماید کلاس آلودگی در خاک اطراف پالایشگاه بیشتر با شاخص igeo هماهنگ است. در نمونه های پشم روش اول (روش ایزو) میزان عناصر را بیشتر از روش دوم (نقل از پورجعفر و بدیعی) گزارش کرده است، همچنین روش ایزو می تواند به عنوان یک روش استخراج فلزات در نمونه های حیات وحش در نظر گرفته شود. در نمونه های سرگین به ترتیب مقدار روی از بقیه عناصر بیشتر و بعد کروم، نیکل، سرب و کادمیم است. با توجه به اهمیت پناهگاه حیات وحش قمیشلو، توصیه می شود تا بار ترافیک در جاده های منطقه قمیشلو کاهش یابد و همچنین صنایع مستقر در اطراف یا داخل منطقه ضوابط زیست محیطی را رعایت نموده تا بدین ترتیب از آلودگی سرب و سایر فلزات سنگین کاسته شده و این زیست بوم ارزشمند حفظ گردد.

آنالیز پوشش گیاهی منطقه حفاظت شده مانشت ایلام و ارتباط آن با شرایط فیزیکو شیمیایی خاک
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1392
  مصطفی نادری   غلامحسین مرادی

چکیده این پژوهش با هدف مطالعه پوشش گیاهی و بررسی تاثیر فاکتورهای فیزیوگرافی، خاک و زمین شناسی بر روی توزیع و پراکنش جوامع گیاهی منطقه مانشت در استان ایلام انجام شده است. بعد از شناسایی منطقه، اقدام به تیپ بندی پوشش گیاهی و تهیه لیست فلورستیک و تعیین فرم رویشی با استفاده از روش رانکایرگردید. شناسایی گونه های گیاهی در طی دو فصل رویشی حاکی از آن است که در منطقه مورد مطالعه 44 خانواده، 121 جنس و 169 گونه گیاهی وجود دارد. بر اساس نتایج، خانواده های compositae ( 21 گونه)، labiateae (20 گونه)، gramineae (15 گونه)، papilionaceae (13 گونه)، liliaceae و umbelliferae هر کدام با 10 گونه مهمترین تیره های گیاهی منطقه از نظر فراوانی گونه ای هستند. جهت بررسی و تعیین گروه های اکولوژیک 125 قطعه نمونه مربعی شکل با مساحت 400 متر مربع به صورت تصادفی- سیستماتیک در منطقه برداشت شد. همچنین به منظور تعیین فاکتورهای خاک در هر یک از واحد های شکل زمین از دو عمق 30-0 و 90-30 سانتیمتری نمونه خاک برداشت شد و پارامترهای نظیر بافت خاک، اسیدیته، هدایت الکتریکی، درصد رطوبت اشباع، آهک، کربن آلی، فسفر، ازت کل، پتاسیم، وزن مخصوص ظاهری و وزن مخصوص حقیقی اندازه گیری گردید. با استفاده از آنالیز دو طرفه گونه های معرف (twinspan) پوشش گیاهی منطقه طبقه بندی شد و سپس جهت بررسی روابط پوشش گیاهی با عوامل محیطی و تعیین موثرترین این عوامل از روش آنالیز مولفه های اصلی (pca) و آنالیز تطبیقی متعارف (‍cca) استفاده گردید. نتایج حاصل از pca و cca نشان دادند که ارتباط معنی داری بین توزیع و پراکنش گروه های اکولوژیک و گونه های گیاهی با فاکتورهای فیزیوگرافی، خاک و زمین شناسی وجود دارد و مهمترین عوامل محیطی موثر در توزیع و استقرار گروه-های اکولوژیک در منطقه سازند زمین شناسی، مواد آلی و آهک می باشند. نتایج cca با نتایج pca کاملا منطبق بوده با این تفاوت که در cca ارتباط گونه ها با محیط به صورت دقیق تر بررسی و نشان داده شد در صورتیکه در pca ارتباط گروه های اکولوژیک و به تبع آن گونه های شاخص و عوامل محیطی نشان داده شد.

بررسی اثرات محیط زیستی کاربری های انسان ساخت بر پارک ملی بمو
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1392
  فاطمه هوشمند فیروزآبادی   محمدرضا علمی

ارزیابی اثرات محیط زیستی روشی برای تعیین، پیش بینی و تفسیر اثرات محیط زیستی یک پروژه بر کل محیط زیست، بهداشت عمومی و سلامت اکوسیستم هایی است که زندگی بشر به آن وابسته است. در راستای حفاظت از تنوع زیستی و کاهش اثرات تخریبی پروژه های انسان ساخت و دستیابی به توسعه پایدار، لازم است که اثرات ناشی از کاربری های انسان ساخت بر اکوسیستم های طبیعی، مورد ارزیابی محیط زیستی واقع شود. ارزیابی محیط زیستی کاربری های انسان ساخت بر پارک ملی بمو با شناسایی منابع محیط زیستی اعم از فیزیکی، زیستی و اقتصادی – اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت. شناسایی این منابع با استفاده از مطالعات و بازدید های صحرایی، سنجش از دور، نقشه ها و نمونه برداری از خاک صورت پذیرفت. سپس به شناسایی و پیش بینی آثار و پیامد های کاربری ها با ارزیابی توان منطقه و ماتریس ایرانی پرداخته شد. نتایج بررسی آلودگی خاک منطقه با شاخص های آلودگی نشان داد که خاک منطقه دارای آلودگی کم و غیر آلوده است. پایش پوشش گیاهی منطقه با استفاده از شاخص نرمالیز شده پوشش گیاهی بین سال های 1987، 2009 و 2011 نشان داد که وضعیت پوشش گیاهی با درجه سرسبزی متوسط افزایش یافته و پوشش گیاهی با درجه سرسبزی خوب کاسته شده است. تهیه نقشه کاربری اراضی منطقه با استفاده از تصاویر ماهواره ای بین سال های 1987، 2009 و 2011 نشان داد که مساحت کاربری های انسان ساخت افزایش و پوشش طبیعی منطقه کاهش یافته است. . نتایج حاصل از ارزیابی توان منطقه بیانگر این بود که توسعه کاربری ها با توان طبیعی منطقه هم خوانی ندارد. ماتریس ایرانی در مرحله بهره برداری و پس از آن برای چهار کاربری، شبکه راه ها، توسعه شهری، توسعه صنعتی و کشاورزی تهیه شد. نتایج ماتریس ها نشان داد که کمتر از 50 درصد میانگین رده بندی سطر و ستون های ماتریس پالایشگاه، کمتر از 1/3- است و بیانگر این است که پروژه با ارائه طرح های بهسازی و گزینه های اصلاحی قابل قبول است. کمتر از 50 درصد میانگین رده بندی ستون ها و بیش از 50 درصد میانگین رده بندی سطر های ماتریس کشاورزی کمتر از 1/3- است که بیانگر این است که پروژه با ارائه طرح های بهسازی قابل اجراست. بیش از 50 درصد میانگین رده بندی ردیف ها و ستون های ماتریس شهرک صدرا کمتر از 1/3- است و بیانگر این است که وجود کاربری در منطقه مردود و قابل قبول نیست. در ماتریس جاده کمتر از 50 درصد میانگین رده بندی ستون ها و بیش از 50 درصد میانگین رده بندی سطر ها کمتر از 1/3- است که بیانگر این است که پروژه با ارائه طرح های بهسازی قابل اجراست.

ارزیابی اثرات تجمعی (cea) توسعه صنایع پتروشیمی منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1392
  ندا کیالان   احد ستوده

نظام اکولوژیکی ، نظامی فراگیر و به هم پیوسته می باشد و اقدامات انسانی نیز ترکیبی از فعالیتهای بزرگ ، کوچک و تکراری می باشند. آنچه مسلم است ، این است که هر تصمیم و اقدام انسان بر محیط زیست اثر می گذارد به عبارتی دیگر ، فعالیتهای انسانی ، چه خرد و چه کلان در بستر نظام اکولوژیکی مجتمع می گردند. در کشور ایران ارزیابی آثار توسعه بر محیط-زیست فقط در سطح پروژه به صورت (ارزیابی اثرات توسعه ) انجام می شود. ضعف قابل توجه پروژه های متمرکز بر eia به طور کلی عدم توانایی کافی آن در رسیدگی به اثرات تجمعی بر محیط زیست است اگر چه گزارش های ارزیابی آثار توسعه بر محیط زیست اطلاعات مفیدی در راستای پروژه فراهم می نمایند، اما اثرات تجمعی پروژه ها را در کنار هم که در طول زمان آشکار می شوند نادیده می گیرند. در این تحقیق ابتدا روش های ارزیابی اثرات تجمعی بیان شد و سپس برای ارزیابی اثرات تجمعی صنایع پتروشیمی موجود در منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر از بین روش های ارزیابی اثرات تجمعی دو روش سامانه اطلاعات جغرافیایی و ماتریس تعاملی استفاده گردید. نتایج حاصل از این دو روش از نظر ماهیت متفاوت بوده و از نظر مزایا و معایب و میزان داده های مورد نیاز برای هر روش مورد مقایسه قرار گرفت. لایه های اطلاعاتی رستری از پهنه-بندی آلاینده ها بصورت جداگانه نقشه سازی و تلفیق شده و نقشه اثرات تجمعی آب، هوا و صوت مجتمع های پتروشیمی تهیه گردید. مرحله بعدی محاسبه میانگین شاخص تجمعی برای آلاینده های مربوط به خورموسی که مهمترین زیستگاه آبی در اطراف منطقه مطالعاتی است. مرحله بعدی نیز استفاده از روش ماتریس تعاملی با توجه به نزدیکی موقعیت مکانی مجتمع های پتروشیمی و به منظور کمی کردن اثرات صورت گرفت. در نهایت با استفاده از ماتریس پاستاکیا که همان روش ارزیابی سریع است و استفاده از نظرات کارشناسی میزان تجمعی بودن اثرات بر هر یک از محیط های فیزیکی-شیمیایی، بیولوژیکی- اکولوژیکی، اجتماعی- فرهنگی و اقتصادی- فنی در مرحله بهره برداری مشخص گردید.

بررسی وضعیت آلودگی رسوب رودخانه بشار از نظر برخی فلزات کمیاب
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1392
  کبری ایاسه   حمیدرضا عظیم زاده

گرچه طبیعت در مقابل آلاینده های مختلف از قابلیت و توان خودپالایی معینی برخوردار است، اما کثرت و فزونی مواد آلوده کننده در اغلب حالات این خاصیت بهینه سازی را از آن سلب می کند و سبب تغییرات اساسی در اکوسیستم و نابودی بسیاری از گونه های گیاهی و جانوری و غیر قابل استفاده شدن آب، خاک و هوا می شود. امروزه به علت رشد صنعتی، اکثر کارخانه ها، نیروگاهها و پالایشگاهها با آب سرو کار دارند و نتیجه آن آلودگی آب است. به همین خاطر باید نسبت به سیستم های آبی، انواع منابع آلوده کننده، اثرات آلودگی روشهای دفع آلودگی و روش های پیشگیری از آلودگی اطلاع کافی داشته باشیم. از جمله آلاینده هایی که در فاضلاب صنایع، معادن و رواناب های شهری و کشاورزی وجود دارد، میتوان به فلزات سنگین اشاره کرد.رسوبات، محل نهایی تجمع فلزات سنگین در محیط آبی اند، تحت شرایطی می توانند خود به عنوان منبع آلودگی در آب عمل کنند. در این مطالعه به منظور بررسی وضعیت آلودگی آب و رسوب رودخانه بشار از نظر برخی فلزات کمیاب(pb ، cr، ni، cd، zn، cu) نمونه های آب از 3 ایستگاه هیدرومتری در طول مسیر رودخانه بشار در پاییز و زمستان 1391 و بهار 1392 و نمونه های رسوب در طول مسیر ی از رودخانه که در محدوده ی شهر یاسوج قرار دارد در 8 ایستگاه جمع آوری گردید. در این بررسی برای سنجش آلودگی آب رودخانه از استانداردهای مختلفی از جمله epa، who، nas، irndeo و استاندارد 1053 وزارت نیرو استفاده گردید. در نهایت آلودگی آب و رسوب رودخانه بشار با استفاده از شاخص های آلودگی از جمله pi، ipiو mcd ارزیابی گردید. میانگین غلظت عناصر مورد بررسی در آب رودخانه بشار نشان می دهد که بیشترین مقدار میانگین مربوط به عنصر کروم و کمترین مقدار مربوط به عنصر کادمیوم می باشد. محاسبه شاخص آلودگی pi طبق استاندارد 1053 وزارت نیرو آلودگی متوسط تا شدیدی را برای عناصر کادمیوم، کروم و سرب را در آب رودخانه بشار نشان می دهد. همچنین نتایج شاخص ipi طبق استاندارد 1053 نشان می دهد که 100 درصد داده ها در طبقه آلودگی کم قرار می گیرد. در حالی که مطابق شاخص mcd ، 98/58 درصد داده ها در طبقه بالا و خیلی بالای آلودگی قرار دارند و درصد باقیمانده در طبقه های پایین و متوسط آلودگی قرار می گیرند. در نمونه های رسوب مقادیر میانگین غلظت عناصر نشان می دهند که که بیشترین مقدار میانگین مربوط به عنصر سرب و کمترین مقدار مربوط به عنصر کادمیوم می باشد. شاخص pi نشان می دهند که رسوبات کف رودخانه بشار از نظر عناصر سرب، کروم، نیکل، روی و مس دارای آلودگی متوسط و و از نظر عنصر کادمیوم دارای آلودگی زیاد می باشد. از نظر شاخص ipi ، 100 درصد داده ها در طبقه آلودگی متوسط و از نظر شاخص mcd، بیش از نیمی از داده ها در طبقه آلودگی متوسط قرار می گیرند.

بررسی تغییرات غبار ریزشی بر سطح شهر یزد در فصول زمستان 1391 و بهار 1392 و تعیین منشأ احتمالی آن به روش آنالیز تشخیص
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1392
  میترا اسمعیل زاده حسینی   محمد اسلامی کلانتری

گرد و غبار یکی از پدیده های جوی است که آثار و پیامدهای زیست محیطی نامطلوبی بر جای می گذارد. غبار ریزشی شامل ذرات به اندازه ی 10 میکرون و بزرگتر می باشد که از جو به سطح زمین ریزش می کند. با توجه به اینکه در اکثر مناطق خشک و نیمه خشک کشور علت اصلی آلودگی هوا گرد و غبار می باشد بنابراین بررسی تغییرات مکانی – زمانی و تعیین منشا غبار ریزشی بر سطح شهر یزد به عنوان یکی از شهرهای کویری کشور حائز اهمیت می باشد. در این تحقیق نمونه برداری در سه مرحله شامل : 1- نمونه برداری غبار ریزشی شهر با استفاده از تله ی رسوب گیر تیله ای به مدت 6 ماه در دو فصل زمستان 1391 و بهار 1392، 2- نمونه-برداری از خاک سطحی سایت هایی از دشت یزد اردکان به عنوان منشا احتمالی برون شهری غبار ریزشی و 3- نمونه برداری از خاک سطحی شهر در مجاورت ایستگاه های با وزن بالای غبار ریزشی به عنوان منشا درون شهری صورت گرفت. به منظور یافتن ردیاب برای تعیین منشا غبار ریزشی، دانه بندی نمونه ها به روش فولک، بررسی وجود رادیوایزوتوپ ها توسط شمارنده گایگر مولر و اندازه گیری عناصر سنگین با استفاده از دستگاه جذب اتمی شعله ای مدل analyticjena – 951 صورت گرفت. در نهایت 9 عنصر ردیاب بدست آمد. نتایج پژوهش نشان داد که بیشترین مقدار غبار ریزشی در هر دو فصل مربوط به محدوده ی شمال غرب و کمترین مقدار مربوط به محدوده ی غرب شهر می باشد. میانگین نرخ ریزش غبار در فصل زمستان (mt km-2 month-1) 98/2 و در فصل بهار (mt km-2 month-1) 87/7 بدست آمد که این نتیجه نشان می دهد که نرخ ریزش غبار در فصل بهار بیشتر از فصل زمستان می-باشد. نتایج مقایسه میانگین نرخ ریزشی غبار با استفاده از آزمون t غیر جفتی نشان داد که اختلاف میانگین نرخ غبار ریزشی بین فصل زمستان و بهار معنی دار است ( 000/0 p value =). نتایج آنالیز تشخیص نشان داد که بیشترین سهم منابع غبار ریزشی شهر یزد مربوط به شوره زار و کلوتک و یاردانگ می باشد. قسمت عمده غبار شهر یزد دارای منشأ برون شهری و تنها در محدوده شمال غرب و جنوب شهر منشأ درون شهری شناسایی گردید.

بررسی اثرات آلودگی سرب ناشی از جاده ترانزیت شمال-جنوب بر خاک حاشیه جاده و گیاهان منطقه حفاظت شده کالمند بهادران – یزد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1391
  سهراب برهان دیانی   اصغر مصلح آرانی

راه ها به عنوان عامل موثر در تشدید عوامل تهدید کننده حیات وحش، قلمداد می شود زیرا باعث نابودی زیستگاه ها و تقطیع آنها، شکار بی رویه و همچنین ایجاد زمینه آلودگی می گردد. مصرف سوخت فسیلی توسط وسایل نقلیه ای که از جاده ها عبور می کند منجر به آلودگی خاک های منطقه می شود. منطقه حفاظت شده کالمند بهادران با مساحت 229 هزار هکتار در فاصله 30 تا 105 کیلومتری جنوب شرقی یزد در حاشیه دو سوی جاده یزد-کرمان واقع شده است. هدف اصلی این مطالعه بررسی تاثیر جاده و غلظت سرب بر منطقه حفاظت شده کالمند بهادران است. هفت ترانسکت عمود بر جاده ترانزیت یزد-کرمان در محدوده منطقه حفاظت شده انتخاب شد. در هر ترانسکت طولی هفت نقطه شامل غبار کف جاده و شش نمونه خاک سطحی (5-0 سانتی متر) در فواصل 10، ?0 و 100 متر در سمت غرب و شرق جاده و همچنین از دو گونه درمنه دشتی”artemisia sieberi" و رمس "hammada salicornia" در فواصل تعیین شده نمونه برداری شد. نمونه برداری ها طی دو مرحله در اواخر آذر و اوایل دی ماه 1390 انجام شد و سپس در نیمه اسفند ماه 1390 همزمان با فصل رویشی گیاهان تکمیل گردید. استخراج سرب به روش استاندارد بین المللی (11466 iso) انجام و بعد از آماده سازی مقدار سرب هر نمونه با استفاده از دستگاه جذب اتمی شعله ای مدلanalyticjena-350 اندازه گیری شد. مقایسه میانگین غلظت سرب خاک در ترانسکت ها نشان داد اختلاف معنی داری بین ترانسکت ها وجود دارد (0pvalue =). بررسی کلاس بندی شاخص زمین انباشت (igeo) نشان داد ترانسکت یک و دو غیر آلوده بوده و ترانسکت هفت آلودگی متوسط داشته و بقیه ترانسکت ها دارای سطح الودگی غیر آلوده تا متوسط می باشد. در مقایسه میانگین pi ترانسکت ها، ترانسکت هفت دارای سطح آلودگی شدید بوده و با دیگر ترانسکت ها که دارای آلودگی متوسط است اختلاف معنی دار دارد. میانگین غلظت سرب در غبار جاده mg/kg 80/308 می باشد که این مقدار بیشتر از حد استاندارد تعیین شده (mg/kg 100) است. مقایسه میانگین شاخص igeo در فواصل اندازه گیری شده از جاده نشان داد میانگین igeo غبار جاده با مقدار 70/2 دارای سطح آلودگی متوسط تا – آلودگی شدید است که با بقیه فواصل از لحاظ آماری اختلاف معنی دار دارد (0pvalue =). نتایج محاسبه میانگین pi نشان می دهد غبار جاده با میانگین 07/11 دارای سطح آلودگی شدید بوده و بقیه فواصل تعیین شده دارای سطح آلودگی متوسط می باشد. نتایج تجزیه واریانس نشان می دهد pi غبار اختلاف معنی داری با خاک حاشیه جاده و پارکینگ ها دارد (0pvalue =). همچنین نتایج تجزیه واریانس مقایسه میانگین igeo نشان می دهد پس از غبارجاده ها، پارکینگ ها به عنوان مناطق منشاء انتشار آلودگی سرب محسوب می شود. در بررسی گونه درمنه مشخص شد بین ترانسکت ها اختلاف معنی دار آماری وجود ندارد (22/0pvalue =). نتایج نشان داد اختلاف معنی دار آماری بین سرب موجود در گونه رمس فواصل 10، 50 و 100 متری جاده با نمونه شاهد وجود دارد (0pvalue =). در یک جمع بندی کلی با توجه به نتایج بالا، غبار کف جاده به عنوان منشاء سرب، زیانبار است. همچنین با توجه به موقعیت جغرافیایی ترانسکت هفت واقع در محدوده پر ترافیک پاسگاه انتظامی، دارای غلظت سرب بالاتری در خاک بوده و سطح آلودگی شدید دارد. غلظت سرب در گونه رمس در فواصل کمتر از 100 متر از جاده انباشتگی بالایی داشته که برای حیات وحش مضر تشخیص داده شد.

بررسی اثر فلزات سنگین روی و کروم موجود در خاک روی دو گونه درختی سنجد معمولی و زیتون تلخ
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1392
  فاطمه نعمتی   اصغر مصلح آرانی

در این پژوهش اثر عناصر روی،کروم و تیمار همزمان نیترو پرو ساید سدیم (snp) بر بعضی از خصوصیات فیزیولوژیکی و مورفولوژیکی و همچنین میزان جذب روی و کروم در ریشه و برگ گیاه سنجد خوراکی و زیتون تلخ اندازه گیری شد. نهال های یک ساله و هم اندازه گونه های مذکور از نهالستان شهرستان یزد تهیه و در یک آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار قرار داده شد. محلول هایی با غلظت های صفر (شاهد)، 100، 200 و 400 میلی گرم بر لیتر از عناصر مورد مطالعه، به دو حالت بدون ماده snp و همراه 750 میلی گرم بر لیتر از ماده snp تهیه شد. گونه های مورد مطالعه به مدت 60 روز تحت تیمار 200 میلی لیتر از محلول های مذکور (از طریق خاک) قرار گرفت. نتایج به این صورت بود که با افزایش غلظت این دو عنصر در خاک میزان پرولین در هر دو گونه افزایش و مقدار قند کاهش یافت. افزایش روی و کروم باعث کاهش کلروفیل a ، b و کلروفیل کل در سنجد خوراکی شد. با افزایش غلظت روی در زیتون تلخ مقدار کلروفیلa ، در غلظت 100 و 200 افزایش و در غلظت 400 کاهش یافت. با افزایش روی و کروم در خاک میزان انباشت در ریشه و برگ در هر دو گونه افزایش یافت. با افزایش غلظت هر دو عنصر در گیاه سنجد خوراکی مقدار مالون دآلدئید افزایش یافت. وزن تر و خشک ساقه در سنجد خوراکی و وزن تر و خشک ریشه در زیتون تلخ با افزایش غلظت هر دو عنصر به وی‍‍‍ژه در غلظت 400 کاهش یافت. کاریرد snp جذب هر دو عنصر را در ریشه دو گیاه کاهش داد. کاربرد snp باعث افزایش کلروفیل در سنجد خوراکی و کاهش کلروفیل در زیتون تلخ در تیمار هر دو عنصر شد .تیمار همزمان کروم و snp باعث افزایش قند در هر دو گیاه شد. کاربرد snp باعث افزایش پرولین در سنجد خوراکی در غلظت 200 در تیمار هر دو عنصر شد و در تیمار کروم باعث کاهش در مقدار پرولین گیاه زیتون تلخ شد.snp باعث افزایش طول و وزن تر ساقه در سنجد خوراکی در تیمار هر دو عنصر شد. در زیتون تلخ snp تغییری در وزن تر و خشک ایجاد نکرد ولی باعث افزایش وزن تر ساقه در غلظت 400 شد.

بهینه سازی روش های اندازه گیری فرسایش بادی با بررسی عوامل موثر در توزیع افقی و عمودی ذرات (مطالعه موردی ایستگاه ریگان کرمان)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1387
  فیروزه نظری   محمدرضا اختصاصی

پدیده فرسایش بادی از مهم ترین معضلات زیست محیطی و کشاورزی در نواحی خشک و نیمه خشک می باشد. اجرای برنامه های کنترلی و حفاظتی این پدیده برآورد دقیقیاز مقدار فرسایش را طلب می کند. ابزارهای اندازه گیری فرسایش بادی و کارآیی جمع آوری و نگهداشت تله های رسوب گیر در برآورد میزان رسوب منطقه دارای اهمیت زیادی است. تعیین این کارآیی ها متناسب با نمونه خاک مناطق مورد مطالعه با توجه به ویژگی های تله و شرایط محیطی مختلف الزامی است. تله رسوب گیر bsneنصب شده در ایستگاه فرسایش بادی کرمان با نمونه خاک منطقه در تونل باد واسنجی شد. کارآیی تله اندازی این تله بین 57 تا 66 درصد متغیر بود و راندمان نگهداشت 80 درصد بدست آمد. با افزایش راندمان مقدار رسوب اندازه گیری شده به مقدار واقعی نزدیک می شود چون ضریب اصلاحی به یک نزدیک می شود و کاهش راندمان تا 50 درصد باعث افزایش 44درصدی رسوب عبور کرده از واحد عرض یک متر می شود. تجزیه و تحلیل انجام شده برای بررسی روابط میان رسوب جمع آوری شده و نوع معادله استفاده شده برای برآورد رسوب در بخش توزیع عمودی نشان داد که از میان مدل های نمایی+نمایی در پایه نپرین، نمایی اصلاح شده، توانی و لجستیک، مدل توانی و لجستیک بهترین ضریب همبستگیرا داشت. ضریب تعیین (r2=0.99)بدست آمده نشان می دهد این دو معادله می تواند بیشترین تغییرات متغیر وابسته را نسبت به متغیر مستقل توجیه کند. در بخش توزیع افقی برای افزایش دقت در محاسبه ظرفیت انتقال، پهنه بندی در هر رخداد انجام شد. مدل های برآورد رسوب بگنولد، کاوامورا، زینگ مورد بررسی قرار گرفت. برآورد مدل های بگنولد و کاوامورا اختلاف زیادی با مقدار اندازه گیری شده داشت ولی برآورد مدل زینگ باوجود اختلاف حدود دوبرابر به متوسط مقدار اندازه گیری شده نزدیک بود. بطورکلی نتایج نشان می دهد این مدل ها قابلیت کاربرد در محیط را ندارد.

بررسی امکان برآورد مکانی مشخصات کمی جنگل با استفاده از آنالیز زمین (مطالعه موردی: جنگل باغ شادی هرات - یزد)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1393
  مهین شجاعی   بهمن کیانی

پیش بینی مشخصات کمی جنگل بر اساس متغیرهای توپوگرافی منجر به کاهش هزینه ها می شود. در این تحقیق ابتدا تعداد 125 قطعه نمونه 10 آری در منطقه جنگلی باغ شادی برداشت شد. برای هر قطعه نمونه متغیرهایی مانند تراکم و تاج پوشش در هکتار، متوسط ارتفاع گونه های مختلف، متوسط قطر، سطح مقطع و حجم درختان بنه و معدل قطر یقه درختان کیکم در واحد سطح به همرا حضور یا عدم حضور گونه ها و نیز تیپ گیاهی محاسبه و ثبت شد. سپس ارزش های متناظر هر قطعه نمونه از مدل رقومی ارتفاع برای متغیرهای توپوگرافی شامل ارتفاع از سطح دریا، شیب، جهت، پتانسیل تابش خورشید، انحنای پروفیلی، انحنای مسطح، انحنای مماسی و ظرفیت رطوبت خاک استخراج شد. تحلیل همبستگی و رگرسیون برای بررسی روابط این متغیرها و تحلیل زمین آمار برای بررسی امکان پیش بینی مکانی آن ها انجام شد. نتایج نشان دادند که همبستگی مثبت و معنی دار بین پتانسیل تابش خورشید با ارتفاع، قطر و حجم درختان بنه و تاج پوشش توده وجود دارد. متغیرهای جهت و انحنای پروفیلی با ارتفاع درختان کیکم همبستگی معنی دار داشتند. انحنای پروفیلی با تراکم و تاج پوشش توده همبستگی مثبت داشت. ارتفاع از سطح دریا تنها با تراکم جنگل همبستگی معنی دار نشان داد. براساس نتایج تحلیلی رگرسیون متغیرهای انحنای پروفیلی، پتانسیل تابش خورشید، ارتفاع از سطح دریا و جهت در پیش بینی برخی مشخصه های کمی جنگل مناسب تشخیص داده شدند اما به طور کلی ضرایب تعیین پایین بودند. تحلیل زمین آمار نشان داد که مشخصات کمی جنگل در مناطق خشک یعنی تراکم و تاج پوشش با خطای خیلی زیاد قابل پیش بینی مکانی هستند و تنها توزیع حجم در هکتار درختان بنه را می توان با دقت زیاد پیش بینی کرد. البته متوسط ارتفاع و سطح مقطع در هکتار درختان بنه نیز با دقت متوسط قابل پیش بینی مکانی است.

مقایسه روش های مستقیم و غیرمستقیم منشایابی رسوبات آبی (مطالعه موردی: حوزه آبخیز ورتوان)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1393
  جمال مصفایی   محمدتقی دستورانی

برای افزایش کارآیی اقدامات کنترل فرسایش خاک، شناخت تغییرات مکانی و زمانی فرآیند فرسایش خاک و تعیین سهم منابع رسوب ضروری است. روش¬های تعیین سهم منابع رسوب به دو دسته مستقیم و غیرمستقیم تقسیم می¬شوند. هدف این رساله، مقایسه و ارزیابی نتایج این دو روش در حوزه آبخیز ورتوان استان قزوین می¬باشد. در روش مستقیم (انگشت¬نگاری ترکیبی) از تحلیل تشخیص برای تعیین ترکیب بهینه ردیاب و از مدل¬های چندمتغیره ترکیبی برای تعیین سهم منابع رسوب استفاده شد. بدین منظور پس از تهیه نقشه دقیق واحدهای سنگ-شناسی حوزه، تعداد 66 نمونه از منابع رسوب و نه نمونه از رسوبات خروجی حوزه برداشت و بر روی آنها دانه¬بندی و تجزیه عنصری، کانی¬شناسی، و تعیین درصد رنگدانه¬ها انجام گردید. نتایج نشان داد، با افزایش رتبه آبراهه از بالادست به پایین¬دست، میانگین تمامی شاخص¬های مورفومتری رسوبات افزایش می¬یابد. ردیاب¬های کادمیوم، سرب و کلسیت بعنوان ترکیب بهینه ردیاب تعیین شد. در روش غیرمستقیم نیز از مدل¬های تجربی سلبی و سازمان زمین¬شناسی برای تعیین حساسیت واحدهای سنگ¬شناسی به فرسایش و برای اندازه¬گیری میزان فرسایش نیز از تله¬های رسوب¬گیر و پیکه¬های فرسایش استفاده شد. تله¬های رسوب¬گیر و پیکه¬های فرسایش بر روی دامنه¬های هر واحد، نصب و در پایان هر فصل، رسوبات موجود در تله¬ها جمع-آوری و پس از خشک کردن توزین و با هم مقایسه شد. تعیین سهم رسوبات با استفاده از رنگ دانه¬های رسوب نشان داد که توان رسوب¬زایی به ترتیب در واحدهای دارای رنگ¬دانه سیاه، سفید، قرمز، سبز، خاکستری و قهوه¬ای کاهش می¬یابد. بر اساس خروجی انگشت¬نگاری، سهم واحدهای سنگی رسوبی تخریبی (مادستون ¬قرمز¬توف¬دار، ماسه¬سنگ¬قرمز، شیل¬زغالی)، رسوبی تبخیری (آهک¬شیلی، آهک¬اوربیتولین¬دار، آهک پلاژیوکلازدار) و آتشفشانی (توف تیره، آندزیت) در تولید رسوبات خروجی به ترتیب برابر 3/62، 7/24 و 13 درصد می¬باشد. نتایج اندازه¬گیری فرسایش نشان داد حداکثر میزان فرسایش مربوط به فصل پائیز بوده (71 درصد) و در فصول بهار (19 درصد) و زمستان (10 درصد) کاهش یافته و در فصل تابستان نیز هیچ رسوبی در تله¬ها تجمع نیافته است. همچنین، میانگین وزن رسوبات تجمع¬یافته در تله¬های رسوب¬گیر به ترتیب در واحدهای توف روشن (2/178 گرم)، شیل ذغالی (4/34 گرم)، مادستون قرمز توف¬دار (9/29 گرم)، آندزیت (7/21 گرم)، توف تیره (7/16 گرم)، ماسه¬سنگ شمشک (9/14 گرم)، ماسه¬سنگ قرمز (8/9 گرم)، آهک شیلی (5/9 گرم) و نهایتا آهک اوربیتولین¬دار (5/6 گرم) کاهش یافته است. واحدهای آتشفشانی (توف و آندزیت) به دلیل فاصله زیاد از خروجی و حساسیت فرسایشی متوسط، سهم کمتری در رسوبات خروجی دارند. واحدهای رسوبی تبخیری به دلیل فاصله متوسط از خروجی و حساسیت کم نسبت به فرسایش، سهم کمی در رسوبات خروجی دارند درحالی¬که آهک¬ پلاژیوکلازدار به دلیل حساسیت بسیار زیاد نسبت به فرسایش، سهم زیادی در رسوبات خروجی زیرحوزه موشقین دارد. واحدهای رسوبی تخریبی بخصوص شیل¬های ذغالی و مادستون قرمز توف¬دار نیز به دلیل فاصله کم تا خروجی و پتانسیل بالای فرسایشی، سهم زیادی در رسوبات خروجی دارند ولی واحدهای ماسه¬سنگی به دلیل فرسایش و فاصله متوسط تا خروجی تا حدودی باعث تعدیل سهم واحد رسوبی تخریبی می¬شوند. شاخص اهمیت نسبی منابع رسوب که تاثیر مساحت واحدها از آن حذف شده است، بصورت واحد رسوبی تخریبی > واحد رسوبی تبخیری > واحد آتشفشانی است. با استفاده از نتایج این پژوهش می توان با اعمال روش¬های مدیریتی مکانی (تمرکز اقدامات کنترل فرسایش در مکان¬های حساس) یا مدیریت زمانی (حفظ پوشش گیاهی و کنترل شخم در فصول حساس) میزان فرسایش حوزه را کاهش داد. نتیجه کلی اینکه اگرچه روش انگشت¬نگاری با در نظر گرفتن مفاهیم انتقال و تحویل رسوب به¬طور مستقیم سهم منابع رسوب را تعیین کرده و برای منشایابی رسوبات مفیدتر است، ولی روش¬های غیرمستقیم نیز اطلاعات ارزشمندی از حساسیت به فرسایش منابع مختلف رسوب در اختیار می¬گذارد که برای شناسایی مناطق بحرانی و برنامه ریزی اجرای پروژه های حفاظت خاک ضروری است. همچنین به دلیل اقلیم نیمه¬خشک و همچنین تخریب فیزیکی واحدهای سنگی، بخش اعظم رسوبات حوزه ورتوان را بارکف تشکیل می¬دهد. ولذا کاربرد تکنیک انگشت¬نگاری که بر اساس ذرات زیر 63 میکرون پایه¬گذاری شده است، در اینگونه حوزه¬ها، نمی¬تواند بیانگر واقعی سهم منابع رسوب در کل رسوبات خروجی از حوزه باشد. انتظار می¬رود نتایج این پژوهش سبب درک بهتر مفاهیم مقاومت¬های حاکم بر فرآیندهای فرسایش و انتقال رسوب شود.

بررسی تغییرات غلظت برخی فلزات سنگین در خاک حاشیه خیابان های شهر اصفهان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1393
  اکرم سنایی   احد ستوده

امروزه بیشترین تمرکز جمعیت در شهر¬ها وجود دارد. لذا کیفیت محیط زیست شهری باید بیش از پیش مورد توجه قرارگیرد. فلزات سنگین به دلیل پایداری در آب و خاک، همچنین اثرات مخرب بر موجودات زنده از عوامل تهدید محیط زیست شهر¬ها می¬باشند. این عناصرتوسط انتشارات ترافیکی به خاک سطحی وگرد و غبارپیرامون جاده¬ها وارد شده و از این طریق سلامت شهروندان را به خطر می¬اندازند. اصفهان یکی از پرجمعیت¬ترین و آلوده¬ترین شهر¬های ایران از نظر هوا می¬باشد. با توجه به تاثیر مستقیم و غیر مستقیم آلودگی هوا بر آلودگی خاک، ضرورت بررسی میزان آلودگی خاک کلان شهر اصفهان احساس می¬شود. هدف از این پژوهش، بررسی تغییرات غلظت فلزات سرب، کادمیوم، مس، روی، کروم و نیکل درخاک حاشیه جاده و غبار کف خیابان شهر اصفهان و تعیین میزان آلودگی شهری به این فلزات است. در این مطالعه ابتدا خیابان¬های شهراصفهان براساس حجم ترافیک، به سه نوع پرترافیک، ترافیک متوسط وکم ترافیک تفکیک شدند. سپس به صورت تصادفی تعداد 49 نقطه نمونه برداری انتخاب و از خاک حاشیه جاده و غبارکف خیابان در دو ماه اسفند و خرداد نمونه برداری شد. نمونه¬ها طبق استاندارد بین المللی ایزو 11466عصاره¬گیری شدند. اندازه¬گیری غلظت عناصر با استفاده از دستگاه جذب اتمی شعله¬ای انجام شد. میانگین غلظت سرب، کادمیوم، روی، کروم، نیکل و مس در خاک حاشیه خیابان به ترتیب 47/620، 21/5، 54/400، 27/15، 097/0و 86/100 (mg/kg) و در غبار کف خیابان به ترتیب 6/1104، 84/6، 22/468، 17/17، 55/346، 48/0 (mg/kg) برای هر دو ماه محاسبه شد. غلظت بیشتر فلزات در خیابان¬های با حجم ترافیک متفاوت به صورت: پرترافیک< ترافیک متوسط<کم ترافیک بود. خاک حاشیه خیابان و غبار کف خیابان از لحاظ شاخص riدر کلاس خطر محیط زیستی خیلی زیاد و از نظر شاخص mcd در کلاس آلودگی بسیار زیاد قرار دارد. غلظت تمامی عناصر در خرداد ماه از غلظت آنان در اسفند ماه به صورت معنی داری بیشتر بود. همچنین غلظت فلزات سنگین با کاهش اندازه ذرات غبار، افزایش یافت.

بررسی فرسایش پذیری خاک های تکوین یافته از مواد مادری سازند های نایبند و سلطانیه (مطالعه موردی یکی از زیر حوضه های دشت یزد – اردکان)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1393
  فاطمه رهبرعالم شیرازی   حمیدرضا عظیم زاده

فرسایش خاک از نوع آبی و بادی از مهم ترین مسائل مدیریت مناطق در اقلیم خشک ایران مرکزی است. این پژوهش با هدف بررسی نقش سازند های زمین شناسی و مواد مادری در فرایند تکاملی خاک و فرسایش پذیری آن ها در یک ناحیه خشک تا نیمه خشک انجام شد. برای این منظور سازندهای سلطانیه و نایبند که در بخش مرکزی ایران از فراوانی نسبی بالایی برخوردارند، انتخاب گردید. پس از بازدید میدانی از خاک های تشکیل شده بر روی تیپ های اراضی دشت سر و کوهستان از سازندهای متفاوت نمونه برداری انجام گردید. تجزیه فیزیکی و شیمیایی معمول و آزمایشات تکمیلی پراش اشعه ایکس از بخش رس کوچکتر از یک میکرون خاک به عمل آمد. به منظورتعیین فرسایش پذیری خاک های منطقه از حدود اتربرگ، روش پین هول و ضریب k، فرسایش پذیری سنگ های سازندها از روش سلبی و زمین شناسی، فرسایش بادی از مدل تجربی اریفر و فرسایش آبی از مدل پسیاک و ام پسیاک استفاده شد. سازندهای سلطانیه با فراوانی نسبی دولومیت های چرت دار و سازند نایبند با فراوانی کلسیت و دولومیت ضمن فراهم آوردن شرایط تکامل خاک به ویژه بر روی سازند های نایبند با تشکیل افق کلسیک در خاک و در کنار آن ایجاد شرایط برای بوجود آمدن رس های ثانویه پالیگورسکیت توانسته است نقش سازنده ای در تولید خاک پایدار ایجاد نماید. نتایج نشان داد که در ناحیه مورد مطالعه ارتباط معنی داری بین فرسایش پذیری خاک های سازند نایبند و سلطانیه وجود دارد و فرسایش پذیری خاک های نایبند بیشتر از سلطانیه است. سنگ های سازندهای نایبند دارای مقاومت متوسط و سازند سلطانیه مقاوم به فرسایش بود ولی فرسایش بادی سازند نایبند از سازند سلطانیه مقداری کمتر طی محاسبه بدست آمد.. فرسایش آبی سازند نایبند به روش پسیاک یک کلاس بیشتر از سازند سلطانیه طی محاسبه بدست آمد.