نام پژوهشگر: کوروش رضایی مقدم

عوامل موثر بر پذیرش یکپارچه سازی اراضی کشاورزی به وسیله گندمکاران شهرستان شیراز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده کشاورزی 1390
  سمانه رحیمی   کوروش رضایی مقدم

پراکندگی و کوچک بودن اراضی به عنوان یکی از موانع اصلی توسعه کشاورزی می باشد. در شهرستان شیراز مسأله پراکندگی اراضی کشاورزی به خوبی به وسیله کشاورزان و مسولین جهاد کشاورزی احساس شده است به گونه ای که با اجرای طرح یکپارچه سازی اراضی در اراضی زراعی این شهرستان تلاش شده تا با این معضل برخورد شود. هدف این تحقیق شناسایی عوامل موثر بر پذیرش یکپارچه سازی اراضی یکپارچه سازی اراضی توسط کشاورزان به عنوان عاملان توسعه می باشد. جامعه آماری این تحقیق گندمکاران شهرستان شیراز می باشد. با استفاده از روش نمونه گیری طبقه بندی تصادفی و فرمول کوکران پرسشنامه در بین 480 نفر تکمیل گردید. نتایج تحقیق بیانگر این است که علل پراکندگی اراضی در شهرستان شیراز به ترتیب عامل های اقتصادی با درصد واریانس 62/18، ساختار اجتماعی با درصد واریانس 04/13، حقوقی با درصد واریانس 77/10، ساختاری- فرهنگی جامعه روستایی با درصد واریانس 44/8، و عوارض طبیعی با درصد واریانس 15/6 می باشند. همچنین نتایج مربوط به رگرسیون لوجستیک نشان می دهد متغیر دیدگاه نسبت به مزایای طرح اثر مثبت بر پذیرش طرح یکپارچه سازی اراضی از سوی گندمکاران دارد. فاصله قطعات اراضی از یکدیگر، درآمد ناخالص حاصل از فروش گندم به عنوان عوامل اقتصادی و متغیر اعتماد اجتماعی به عنوان عامل اجتماعی اثر مثبت بر پذیرش یکپارچه سازی اراضی دارند. همچنین متغیرهای متوسط اندازه قطعات اراضی، تعداد قطعات، قیمت یک هکتار زمین کشاورزان و شیب قطعات بر روی پذیرش یکپارچه سازی اراضی به وسیله گندمکاران اثر منفی دارند.

فقر آبی کشاورزی: نقش دانش و تکنولوژی در بهبود آن
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده کشاورزی 1390
  معصومه فروزانی   غلامحسین زمانی

تامین آب از مهم ترین پیش نیازهای بهبود کیفیت زندگی بشری بوده که هدف بلندمدت همه سیاست های توسعه و استراتژی ها است. مطالعات انجام شده توسط موسسه بین المللی مدیریت آب نشان می دهد که با ادامه افزایش جمعیت، توسعه شهرنشینی و گسترش صنایع تا سال 2025، میزان آب قابل تخصیص برای بخش کشاورزی در کل جهان محدودتر خواهد شد. نتیجه چنین وضعیتی، محدودتر شدن میزان تولیدات در بخش کشاورزی بویژه در نواحی خشک و کم آب خواهد بود. این مساله در حال حاضر، بسیاری از کشورها را به سمت واردات مواد غذایی سوق داده است. تنزل سطح کیفی و کمی منابع آب به دلیل شرایط اقلیمی نامناسب این کشورها و مدیریت نامناسب آب در بخش کشاورزی، مقوله پایداری آب در این بخش را به عنوان یک چالش جدید مطرح ساخته است. کارکردی کردن این مقوله، نیازمند بکارگیری سیستمهای ارزیابی مناسب وضعیت آب کشاورزی با دیدگاهی جامع و لحاظ کردن جنبه های مختلف مساله آب کشاورزی می باشد. با توجه به نابسنده بودن شاخصهای موجود برای ارزیابی وضعیت آب در بخش کشاورزی، در این مطالعه شاخص فقر آبی کشاورزی به عنوان شاخصی جدید برای پاسخگویی بهتر به مساله کم آبی مطرح شده است. با طرح مفهوم فقر آبی کشاورزی به جای مفاهیم رایج که صرفا بر نبود فیزیکی منابع آبی تاکید دارند، این مطالعه با هدف تبیین نقش دانش و تکنولوژی در بهبود فقر آبی کشاورزی به توسعه و کاربرد شاخص فقر آبی کشاورزی در ارزیابی وضعیت آب کشاورزی پرداخته است. این پژوهش در چهار مرحله انجام شده است. هدف مرحله اول، تبیین وضعیت پایداری آب در بخش کشاورزی ایران، با بکار گیری چارچوب مفهومی فقر آبی کشاورزی بوده است. این چارچوب مشتمل بر پنج جزء کلی می باشد: منابع آب قابل دسترس، میزان دسترسی به این منابع، نحوه استفاده از منابع آب، پتانسیل ها و ظرفیتهای موجود برای استفاده بهینه از منابع آب در دسترس، و عوامل زیست محیطی موثر بر نقصان کمی و کیفی منابع آب. بدین منظور مطالعه ای تاریخی با بررسی اسناد و منابع مرتبط صورت پذیرفت. یافته های این بخش از مطالعه، نشان دهنده ناپایداری وضعیت آب در کشاورزی ایران در دوران اخیر و همچنین وارد شدن ایران به دوره ای بحرانی ار نظر آّب کشاورزی می باشد. پس از اطمینان از توانایی چارچوب تدوین شده برای فقر آبی کشاورزی در بررسی وضعیت پایداری آب کشاورزی ایران، به منظور دستیابی به دیدگاه ذینفعان (کشاورزان و کارشناسان) برای تبیین مفهوم فقر آبی کشاورزی، مطالعه ای به روش q در شهرستان مرودشت صورت پذیرفت. برای این منظور، از ابزارهای مصاحبه گروه متمرکز و نیمه ساختارمند، بررسی اسناد و منابع مرتبط، بهره گرفته شد. پس از تحلیل عاملی داده های پژوهش و تفسیر یافته ها، چهار دیدگاه متمایز در بین کشاورزان (طرفداران مدیریت آب، طرفداران سازگاری، تقدیرگرایان و حمایت طلبان) و سه دیدگاه متمایز در بین کارشناسان (بدبینان کشاورز نکوه، واقع گرایان تکنوکراتیک و خوش بینان) در مورد فقر آبی کشاورزی مشخص شد. هر یک از این دیدگاه ها از نظر نوع تعریف مفهوم فقر آبی کشاورزی، دلایل و منشا این پدیده و همچنین راهکارهای برون رفت از وضعیت فقر آبی در کشاورزی قابل تمایز بوده و نشان گر تنوع نگرشهای ذینفعان مختلف آب کشاورزی می باشد. همچنین، از یافته های مهم دیگر این بخش از مطالعه، توسعه دقیق تر مفهوم فقر آبی کشاورزی به کمک تبیین دیدگاههای موجود در بین ذینفعان آب کشاورزی بود، به گونه ای که مفاهیم جامع تری برای تبیین و تعریف اجزای اصلی آن بدست آمد. در مرحله سوم از پژوهش، نسبت به توسعه سنجه های شاخص فقر آبی کشاورزی که در مرحله قبل، اجزای اصلی آن تبیین شده بود، اقدام گردید. برای انجام این بخش از پژوهش، مطالعه ای با استفاده از روشهای فرایند تحلیل سلسله مراتبی (ahp) و برنامه ریزی عدد صحیح (binary integer programming) و با بهره گیری از چارچوب تلفیقی شبکه علی و سلسله مراتب اکولوژیک (integrated causal network and ecological hierarchal network)، مشاهدات میدانی و مطالعه منابع مرتبط صورت گرفت. حاصل این مرحله از پژوهش، تعیین شدن دقیق سنجه های انتزاعی سطح اول و دوم و همچنین سنجه های عملی دقیق برای سنجیدن شاخص فقر آبی کشاورزی در سطح فرد (کشاورز) بود. در این مرحله از پژوهش، وزنهای هر یک از سنجه ها برای وارد شدن در فرمول نهایی سنجش شاخص فقر آبی کشاورزی نیز تعیین شدند. در مرحله چهارم از پژوهش، نسبت به ارزیابی وضعیت آب کشاورزی به کمک شاخص فقر آبی کشاورزی اقدام شد. به همین منظور پس از تشریح دقیق روش محاسبه شاخص فقر آبی کشاورزی و تدوین فرمول نهایی آن، مطالعه ای به روش پیمایش و با استفاده از پرسشنامه در بین کشاورزان شهرستان مرودشت انجام گرفت. در این بخش از مطالعه، همزمان با داده برداری، مشخصات جغرافیایی (طول و عرض جغرافیایی) یک نقطه از زمین هر کشاورز پاسخگو به کمک دستگاه جی پی اس (gps) ثبت و مقدار شوری (هدایت الکتریکی) یک نمونه از آب در دسترس وی نیز به کمک دستگاه شوری سنج اندازه گیری شد. یافته های حاصل از محاسبه شاخص برای هر فرد کشاورز حاکی از آن بود که مقدار شاخص فقر آبی کشاورزی برای کشاورزان این منطقه در زیر حد متوسط (کمتر از 50) است. بدین معنا که کشاورزان از نظر وضعیت آب کشاورزی دارای وضعیت نسبتا نامساعدی می باشند. تحلیل اجزای شاخص نشان داد که مقدار "منابع آب سطحی و زیرزمینی" در کل شهرستان در سطح بسیار پایینی است. "دسترسی به منابع آب" و "عوامل زیست محیطی تاثیرگذار بر کمیت و کیفیت منابع آبی" در حد مناسب می باشند. کشاورزان مورد مطالعه از نظر "نحوه مصرف منابع آب" و "ظرفیتهای انسانی، تکنولوژیکی، مالی و اجتماعی برای استفاده بهینه از منابع آب موجود" دارای ضعف می باشند. علاوه بر آن، نتایج تحلیل خوشه ای (cluster analysis) نشان می دهد که کشاورزان مورد مطالعه را می توان از نظر میزان فقر آبی کشاورزی به چهار گروه طبقه بندی نمود. طبقه با کمترین فقر آبی کشاورزی، در مورد همه اجزای شاخص بهترین وضعیت را دارند. نتایج این مرحله از پژوهش نشان داد که "منابع آب کشاورزی" تنها عامل تعیین کننده وضعیت کشاورز در ارزیابی منابع آبی نمی باشد. همچنین جزء "ظرفیت" عامل تعیین کننده ای برای ایجاد تفاوت در وضعیت کشاورزان است. سپس به منظور تعیین مناطق بحرانی مواجه با فقر آبی کشاورزی (hot spots)، به کمک نرم افزار جی آی اس (gis)، نقشه فقر آبی کشاورزی شهرستان تهیه شد. به کمک نقشه، مناطق مواجه با وضعیت بحرانی از نظر آب کشاورزی و همچنین علت فقر آبی کشاورزی در این مناطق معین شدند. نتایج حاکی از تنوع عوامل ایجاد کننده فقر آبی کشاورزی در هر یک از این مناطق بود. در کل، یافته های این پژوهش نشان داد که کشاورزی ایران از نظر وضعیت منابع آبی بسیار ناپایدار بوده و با بحران رو به تزاید مواجه است. شاخص فقر آبی کشاورزی می تواند در شناخت، تدوین برنامه و سیاست های مقابله با بحران آب ابزاری کارآمد باشد. به منظور بهبود وضعیت و تداوم کشاورزی لازم است "ظرفیت های کشاورزان" به ویژه ظرفیتهای دانشی و فنی آنان به منظور "استفاده بهینه از منابع آبی موجود" و "دسترسی پایدار" به آن منابع بهبود یابد. در این میان‏، ترویج و آموزش کشاورزی می تواند نقش بسزایی در تحقق این اهداف ایفا نماید. به همین دلیل توصیه هایی به منظور بهبود وضعیت و مفهوم سازی فقر آبی کشاورزی برای سیستم ترویج کشاورزی ایران ارائه گردیده است.