نام پژوهشگر: الهام شرفی

تأثیر نظریه اشراق سهروردی بر اشعار سهراب سپهری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اراک - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  الهام شرفی   فروغ صهبا

شیخ اشراق، شهاب الدین سهروردی، با تکیه بر میراث کهن ایران باستان و حکمای یونان و تاملات ویژه در آیات قرآن، حکمت اشراقی خویش را بر بنیان نور، استوار کرد. در اندیشه ی این حکیم، حکمت، منحصر در حکمت بحثی نیست؛ بلکه حکمت بحثی مقدمه ای برای حکمتی بالاتر و شریفتر به نام حکمت ذوقی است و بدین طریق، حکمت ذوقی را که در سیر تحول فلسفه، تا حدی رو به فراموشی رفته بود بار دیگر احیاء نمود. او در حکمت خود نوآوری های فراوانی داشت که این نوآوری ها، به ویژه در مباحث نورشناسی، بر حکمای متاخر تاثیر فراوانی نهاد. او با وجود عمر بسیار کوتاه خود، آثار و مکتوبات فراوانی از خویش، به یادگار گذارد که با اهمیت ترین آنها، «حکمت اشراق» است. به اعتقاد او، هیچ حقیقتی در عالم، آشکارتر و هویداتر از نور نیست و از این روست که نور، بی نیاز از تعریف است. او قائل به اصالت نور بوده است و هستی را عین نور، قلمداد می کند؛ به این صورت که «نورالانوار» در رأس هرم هستی جای دارد و سایر موجودات، اعم ازانوار و برازخ که خود ظل نور هستند در سایر مراتب هستی جای می-گیرند. سهراب سپهری شاعر بزرگ نوپرداز و صاحب سبک معاصر، همواره از بیانی نمادین در عین حال، نامتعارف برای تبیین احوال، اشراق و شهود عارفانه خویش بهره برده که در نوع خود منحصر به فرد است. کلیت شعر او ترسیم سمبولیک و شاعرانه ای از عرفانی ساده و همه فهم بوده که از عناصر ،پدیده ها و واژگان، به شکل متفاوت سود می جوید تا ناخودآگاهانه، نگاه خواننده را متوجه چشم اندازهایی تازه کند. سپهری به خاطر داشتن روحیه ای لطیف توانسته ساده ترین شکل ارتباط با خداوند را به نمایش گذارد و حضور خدا را در هر لحظه و هر جزء هستی، برای خواننده خود ملموس سازد. او نیز به مانند سهروردی خدا را در همه کائنات، ساری و جاری می داند و معتقد است که نور خداوند در کل هستی متجلی است، بنابراین در این پایان نامه سعی شده است که وجوه اشتراک سهراب و سهروردی در چهار عنصر: 1- عقل و عشق، 2- تجلی، 3- نور و رنگ 4- نور خداوند مورد بررسی قرار گیرد.