نام پژوهشگر: فریده ظفری زنگنه

بررسی نقش داروی متیل فنی دیت در میزان یادگیری و حافظه به روش مازشعاعی (radial maze) در موش صحرایی
پایان نامه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی - دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تهران 0
  رضا گودرزسرکانی   فریده ظفری زنگنه

در سال 1967 دو نفر از محققین استدلال کردند که یادگیری مربوط به تغییرات خواص سلولهای عصبی می باشد. امروزه همه متخصصین علوم اعصاب در این قول که کلیه وقایع در سطح سلولی و تحت سلولی (sub-cellulaty) رخ می دهد متفق هستند. از آن جایی که یادگیری و حافظه از جمله پیچیده ترین و مهمترین فرآیندهای رفتاری است ، پی بردن به اصول فیزیولوژیک حاکم بر آن، نقش کلیدی را در دست یابی به بینش صحیح فعالیت های عالی مغز (brain - higher function) را عهده دار است . از طرف دیگر، وجود بیماریهای مغزی که با تخریب و اضمحلال بافت عصبی مغز همراه است ، بررسی های وسیع و جدی را در این زمینه می طلبد تا انشاالله رهگشای واقعی برای تشخیص و درمان باشد. با توجه به ضرورتهای ذکر شده بر آن شدیم تا با توفیق خداوند متعال و با ارائه ابزار و شیوه های مناسب ، قدم کوچکی در جهت بررسی عواملی چند که در روند فوق می تواند موثر باشد برداریم. در دهه های اخیر نقش های فیزیولوژیک ، فارماکولوژیک سیستم های نروترانس میتری متنوعی در روند یادگیری و حافظه در مغز مورد بررسی قرار گرفته است و با توجه به این نکته اساسی که یادگیری و حافظه رفتار پیچیده ایست که تداخلات نروترانس میتری در آن امری اجتناب ناپذیر است ، شواهد قوی بر تداخلات سیستم های مغزی که در تنظیم حافظه نقش دارند، از جمله نورآدرنرژیک ، کلی نرژیک ، اندورفین، گاباارژیک ، سروتونینرژیک ، گلوتامینرژیک و غیره و طی گزارشات داده شده، فاز تحکیم (consolidation) بهره بیشتری از این تداخلات را بهمراه دارد. ما نیز در این کار تحقیقاتی با مدل سازی توسط داروی methyl phenidate بر آن شدیم. که در موش صحرایی به روش رفتاری radial-maze با دادن پاداش (passive) به حیوان بعد از آن آموزش (post-train)، سیستم آدرنرژیک را بررسی نمائیم.

بررسی تداخل اثر متیل فنیدیت و سیستم کولینرژیک در میزان یادگیری و حافظه موش صحرایی به روش ماز شعاعی
پایان نامه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی - دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تهران 1379
  حجت الله رضایی نیا   فریده ظفری زنگنه

اولین بار در سال 1967 دو نفر از دانشمندان به نامهای ‏‎spencer‎‏ و ‏‎kandel‎‏ استدلال کردند که یادگیری مربوط به تغییرات خواص سلولهای عصبی است که امروزه کلیه متخصصین علوم اعصاب با این فرضیه که کلیه وقایع در سطح سلولی و تحت سلولی رخ می دهد موافقند. از آنجایی که یادگیری و حافظه از جمله پیچیده ترین و مهمترین فرآیندهای رفتاری است، پی بردن به اصول فیزیولوژیک حاکم بر آن نقش کلیدی در دستیابی به بینش صحیح در فعالیت های عالی مغز را خواهد داشت و از همه مهمتر دستیابی در امر فوق می تواند در درمان بیماریهایی که با کاهش میزان یادگیری و حافظه است نقش اساسی را داشته باشد. فرضیه نقش سیستم کولینرژیک در روند یادگیری و حافظه با استفاده از یافته های رفتاری و نروپاتولوژیکی بیماری آلزایمر ‏‎(ad)‎‏ و اختلالات درکی، حافظه ای آن صورت گرفته و اولین بار در سال 1972 ‏‎crow‎‏ و همکارانش ثابت کردند که هیوسین بعنوان مهارکننده کولینرژیک سبب ضایعه در روند حافظه و اعمال شناختی می گردد. در سال 1976 گزارشات زیادی از کاهش آنزیم کولین استیل ترانسفراز ‏‎(cat) بطور معنی داری در بیماران آلزایمری در نواحی قشری و تحت قشری بدست آمد.