نام پژوهشگر: مهدی نجفی افرا

کثرت گرایی دینی از دیدگاه جان هیک و علامه طباطبایی(ره)
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  طیبه سنچولی نژاد   محمدکاظم رضازاده جودی

چکیده پایان نامه : پیوند انسان و دین قدمت دیرینه دارد . نقش تحول آفرین دین در جوامع بشری ، تعدد پیام آوران ادیان ، تغییر پذیری معرفت دینی ، یکی از پیچیده ترین مسائل حوزه ی معرفت بشری است. کثرت گرایی دینی یکی از بحث های مهم عصر امروز است که اندیشمندان زیادی از جمله جان هیک در جهان مسیحیت و علامه طباطبایی(ره) در جهان اسلام بدان پرداخته است. این تحقیق مجال اندکی است برای پرداختن به آرای این دو بزرگوار در مورد کثرت گرایی دینی جان هیک را می توان یکی از بزرگترین نظریه پردازان در امر کثرت گرایی دینی خواند. ایشان به سه مقطع در تاریخ دین معتقدند و تاریخ دینی را در این سه مقطع دارای تحول می بیند. از نظر جان هیک ادیان مشترکند و تاکید ایشان بر غایاتی مشترک است و دین درواقع تحولی از خودمداری به حق مداری می باشد. جان هیک به تجربه ی دینی معتقد است و آن را یکی از پایه های نظریه خود درمورد کثرت گرایی قرار می دهد . جان هیک به عارفان مسلمانی چون ابن عربی و مولوی ارادت خاصی دارد و برخی اشعار آنها را از جمله دلایل کثرت گرایی در اسلام می خواند. در این تحقیق به اصول کثرت گرایی جان هیک پرداختیم و هرکدام را جداگانه مورد بررسی قراردادیم. علامه طباطبایی صاحب کتاب گران سنگ المیزان در مورد دین معتقدند که دین خودش معرفت است و از معارف قلبی است که هیچ اکراهی در آن نیست و ایشان معتقدند که دین انسان را به حق می رساند . از نظر ایشان دین از آدم تا خاتم یکی است و تفاوت هایی که در دین وجود دارد ناشی از هوی و هوس بشر است. از نظر علامه خداوند اسباب هدایت همه ی بندگان را فراهم آورده است.و حی هم یکی از عنایات مهم الهی برای رسیدن به سعادت بشر است. منظور علامه از اسلام در این تحقیق، اسلام به معنای عام یعنی تسلیم شده در برابر امر خداست که از نظر ایشان دین همانا اسلام است و اساس مسئله نجات و رستگاری ایمان و عمل صالح می باشد.

نبوت از دیدگاه علامه طباطبایی
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  صغری حسینی   مهدی نجفی افرا

- بیان مساله تحقیق: از اساسی ترین مسائل هر شخص عاقل برای توانایی در یک زندگی انسانی و معقول این است که: 1- هستی (انسان وجهان) از آن کیست و چه کسی آن را تدبیر می کند؟ 2- سرانجام زندگی انسان به کجا ختم می شود؟ 3- با توجه به لزوم شناخت راه صحیح برای رسیدن به سعادت حقیقی، چه وسیله ای برای تحصیل این شناخت وجود دارد و این وسیله در اختیار چه کسانی است؟ پاسخ صحیح به این پرسش ها همان اصول سه گانه توحید- معاد- نبوت است که اصول مشترک همه ادیان است. در این رساله سعی می کنیم به پرسش سوم (نبوت) از دیدگاه علامه طباطبایی پاسخ بگوییم (تا حد توان) و اینکه برای شناخت حقایق هستی و راه صحیح زندگی وسیله دیگری غیر از حس و عقل وجود دارد که خطا و اشتباهی در آن راه ندارد و آن عبارت است از وحی که نوعی تعلیم الهی می باشد و اختصاص به بعضی از افراد بشر (انبیاء) دارد و عموم مردم از حقیقت آن آگاه نیستند. - اهمیت موضوع تحقیق و انگیزه انتخاب آن: تمامی آنچه از آن به ادیان الهی یاد می شود مبتنی بر نبوت است و اعتبار و اهمیت این ادیان (الهی) به این است که اصل نبوت پذیرفته شود و گاهی مخالفان به جای اصل توحید به نبوت و فلسفه وجودی آن حمله می برند. مسائل مختلفی در نبوت است که از اساسی ترین آنها بحث تعریف و اثبات نبوت می باشد و مراد از تعریف بیان تصویری است که حکما و متکلمان از نبوت ارایه داده اند و پس از بیان تعاریف به اثبات ضرورت آن استدلال می شود و مسائل دیگر نبوت بر این دو مسئله (تعریف و اثبات ضرورت نبوت) استوار می باشد. استحکام دین بستگی به دلایل حکمت ارسال رُسُل دارد بنابراین از جمله راه های دفاع از ادیان الهی مطالعه در جهت تقویت پایه های آن می باشد و بررسی ادله مربوط به اثبات نبوت یکی از مهمترین این کارهاست و مسئله وحی و نبوت نزد فلاسفه از اهمیت برخوردار بوده زیرا کمتر کسی از فلاسفه یافت می شود که به این امر مهم و ضروری دین نپرداخته باشد. - هدف های تحقیق: اهداف این رساله عبارت است از: 1- آگاهی از معانی مختلف- نبی و رسول- نبوت- وحی و تمرکز در وحی مخصوص انبیاء و معجزه و عصمت انبیاء از دیدگاه علامه طباطبایی. 2- شناخت مکانیسم و چگونگی نزول وحی از نگاه علامه طباطبایی و بعضی از متفکران قدیم و معاصر و دلایل ضرورت نبوت و شبهات وارده و پاسخ ها از نظر علامه 3- بررسی علل ختم نبوت و ارتباط آن با وحی، - سوالات یا فرضیه های تحقیق (بیان روابط بین متغیرهای مورد مطالعه): 1- معنای وحی و نبوت و اصطلاحات مرتبط با آن از دیدگاه علامه چیست؟ وحی فکر یا شعور مرموزی است که به عنایت الهی به برخی از انسانها (انبیاء) داده می شود و موهبتی از جانب خداوند است و اکتسابی نیست و حقیقت وحی برای شعور فکری (خرد) مجهول است. ما از وحی آن قدر می دانیم که آیات قرآن و سخنان معصومین ما را به آن راهنمایی کرده اند زیرا در غیر این صورت شعور فکری ما با شعور وحی باید یکسان باشد در حالی که اینطور نیست. نبوت نیز از نظر علامه موهبتی اکتسابی است که به انبیا داده می شود و نبی مخبر از غیب و دریافت کننده وحی الهی است که به این وسیله، تعالیم الهی را به مردم رسانده و آنها را به صراط مستقیم هدایت می کند و غایت نبوت رفع اختلافات و تناقض های بشری است. و علت برگزیده شدن نبی از نظر علامه این است که خداوند به علم الهی می داند که نبی از دیگران بهتر است و همچنین خود نبی نیز با تهذیب و تصفیه نفس خود، قابلیت دریافت وحی را دارد در مبحث وحی علامه طبق آیه 51 سوره شوری وحی مستقیم و از وراء حجاب را وحی مشافهه (رو در رو) نامیده و نوع سوم وحی، وحی توسط فرشته وحی، جبرئیل است. در ارتباط با نبوت انبیاء علاوه بر وحی، نبی برای اثبات صدق رسالتش نیازمند معجزه است که علامه در خارق عادت با اذن الهی، نفس انسان را نیز دارای تأثیر می داند و چون باید نبی در تلقی وحی- حفظ وحی و رساندن آن به مردم مصون از هر خطا و اشتباهی باشد پس لزوم عصمت پیش می آید که نبی در تلقی- حفظ و رساندن وحی معصوم است و همچنین چون فعل نبی به نوعی، تبلیغ دین الهی است پس نبی معصوم از گناه است و با حفظ اختیار دارای ملکه عصمت است. 2- شرایط و ویژگی های نبی کدام است؟ ویژگی های اختصاصی نبی وحی- اعجاز و عصمت است البته علامه تبلیغ و دعوت، بشارت و انذار را نیز از ویژگی های انبیاء دانسته است صفاتی دیگر چون علم از غیب به اذن الهی و بصیرت را نیز برای انبیا بیان نموده اند. 3- نگاه علامه طباطبایی به مسأله خاتمیت چیست؟ علامه با توجه به جامعیت اسلام- اعجاز جاودانه قرآن و ویژگی های پیامبر بزرگوار اسلام (ص) و دلالت آیات قرآن و روایات، دین اسلام را آخرین دین و پیامبر اسلام (ص) را خاتم پیامبران دانسته است. زیرا دین اسلام بر مبنای فطرت بشری است و آنچه بشر طبق احتیاجات خود برای کمال لازم دارد، در اسلام آورده شده. قرآن نیز از سنخ علم و معرفت است و حاوی معارف عالیه الهی است که می تواند همیشه و برای همه قابل دریافت باشد لذا قرآن معجزه جاودانی است. همین طور طی کردن همه مراتب کمال توسط شخص پیامبر اسلام (ص)، دلایل خاتمیت هستند. - چهارچوب نظری تحقیق: محور اصلی بر پایه اندیشه های علامه طباطبایی (ره) است از جمله بهره مندی از کتاب های تفسیر المیزان، مجموعه رسائل علامه- وحی یا شعور مرموز و... علاوه بر اینها به همه آثار مرتبط ایشان پیرامون مبحث مورد نظر نیز رجوع شده و همچنین از آثار دیگر فلاسفه اسلامی چه در عصر حاضر و چه در دوره های پیشین نیز بهره برده شده و از برخی از آنها برای تبیین مسئله استفاده کرده‎ایم. - روش تحقیق: مبنای تحقیق بر روش کتابخانه ای قرار دارد که طبق آن ابتدا کتب مورد نظر را شناسایی و پس از مطالعه و روشن شدن دیدگاه اصلی نویسنده از مطالب مرتبط فیش برداری کرده و سپس فیش ها را جمع آوری و مطالعه و دسته بندی نموده و فیش ها تحت عناوین مربوط به هم طبقه بندی گردیده، علاوه بر آن از مقالات علمی- تخصصی و امکانات رایانه ای مطالب مفید را جمع آوری کرده و با راهنمایی های اساتید بزرگوار و صاحب فن به جمع بندی نهایی رسیدیم.

علت فاعلی و غایی در فلسفه ارسطو و ابن سینا
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  سعید فریدونی   مهدی نجفی افرا

اصل علیّت و فروعات آن از مسائلی است که از دیر باز تا کنون ذهن بسیاری از فلاسفه و دانشمندان را به خود مشغول داشته است. همه تلاش های علمی وعقلی بشر در سایه اصل علیّت صورت گرفته است به طوری که بدون پذیرش آن نمی توان هیچ قاعده کلی و عقلی را به اثبات رساند. منکران اصل علیّت علاوه بر اینکه با طرد اصل علیّت در دام شکاکیّت مطلق گرفتار شده اند، مجبور شده اند برای دفاع از ادعاهای خود به طور ضمنی و تلویحی این اصل را بپذیرند. در میان مسائل اصل علیّت، مسائل دو علت فاعلی و غایی از اهمیت بالایی برخوردار هستند. این دو علت اهمیت ویژه ای در تبیین نظام علی و معلولی جهان دارند به طوری که نادیده انگاشتن یا کم اهمیت جلوه دادن آن ها، باعث تزلزل و نابودی اصل علیّت خواهد شد. دو علت فاعلی و غایی در پیدایش هر پدیده ای نقش پایه و اساسی دارند، اثبات این دو علت و اعتقاد به ضرورت وجود آن ها برای پیدایش پدیده ها، ماهیت « از اویی» و «بسوی اویی» جهان خلقت را بیشتر از پیش نمایان می کند. بدون توجه به این دو علت نه می توان نیازمندی جهان به مبدأ هستی و آفریننده متعال را ثابت کرد و نه می توان غایتمندی جهان و هدف دار بودن آفرینش را توجیه کرد. بنابراین با توجه به اهمیت فوق العاده علت فاعلی وغایی ما در این تحقیق برآنیم تا این دو علت را از نظر دو فیلسوف بزرگ و تأثیر گذار یعنی ارسطو و ابن سینا بررسی کنیم و تفاوت های ظریف بین نظرات این دو فیلسوف را در مسائل مربوط به علت فاعلی و غایی آشکار کرده و به تصویر بکشیم زیرا همان طور که می دانیم ارسطو بنیان گذار حکمت مشاء است و اولین فیلسوفی است که مسائل مربوط به اصل علیّت و علت های چهارگانه را به طور منظم و منسجم دسته بندی کرده است به طوری که فلاسفه بعدی همه به نوعی از روش او پیروی کرده اند و در طرف دیگر ابن سینا است که بزرگ ترین فیلسوف مشائی عالم اسلام است. او که در روش و اصول کلی پیرو ارسطو است تلاش فراوان نمود تا در فضای فرهنگی عالم اسلام، با نو آوری و تحلیل های نوین ، اشکالات باقیمانده در فلسفه ارسطو را به بهترین وجه حل کند و حتی در بعضی موارد برای مسائل حل شده پاسخ های بهتری بیابد و مسائل جدیدی را مطرح کند که در فلسفه ارسطو سابقه نداشته است.

فضایل ورذایل اخلاقی دراندیشه ابن مسکویه وملامحسن فیض کاشانی
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات 1391
  حجت اله گودرزی   مهدی نجفی افرا

مباحث اخلاقی از نگاه فلسفی از دیرباز در تفکرات اندیشمندان اسلامی خصوصأ ابن مسکویه مطرح بوده است که تحت تأثیر تفکرات ارسطو بوده است با الهام از اندیشه های اسلامی تلاش برای بازسازی آن نموده است از طرفی اشخاصی مانند ملامحسن فیض کاشانی تلاش کردند تا وجهه اسلامی و روایی مباحث اخلاقی را تقویت نمایند و از آنجائیکه هر انسانی به حکم انسان بودن دارای وجدان می باشد و یکی از جنبه های وجدان در انسان وجدان اخلاقی می باشد یعنی این وجدان حکم می کند که کدام کار اخلاقی و کدام کار غیر اخلاقی (رذیلت) می باشد. این تحقیق بر آن است تا زمینه های اخلاقی ابن مسکویه و ملامحسن فیض کاشانی را در رابطه با فضائل و رذائل اخلاقی بررسی نماید و دیدگاه های فکری این دو دانشمند ایرانی را مورد بررسی و تحقیق قرار دهد در این پژوهش آرای ابن مسکویه جنبه عقلی محض دارد که عقل را یگانه داور تعیین فضائل و رذائل اخلاقی می داند. آرای ملا محسن فیض کاشانی بیشتر جنبه روایی و دینی داشته که عقل و شرع را در تعیین فضایل و رذائل اخلاقی مکمل یکدیگر می داند و نقش هرکدام از آنها را بطور جداگانه در تعیین فضایل و رذائل اخلاقی ناقص می داند. کلیدواژگان: اخلاق، فضائل، رذائل، ارزش،نفس، فلسفه اخلاق، ابن مسکویه، فیض کاشانی

بررسی تجرد نفس از نظر ملاصدرا و روایات اسلامی
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  شهناز ازطایفه مافیها   موسی ملایری

چکیده پایان نامه (شامل خلاصه، اهداف، روش های اجرا و نتایج به دست آمده) : پرسشی که این پایان نامه سعی دارد آن را بررسی نماید و به آن پاسخ دهد این است که آیا مسئله تجرد روح به نحوی که از آیات و روایات اسلامی برداشت میشودبا نظرات ملاصدرا در این باب مطابقت دارد یا خیر ؟ بدین منظور ابتدا نظریه روایات با استناد به مجامع حدیثی استخراج گردید ،وسپس به بررسی نظریه ملاصدرا در باب جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاءبودن نفس پرداخته شد و تمام ادله موافقین موردبررسی قرار گرفت و سپس نقدهای مخالفین تجرد نفس نیز بررسی گردید. از گروهای منکران تجرد به دو گروه اشاره شد ،گروهی از منکران تجرد مادیین می باشند که می گویند ،در اثر پیشرفت های علمی برای تمام خواص بدن علل مادی پیدا نموده اند و در میان آثار روحی چیزی که منطبق با قوانین ماده باشد دیده نمی شود لذا نیازی نیست به روح مجرد قائل باشیم. در پاسخ باید گفت : چنین نیست که همه خواص انسان از جمله مسا له فهم با ماده قابل تفسیر باشد، و گروه دیگر متکلمان می باشند که اتصاف نفس به صفات جسمانی مانند لمس و......را با استناد به آیات و احادیث ناظر بر جسمانیت نفس دانسته و تجرد نفس را انکار کرده اند. که پاسخ مشروح ملاصدرا را بیان کردیم .و دیگر آنکه ملاصدرا روح را در اغلب کتب خود به معنای روح بخاری بکار برده است وآن هویت مجرد را که در بدن انسان وجود دارد نفس نامیده است .و در کتب اخیر خودبه پیروی از قرآن وحدیث به نفس ناطقه انسانی روح اطلاق کرده ، و گاهی هر دو لفظ را مانند لفظ مشترک بکار برده ودر آثار متأ خر خود می گوید : پس نفس انسانی در پیدایی خود جسمانی است و در پاییدن و ماندن روحانی. در نخستین مرحله پیدایش قوه ای است جسمانی و سپس صورت طبیعی است و پس از آن نفسی است دارای حس و مراتب، که آخرین مرتبه آن عقل فعال است، در این مرتبه همان روح شود که به خدا شرف نسبت یافته است. او می گوید چون نفس انسانی برای حدوث و موجود شدن محتاج به ماده است ،واز قابلیت و استعدادی که در بدن نهفته است استفاده می کند هم چون یکی از اعضای بدن در کنارآن بوجود می آیدواو معتقد است وجود نفس جدای از بدن نیست. وبدن انسان ضمن حرکت جوهری می تواند دو نوع تکامل داشته باشد،تکامل مادی و جسمانی ،و تکامل غیر مادی که در درون و همراه بدن انجام می گیرد. نتایج حاصله آن است که در مجموع ظاهر روایات بر جسمانیت نفس دلالت دارند و این دیدگاه اگر چه در مقابل آراء فلاسفه مشاء مبنی بر روحانیه الحدوث بودن نفس است اما تا حد بسیاری با فلسفه ملاصدرا که نفس را جسمانیه الحدوث می داند و مرتبه جسمانی آن راتا زمانی که با بدن همراهی می کند محفوظ میدارد ، منطبق می باشد

طبیعت از دیدگاه افلوطین و ابن سینا
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  اکبر آقایی   انشاء الله رحمتی

در این رساله ضمن بیان نظرات افلوطین و ابن سینا درباره ی طبیعت واصول آن ، مقایسه و تطبیق آثار و آراء آنها در این موضوع صورت گرفته است.افلوطین همانند افلاطون اشراقی است و یک فیلسوف ماوراء الطبیعی و متافیزیکی است . در باب طبیعت ، جسم ، ماده و صورت ، زمان ، حرکت و مکان راه افلاطون را رفته است . وی هر چند خود را شارح افلاطون می داند . ولی در حلقه تدریس او و دیگر نو افلاطونیان ، کتابهای ارسطو نیز شرح و تدریس می شده است . و در خصوص طبیعت قائل است که طبیعت با عالم محسوس یا مادی یکی نیست ، ( ماده یا عنصر مقوم ذات طبیعت نیست ) . ابن سینا هم همانند ارسطو مشایی است و یک فیلسوف طبیعی و فیزیکی است . در باب طبیعت ، جسم ، ماده و صورت ، زمان ، حرکت و مکان راه ارسطو را رفته است . وی هر چند خود را شارح ارسطو می داند. ولی در حلقه تدریس او ، کتاب های افلاطون نیز شرح و تدریس می شده است . و در خصوص طبیعت قائل است که طبیعت و عالم محسوس ( عنصر کل ) مکمل یکدیگرند ، ( ماده یا عنصر مقوم ذات طبیعت است ) . لازم به ذکر است که اشتراک افلوطین و ابن سینا در یکی بودن معنی وجود و بیان وحدت هستی است. ( هستی در عین اینکه یکی است متکثر است و بازگشتش به واجب الوجود یا احد است ) . و همچنین به فیض (صدور) در سلسله مراتب هستی معتقد می باشند و عالم هستی را افاضه شده از عالم بالا می دانند . واژگان کلیدی : سلسله مراتب هستی ، فیض ، طبیعت ، افلوطین ، ابن سینا .

تأثیر اثولوجیا بر حکمت الاشراق در بحث وجودشناسی
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  گیتی کاکوند   انشاء الله رحمتی

چکیده: پایان نامه ای که در دست داریم، تلاشی است در جهت بررسی تأثیرات کتاب اثولوجیایافلوطین (منسوب به ارسطو) بر حکمت الاشراق شیخ اشراق در بحث وجودشناسی، که حاصل این تلاش تنظیم پایان نامه ای در 6 فصل است که پس از بیان کلیات ابتدا در یک فصل مستقل مفاهیم مرتبط با وجودشناسی را بررسی می نماید سپس زندگی، منابع و آثار و نگاه کلی در حکیم مورد بحث یعنی افلوطین و سهروردی را تشریح می کند و سپس به معرفی دو کتاب موردنظر و تطبیق محورهای کلی بحث وجودشناسی در آن دو می پردازد: روش کار به صورت تحقیقات کتابخانه ای انجام گرفته و درباره نتیجه به دست آمده می توان بطور خلاصه عنوان نمود که قطعاً سهروردی علاوه بر افلوطین از منابع دیگری نیز استفاده نموده است اما نمی توان منکر تأثیر اثولوجیا بر او بود هر چند شیخ اشراق کتاب اثولوجیا را از آن حکیم یونانی گمنام یا ارسطو می دانسته است و علاوه بر آن در این بررسی می توان دریافت نور حقیقت در تمامی قرون و اعصار توجه طالبان حقیقت را به خود جلب می نموده است و تفاوت و تضارب آراء آنها وابسته به شرایط مکان و زمان و حال افراد بوده و در اصل حقیقت نور واحدی است که تنها روزنه های تابش آن متفاوت است.

ادراکات حسی از دیدگاه شیخ اشراق و ابن سینا
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  سوده سادات تفرشی اصل   عزیزالله افشار کرمانی

دراین پژوهش سعی شده است از منظر دو متفکر بزرگ شیخ اشراق ابن سینا به مقوله مهم ادراک حسی پرداخته شود، به نظر شیخ اشراق اطلاعات حاصله از ادراک حسی اثبات پذیر نسبت زیرا انسان هرگز نمی تواند بداند که آیا عین این اطلاعات برای دیگران هم حاصل می شود یا نه وماهیت بدست آمده از طریق ادراک حسی را شخصی ومنحصر به فرد می داند، سهروردی حواس ظاهری را پنج حس می داند و به لامسه وسامعه وشامه وذائقه وبا صره تقسیم می کند که ابن سینا نیز در مورد این موضوع همین تقسیم بندی را پذیرفته است البته سهروردی همه ادراکات حسی را بازگشت به عملیات ذهنی و نفسانی می داند ونوعی از علم اشراقی به حساب می آورد وبعد از حواس ظاهری به بیان حواس باطنی می رسیم که هم شیخ اشراق وهم ابن سینا این قوا را به حس مشترک، خیال، واهمه، متخلیه، حافظه تقسیم می کنند والبته تفاوت نظر اصلی این دو در این است که ابن سینا برای هر یک از قوا جایگاه خاصی را در مغز می داند وهر کدام را مجزا از یکدیگر می داند، شیخ اشراق نیز برای هریک از قوای باطن جایگاه خاص در مغز می داند ولی قواه واهمه، متخلیه وحافظه را در اصل یک قوه می داند که به اعتبارهای مختلف وجود دارد والبته دلیل شیخ اشراق ونظارت ابن سینا را در این مورد به طور کامل دراین رساله بیان داشتیم، شیخ اشراق امکان وجود حواس باطنی دیگری را نیز مجاز می داند وبازگشت همه قوای حسی باطنی وظاهری را به یک نور که همان ذات نورانی است می داند. روش اجرایی بکار برده شده به شیوه ی کتابخانه ای براساس فیش برداری از ماخذ اصلی، تحلیل فیش ها

صدورکثرت از وحدت از دیدگاه ابن سینا
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  سعیده تینای طهرانی   مهدی نجفی افرا

چکیده مسئله خلقت و آفرینش و چگونگی صدور کثیر از واحد، مساله ای دیرین در فلسفه و تفکرات فلسفی است. اینکه چگونه خداوند واحد بسیط منشاء خلقت عالم طبیعت و مادی و مرکب شده است، همیشه ذهن فلاسفه را به خود مشغول داشته است. این پرسش موجب طرح موضوع عوالم مختلف و واسطه های خلقت در میان آنها شده است و هر کدام تلاش کرده با اتکا به قواعد فلسفی معین و بر اساس واسطه هایی خاص به تبیین دیدگاه خود بپردازد.ابن سینا در مساله صدور کثرت از وحدت ذات حق را عقل می داند و چون وی از ذات حق به عقل تعبیر می نماید. خلقت را نیز با فرایند تعقل ( علم به ذات خود و اشیاء) تبیین می نماید.و ایشان در تبیین مساله صدور کثرت از وحدت تنها به عقول طولیه و منحصرا ده عقل معتقد می باشد. و نیز ایشان مدیر و مدبر عالم کون و فساد را عقل فعال می داندابن سینا در مسئله صدور کثرت از وحدت به سه اصل توجه خاص داشته است. اول قاعده الواحد و معتقد است که از واحد من جمیع جهات تنها یک شی صادر می شود. ولذا صدور کثرات بخصوص عالم ماده را بدون واسطه به خدا نسبت نمی دهد. دوم تمایز میان واجب و ممکن تا آشکار شود که چگونه از واجب تنها یک شی صادر می شود ولی از ممکن می تواند بیش از یکی هم صادر گردد. و ایشان این تمایز را ملاک ماهوی می داند. و سومین اصل، بحث خلقت و صدور است یعنی اینکه چه فرآیندی را خلقت نام نهاده اند از نظر ابن سینا مفهوم صدور و آفرینش عبارتست از ابداع و افاضه چیزی بدون واسطه ماده و زمان که همان خلقت لا من شی می باشد.ابن سینا جهات موجود در عقول را جهات اعتباری می داند و بوسیله ی این جهات صدور کثرت از وحدت را تبیین می نماید. ایشان صدور افلاک را به عقول طولیه نسبت می دهد و معتقد است از هر عقلی، یک فلک و یک نفس فلکی صادر می شود و نیز ابن سینا معتقد است که از عقل فعال با استمداد از اجرام فلکی صورت نوعیه صورت جسمیه و ماده اولی افاضه می گردد. .

تأثیر رساله الطیر ابن سینا بر سه رساله سهروردی (عقل سرخ، آواز پر جبرئیل و صفیر سیمرغ)
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  فاطمه سنقرکلایه   انشاءالله رحمتی

متنی که پیش رو دارید، تلاشی است در جهت بررسی تأثیر حکمت مشرقی ابن سینا بر حکمت اشراقی سهروردی، و اینکه آیا شیخ اشراق در آثار رمزی خود بهره ای از ابن سینا گرفته است؟ حاصل این تحقیق، تنظیم و نگارش پایان نامه ای است در ? فصل، که پس از بیان کلیات، فصل دوم به بیان حکمت مشرقی ابن سینا و حکمت اشراقی سهروردی و تبیین این دو موضوع و مروری بر زبان تمثیل که پایه این رسائل است پرداخته ایم. فصل سوم و چهارم نگاهی دارد به رساله الطیر ابن سینا، و رساله های رمزی سهروردی و فصل پایانی اختصاص به نتیجه گیری و بیان افقهایی است که میتوانند پیش روی این تحقیق باشد. بنظر می آید نگاه عرفانی سهروردی ادامه مسیری است که چشم انداز آن را از ابن سینا دریافت نموده است که جامع الاطراف بودن ابن سینا گواه این مدعا است. هر چند این مسیر، سیر تکاملی رشد عرفانی و اشراقی همه طالبان حقیقت است که این دو حکیم فرزانه و عارف سهمی بزرگ در اعتلای آن داشته اند.

مقایسه بدن برزخی از دیدگاه فیض کاشانی و علامه مجلسی
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  طاهره هاشمی گلپایکانی   موسی ملایری

برزخ یکی از آموزه های قرآنی کلامی است. معنی لغوی آن حائل و واسطه است و معنی اصطلاحی آن عالمی است میان این دنیا و آخرت. این پژوهش که آیا این عالم مادی است یا غیرمادی. علی الخصوص آیا روح انسان دارای بدن هست یا نه و اگر دارای بدن هست چگونه بدنی دارد. ما در این پایان نامه، دیدگاه فیض کاشانی و علامه مجلسی را در رابطه با بدن برزخی مورد بررسی قرار می دهیم و همانگونه که خواهیم دید فیض کاشانی و علامه مجلسی هر دو در مورد نوع و چگونگی بدن برزخی اتفاق نظر دارند ولی در مورد زمان پیدایش آن اختلاف عقیده دارند و بدین صورت که فیض کاشانی معتقد است که بدن برزخی، بدن مثالی است و از این دنیا هم با انسان همراه است و جسم دنیوی مانند غلافی ان را در بر گرفته است. و بعداز مفارقت روح از جسم دنیوی، روح به بدن مثالی تعلق دارد و تمام مراحل عالم برزخ ماند سوال قبر، فشار قبر و تنعم و عذاب با بدن مثالی است و مقصود از بدن مثالی صورتی است میان تجرد محض و مادی محض. موجودات مثالی مادی نیستند ولی بعضی از آثار ماده (کم، کیف و أین) را دارند و دارای اندازه و حد و رنگ و شکل هستند ولی بر اساس مبنای مشهور برخی خواص دیگر همانند زمان، ماده و تغیّر را ندارند. ولی نظر علامه مجلسی در این باره متفاوت است بدین صورت که معتقد است بعد از مرگ روح از بدن مادی جدا می شود و وقتی میت را در قبر می گذارند روح دوباره به همین بدن مادی بازمی گردد و امر سوال قبر و فشار قبر با همین بدن خاکی است و بعداز این مراحل روح به بدن مثالی تعلق می گیرد و به واسطه بدن مثالی است که متنعم و یا معذّب می گردد.

هویت انسان در مواجهه با امر مطلق از منظر ملاصدرا و کیرکگور
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  مهدیه مشفق   محمدکاظم رضازاده جودی

ملاصدرا و کیرکگور دو تن از تأثیرگذارترین فیلسوفان دینی عصر خویش، به ترتیب در فلسفه ی اسلام و مسیحیت بوده اند و لذا بررسی یکی از بنیادین ترین مسائل فلسفه ی دین، یعنی مواجهه ی انسان و امر مطلق (خدا)، نزد این دو فیلسوف از اهمیت بسیاری برخوردار است. ملاصدرا بر اساس نگرش وحدت تشکیکی خویش جهان را تجلی گاه وجودی واحد می داند که تمامی موجودات آن بنا به میزان بهره ی خود از آن به سطحی از کمال رسیده و در مسیر استکمالی خویش به جانب آن در حرکتند؛ انسان نیز به عنوان عالم صغیر که به تنهایی نمودی کوچک از صفات الهی است، در این حرکت جوهری به جانب مبدأ وجودی خویش در حرکت است. ملاصدرا برای این حرکت مراتبی قائل است که همان مراحل کمال است و در غایت این مسیر انسان به حدی از کمال می تواند برسد که از طریق علم حضوری تمام امور را شهوداً بشناسد؛ در این مرتبه او به حد اعلای قرب الهی دست یافته است؛ این مرحله نهایت تکامل عقل است و سالکِ عارف توانسته است برای رسیدن به آن بر تمام موانع کمال غلبه جوید. نزد کیرکگور مواجهه ی انسان با خدا نه از طریق حرکت جوهری، بلکه به واسطه ی نوعی انتخاب آزادانه برای قرار گرفتن در سپهر ایمان، صورت می گیرد. کیرکگور بر خلاف ملاصدرا، مواجهه ی با خدا را مستلزم کمال عقل نمی داند، بلکه بالعکس باور دارد که برای تحقق این مهم می بایست از مرتبه ی عقل گذر کرد. راه گذر از یک مرتبه ی کمال به مرتبه ی بالاتر نه تکامل دیالکتیکی عقل، بلکه انتخاب مسئولانه است و نفس انسانی نیز محصول همین انتخاب است: نفس یا «خود» تنها از طریق انتخاب ایمانی انسان شکل می گیرد و به عبارتی پیدایش نفس منوط به ارتباط با خداست. انتخابی چنین خطیر میان داشتنِ نفس و نداشتنِ آن، آن هم بدون هیچ راهنما و الگو و نیز در شرایطی که جهان عقل و اخلاق موقعیت سوژه ی گزینشگر را درک نمی کنند، پدیدآورنده ی احساسی است که کیرکگور آن را دلهره می نامد و وجود آنرا برای سوژه ای که در این وضعیت اگزیستانسیال قرار گرفته است، ضروری می داند. این دلهره شرطِ ایمانی بودن انتخاب است و بدون آن، هر گزینه ای که انتخاب شود از حیث ایمانی علی السویه است. نگرش ملاصدرا و کیرکگور درباب استکمال نفس به سوی مواجهه با امر مطلق (خدا) از برخی جهات همانندی ها و ناهمسانی هایی دارد که در تحقیق پیش رو بدانها خواهیم پرداخت.

واجب الوجود و اوصاف آن از دیدگاه ملا محمد مهدی نراقی
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  وجیهه مدبر   مهدی نجفی افرا

چکیده: شناخت ذات و صفات واجب تعالی اهمیّتی شگرف در تعیین مسیر زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد، آنچنانکه فایده اساسی فلسفه در الهیّات بالمعنی الاخصّ، هستی شناسی برهانی و بازشناسی واقعیّت از غیر واقعیّت می باشد. شناخت واجب تعالی اصلی ترین بحثی است که در الهیّات بالمعنی الاخصّ مورد بررسی قرار می گیرد. خداوند تبارک و تعالی محور اصلی تعالیم دین اسلام است. اساس دین اسلام و ادیان ابراهیمی را اعتقاد به وجود او تشکیل می دهد و اصلی ترین مسئله ای که برای جوینده حقیقت مطرح می شود این است که آیا خدایی وجود دارد یا نه و چگونه می توان او را ثابت کرد؟ پاسخ مثبت یا منفی به این سوال، نه فقط نگرش انسان را نسبت به جهان بیرون متفاوت می سازد، بلکه خود انسان هم در پرتو پاسخی که به این پرسش می دهد، جلوه و معنای دیگری می یابد. ما در تحقیق پیش رو در پی این هستیم که دیدگاه حکیم ملامهدی نراقی را در باب شناخت و معرفت واجب بررسی کنیم. ایشان وجود واجب را در خارج امری ضروری می داند و بنابر براهین عقلی همچون برهان صرف الوجود، ابطال دور و تسلسل و نیز از طریق علیّت و براهین دیگر مانند وجوب و امکان به وجود چنین موجودی در خارج اذعان کرده است. در ادامه به اثبات توحید پرداخته و وجود واجب الوجودی غیر از حق تعالی را باطل کرده و ادلّه فراوانی بر اثبات توحید او می آورد. بعد از بیان این مسئله به بررسی صفات ثبوتی اعمّ از علم، قدرت، حیات و غیره پرداخته و برای آنها ادلّه عقلی ذکر می کند. او صفات سلبی را نیز، با ادلّه مختلف برای واجب اثبات می کند. ایشان در باب اثبات توحید و صفات به سوالات فراوانی اشاره کرده و به آنها پاسخ می دهد. واژگان کلیدی: واجب الوجود، توحید، ذات، وحدت، کثرت، صفات.

نبوّت از دیدگاه امام محمّد غزالی و خواجه نصیرالدین طوسی
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  محمدکریم پزشکپور   مهدی نجفی افرا

ابوحامد غزالی و خواجه نصیرالدین طوسی دو شخصیت متفکری هستند که با تحقیق وتلاش فراوان و نائل آمدن به کسب معرفت لازم در این حوزه، توانسته اند آرائی بسیار شگرف و تأمل برانگیز از خود به جای بگذارند. امام محمد غزالی با دیدگاه اشعری خود نبوت را در مرتبه ای می داند که در آن برای نبی بینشی حاصل می گردد که به وسیله آن قادر به دیدن عالم غیب می گردد. همچنین وی با استدلال هایی تحقق نبوت را اثبات می نماید غزالی نبوت را امری ضروری نمی داند هر چند از فوایدی برخوردار است و از منظر ایشان نبی در یک شرایط متعالی انسانی است و دارای نوعی اشرف از سایر مخلوقات است. غزالی در بیان ضرورت وجود نبی بیشتر به فواید دنیوی نبوت تاکید دارد. در مقابل خواجه طوسی(ره) با تفکر شیعی خویش نبوت را به دلایل متعدد ضروری می داند و از نگاه او نبی انسانی است که واسطه میان خداوند و سایر افراد بشر است. ایشان ضرورت نبوت و وجود نبی را به دلیل فوائد زیادش برای بشریت که در آن هم خیر دنیا نهفته است و هم آخرت بر خداوند واجب و ضروری می داند و این ضرورت را از جانب خداوند با توجه به حسن قبح عقلی نوعی لطف و از جانب حق تعالی بر می شمرد. وی معجزه را دلیل بر صدق نبوت نبی می داند. واژگان کلیدی نبوت، غزالی، خواجه نصیرالدین، بعثت،ضرورت، انبیاء:

رابطه قدرت و اراده الهی از دیدگاه ابن سینا و علامه طباطبایی
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  لیلا قنائی   مهدی نجفی افرا

بررسی صفات حق از مسائل مهمی است که درطول تاریخ مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است .از مهمترین این صفات قدرت و اراده الهی می باشد .پژوهش ها و بحث های گوناگونی دراین زمینه صورت گرفته است .این رساله کنکاشی در تعاریف دیدگاه ها،آرا براهین ،مواضع فلسفی،مسائل و عناوین فرعی گوناگون در باب قدرت و اراده الهی صورت گرفته است .سعی و کوشش اصلی معطوف به بررسی نظرات ابن سینا و علامه طباطبایی می باشد .پژوهش حاضر از پنج فصل تشکلیل شده است ،فصل اول را به کلیات اختصاص داده ایم در فصل دوم به مبادی و تعاریف پرداخته ایم در فصل سوم به بررسی دیدگاه ابن سینا درباره ی قدرت و اراده الهی پرداخته ایم فصل چهارم بررسی دیدگاه های علامه طباطبایی درباره قدرت و ارده الهی میباشد.فصل پنج مقایسه و تطبیق دیدگاه های دو فیلسوف بزرگ ابن سینا و علامه طباطبایی می باشد .نظر ابن سینا درباره ه قدرت این است که قدرت را صفت مستقل نمی داند قدرت یعنی تعقل نظام خیر وانجام دادن آن پس قدرت عین علم است .درباره اراده عقیده دارد که اراده و علم حق تعالی از جهت مفهوم و مصداق متحدند و عین ذات او هستند علامه طباطبایی می فرماید قدرت از صفات ذاتی واجب تعالی است.تفسیر اراده به علم ذاتی او نادرست است اراده را یک کیف نفسانی خاص و مغایر با علم و شوق میداند که در ذات واجب تعالی راه ندارد زیرا اراده ماهیت ممکن است و واجب تعالی از ماهیت و ممکن منزه و مبرا است .روش تحقیق در این پژوهش کتابخانه ای و توصیفی است .

فلسفه اخلاق از دیدگاه ابن سینا و سارتر
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1388
  نرجس تفرشی   محمد اکوان

در این تحقیق سعی شده است، نظرات و دیدگاه های دو فیلسوف و دو متفکر تاثیر گذار در مورد فلسفه اخلالق مورد بررسی قرار گیرد. این انتخاب با توجه به اینک سارتر نماینده فلسفه اگزیستانسیالیسم و ابن سینا نماینده ای از فلسفه ی مشا در اسلام است صورت گرفته است. هدف از این تحقیق، به دست آوردن یک شناخت کلی از دیدگاه های این دو فیلسوف است. در این راه می توان به بسیاری از نقاط قوت و ضعف هر کدام نیز پرداخت. تفاوت ها و اختلافات و حتی مشترکاتی در نظریات ذاین دو متفکر می توان یافت. به عنوان مثال تاکید هر دو بر مسئولیت و اهمیت انتخاب و اختیار یکی از این موضوعات است . هر دو بر اتین مساله تاکید دارند که انسان مسئول اعمال خود در برابر دیگران و در برابر خویش است. پرداختن به تفاوتهای آن دو نیز بخشی از این پژوهش است. بعد از این مساله یک مقایسه کلی نیز میان این دو در مسائل اخلاقی صورت گرفته است.

عوالم هستی ( جهان شناسی) از دید سهروردی و ابن عربی
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  نرگس پیرورام   مهدی نجفی افرا

هدف ما در این پژوهش که با عنوان عوالم هستی از دید سهروردی و ابن عربی است همانا تبیین یک موضوع واحد از دو دیدگاه متفاوت یکی فلسفه و دیگری عرفان است و مورد بررسی قرار می گیرد می باشد. و پس از بررسی دقیق تشابه و تطبیق عوالم چهارگانه ابن عربی به تحلیل و مقایسه بین نظرات هر دو اندیشمند و وجوه اشتراک و افتراق آنها پرداخته شده است و در نهایت به این نتیجه که ابن عربی به تأسی و تأثر از سهروردی در مورد عوالم هستی(جهان شناسی) و مراتب آن که با عنوان حضرات خمس است و در شیخ اشراق با عنوان مراتب انوار است سخن به میان آمده است. در واقع اساس تفکر هر دو بر پایه نور و ظلمت می باشد.

بررسی نظریه فیض از دیدگاه حکمت متعالیه صدرالمتألهین
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  جواد رمضانپور   مهدی نجفی افرا

چگونگی ارتباط میان خداوند با مخلوقات و چگونگی صادر شدن این مخلوقات از جمله مباحث مهمی است که اذهان فلاسفه را به خود مشغول نموده است. نظریه فیض، برای نخستین بار توسط فلوطین مطرح شد و توسط صدرالمتألهین ، به ثمر نشست و در آن تحولات اساسی ای به وجود آورد. نظریه فیض درصدد تبیین جریان پیدایش است که علاوه بر اضافه و صدور معلول، موجد با دارا بودن همه صفات کمالیه خود از ثبات و وحدت برخوردار است و در اثر فیضان درذات او کاستی و کاهشی رخ نمی دهد و در این راه غایت و غرضی جز ذات خود ندارد. صدرالمتألهین براساس قواعد و مبانی حکمت متعالیه خود نظریه فیض را مطرح نموده است. و در قالب این نظریه توانست تصویری از فاعلیت وجودی حضرت حق متعال و چگونگی پیدایش کثرت از واحد و ارتباط عالم با او را ارائه دهد. از نظر او فیض حق به صورت الهی و موجودات مادی که قابلیت و استعداد آن را داشته باشد تعلق می گیرد. و علی رغم وجود وسایط در جریان فیض ، فیض از طریق حق و با علم و اراده و رضای او به مخلوقات تعلق می گیرد و نهایت اینکه او این فیض را با عقاید فلسفی و دینی و عرفان مطابق می داند. کلیدواژه ها: فیض، صدور، کثرت، وحدت، حدوث و قدم.