نام پژوهشگر: حسن طارمی

تبین خیر و شر در احادیث خاندان عصمت علیهم السلام
پایان نامه سایر - دانشکده علوم حدیث 1390
  حامد قیاسی دوزنده   سعید نظری توکلی

اعتقاد خداباوران این است که جهان تحت سیطره خداوندی حکیم و علیم است. حکمت و عنایت او اقتضای آن را دارد که جهانی با نظام احسن و بیشترین خیرات و کمالات ایجاد کند. جهانی که چون آفریده اوست خیر کامل و محض باشد. اما در نگاه نخست به عالم پاره ای از امور آن را می بینیم که فاقد خیریت است و جنبه شر و ناخوشایند بودن آن بیشتر خودنمایی می کند. پرسش مهم این است که اگر عالم تحت سلطه خدای حکیم است، چرا این شرور در آن راه یافته اند؟ چه کسی مسئول ورود آنها به عالم است؟ چرا عالم سراسر خیر و نیکی نیست؟ چرا خداوند ورود شرور را به این عالم مجاز گردانیده است؟ این پرسشها و پرسشهایی مشابه، حکمت الهی و قدرت مطلق خداوند را مورد تردید قرار می دهد. انسانها از دیرباز همواره با چنین سوالاتی دست به گریبان بوده و پاسخهایی برای آنها تدارک دیده اند. عده ای در ایران باستان قائل به ثنویت شده، گروهی با پذیرفتن شرور به توجیه آن پرداخته در این میان عده ای قائل به عدمی بودن آن شده و گروهی حکم به بالعرض بودن آن داده اند. این نوشته به دنبال تبیینی است که از آیات قرآن و روایات خاندان عصمت: استخراج و استنباط می گردد با تأمل در آیات و روایات می توان استنباط کرد که شرور به سه دسته شرور واقعی، شرور نسبی و شرور توهمی قابل تقسیم است. بر این اساس اولاً شرور در نظام عالم وجود داشته و ثانیاً در راستای حکمت و هدف عالم خلقت است. و آنچه که انسان از آن تعبیر به شر می نماید یا امری است در لباس شر که به واسطه دید جزءانگارانه، انسان آن را شر می پندارد، یا امری که انسان به واسطه اعمال خود آنرا جذب کرده است و مستحق آن شده است، و یا آزمایشی است از سنخ ابتلائات الهی برای رشد و تکامل انسانی