نام پژوهشگر: ستاره قدسی

شناسایی ظرفیت نهادهای اجتماعی در فرایند برنامه ریزی اجتماعات محلی؛ نمونه موردی: محله زهتابی تهران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده هنر و معماری 1391
  ستاره قدسی   مجتبی رفیعیان

با اهمیت یافتن نظریه های اجتماعی و توسعه انسانی و پایدار در نیمه دوم قرن 20 و فراتر رفتن نظریه ها و رویکردهای توسعه و برنامه ریزی شهری از توسعه صرف اقتصادی و کالبدی؛ مفاهیم متعددی از جمله تمرکززدایی، مشارکت محوری، یاریگری و مقتدرسازی در چارچوب رویکردهای مشارکتی و ارتباطی مطرح شدند. در پیوند با این مفاهیم بر نقش «اجتماعات محلی» در مداخلات و اقدامات حرفه ای به عنوان سوژه و کنشگر، تأکید شد و نیاز به وارد کردن آن ها در فرآیند برنامه ریزی اهمیت یافت. ازاین رو همگام با این جریان نظری و در چارچوب نیاز برنامه ریزی شهری به جهت گیری سیاسی، اجتماعی و اجتماع محوری، نگرش «توسعه اجتماع محور» از دهه 1980 با اتکا به کاربرد روش های مشارکت-جویانه شکل گرفت و زمینه مناسبی را برای بهبود وضعیت اجتماع محلی و افزایش توان و ظرفیت آن ها فراهم آورد. از میان عوامل بسترساز و تقویت کننده الزامات توسعه و برنامه ریزی اجتماع محور، «نهادهای اجتماعی و مدنی» به عنوان یکی از ارکان اصلی جامعه در ابعاد «نهادینه سازی مشارکت محوری»، «اعتمادسازی و تقویت و انباشت سرمایه اجتماعی»، «مقتدرسازی» و «تأثیر بر اقدام شهروندان» از اهمیت بسزایی برخوردارند و استفاده از ظرفیت آن ها بر تهیه و تحقق موفق برنامه های جماعت محور در محلات اثرگذار است و توانمندی و ظرفیت های جامعه محلی را افزایش می دهد. ازاین رو به-منظور ارتقاء و بهبود کیفیت زندگی در سطح محلات شهری در پیوند با مسائل و نیازهای جامعه محلی، باید به ارتباط میان عملکرد نهادهای اجتماعی و فرآیندهای برنامه ریزی اجتماع محور و استفاده از ظرفیت های آن ها در واقعی نمودن اهداف و راهبردهای برنامه ریزی توسعه محلات توجه نمود. در این تحقیق ارتباط میان ظرفیت نهادهای اجتماعی و میزان مشارکت جامعه محلی در فرآیند توسعه اجتماع محور، در محله زهتابی واقع در جنوب منطقه 17 شهر تهران با درنظرگرفتن برنامه های «نوسازی بافت فرسوده شهری» در قالب برنامه ریزی اجتماع محور مورد بررسی قرارگرفته است. روش تحقیق مورد استفاده روش توصیفی و پیمایشی بوده و آزمون فرضیات تحقیق با بکارگیری روش های مناسب تحلیل آماری شامل آزمون های رگرسیون خطی ساده و ناپارامتریک آماری انجام شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد؛ در جامعه آماری نمونه، میان ظرفیت نهادی موثر بر «ایجاد روحیه مشارکت محوری» و «تقویت و انباشت سرمایه اجتماعی» با نوسازی شهری ارتباط معناداری با ضرایب همبستگی 0.22 و 0.33 وجود دارد. همچنین سنجش ارتباط میان عوامل مذکور با نوسازی شهری به تفکیک دو رویکرد «اجتماع محور» و «کمک فنی ـ تکنیکی» نشان می دهد میزان همبستگی ظرفیت های نهادی مذکور با میزان تمایل به مشارکت ساکنان در فرآیند نوسازی اجتماع محور به اندازه 1.6 و 1.5 برابر بیشتر از تمایل آن ها به مشارکت در نوسازی کمک فنی ـ تکنیکی با راهکارهای صرفاً کالبدی است.