نام پژوهشگر: مهدی امیدبخش

راهبرد نظامی آمریکا در منطقه خاورمیانه از آغاز دهه 90 به بعد با تاکید بر اقدام به جنگ
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1390
  مهدی امیدبخش   امین نواختی مقدم

آمریکا به عنوان بزرگترین قدرت جهانی میکوشد با تکیه بر فرصت های فراهم آمده بین-المللی و توان برخورد در پهنه های گوناگون، در کنار سامان دادن و پی افکندن نظم جهانی مطلوب خود، زمینه های برتری و چیرگی خود را در آینده فراهم سازد. دولت آمریکا همه ی توان خود را به کارگرفته است تا ساختار سیستم بین المللی برپایه منافع و اولویت های این کشور سامان یابد. از این رو منطقه خاورمیانه نیز از سوی دولت آمریکا مورد توجه قرار گرفته است، درباره اهمیت خاورمیانه دلایل گوناگونی وجود دارد اما برای ایالات متحده می شود گفت مهم-ترین مسأله کنترل ذخایر بزرگ نفتی و کنترل نیروهای منطقه ای و فرامنطقه ای می باشد. البته در سال های اخیر یکی از مهم ترین مسائل برای ایالات متحده علاوه بر موضوعات قبلی، تروریسم و بنیادگرایی اسلامی و حرکات رادیکال اسلامی در منطقه است. ایالات متحده برای کنترل منطقه ی خاورمیانه درطی سالیان حضور خود در منطقه سیاست-های متنوع و گوناگونی را در پیش گرفته است، مانند گزینش یکی از کشورها به عنوان ژاندارم منطقه یا سیاست دو ستونی یا برقراری توازن قوا و در کنار آن تکیه بر متحدین خود در منطقه برای پیشبرد اهداف ویژه دولت آمریکا، افزون بر این، سالیانه هزینه های سنگینی صرف تجهیز نظامی کشورهای منطقه می شود که از طریق اجازه فروش و در اختیار قرار دادن این تجهیزات صورت می گیرد. این روند طولانی سیاست دولت آمریکا در منطقه، اهمیت بسیار بالای خاورمیانه را می-رساند که دولت آمریکا برای نگه داشت سلطه ی خود بر منطقه حاضر است حتی با وجود مخالفت ها و مقاومت های بین المللی به گزینه ی نظامی نیز روی آورد؛ چنان که به دنبال تحولات جهانی و منطقه ای(برای نمونه سرپیچی عراق از آمریکا و...) دولت آمریکا وادار به در پیش-گرفتن راهکار تازه ای در منطقه خاورمیانه شد و آن نیز استفاده از نیروی نظامی و اقدام به جنگ در منطقه بود، مانند جنگ دوم و سوم خلیج فارس و جنگ در افغانستان که در واقع برای حضور نظامی گسترده، یک بهانه ی بزرگ نیاز بود که این حضور و پیامدهای پسین آن را توجیه کند. اما در طول سال های شکل گیری و اجرای سیاست های آمریکا همواره تحولات گوناگون و نیز عوامل و نیروهای تاثیرگذار در خاورمیانه نقش آفرینی کرده اند که راهبرد دولت آمریکا را تحت تاثیر قرار داده اند و در کنار این برخی نیروهای منطقه نیز که موافق برنامه های آمریکا در منطقه نیستند و یا ایالات متحده را همراهی نکرده اند و یا حتی در برابر برنامه های آمریکا ایستادگی نشان داده اند، وجود داشته اند که مجموع این عوامل به شدّت بر سیاست خارجی و راهبرد نظامی دولت آمریکا در منطقه تاثیرگذار بوده است. مسئله پژوهش نیز بر این است که در این دوره های مختلف، ایالات متحده بر چه اساسی سیاست های متنوع را برگزیده و از همه مهم تر در چه موقعیتی اقدام به جنگ را انتخاب کرده و یا در اجرای آن متفاوت عمل نموده است. این پایان نامه از یک مقدمه، چهار فصل و یک نتیجه گیری تشکیل یافته است. در فصل اول مبانی نظری و چارچوب نظری به همراه اندیشنه نومحافظه کاری نوشته شده است. در فصل دوم راهبرد نظامی و سیاست خارجی ایالات متحده نگاشته شده و نشان داده می شود که چگونه سیاست خارجی آمریکا با ورود به نظم نوین جهانی تغییر می کند و چه عواملی موثر بر آن هستند. این فصل نشان می دهد که چگونه نومحافظه-کاران منافع ایالات متحده را بسط دادند، مفاهیم جدیدی از تهدیدات و دشمنان ارائه کرده و راهبردهای نوی را طراحی نمودند. در فصل سوم نیز به صورت مجزا اقدام به جنگ ایالات متحده در منطقه به صورت موردی ارزیابی می شود تا پاسخ های مناسب پژوهش را، در نمونه های عملی راهبرد نظامی و سیاسی آمریکا نشان دهد. فصل چهارم نیز به تقابل سیاست های آمریکا با نیروهای منطقه ای و فرامنطقه ایی می پردازد. و در پایان نتیجه گیری کلی آورده شده است. نتایج پژوهش پیش رو نشان می دهد که با تغییراتی که نومحافظه کاران در ذهنیت افکار عمومی در آمریکا ایجاد کرده و تعاریف جدیدی از اصول و اهداف و منافع ارائه دادند سیاست سازان در آمریکا را وادار به برنامه ریزی راهبردی برای حضوری مستقیم و نظامی در منطقه خاورمیانه جهت تثبیت هژمونی آمریکا نمودند. البته تهدیدات جدید و یافتن واکنش مناسب به آن ها و نیز رقابت با نیروهای منطقه ایی و فرامنطقه-ای، از جمله عوامل موثر بر انتخاب این استراتژی بود که بر این اساس پیشاپیش باید به استقبال تحولات و تهدیدات رفت.