نام پژوهشگر: احمد زندوانیان نایینی

بررسی رابطه ی ساده و چندگانه ی سبک های هویت و هوش هیجانی با شادکامی در دانش آموزان دبیرستانی شهرستان یزد در سال تحصیلی 89-1388
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد 1390
  مهدی اردو   احمد زندوانیان نایینی

پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی ساده و چندگانه ی سبک های هویت (اطلاعاتی، هنجاری و سردرگم/ اجتنابی) و هوش هیجانی با شادکامی دانش آموزان دبیرستانی شهرستان یزد در سال تحصیلی 89-1388، در قالب روش همبستگی صورت گرفت. نمونه ای متشکل از 440 نفر (220 پسر و 220 دختر) به صورت خوشه ای از بین دانش آموزان انتخاب شدند و پرسشنامه های سبک های هویت برزونسکی (1998)، هوش هیجانی شوت (1998) و شادکامی آکسفورد (2001) را تکمیل نمودند. نتایج ماتریس همبستگی نشان داد که شادکامی با هوش هیجانی، سبک های هویت اطلاعاتی و هنجاری و نیز تعهد روابطی مثبت به ترتیب برابر با 35/0=r و 27/0=r و 23/0=r و 22/0=r دارد که همگی در سطح 01/0>p معنادار بودند. ولی رابطه ی شادکامی با سبک هویت سردرگم/ اجتنابی معنادار نبود. تحلیل رگرسیون چندگانه با استفاده از روش گام به گام نمایان ساخت که متغیرهای هوش هیجانی و سبک های هویت اطلاعاتی و هنجاری به ترتیب با ضرایب بتای 342/0 ، 192/0 و 115/0 پیش بین های معنادار شادکامی در سطح 05/0>p هستند. نتایج به دست آمده از آزمون t مستقل، تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی lsd نیز نشان دادند که در زمینه ی میزان سبک هویت سردرگم/ اجتنابی، هوش هیجانی و شادکامی بین پسران و دختران تفاوت معنادار در سطح 05/0>p وجود دارد. همچنین در مورد میزان سبک هویت اطلاعاتی بین پایه های اول و دوم، و اول و سوم، و سبک هویت سردرگم/ اجتنابی بین رشته های ریاضی فیزیک و علوم انسانی، و ریاضی فیزیک و علوم تجربی تفاوت معنادار در سطح 05/0>p مشاهده گردید. بنابراین، نتیجه گرفته شد که هر چه میزان هوش هیجانی دانش آموزان دبیرستانی بیشتر باشد، شادکامی بیشتری را تجربه می کنند. همچنین دانش آموزان دبیرستانی که دارای سبک هویت اطلاعاتی و یا سبک هویت هنجاری هستند، از شادکامی بیشتری برخوردارند.

بررسی رابطه بین استنباط دانش آموزان از نگرش والدین نسبت به ریاضیات و متغیرهای فردی با پیشرفت تحصیلی درس ریاضیات در دانش آموزان دوره راهنمایی شهر اصفهان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد 1390
  ندا ملک پور   علیرضا بخشایش

یکی از درس هایی که دانش آموزان در آن ضعف دارند و منجر به افت تحصیلی آنها می شود، درس ریاضیات است. با توجه به اهمیت این درس، هدف مطالعه حاضر بررسی رابطه بین استنباط دانش آموزان از نگرش والدین به ریاضیات و متغیرهای فردی (انگیزه ریاضی، اضطراب ریاضیات و اعتماد به نفس) با پیشرفت تحصیلی درس ریاضیات در دانش آموزان سوم راهنمایی بود. روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه مورد مطالعه، دانش آموزان سال سوم دوره راهنمایی مدارس دخترانه و پسرانه شهر اصفهان بودند. نمونه پژوهش شامل 380 نفر از دانش آموزان دختر و پسر سال سوم راهنمایی نواحی 1، 2 و 3 شهر اصفهان بودند که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای، انتخاب شدند. در این پژوهش برای جمع آوری داده-های از پرسشنامه های استنباط از نگرش پدر و مادر به ریاضیات، اضطراب ریاضیات، انگیزه ریاضی، اعتماد به نفس ریاضی(فنما و شرمن، 1976) استفاده شد. متغیر ملاک هم پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در درس ریاضیات بود که به وسیله نمره ریاضی آنها در امتحان نیمسال اول سنجیده شد. سپس جهت تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون، آزمون t مستقل و رگرسیون چند متغیری استفاده شد. نتایج نشان داد که در گام سوم رگرسیون چند متغیری 9/42 درصد واریانس متغیر پیشرفت ریاضیات توسط سه متغیر اعتماد به نفس، نگرش مادر و نگرش پدر بطور معناداری پیش بینی شد. همچنین نتایج آزمون t نشان داد که بین دختران و پسران در متغیرهای اعتماد به نفس، انگیزش ریاضیات و استنباط آنها از نگرش پدر و مادر تفاوت معناداری وجود دارد و پسران در این متغیرها میانگین بالاتری نسبت به دختران دارند. نتایج پژوهش حاضر، اهمیت متغیرهای اجتماعی و نگرشی والدین در میزان پیشرفت ریاضیات دانش آموزان را نشان داد.

تأثیر آموزش رسمی بر سبک های هویت و هویت ملّی دانش آموزان پیش دانشگاهی شهرستان محلات
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد 1390
  مریم برزکار   مرتضی امیدیان

پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش رسمی بر سبک های هویت و هویت ملّی دانش-آموزان پیش دانشگاهی شهرستان محلات در سال تحصیلی 90-1389 انجام شده است. جامعه مورد بررسی دانش آموزان دوره پیش دانشگاهی شهرستان محلات (137دختر و 76پسر) و نوجوانان 17 تا 20 ساله ای که از آموزش رسمی استفاده نکرده اند، یعنی تحصیلات آنها تا پایان دوره راهنمایی بوده است (125دختر و 77پسر) می باشد. در این پژوهش از پرسشنامه سبک های هویت برزونسکی (isi-6g)، پرسشنامه هویت ملّی علیزاده اقدم و همکاران(1389) و پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک برای گردآوری داده ها استفاده شده است. برای تحلیل داده ها علاوه بر روش های آمار توصیفی، از تحلیل واریانس یک راهه و تحلیل واریانس دو راهه و تحلیل کوواریانس استفاده شده است. یافته ها نشان داد که نوجوانانی که از آموزش رسمی استفاده کرده اند در مقایسه با نوجوانانی که از آموزش رسمی استفاده نکرده اند، سبک هویت اطلاعاتی (73/6 f= و 01/0 p<) و هویت هنجاری (76/29 f= و 001/0 p<) پایین تری دارند، ولی نوجوانانی که از آموزش رسمی استفاده کرده اند هویت مغشوش- اجتنابی (17/57 f= و 001/0 p<) پایین تری دارند و تعهد هویت (60/4 f= و 05/0 p<) آنها بالاتر از نوجوانانی است که از آموزش رسمی استفاده نکرده اند. نوجوانانی که از آموزش رسمی استفاده کرده اند هویت ملّی (90/16 f= و 01/0 p<) پایین تری دارند. پسران در مقایسه با دختران، هویت اطلاعاتی و مغشوش- اجتنابی بالاتری دارند، اما تفاوت جنسیت در هویت هنجاری، تعهد هویت و هویت ملّی معنادار نیست. در مجموع، با توجه به پایین بودن هویت مغشوش- اجتنابی و هویت هنجاری دانش آموزان و همچنین بالا بودن تعهد هویت آنان، نتیجه می گیریم که عملکرد آموزش و پرورش در زمینه هویت فردی، مثبت بوده است. اما در زمینه هویت اطلاعاتی و هویت ملّی عملکرد ضعیفی داشته است.

بررسی رابطه خودکارآمدی و استرس تحصیلی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان سال سوم دبیرستان شهر شیراز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد 1390
  زیبا علیزاده   تقی جباری فر

چکیده هدف این پژوهش بررسی رابطه خودکارآمدی و استرس تحصیلی با عملکرد تحصیلی دانش-آموزان سال سوم دبیرستان شهر شیراز در سال تحصیلی 90-1389است. بدین منظور 375 دانش آموز سال سوم دبیرستان های شهر شیراز به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه های خودکارآمدیعمومی شرر (1982) و استرس تحصیلی دیره (1374) می باشد. همچنین به منظور اندازه گیری متغیر عملکرد تحصیلی از میانگین دروس (معدل) دانش آموزان در پایان ترم استفاده شد. به منظور تحلیل داده ها از روش همبستگی پیرسون، آزمون tبرای دو گروه مستقل، تحلیل واریانس یک راهه و رگرسیون استفاده شد. نتایج نشان داد که بین باورهای خودکارآمدی و استرس تحصیلی رابطه منفی و معنادار وجود دارد. همچنین بین باورهای خودکارآمدی و عملکرد تحصیلی، رابطه مثبت و معنادار وجود دارد، در حالی که بین استرس تحصیلی و عملکرد تحصیلی رابطه ای مشاهده نشد. میزان استرس تحصیلی دانش آموران دختر به طور معنی داری بیش از دانش آموران پسر است و تفاوتی در باورهای خودکارآمدی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر مشاهده نشد. میزان استرس تحصیلی در دانش آموزان سه رشته ریاضی- فیزیک، علوم تجربی و علوم انسانی تفاوتیندارد امُاخودکارآمدی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان رشته ریاضی- فیزیک و رشته علوم تجربی بیش از دانش آموزان رشته علوم انسانی است. علاوه بر این، تحصیلات پدر در باورهای خودکارآمدی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان موثر است. رشته تحصیلی، جنسیت، تحصیلات پدر و خودکارآمدی می تواند عملکرد تحصیلی دانش آموزان را پیش بینی کند. به طور کلی یافته-های این پژوهش نشان داد دانش آموزانی که دارای باورهای خودکارآمدی بالاتری هستند از استرس تحصیلی کمتری برخوردارند و عملکرد تحصیلی بهتری دارند.

بررسی رویکردهای حاکم بر آموزش خواندن در پایه اوّل مدارس ابتدایی دخترانه شهر یزد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد 1390
  فاطمه فرود مورجانی   حمید سپهر

پژوهش حاضر با هدف بررسی رویکردهای حاکم بر آموزش خواندن در پایه اول ابتدایی مدارس دخترانه شهرستان یزد به انجام رسیده است. رویکرد «کل زبان» (whole language) در برابر رویکرد «تحلیلی» (analytic) مبنای بررسی و قضاوت را تشکیل می دادند. با توجه به ماهیت جستجوگر و قضاوتی تحقیق، از مثلث سازی سه روش استفاده گردید. باورهای نظری معلمان، عملکرد آنها در کلاس درس و بررسی تحلیلی محتوای آموزشی سه بعد مثلث سازی را تشکیل دادند. پرسشنامه و چک لیست ساخته شده توسط پژوهشگر مبنای بررسی باورها و عملکرد کلاسی معلمان قرار گرفت و اطلاعات کمی به دست آمده با استفاده از آزمون خی دو، جدول توافقی و ضریب همبستگی فی مورد تحلیل قرار گرفتند. مواد آموزشی با استفاده از تحلیل کیفی محتوی بررسی شدند. یافته ها در هر سه بعد مورد مطالعه، حکایت از حاکمیت رویکرد تحلیلی داشته اند. همبستگی قوی (72/0، 01/0 > p) میان باورهای معلمین و عملکرد کلاسی آنها و همسویی این یافته ها با تحلیل کیفی محتوی مشاهده می شود. بررسی مجموعه نتایج به روشنی حاکمیت رویکرد تحلیلی را نشان می دهد. هر چند تکرار پژوهش در دیگر جمعیتهای آموزشی کشور ضروری است لیکن، شفافیت و کیفیت یافته ها حکایت از آن دارد که به ظن قوی رویکرد تحلیلی رویکرد حاکم در سطح کشور را تشکیل می دهد. در صورت تایید یافته ها توسط دیگر پژوهشها در کشور وضعیت موجود حاکم بودن رویکرد تحلیلی در آموزش خواندن را می توان از عوامل موثر بر مشکلات گسترده موجود در زمینه انگیزه پایین و کیفیت ضعیف خواندن در سطح کشور دانست. نتیجه عمومی پژوهش با ادعای برنامه ریزان در خصوص حاکم دانستن رویکرد کل گرا همخوانی ندارد. این موضوع و ناچیز بودن حجم پژوهشهای انجام شده در این زمینه در سطح کشور می تواند حکایت از درک نسبتا ناروشن از مفهوم رویکرد کل گرا و محدود دیدن آن در برداشتی نسبتا سطحی از رویکرد «کل کلمه» داشته باشد. با توجه به اهمیت شفاف سازی مبانی نظری برای هرگونه بهبود و ایجاد تحول در آموزش خواندن، تحقیقات گسترده تر، با استفاده از ابزارهای متنوع و در سطح دیگر استانهای کشور پیشنهاد می گردد. همچنین مطالعه عمیقتر و ترویج بررسی ها در خصوص رویکرد کل گرا به عنوان رویکرد مبتنی بر نظریه رشد زبان و نظریات ساختن گرایانه در یادگیری ضروری به نظر می رسد. کلمات کلیدی: رویکردهای آموزش خواندن، رویکرد کل گرا، رویکرد تحلیلی، نظام آموزش و پرورش، دوره ابتدایی