نام پژوهشگر: بهرام کاظمی

بررسی اثر hsp90 ? انسانی درشکل فضایی و ایمنی زایی پروتئینهای core ویروس hcv وhbsag ویروس hbv
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک وزیست فناوری - پژوهشکده محیط زیست 1388
  مژگان بنده پور   بهرام کاظمی

در سراسر دنیا بیش از 500 میلیون نفر به هپاتیتهای b و c مبتلا هستند. حتی گزارشاتی مبنی بر ابتلای افراد واکسینه به هپاتیت b نیز در نقاط مختلف وجود دارد. از طرفی با توجه به اینکه واکسن مناسبی بر علیه هپاتیت c وجود نداشته و یکی از مسائل مهم در پروژه واکسن ، یافتن ادجوانتی موثر و مناسب در واکسنهای انسانی است ،در این تحقیق خاصیت چپرونی و ادجوانتی پروتئین ساب یونیت بتایhsp90 انسانی مورد بررسی قرار گرفت. به این ترتیب که ژن پروتئین های coreویروس هپاتیت c و hbsag ویروس هپاتیت b در وکتور petduet-1 کلون شدند و از وکتور pgp1-2 حاوی ژن t7 rna polymerase برای بیان پروتئین شوک حرارتی hsp90انسانی استفاده گردید. تلفیقی از سه پروتئین core، hbsagو hsp90 به موشهای balbc تزریق شد و بعد از یک هفته سرم آنها از نظرمیزان total igg و igg2a بررسی گردید. دو هفته بعد از تزریق یادآور ، لنفوسیتهای غدد لنفاوی inguinal ،popliteal وطحال از نظر proliferation و ترشح سایتوکاینها در شرایطin vitro و ex vivo مورد بررسی قرار گرفتند. بعد از مطالعه سیستم ایمنی هومورال و سلولی حیوان وهمچنین ساختمان دوم پروتئینهای مذکور به این نتیجه رسیدیم که کمپلکسهای core/hbsag+hsp وcore+hbsag+hsp تولید total igg و igg2a را تحریک کردند. همخوانی proliferation لنفوسیتهای طحال با میزان igg2a بالا بود و پایداری آن در نوبت دوم خونگیری مشاهده گردیدو اختلاف آن با کمپلکسهای حاوی ادجوانت فروند معنی دار می باشد. ابتدا افزایش هر دو سایتوکاین il-4 و il-5را شاهد بودیم که نشانه تحریک سیستم ایمنی هومورال می باشد بدنبال آن کاهش il-4 نشانه عدم ایجاد ازدیاد حساسیت بود. تاثیر چپرون hsp در ساختمان پروتئینهای core وhbsag با cd و فلورومتر بررسی گردید که مشخص شد تاثیر آن بصورت پیچش صحیح پروتئینهای مذکور بعد از unfolding در اثر حرارت می باشد .

بررسی اثر کوتاه مدت دمای چهار درجه سانتی گراد بر پروفایل بیان ژنهای انتقال دهنده مونوکربوکسیلیک 1و2و3و4 در جنین چهار سلولی موش
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم پایه 1388
  ارغوان جانان   احمد حسینی

چکیده: مقدمه: یکی از روشهای نگهداری جنین، انجماد است ولی انجماد خود میتواند سبب از دست رفتن جنین و ایجاد ناهنجاری کروموزومی شود که این امر باعث گرایش محققان به تکنیک هایی برای حفظ جنین در دمای0 تا 10 درجه سانتیگراد بصورت کوتاه مدت شده است. هدف این پژوهش، بررسی اثر کوتاه مدت دمای 4 درجه سانتیگراد بر پروفایل بیان ژنهای انتقال دهنده های مونوکربوکسیلیک 1،2، 3 و4 در جنین چهار سلولی موش است. روش کار: در این پژوهش بنیادی تعداد 40 جنین چهار سلولی موش کوچک آزمایشگاهی از نژاد nmri به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول: جنینهای چهار سلولی موش بصورت تازه و گروه دوم: جنینهای چهار سلولی موش که به مدت 24 ساعت در دمای دمای 4 درجه سانتیگراد قرار گرفتند. پس از rt-pcr و سپس pcr، نمونه ها برای بیان ژنهای فوق الکتروفورز شدند. نتایج: بیان ژنهای انتقال دهنده مونوکربوکسیلیک 1و2و 3در گروه اول مشاهده شد ولی در گروه دوم نتایج حاکی از عدم بیان این چهار ژن بود. نتیجه گیری: نگهداری جنین های چهار سلولی بمدت24 ساعت در دمای 4 درجه سانتیگراد، سبب عدم بیان ژنهای انتقال دهنده مونوکربوکسیلیک 1،2و3 میشود. بنابراین نگهداری جنین در دمای چهار درجه سانتی گراد روش مفیدی برای نگهداری کوتاه مدت آن نمی باشد. واژگان کلیدی: ژنهای انتقال دهنده مونوکربوکسیلیک، واکنش زنجیره ای پلی مراز، جنین چهار سلولی، موش

تداخل سیستم نیتریک اکساید با قدرت مرفین در paramecium caudatum
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شاهد - دانشکده علوم پایه 1389
  سید سجاد شاهرخی   بهرام کاظمی

مقدمه: مطالعات بسیاری برای نشان دادن نقش نیتریک اکساید (no) در بیان اثرات داروئی مرفین در مهره داران صورت گرفته است، اما شواهد کافی برای این مساله در بی مهرگان پست وجود ندارد. در این پژوهش نقش no در بیان قدرت مرفین (morphine potency) در یک جانور تک یاخته ای با نام علمی paramecium caudatum برای اولین بار مورد مطالعه قرار گرفت. مواد و روش ها: نمونه های حیوانی پس از جداسازی از محیط طبیعی و تائید گونه در آزمایشگاه با کشت طبیعی تهیه شده از خیسانده یونجه و کشت مصنوعی مخمر که به کمک افزاینده های معدنی و آلی غنی گردید، پرورش داده شد. برای تلقیح داروها ابتدا یک میلی لیتر از محیط کشت خالص شده حاوی حیوان به لام سلول شمار sedgwick-rafter اضافه شد و دارو در حجم ?l1 توسط سرنگ همیلتون به نقطه خاصی از سلول شمار تحت میدان دید لنز شیئی4x از میکوسکوپ نوری اضافه شد. مقادیر مختلف مرفین (1-60 ?g/?l) به شرح فوق تلقیح و طی فواصل زمانی مختلف (0 -180 sec) اثر آن گزارش گردید. ال- آرژینین (1-8 ?g/?l) به عنوان پیش ساز no قبل از دوز موثر مرفین (2 ?g/?l) تلقیح شد و برای نشان دادن تداخل no، آنزیم مولد آن به کمک پیش تجویز l-name مهار گردید. همچنین برای نشان دادن دخالت گیرنده های اپیوئیدی در اثرات سیگنالینگ مرفین ازnaloxone استفاده شد. فعالیت سیستم no با بکارگیری روش سیتو شیمیایی nadph-diaphorase مورد بررسی قرار گرفت. در نمونه های شاهد به جای داروها، آب مقطر اضافه شد. یافته ها: سلول هایp. caudatum تحت تاثیر مرفین به حالت مجتمع (aggregated) ، در نقطه ای که تلقیح دارو انجام شد، درآمدند و بیشترین حالت تجمع نیز تحت دوز نسبتا" پائین (2 ?g/?l) مشاهده شد. ال- آرژینین اثر مثبت بر این فرایند داشت (p<0.001) در حالیکه با پیش تجویز l-name این اثرات متوقف گردید. naloxoneنیز بر اثر دارو تاثیر مهاری داشت. در مواردی که عوامل سیستم no بکار گرفته شد، تغییر فعالیت آنزیم نیتریک اکساید سینتاز oxide synthase) nitric) با استفاده از تکنیک nadph-diaphorase در p.caudatum نشان داده شد. نتیجه گیری: یکی از اثرات داروئی مرفین در مدل حیوانی تک یاخته ای بروز تجمع سلولی است و نتایج فوق نشان می دهد که سیستم no با سیستم اپیوئیدی در p. caudatum در این راستا تداخل دارد. از طرف دیگر با توجه به پاسخ تقویتی ال-آرژینین بر دوز موثر مرفین، این یافته می تواند در راستای کاهش اثرات جانبی مرفین (در بیماران تحت درمان با مرفین) و مسائل مربوط به اقتصاد دارویی ارزشمند باشد.

کلون سازی و بیان پروتئین lpg3 لیشمانیا اینفانتوم در leishmania tarentolae و ارزیابی پاسخهای ایمنی بر ضد آن در موش balb/c
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده پزشکی 1391
  لیلا پیردل   بهرام کاظمی

lpg3در مسیر سنتز لیپوفسفوگلیکان(lpg) نقش دارد و یک مولکول با ارزش با ایمونوژنیسیتی بالا برای اهداف تشخیصی و کاندید واکسن می باشد. هدف: هدف کلون سازی و بیان lpg3 در یک سیستم بیان پروتئین نو ظهور برپایه تک یاخته تریپانوزوماتیدی به نام لیشمانیا لیزارد می باشد. به دلیل محدودیت در تولید پروتئین lpg3 از استراتژی dna واکسن برای ارزیابی پاسخ ایمنی علیه آن در موش balb/c استفاده گردید. روش کار: lpg3 لیشمانیا اینفانتوم کلون شده و در لیشمانیا لیزارد بیان گردید. سپس ژن کد کننده پروتئین lpg3 در وکتور بیانی pcdna3 کلون شده و به عنوان dna واکسن در موش balb/c برای ارزیابی ایمونولوژیکی و پارازیتولوژیک از لحاظ پاسخ لنفوپرولیفراسیون، تولید سایتوکاین های il-10 و ifn-?، پاسخ آنتی بادی و بار انگل استفاده شد. یافته ها: پس از تایید بیان پروتئین 97 کیلودالتونی lpg3 نو ترکیب در لیشمانیا لیزارد، ژن 2316 جفت بازی lpg3 ساب کلون شده در وکتور pcdna3 برای ایمونیزاسیون موش های balb/c استفاده شد. نتایج بدست آمده نشان داد که موش های ایمونیزه شده با pclpg3 با ایجاد پاسخ th1 بواسطه نسبت بالای ifn-?/il-10 و تفاوت معنی دار در تولید igg2a، نقشی در ایجاد مصونیت در مقابل انگل نداشتند. ویژگی ادجوانتی hsp70 نیز نتوانست تغییر معنی داری در القا پاسخ ایمنی قوی توسط lpg3 در گروه موش های ایمونیزه شده با pclpg3+hsp70 ایجاد کند. بحث: بر اساس یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که سلول لیشمانیا یک سیستم بیانی مناسب برای تولید پروتئینlpg3 می باشد و اینکه lpg3 یک کاندید مطلوب برای مطالعات واکسن علیه لیشمانیوز می باشد ولی نیاز به بررسی در استراتژی های مختلف واکسیناسیون بهمراه سایر ادجوانت ها می باشد.

بیوسیستماتیک جنس آفانیوس با روشهای ریخت شناسی و ملکولی در فلات مرکزی ایران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم دریایی 1391
  محمدصادق علوی یگانه   یزدان کیوانی

شش جمعیت ناشناخته از کپوردندان ماهیان ایران متعلق به جنس aphanius از فلات مرکزی ایران جهت تعیین جایگاه رده بندی آنها با استفاده از صفات ریختی و ملکولی با 19 جمعیت متعلق به 7 گونه شناخته شده (a. farsicus, a. isfahanensis, a. mesopotamicus, a. pluristriatus, a. sophiae, a. vladykovi, a. dispar, a. ginaonis) مورد مقایسه قرار گرفتند. پس از مقایسه دقیق الگوی رنگ آمیزی، 35 صفت ریختی شامل 22 صفت اندازشی و 13 صفت شمارشی مورد زیست سنجی قرار گرفت. همچنین توالی یابی کامل دو ژن میتوکندریایی cyt-b و co1 و توالی یابی ناحیه ژن هسته ای s7 صورت گرفته و با استفاده از روش های maximum likelihood, bayesian likelihood و شبکه پارسیمونی جهت بررسی جایگاه تبارشناسی جمعیت های ناشناخته در بین گونه های شناخته شده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج تابع تشخیص بیانگر تطابق گروه بندی انجام شده با گروه بندی پیش بینی شده بر اساس صفات ریختی و کارایی این صفات در تفکیک گروه ها بود. تحلیل چندمتغیره با روش تحلیل به مولفه های اصلی و نیز خوشه بندی نیز بیانگر کارایی خوب صفات ریختی در تفکیک گروه ها در نمودار رسته بندی حاصل از مولفه های اول و دوم و دندروگرام ترسیمی بود. علی رغم وجود اختلاف معنی دار (0.05p<) در مقایسه بین گروهی, به علت وجود همپوشانی مقادیر اغلب صفات اندازشی و شمارشی, تنها صفات معدودی به عنوان صفات افتراقی قابل توجه بودند, اما در مقایسه الگوی رنگ آمیزی, صفات افتراقی قابل توجهی مشاهده شد. با توجه به جایگاه هاپلوتایپ های حاصل از توالی یابی ژن های جمعیت های ناشناخته در درخت های تبارشناسی و شبکه پارسیمونی و همچنین با توجه به صفات ریختی و فواصل جغرافیایی, واگرایی تکاملی جمعیت های چشمه علی دامغان، رود شور و قم رود به عنوان سه آرایه جدید در سطح گونه و جمعیت سد حنا به عنوان زیرگونه ای از کپوردندان صوفیه پیشنهاد گردید.

تداخل سیستم نیتریک اکساید با قدرت نالوکسون در paramecium caudatum
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شاهد - دانشکده علوم پایه 1391
  سیده سمانه معزی   بهرام کاظمی

قرار گرفتن در معرض مواد مخدر، به طور گسترده ای در پستانداران آزمایشگاهی مورد مطالعه قرار گرفته است. اما، این روند در مدل حیوانی تک سلولی تجربه نشده است. در این مطالعه قرار گرفتن در معرض داروی نالوکسان در paramecium caudatum مورد بررسی قرار گرفت. این میکروارگانیسم در خیسانده یونجه و محیط های مصنوعی کشت داده شد. برای اجرای پروتوکل تلقیح دارویی ابتداml 1 از محیط کشت اختصاصی به لام سدویک- رافتر اضافه شد. سپس دارو در حجم ?l 1 به داخل لام تلقیح گردید. نقطه تلقیح دارو تحت بزرگنماییx 4 میکروسکوپ نوری مورد مشاهده قرار گرفت. اثرات دوزهای مختلف نالوکسان ?g/?l) 4/0-05/0 ( طی فواصل زمانی (sec180-0) به صورت تعداد سلول/ منظر ثبت شد و ثانیه 60 ام که در آن رفتار فرار حیوانات نسبت به نالوکسان بطور نسبی تضعیف شده بود، برای ادامه بررسی ها انتخاب گردید. نمونه های کنترل آب مقطر (1 میکرولیتر) دریافت کردند. پیش تلقیح l- آرژینین (µg/µl 8-1)، محرک سیستم نیتریک اکساید، وl-name (ng-nitro l-arginine methyl ester)، مهارگر این سیستم، تجویز شد. به منظور مطالعه مسیرهای انتقال سیگنال، مهار مسیر cgmp و توقف کانال های کلسیم با بکارگیری پیش تلقیح متیلن بلو و سولفات منیزیم دنبال شد. داده ها با آنالیز واریانس anova مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. برابر نتایج میکروارگانیسم مورد نظر، p. caudatum، در مقایسه با آب مقطر در مواجه با نالوکسان رفتار گریز و فرار را احراز کرد .(p<0.0001)و تلقیح l- آرژینین (µg/µl 8-1) پیش از تلقیح نالوکسان رفتار فرار را تقویت کرد، گرچه پیش تلقیح l-name موجب مهار این واکنش گردید. توقف مسیر سیگنالینگ cgmp و کانال کلسیم نیز همین نتیجه را داشت. نالوکسان به عنوان رقیب اصلی مرفین ممکن است محرک لازم را به این سلول ها از طریق مسیرهایی که در روند تجمع و فرار دخیل هستند سیگنال نماید. پاسخ فرار p. caudatum به عنوان عکس العمل موجود میکروسکوپی نسبت به داروی مخدر می تواند راه-گشای شناخت مکانیسم های مولکولی و سلولی اعتیاد به مواد مخدر باشد.

کلونینگ و بیان دو سابیونیت اینترلوکین 27 انسانی
پایان نامه 0 1391
  آمنه کوچکی   رضا حاجی حسینی

چکیده: اینترلوکین 27il-27) (یک سایتوکاین جدید است که یکی از اعضای مشترک خانواده های اینترلوکین 12و 23 به حساب می آید و به وسیله سلول های عرضه کننده آنتی ژن (apcs) ترشح میشود. هترو دایمری شامل دو سابیونیت p28و(ebi3) epstein-barr-induced gene 3 است. مطالعات اخیر ظرفیت های جدیدی را برای il-27 از جمله تحریک خون سازی، افزایش بروز آنتی بادی یه وسیله سلول های عرضه کننده آنتی بادی آنتی بادی(apcs)، سرکوب رگ زایی در تومور های والد و متاستاز ها، سرکوب همانند سازی hiv را تشخیص داده است. از آنجا که il-27 از عوامل ضد التهاب است وتعداد لنفوسیت های th17 را کم و بیان il-17 را مهار میکند، به نظر میرسد میتواند به عنوان یک پتانسیل درمانی بر علیه بیماری های خود ایمنی معرفی شودو در درمان multiple sclerosis و rheumatoid arthritisبه عنوان دارو استفاده شود. توالی نوکلئوتیدی ژن های کد کننده دو سابیونیت تشکیل دهده اینتر لوکین 27 در وکتور پلاسمیدی سفارش داده شد. جهت کلون مجدد در وکتور بیانی، پلاسمید های حاوی ژن با پرایمر های دارای جایگاه اثربرای آنزیمهایbamh i و saci در برای ژن کد کننده ی p28و saciو noti برای ژن کد کننده یebi3 ،pcr شده ودر وکتور pet duet1 کلون گردید. پروتئین نوترکیب با القای iptgدر سلول بیانی باکتریایی بیان شد. پروتئین بیان شده با sds-page و western blotآنالیز و با آنتی بادی ضد his-tag مورد تائید قرار گرفت.

تولید نانوپارتیکل های باکتریو فاژی نوترکیب t7 بیان کننده اپی توپ ایمونولوژیک آنتی ژن توموری her-2 رت در سطح کپسید ویروس و ارزیابی ایمونولوژیک آن به عنوان سیستم تحویل رسانی پپتید در مدل توموری سرطان سینه موش balb/c
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1392
  سمیه پویان فرد   بهرام کاظمی

شناسایی آنتی ژن های وابسته به تومور (taa)، پایه مناسبی برای تولید واکسن های سرطان می باشد. از آن جاکه اکثر آنتی ژن های وابسته به تومور محصولات ژن های خودی هستند که در بافت های سرطانی به میزان زیادی بیان می شوند، این مساله چالش بزرگی پیش روی تولید واکسن های سرطان بوده چراکه استراتژی های واکسیناسیون موثر بایستی قادر به از بین بردن تولرانس ذاتی نسبت به آنتی ژن های خودی باشند. پروتئین her-2 عضوی از خانواده گیرنده فاکتور رشد اپیدرمی (egfr) بوده که اغلب در سرطان سینه انسانی افزایش بیان دارد و با افزایش رشد تومور، رگ زایی، قدرت تهاجمی بیشتر و مقاومت به درمان در ارتباط است. نشان داده شده است که تولرانس به آنتی ژن های خودی را می توان با به کارگیری بخش های خاصی از پروتئین مانند پپتید های تحریک کننده سیستم ایمنی سلولی، از بین برد. از آنجاکه این پپتید ها به خودی خود ایمونوژن ضعیفی می باشند، به کارگیری سیستم های حامل مانند نانوذرات باکتریوفاژی منجر به ارتقای ایمنی زایی واکسن های پپتیدی می گردد. در این پژوهش ایمنی زایی و اثرات ضد توموری نانوذرات فاژ t7 بیان کننده اپی توپ ctl مشتق از انکوپروتئین her-2 رت (p66) در موش balb/c بررسی شده است. نتایج بیانگر این بود که نانوذرات فاژ t7 موجب افزایش ایمنی زایی اپی توپ p66 شده که این مساله با افزایش ترشح اینترفرون گاما و سایتوتوکسیسیتی اختصاصی نشان داده شد. علاوه براین، نانوذرات نوترکیب فاژی موجب القای اثر محافظتی بر علیه چالش با تومور her-2 مثبت در مدل پیشگیری کننده و درمانی شدند که این امر با رد موفقیت آمیز تومور در مدل پیشگیری کننده و کاهش معنی دار رشد تومور در مدل درمانی در موش های balb/c همراه بود. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که نانوذرات فاژ t7 به عنوان حامل اپی توپ ctl می تواند به عنوان یک رویکرد و روشی امید بخش در طراحی و گسترش واکسن های سرطان بر پایه اپی توپ های تحریک کننده سیستم ایمنی سلولی مد نظر قرار بگیرند.

کلونینگ و بیان اریتروپوئتین نوترکیب انسانی در اشرشیاکلی
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم دارویی 1392
  علی رضا شعاری   رضا آهنگری کهن

اریتروپوئیتین نوترکیب انسانی (rhepo) بطور وسیع در درمان کم خونی استفاده می شود. اما به دلیل نیمه عمر کم، مصرف آن به عنوان دارو محدود شده است زیرا برای رسیدن به اثرات درمانی باید هفته ای 3-2 بار آن را تزریق نمود. مطالعات زیادی به منظور افزایش نیمه عمرin vivo اریتروپوئیتین صورت گرفته که از آنها می توان به مهندسی قند، اتصال به قسمت ثابت ایمنوگلبولین ها و اتصال به پلیمر پلی اتیلن گلیکول اشاره نمود. "سیستئین پگیلاسیون" یک روش پگیلاسیون اختصاصی می باشد که در آن پلیمر پلی اتیلن گلیکول از طریق یک اسیدآمین? سیستئین آزاد به پروتئین متصل شده و منجر به افزایش نیمه عمر به خاطر کاهش کلیرانس کلیوی و اثر محافظتی پلیمر در برابر آنزیم های تخریب کننده می شود. همچنین بخاطر افزایش زمان باقیماندن پروتئین پگیله در جریان خون، فعالیت زیستی in vivo آن تا چندین برابر افزایش می یابد. در این روش جهت اتصال پلیمر پلی اتیلن گلیکول به پروتئین نیاز به اسیدآمینه سیستئین آزاد در پروتئین می باشد. در نتیجه تولید و بیان آنالوگ های سیستئینی اریتروپوئتین و ارزیابی فعالیت بیولوژیکی آنها امری اجتناب پذیر می باشد. در این تحقیق بیان آنالوگ سیستئینی اریتروپوئتین در باکتری اشرشیاکلی مورد بررسی قرار گرفته است.در مطالعات قبلی مکان های مورد نظر در پروتئین برای جایگزینی با اسیدآمینه سیستئین، به روش in silicoتعیین و سپس آنالوگ سیستئینی 31 به روش overlap pcrاز روی cdna اریتروپوئیتین ساخته شد. آنالوگ سیستئینی ساخته شده، در وکتور بیانی pet-26b کلون شد و این سازه ها به روش کلرید کلسیم و شوک حرارتی به درون سلول هایe.coli bl21de3 وارد شدند. بیان پروتئینهای نوترکیب توسط iptgالقا شد. تاییدبیان با استفاده ازروشهایsds page و western blot (با استفاده از آنتی بادی ضد his-tag) انجام شد. خالص سازی به روشaffinity choromatography ( با استفاده از نیکل و ( his-tag انجام شد.در آخر تعیین فعالیت بیولوژیکی به روش برون تنی (mtt assay) صورت گرفت و نشان داد که آنالوگ سیستئینی شماره 31 دارای فعالیت زیستی مشابه با اریتروپوئتین طبیعی بوده و می تواند برای پگیلاسیون مورد استفاده قرار بگیرد.

مطالعه اکوفیزیولوژیکی و پتانسیل ژنتیکی سیانوباکتریوم خاکزی نوستوک (vaucher 1803)در تولید متابولیتهای ثانویه
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - تهران - پژوهشکده علوم زیستی 1391
  بهاره نوروزی   بهرام کاظمی

سیانوباکتری ها گروه متنوعی از ارگانیسم های پروکاریوتیک هستند که در محدودهء وسیعی از محیط ها از جمله شرایط افراطی مانند دریاچه های آب گرم، خاک های بیابان و قطب زندگی می کنند. در واقع آنها یکی از تولید کنندگان اصلی فرآورده های طبیعی با فعالیت های زیستی قابل توجه مخصوصا در کشف داروهای تازه با کاربرد های بیوتکنولوژیکی هستند. ترکیبات جدید درون سلولی و برون سلولی آزاد شده از کشت های مختلف با تنوع فراوان فعالیت های زیست شناختی، پتانسیل قابل توجه آنها را در صنعت داروسازی آشکارتر می سازد. با این حال، ترکیبات فعال زیستی2 در سیانوباکتری ها تاکنون به طور کامل بررسی نشده است و آنها هنوز به عنوان منابعی جدید از داروهای بالقوه معرفی می شوند. مخصوصا سویه های سیانوباکتریایی از شالیزارهای شمال ایران، جایی که تنوع سیانوباکتریایی بسیار بالاست و بسیاری از آن ها هنوز بررسی نشدند. در این رساله دو سویه سیانوباکتری غالب مزارع برنج استان گلستان، انتخاب و برای جستجوی ترکیبات جدید با فعالیت های ضد میکروبی مورد بررسی قرار گرفتند. هدف اولیه از این تحقیق، بررسی تاکسونومیک دو سویه به روش مورفولوژیکی و ژنوتیپی است. آنالیز فیلوژنتیکی ژن 16s rrna آشکار کرد که این دو سویه خاکزی قسمتی از خوشه3 نوستوک هستند. این سویه ها با نام هایnostoc sp. fsn_e وnostoc sp. asn_m نامگذاری و با کدهای دسترسیjf795278 و jf272482 در بانک ژن به ترتیب ثبت شدند. هدف دوم تعیین عوامل کلیدی موثر برای حداکثر تولید اگزوپلی ساکارید ها در محیط کشت است که اهمیت فراوانی برای پیشرفت بیوتکنولوژی دارد. همبستگی بین رشد سلول و تولید اگزوپلی ساکارید در کشت های رشد یافته در شرایط میکسوتروف در شدت های روشنایی 50 و 150 µmol m-2 s-1 نشان دهنده اثر خطی مثبت شدت روشنایی بر تولید اگزوپلی ساکارید است. هدف سوم ارزیابی دو سویه نوستوک برای بررسی اثرات ضد میکروبی در مقابله با سویه های مختلف باکتریایی و قارچی است. با هدف حداکثر سازی تولید فرآورده های طبیعی، عصاره های رشد یافته در محیط میکسوتروف با فتوتروف در شدت روشنایی بالا در رابطه با تولید ترکیبات فعال زیستی با یکدیگر مقایسه گردیدند. نتایج نشان داد که عصاره های رشد یافته در شرایط میکسوتروف تقریبا 5/2-0/2 و 5/1 برابر بیشتر از کشت های رشد یافته در شرایط فتوتروف و سوکروزی دارای قدرت بازدارندگی هستند. روش های مختلفی برای غربال گری فعالیت ضد میکروبی عصاره های سلولی تاکنون گزارش شده است که بیشتر آن ها متکی بر شرایط فتوتروف هستند. کشت نمونه های نوستوک در محیط کشت جامد در شرایط میکسوتروف در شدت روشنایی بالا با هدف حداکثر سازی تولید ترکیبات فعال زیستی برای اولین بار در این رساله انجام شده است. علاوه بر این به شناسایی ژن های پپتید سنتتازهای غیر ریبوزومی (nrpss) و پلی کتید سنتازها (pkss) در دو سویه نوستوک پرداخته شد. توالی یابی قطعات تکثیر شده ژن های مسئول برای تولید متابولیت های ثانویه در بانک ژن با کدهای دسترسیjf795278 و jf795279برای دمین های آدنیله شده nrps وjf795280 و jf795281برای دمین های پلی کتید pks ثبت گردید. سپس با استفاده از یک سلسله آنالیزهای شیمیایی به جداسازی و آشکارسازی ساختمان متابولیت فعال زیستی بوسیله کروماتوگرافی مایع-اسپکترومتری جرمی و کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا پرداخته شد. دو ترکیب فعال زیستی شناسایی و خالص شده به نام های nostoginosin b1 وnostoginosin b2 نامیده شدند. نتایج حاصل از این رساله اثبات می کند که سیانوباکتری های خاکزی همواره منابع نوید بخش جدیدی برای تولید ترکیبات جالب دارویی و شیمیایی هستند.

کلون سازی و بیان فیو‍‍ژن پروتئین gp63-hsp70 انگل لشمانیا و ارزیابی پاسخ ایمنی بر ضد آن در محیط کشت و in vivo
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1388
  منوچهر رسولی   احمد زواران حسینی

چکیده: مقدمه: پروتئین شوک حرارتی-70 (hsp70) و گلیکوپروتئین-63 (gp63) توسط سویه های مختلف لیشمانیا که تاکنون مطالعه شده اند بیان شده و ایمونوژن اصلی در عفونتهای با واسطه این انگل می باشند. هدف: هدف این مطالعه تکثیر، کلون سازی و بیان hsp70 و gp63 و ارزیابی پاسخ ایمنی علیه آنها در موش balb/c و محیط کشت می باشد. روش کار: hsp70 لیشمانیا اینفانتوم و gp63 لیشمانیا ماژور کلون شده و در اشرشیا کولی سویه روزتا بیان گردید و با ستونهای hitrap chelating خالص گردیدند. قسمت انتهایی c (c-gp63) نیز کلون سازی و بیان گردید. چهار گروه موش balb/c با hsp70، gp63، gp63-hsp70 و سرم فیزیولوژی واکسینه شده و سپس با پروماستیگوتهای لیشمانیا ماژور برخورد داده شدند و پاسخ ایمنی محافظتی در آنها ارزیابی گردید. گروههای مشابه نیز واکسینه شده و سلولهای غدد لنفاوی آنها از لحاظ پاسخ لنفوپرولیفراسیون و تولید il-10 و ifn-? بررسی گردیدند. سلولهای مونونوکلئار خون محیطی سه گروه انسان (بهبود یافته از سالک پوستی، افراد سالم با تست پوستی لشمانین مثبت، افراد سالم با تست لشمانین منفی) با pha، hsp70، gp63، gp63-hsp70، c-gp63 و c-gp63-hsp70 تحریک شده و پاسخ لنفوپرولیفراسیون و تولید il-10 و ifn-? بررسی گردید. همچنین پاسخ آنتی بادی در بیماران مبتلا به لیشمانیوز احشایی و افراد سالم را به روش الیزا ارزیابی گردید. یافته ها: موشهای واکسینه شده با gp63 پاسخ محافظتی خوبی نسبت به لیشمانیا ماژور داشته و پاسخ ایمنی تیپ 1 نشان دادند در حالیکه موشهای واکسینه شده با hsp70 از خود محافظتی نشان نداده و پاسخ ایمنی تیپ 2 را نشان دادند. hsp70 همچنین نتوانست باعث القا پاسخ ایمنی قوی تر توسط gp63 شود. تفاوت معنی دار آماری بین سه گروه انسانی در ارتباط با لنفوپرولیفراسیون و تولید il-10 و ifn-? توسط سلولهای pbmc یافت نشد. سرم بیماران مبتلا به لشمانیوز احشایی واکنش قوی با hsp70 نشان داد. بحث: بر اساس یافته های فوق میتوان نتیجه گرفت که gp63، ولی نه hsp70، یک کاندید خوب برای مطالعات واکسن علیه لیشمانیوز می باشد. hsp70 یک ابزار مناسب برای تشخیص سرولوژی لیشمانیوز احشایی است.

تنوع پروکاریوتهای نمک دوست و تحمل کننده نمک قابل کشت و غیر قابل کشت دریاچه ارومیه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شاهد - دانشکده علوم 1393
  فرشته جوکار کاشی   محمد علی آموزگار

برخی از میکروارگانیسم ها که به عنوان افراطی دوست از آن ها یاد می شود قادر به زندگی در مناطقی هستند که برای اکثر میکروارگانیسم های دیگر مرگ آور است. دریاچه های نمک با شوری در حد اشباع یکی از این محیط ها هستند. توانمندی های زیست فن آوری میکروارگانیسم های محیط های پرشور باعث اهمیت بررسی آن ها شده است. دریاچه ارومیه بزرگترین سطح آبی کشور و یکی از دریاچه های فوق شور در جهان، در شمال غربی ایران است که شبیه دریای پر شورgreat در آمریکاست. در این پژوهش تنوع زیستی پروکاریوت های نمک دوست دریاچه نمک ارومیه با استفاده از روش های کشت، هیبریداسیون فلورسانس در محل، الکتروفورز با گرادیان ماده دناتوره کننده قطعات تکثیر شده 16s rdna و کتابخانه ژنی 16s rdna بررسی شده است. فراوانی سلول ها در دریاچه بوسیله رنگ آمیزی مستقیم با dapi مشخص گردید که این میزان (108×4-106×2/1) سلول در هر میلی لیتر بوده است. فراوانی آرکی و باکتری در این دریاچه به ترتیب 55%–1/36 و 5/55%-5/48 بوده که با استفاده از روش هیبریداسیون فلورسانس در محل با پروب های مخصوص هر قلمرو مشخص گردیده است. تعداد سلول های زنده بدست آمده در کشت (106×6/6-102×4/1) در هر میلی لیتر بود. در مرحله اول نمونه برداری در مهرماه 1389، 323 جدایه از سواحل شرقی دریاچه جداسازی شد که 53 سویه برای مطالعات بیشتر انتخاب شدند که متعلق به 18 جنس و 39 گونه بودند که در سه راسته firmicutes (6/78%)، proteobacteri (4/21%) وactinobacteria (8/1%) قرار گرفتند. در مرحله دوم نمونه برداری در تیرماه 1391 نیز از سواحل شرق و غرب دریاچه نمونه برداری شد که از بین 228 جدایه حاصل، توالی 16s rdna برای 36 سویه منتخب، تکثیر و ترادف یابی شد که از نظر فیلوژنتیک سویه های آرکی در 8 گونه و سه جنس halorubrum (44%)، haloarcula (8/38%) و haloterrigena (1/11%) قرار گرفتند. باکتری های جدا شده هم به دو جنس salicola و pseudomonas تعلق داشتند. در روش غیر وابسته به کشت کلونینگ- تعیین توالی، کتابخانه ژنی آرکی ها متعلق به 5 جنس halonotius، halolamina،haloquadratum ،halomicroarcula و halorhabdus بودند. کتابخانه کلون های باکتریایی نیز در 4 راسته bacteroidetes، cyanobacteria، actinobacteria و firmicutes قرار داشتند. کلون های کتابخانه قطعه ای از ژن bop (به عنوان یک مارکر ملکولی) متعلق به 4 جنس halorubrum، natrialba، haloquadratum و natrinema بودند. برای بررسی بیشتر تنوع زیستی هالوآرکی ها به موزات بررسی 16s rdna، تنوع زیستی ژن bop نیز مطالعه شد. این پژوهش نشان داد که فیلوژنی bop با فیلوژنی16s rdna رابطه تنگاتنگی دارد. در روش الکتروفورز با شیب غلظت 33 باند از ژل(18 باکتری و 15 آرکی) انتخاب، تکثیر و ترادف یابی شده که از نظر فیلوژنتیک سویه های باکتری در 4 جنس salinibacter، mangroviflexus، pseudomonas، cesiribacter و دو راسته proteobacteria و bacteroidetes قرار دارند. سویه های آرکی شامل سه جنس halonotius و haloquadratum ، halorubrum و در راسته euryarchaeota قرار می گیرند. در این پژوهش هم پوشانی در بین نتایج حاصل از روشهای وابسته به کشت و غیر وابسته به کشت کم بود که این امر را می توان به تعداد بسیار کم جدایه های تعیین توالی شده و تفاوت در سه تکنیک به کار رفته نسبت داد.

بررسی اثرات تزریق سیستمیک و موضعی مقادیر ضددرد و دوزهای بسیار کم مرفین بر التهاب و درد التهابی و بیان ژن g-پروتئین های مربوطه در سطح نخاع موش صحرایی نر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران 1386
  نیره عسکری رابری   ابوالحسن احمدیانی

چکیده ندارد.

نقش نوروتروفین ها در وابستگی و تحمل به مرفین با تکیه بر تغییرات بیان ژن نوروترفین های bdnf و nt-3 در هسته پاراژیگانتوسلولاریس موش صحرایی نر
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - تهران - دانشکده علوم 1386
  حمیرا حاتمی   ابوالحسن احمدیانی

چکیده ندارد.

بررسی گونه ایزوله های جدا شده و تعیین نوع ژنتیکی ژن mdr1 در بیماران مبتلا به لیشمانیوز پوستی مقاوم به گلوکانتیم در شهر بم
پایان نامه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی - دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی استان کرمان 1389
  ریحانه پور   ایرج شریفی

چکیده ندارد.