نام پژوهشگر: پروین صالحی شانجانی

بررسی تنوع ژنتیکی جمعیتهای گونهdactylis glomerata توسط پروتئین های کل گیاهک
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده کشاورزی 1389
  لاله کوهی   پروین صالحی شانجانی

علف باغ (dactylis glomerata) یکی از گرامینه های مهم مرتعی چند ساله برای ایجاد چراگاه و تولید علوفه خشک است. در این تحقیق بمنظور بررسی تنوع مورفولوژیکی و الگوی الکتروفورزی پروتئین های کل گیاهک در 21 جمعیت علف باغ، سه آزمایش جداگانه به اجرا درآمد. الف آزمایش مزرعه ای در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در ایستگاه تحقیقات البرز کرج، ب) اندازه گیری پارامترهای مرتبط با جوانه زنی بذر در آزمایشگاه و ج) تعیین الگوی الکتروفورزی پروتئین های کل گیاهک مورد ارزیابی قرار گرفتند. عملکرد بذر و اجزاء آن شامل: تاریخ ظهورخوشه، تاریخ گردهافشانی، ارتفاع بوته، طول خوشه، تعداد ساقه و عملکرد علوفه، و در آزمایش دوم صفات بنیه ای بذر در مرحله جوانه زنی، مورد اندازه گیری و تجزیه واریانس قرار گرفتند و مقایسه میانگین تیمارها به روش دانکن انجام شد. نتایج محاسبات آماری نشان داد، تفاوت بین جمعیت ها برای تمام صفات معنی دار بود. از الکتروفورز پروتئین های کل گیاهک 25 باند بدست آمد. باندها در محدوده وزن ملکولی 7638 تا 2768850 دالتون قرار گرفتند. میانگین تنوع ژنتیکی از14/0 دراردبیل، تا41/0 در ارومیه، متغیر بود. بر اساس فاصله ژنتیکی nei بیشترین شباهت ژنتیکی 98/0 بین زنجان و تبریز و کمترین شباهت ژنتیکی80/0 بین کرج و روسیه بود. نتایج تجزیه واریانس مولکولی(amova) 11% تنوع بین جمعیت ها و 89% تنوع درون جمعیت ها را نشان داد. نتایج آنالیز مولکولی با فواصل جغرافیایی آنها منطبق نبود و نیز رابطه معنی داری بین تنوع مولکولی و مورفولوژیکی وجود نداشت. بین تنوع ملکولی و صفات جوانه زنی، همبستگی معنی داری وجود نداشت. بین تاریخ ظهور خوشه و تاریخ گرده افشانی با تعداد باندهایی که بیشتر از 5 درصد فراوانی داشتند. همبستگی منفی و معنی داری وجود داشت. همبستگی فاصله تنوع ژنتیکی و تنوع جغرافیایی بین 11 جمعیت ایرانی، مثبت ولی غیرمعنی دار بود. همبستگی فاصله بین تنوع ملکولی و صفات مرفولوژیکی و خصوصیات جوانه زنی کم و ناپایدرا بود. در پراکنش جمعیت ها بر اساس 2 مولفه اول مطابقت خوبی بین تجزیه کلاستر و تجزیه به مولف های اصلی در هر سه آزمایس (مزرعه ای، جوانه زنی و ملکولی( وجود داشت.

بررسی تنوع ژنتیکی گونه های بابونه در سه جنس آنتمیس و ماتریکاریا و تریپلئوراسپرموم به وسیله مارکرهای پروتئینی و آنزیمی
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده کشاورزی 1391
  فاطمه نوری   پروین صالحی شانجانی

. بر اساس نتایج حاصل از الکتروفورز پروتئین های کل بیشترین فاصله ژنتیکی بین جمعیت های ts-قزوین1وat-نقده2و کمترین فاصله ژنتیکی بین جمعیت های at-نقده1باat-نقده2 دیده شد. به منظور تعیین تنوع ژنتیکی 13 جمعیت بابونه به بررسی کیفی آنزیم پراکسیداز در این جمعیت ها پرداخته شد. آنزیم پراکسیداز از برگ تازه و جوان گیاهچه های بابونه استخراج شد و برای بررسی های لازم از روش page استفاده شد. در ژل های پلی اکریل آمید 3 ناحیه فعالیت قابل مشاهده بود که تحت عنوان px-a،px-b ، px-cمورد بررسی قرار گرفتند. براساس نتایج حاصل از الکتروفورز آنزیم پراکسیداز بیشترین فاصله ژنتیکی بین جمعیت های ts-قزوین2وat-نقده1وکمترین فاصله ژنتیکی بین جمعیت های ts-قزوین2وts-اردبیل2مشاهده شد. همبستگی داده های حاصل از الکتروفورز پروتئین های کل، الکتروفورز آنزیم پراکسیداز، بررسی ویژگی های بیوشیمیایی و برخی اطلاعات جغرافیایی شهرهایی که بذور از آنجا جمع آوری شده به روش کارل-پیرسون با نرم افزار spss انجام شد. در مجموع نتایج نشان داد که تنوع بالایی در میان نمونه های بابونه مورد بررسی حتی در اکوتیپ های نزدیک به هم از لحاظ جغرافیایی و جود دارد که با توجه به تکثیر این گیاه از طریق بذر در بابونه کاملا منطقی و مودر انتظار بود. نتایج این پژوهش اطلاعات پایه ای را برای نگه داری ، حفاظت و معرفی برخی از ویزگی های بابونه در پروژه های اصلاحی فراهم می کند

بررسی تنوع ‍ژنتیکی سه گونه از آگروپایرون a. cristatum, a. desertorum وa. pectinoform بر اساس مارکرهای پروتئین های کل و مورفولوژی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم پایه 1391
  راضیه جهانباز توتکله   علی اشرف جعفری

آگروپایرون یکی ازگیاهان مقام به تنش های حیاتی وغیرحیاتی می باشد و نقش مهمی در تولید علوفه در مراتع دارد. تنوع ژنتیکی براساس نشانگرهای مختلف نقش کلیدی در عملیات اصلاح نبات دارد و یکی از شاخص ها جهت انتخاب والدین می‏باشد. به ‎منظور ‎بررسی ‎تنوع ‎ژنتیکی‎ و ‎دستیابی ‎به‎ جمعیت های‎ پر‎محصول ‎در ‎سه‎گونه آگروپایرون‎a. cristatum)، a. pectinoform و a. desertorum) تعداد 15‎جمعیت‎ در ‎قالب ‎طرح ‎بلوک?های‎ کامل‎ تصادفی، ‎در ‎ایستگاه‎ تحقیقاتی‎ البرز ‎کرج‎ مورد‎ ارزیابی ‎قرار ‎گرفتند. ‎صفات‎ مورد ‎ارزیابی‎ شامل ‎درصد‎ جوانه‎زنی، ‎سرعت‎ جوانه‎زنی،‎‎ تاریخ ‎ظهور‎سنبله‎ و ‎تاریخ ‎گرده‎افشانی، ‎ارتفاع‎بوته، ‎تعداد ‎ساقه‎در‎بوته، ‎طول‎سنبله،‎ عملکرد?‎علوفه ‎خشک، ‎عملکرد‎بذر،‎ وزن‎ هزار‎دانه ‎و‎ محیط ‎ تاج‎پوشش ‎بود. ‎نتایج ‎تجزیه ‎واریانس‎ نشان‎ داد ‎که ‎تفاوت ‎بین‎ گونه‎ها‎ و ‎بین‎ ژنوتیپ‎ها‎ از ‎نظر ‎کلیه‎ صفات‎ ارزیابی‎شده، ‎در ‎سطوح ‎احتمال ‎1 و 5 در صد‎ اختلاف‎ معنی دار ‎بود. ‎نتایج ‎نشان‎ داد‎ که‎ میانگین‎ ژنوتیپ‎های ‎گونه ‎a. pectinoform‎ زودرس‎ با‎ عملکرد?‎بذر ‎بیشتر ‎175‎ کیلوگرم ‎در‎ هکتار ‎دارای‎ دانه‎درشت‎تر ‎دارای ‎درصد‎ و‎ سرعت‎ جوانه‎زنی ‎بیشتری‎ بود.‎ در ‎حالی که ‎میانگین ‎صفات ‎در ‎دو ‎گونه ‎دیگر‎ کم‎و‎بیش ‎مشابه ‎بود، ‎با‎ این وجود گونه ‎a. cristatum‎ دیررس‎تر با‎ سنبله ‎فشرده‎تر ‎و ‎دارای‎ تاج‎پوشش ‎کوچکتری‎ و ‎وزن هزار‎دانه ‎کمتری‎ بود.‎ ضریب ‎همبستگی‎ بین‎ عملکرد?بذر ‎با صفات‎ تاریخ‎گلدهی‎ و ‎تاریخ‎ گرده‎افشانی‎ منفی‎ و‎ معنی‎دار ‎بود ‎که ‎نشان دهنده تولید ‎بذر ‎بیشتر ‎در ‎جمعیت‎های ‎زودرس‎ بود. ‎عملکرد‎علوفه ‎با ‎صفات تاریخ ‎گرده‎افشانی، ‎ارتفاع‎گیاه‎، ‎تعداد‎ساقه و‎ محیط‎ تاج‎پوشش مثبت‎ و ‎معنی‎دار ‎بود‎ .‎ضریب ‎همبستگی ‎بین ‎وزن ‎هزاردانه ‎با ‎درصد‎ جوانه‎زنی‎ مثبت‎ و ‎با‎ تعداد‎ساقه‎ منفی‎ و ‎معنی‎دار‎ بود. ‎بر اساس ‎نتایج ‎رگرسیون گام‎به‎گام ،‎صفات ‎تاریخ‎ گرده‎افشانی،‎ محیط ‎تاج‎پوشش، ‎ارتفاع?گیاه ‎و ‎سرعت‎ جوانه‎زنی ‎با‎ ضریب ‎تبیین ‎78 ‎درصد‎ بیشترین‎ تغییرات‎ تولید‎ علوفه ‎را ‎توجیه ‎نمودند. ‎در ‎حالی که ‎برای‎ عملکردبذر ‎صفات ‎عملکرد‎علوفه،‎ تعداد‎ساقه‎ و‎ سرعت‎ جوانه‎زنی ‎موارد‎ مدل‎ نهایی ‎شدند. ‎با ‎تجزیه‎خوشه?ای ‎به ‎روش ‎حداقل ‎واریانس ‎ward، ‎ژنوتیپ ها‎ در‎ 4‎ گروه‎ مجزا ‎قرار‎گرفتند. ‎در ‎کلاسترها ‎1‎و‎4‎ ژنوتیپ‎ها‎ به درستی‎ گروه بندی‎ شدند ‎ولی‎ در‎ کلاستر دو، ‎ژنوتیپ‎های ‎متعلق‎ به ‎گونه‎های ‎a. cristatum‎ و ‎a. desertorum‎در ‎مجاور ‎هم ‎قرار‎گرفتند. ‎با ‎استفاده ‎از ‎از ‎تجزیه ‎به ‎مولفه‎های ‎اصلی ‎مقادیر‎ حاصل‎ شده‎ از‎ مولفه‎ها‎1 ‎تا‎4 ‎از ‎یک ‎بیشتر ‎بوده ‎و ‎به ‎ترتیب ‎27 ‎،‎24 و ‎21 و‎10 ‎درصد ‎و ‎مجموعا ‎83‎درصد‎ از ‎کل‎ واریانس‎ها‎ را‎ توجیه نمودند. ‎در ‎مولفه‎ اول ‎صفات ‎تاریخ‎گلدهی‎، تاریخ ‎گرده‎افشانی ‎و ‎عملکرد‎علوفه ‎با ‎ضرایب ‎منفی ‎و ‎وزن‎ هزاردانه ‎با‎ ضریب‎ مثبت‎ از ‎اهمیت ‎بیشتری‎ برخوردار ‎بودند. ‎در ‎مولفه‎ دوم ‎صفات ‎عملکرد‎بذر‎، تعداد ‎ساقه‎در‎بوته‎ و ‎محیط ‎تاج‎پوشش‎، در مولفه سوم، ‎خصوصیات ‎جوانه‎زنی‎ بذر‎ و ‎در مولفه‎چهارم‎ ارتفاع‎گیاه‎ و ‎طول‎سنبله‎ ضرایب‎ بردارهای‎ ویژه ‎بیشتری‎ داشتند. ‎درگروه بندی ژنوتیپ‎ها ‎بر ‎اساس‎ دو ‎مولفه ‎اصلی ‎اول‎ و‎ دوم‎ با ‎تجزیه ‎کلاستر ‎مطابقت ‎داشت. از ‎الکتروفورز ‎پروتئین‎های‎ کل ‎گیاه ‎‎برای ‎تنوع‎ژنتیکی ‎استفاده‎شد. 40 ‎باند ‎مشاهده‎گردید. تعدادی ‎از‎ باندها‎‎ در ‎همه‎ ‎جمعیت‎ها ‎مشترک ‎بودند، ‎در ‎ حالی‎که تعدادی ‎از‎ باند‎ها‎ مخصوص ‎‎یک‎ جمعیت‎‎ خاص ‎بودند. ‎وزن‎مولکولی ‎باندها ‎از ‎25089‎ تا 155129‎ متغیر ‎بود. جمعیت c-فلاورجان ‎با ‎38 ‎باند ‎بیشترین ‎تعداد‎ باند‎ و ‎جمعیت c-اصفهان1 با ‎22‎ باند ‎کمترین ‎تعداد ‎باند ‎را‎ به‎ خود ‎اختصاص ‎داد. دو ‎باند ‎نادر ‎در ‎میان ‎جمعیت‎های ‎مختلف‎ مشاهده‎شد ‎که ‎مربوط‎ به‎c -اصفهان‎2 و c‎‎‎-چادگان ‎می‎باشد. همبستگی ‎بین‎ ماتریس ‎فاصله‎های ‎ژنتیکی‎ و‎ جغرافیایی ‎به‎وسیله‎ آزمون‎ مانتل‎ ثابت‎ نشد و‎ ضریب ‎همبستگی ‎بین‎ آنها‎ از ‎نظر‎آماری ‎معنی‎دار ‎نگردید(36/0 p=005/0r2=)، این ‎مسئله‎ نیز ‎نشان دهنده ‎عدم ‎وجود‎ شیب‎ محیطی ‎در ‎گوناگونی ‎پروتئین های ‎کل‎ است. نتایج‎ تجزیه‎واریانس‎(amova)‎‎‎50%‎ تنوع‎ بین‎ جمعیت‎ها‎ و ‎‎‎‎44%‎تنوع‎ درون ‎جمعیت‎ها ‎را ‎نشان ‎داد که‎ این ‎خود ‎نشان دهنده‎ تنوع‎ زیاد ‎بین ‎و‎ درون ‎جمعیت‎های ‎این ‎سه ‎گونه‎‎ از آگروپایرون ‎می‎باشد. از آنجایی که ایران مرکز تنوع آگروپایرون است، چنین تنوع بالایی در ویژگی های مختلف این گیاه دور از انتظار نمی?باشد. بنابراین در برنامه?های اصلاحی می?بایست تنوع ژنتیکی جمعیت های آگروپایرون بوسیله استفاده از والدین مختلف افزایش یابد. افزایش اساس ژنتیکی برای اصلاح می?تواند به?وسیله کاربرد سیستماتیکی ژرم?پلاسم که الگوی پروتئینی متفاوتی داشته و ویژگی کمی بهتری دارند حاصل گردد. کلید ‎واژه‎ها‎ :‎آگروپایرون ‎agropyron، ‎تنوع‎ژنتیکی، ‎پروتئین‎های‎کل‎، ‎sds-page

مطالعه تمایز ژنتیکی میان سه گونه از جنس بومادران achillea millefolium , a. nobilis & a. bieberstinii به وسیله مارکرهای پروتئینی و آنزیمی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم پایه 1391
  فاطمه ندیری   پروین صالحی شانجانی

بومادران (achillea)، گیاهی دارویی، متعلق به گروه گیاهان دولپه و از تیره کاسنی (asteracea) میباشد. در این تحقیق، الگوی الکتروفورز آنزیم و پروتئینهای کل گیاهچه 11 جمعیت از گونه millefolium، 5 جمعیت از گونه nobilis و 5 جمعیت از گونه bieberstinii برای تعیین تنوع ژنتیکی موجود مورد بررسی قرار گرفتند. پس از استخراج پروتئینهای کل گیاهچه، غلظت پروتئینها تعیین گردید سپس برای تفکیک پروتئینها استخراج شده از روش sds- page تک بعدی استفاده شد. پس از رنگآمیزی ژل پلیآکریلآمید به وسیلهی کوماسی بلو به منظور تجزیهی دادههای الکتروفورزی به حضور هر یک از باندها عدد یک و به عدم حضور آنها عدد صفر داده شد. تعداد 34 باند در جمیعتهای مطالعه شده مشاهده گردید. بیشترین تعداد باند مربوط به جمعیتهای m- قروه و کمترین تعداد باند مربوط به n- رودسر بود. بیشترین درصد پلیمورفیسم مربوط به m- تالش 2 بود. بیشترین الگوی تنوع یا هتروزیگوسیتی (he) در جمعیت m- تالش1 مشاهده شد و کمترین آن در جمعیت n- رودسر بود. از نظر الگوی تمایز (فاصله ژنتیکی) بیشترین آن بین جمعیتهای n- رودسر و m- همدان 1 مشاهده شده است و کمترین آن بین جمعیتهای m- تالش1 و m- همدان1 مشاهده شد. در تجزیهی خوشهای یا کلاستر کلیهی جمعیتها در دو کلاستر قرار گرفتند. در تجزیه واریانس مولکولی (amova) مقدار واریانس میان جمعیتهای هر گونه (28%) و درون جمعیتها (52%) بود. همبستگی کلیهی صفات به روش کارل - پیرسون با نرمافزار spss انجام شد. الگوی الکتروفورز آنزیمهای کل گیاهچه پنج جمعیت از گونهی a. millefolium، پنج جمعیت از گونه a. nobilis و پنج جمعیت از گونهی a. bibershtiniiبرای تعیین تنوع ژنتیکی موجود مورد بررسی قرار گرفتند. سپس برای تفکیک آنزیمهای استخراج شده از روش sds-page تک بعدی استفاده شد. براساس مشاهده بر روی ژل پراکسیداز از سه زون فعالیت کافی و پایدار داشتند و تحت عنوان px-a، px-c و px-b مورد بررسی قرار گرفتند. بیشترین تعداد آلل مربوط به جمعیتهای m- گرگان 2، n- گرگان1 و 2، n- رودسر و کمترین تعداد آلل مربوط به b- سلماس بود. تمام جمعیتهای مورد مطالعه دارای پلی مورفیسم 100% بودند، به جز جمعیت b- سلماس که پلی مورفیسم آن 67/66% بود. بیشترین الگوی تنوع یا هتروزیگوسیتی (he) در جمعیت n- گرگان 1 و کمترین میزان در جمعیت b- سلماس بود. از نظر الگوی تمایز (فاصلهی ژنتیکی) بیشترین آن بین جمعیتهای b- سلماس و m- همدان 3 بود و کمترین آن بین دو جمعیت n- خلخال و n- گرگان2 بود. در تجزیهی خوشهای (کلاستر) کلیهی جمعیتها در سه کلاستر قرار گرفتند. در تجزیهی واریانس مولکولی (amova) مقدار واریانس در میان جمعیتهای هر گونه 10% و درون جمعیتها 38% بود. همبستگی صفات به روش کارل- پیرسون با نرمافزار spss انجام شد. جمعیت های n- رودسر و m- همدان 1 (از نتایج مارکر پروتئین) و b- سلماس و m- همدان 3 (از نتایج مارکر آنزیم) که بیشترین فاصله ژنتیکی را با یکدیگر داشتند برای ایجاد تنوع ژنتیکی و آزمایش های تلاقی در پروژه های اصلاحی پیشنهاد می شوند. در این آزمایش با توجه به متفاوت بودن الگوی الکتروفورزی جمعیت های مختلف مشخص شد که الگوی پروتئین برای طبقه بندی و شناسایی ژنوتیپ ها قابل استفاده است.

مطالعه تمایز ژنتیکی میان دو گونه از جنس تاناستوم tanacetum chiliphyllum و t.parthenifolium بوسیله مطالعات پروتئینی و آنزیمی در البرز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده کشاورزی 1393
  زهرا غرات   محمد علی علیزاده

چکیده تاناستوم (tanacetum ssp.) یکی از بزرگترین جنس‏های قبیله anthemideae از تیره کاسنی (compositea) است. در این پژوهش تنوع ژنتیکی 20 جمعیت از گونه‏های tanacetum ciliphyllum و t. parthenifolium با استفاده از مطالعات مورفولوژیکی، پروتئینی و آنزیمی و بررسی گردید. در مطالعه مورفولوژیکی گونه‏ی‏ t. chiliphyllum و t. parthenifolium تنوع قابل ملاحظه‏ای در صفات بررسی شده مشاهده گردید. در گونه t. chiliphyllum برای تاریخ گلدهی جمعیت ایلام، ارتفاع گیاه جمعیت قروه، تعداد ساقه‏ی گل‏دهنده جمعیت گلپایگان، طول گل‏آذین جمعیت قم، تعداد کپه در هر گل‏آذین جمعیت آمل، عرض گل‏آذین جمعیت ده‏دز بیشترین عملکرد را داشتند. در گونه‏ی t. parthenifolium برای تاریخ گلدهی جمعیت قزوین، ارتفاع گیاه جمعیت نهاوند، تعداد ساقه‏ی گل‏دهنده جمعیت گالیکش ، طول و عرض گل‏آذین جمعیت کلیبر بیشترین عملکرد را داشتند. با توجه به نمودار رسته‏بندی (pca) ویژگی های مورفولوژیکی مورد مطالعه، مولفه اصلی اول تمامی جمعیت‏های t. chiliphyllum را در گروه اول خود از تمامی جمعیت‏های t. parthenifolium در گروه دوم خود جدا ساخت. با توجه به نتایج، نشانگر مورفولوژیکی گونه‏های مورد مطالعه را به خوبی از یکدیگر متمایز کرد. از روش sds-page برای مطالعه الگوهای پروتئینی نمونه‏ها استفاده شد. تعداد 46 باند در جمعیت های مورد مطالعه مشاهده گردید. کمترین درصد پلی‏مورفیسم در جمعیت‏های tc-آمل و tc-بوانات و tp-مریوان و tp-نهاوند با 83/97 درصد مشاهده گردید، دیگر جمعیت‏هادرصد پلی‏مورفیسمی معادل 100 درصد داشتند. در هیچ‏یک از جمعیتها باند اختصاصی دیده نشد. هتروزیگوسیتی باندها از 368/0 تا 412/0 متغیر بود. کمترین شباهت و بیشترین فاصله ژنتیکی بین گونه‏ای میان جمعیت‏های tp-کاشان و tc-ده‏دز، کمترین شباهت و بیشترین فاصله ژنتیکی درون گونه tanacetum chiliphyllum میان جمعیت‏های tc-بوانات و tc-قروه و درون گونه t.parthenifolium میان جمعیت‏های tp-کاشان و tp-زنجان دیده شد. کمترین فاصله ژنتیکی بین جمعیت‏های tp-گالیکش و tp-نهاوند مشاهده شد. تجزیه واریانس مولکولی تنوع درون جمعیتها را 100% و تنوع میان جمعیت‏ها و میان گونه‏ها را صفر درصد نشان داد. با توجه به نتایج، نشانگر پروتئینی ابزار مناسبی برای مطالعه تنوع ژنتیکی میان گونه‏های مورد مطالعه در این پژوهش نمی‏باشد. گوناگونی آنزیمی جمعیت‏های تاناستوم با استفاده از الگوی الکتروفورز آنزیم پراکسیداز مورد بررسی قرار گرفت. بر این اساس بر روی ژل پراکسیداز سه زون دارای فعالیت کافی و پایدار بودند و تحت عنوان pxa، pxb و pxc مورد مطالعه قرار گرفتند. از 13 آلل مشاهده شده، سه آلل نادر (با فراوانی کمتر یا مساوی 05/0%) که دو آلل در گونه t. parthenifoliom و یکی هم در گونه‏ی t. chiliphyllum دیده شد. بیشترین فاصله ژنتیکی و کمترین شباهت بین گونه‏ای میان جمعیت‏های tp-زنجان و tc-گلپایگان ، بیشترین فاصله ژنتیکی و کمترین شباهت درون گونه tanacetum chiliphyllum میان جمعیت‏های tc-گلپایگان و tc-بویراحمد و درون گونه t.parthenifolium میان جمعیت‏های tp-تفت و tp-زنجان دیده شد. کمترین فاصله ژنتیکی بین جمعیت‏های tp-کاشان و tp-شیراز مشاهده شد. در تجزیه واریانس مولکولی میزان واریانس در میان گونه‏ها 21% و در میان جمعیت‏های هر گونه 25% و درون جمعیت‏ها 54% بود. در این آزمایش با توجه به متفاوت بودن الگوی الکتروفورزی جمعیت‏های مختلف مشخص شد که الگوی آنزیمی و برای طبقه‏بندی و شناسایی ژنوتیپ‏ها قابل استفاده است. همبستگی بین فواصل ژنتیکی حاصل از دادههای پروتئینی و آنزیمی و جغرافیایی با استفاده از آزمون منتل (mantel) انجام شد. در گونه‏ی t.chiliphyllum همبستگی بین فاصله ژنتیکی داده‏های پروتئینی و داده‏های مورفولوژی با فاصله‏های جغرافیایی جمعیت‏های مورد مطالعه معنی‏دار می‏باشند (05/0p= و0968/0r2=)، (005/0p= و 0511/0r2=). در گونه‏ی parthenifolium t. همبستگی بین فاصله ژنتیکی داده‏های آنزیمی با داده‏های مورفولوژی جمعیت‏های مورد مطالعه معنی‏دار می‏باشد (03/0p= و108/0=r2). با توجه به نتایج حاصل از مارکر پروتئین‏های کل جمعیت‏های جمعیت‏های tp-کاشان و tc-ده‏دز که بیشترین فاصله ژنتیکی را با یکدیگر داشتند، برای پروژه‏های اصلاحی بین گونه‏ای و جمعیت‏های tc-قروه و tc-بوانات در گونه t. chiliphyllum و جمعیت‏های tp-زنجان و tp-کاشان در گونه t. parthenifolium برای دورگ‏گیری درون گونه‏ای توصیه می‏شود. با توجه به نتایج حاصل از مارکر آنزیمی جمعیت‏های tp-زنجان و tc-گلپایگان که بیشترین فاصله ژنتیکی را با یکدیگر داشتند، برای دورگ‏گیری بین گونه‏ای توصیه می‏شوند. جمعیت‏های tc-گلپایگان و tc-بویراحمد در گونه t. chiliphyllum و جمعیت‏های tp-تفت و tp-زنجان در گونه t. parthenifolium برای دورگ‏گیری درون گونه‏ای پیشنهاد می‏شوند. واژگان کلیدی: tanacetum chiliphyllum، t. parthenifolium، مورفولوژی، تنوع ژنتیکی، sds-pag، پروتئین‏های کل، پلی‏مورفیسم، پراکسیداز