نام پژوهشگر: علیرضا عبدانی پور

تمایز سلول های بنیادی مزانشیمال بافت چربی به سلول های شبه نورونی حرکتی و پیوند آن ها به موش صحرایی مدل ضایعه نخاعی کانتیوژن contusion
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1390
  علیرضا عبدانی پور   تقی طریحی

این مطالعه در 2 بخش in vitro وin vivo انجام شده است. در بخش in vitro سلول های بنیادی از بافت چربی موجود در اطراف کلیه های موش بالغ صحرایی استخراج شد و تا 4 پاساژ سلولی کشت داده شدند. سلول های بنیادی بافت چربی در طی دو مرحله پیش القاء (با دپرنیل) و القاء با shh و رتینوئیک اسید) به سلول های شبه عصبی حرکتی متمایز شدند. سلول های بنیادی بافت چربی توسط نشان گرهای cd90, cd49d, cd31, cd45 مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای دست یابی به بهترین غلظت دپرنیل و زمان القاء، سلول های بنیادی بافت چربی با غلظت های 11-10 تا 6-10 میلی مولار و در زمان های مختلف 3، 6، 12، 24 و 48 ساعت انکوبه شدند. مناسب ترین غلظت و زمان انکوباسیون با استفاده از ارزیابی درصد سلول های زنده، فنوتیپ عصبی، بیان نستین و نوروفیلامنت 68 به دست آمد. بعد از دست یابی به بهترین غلظت، با استفاده از روش rt-pcr بیان نروتروفین ها در سلول های شبه عصبی تولید شده مورد ارزیابی قرار گرفتند. در مرحله القاء نیز برای دست یابی به بهترین غلظت رتینوئیک اسید و بهترین زمان القاء، سلول های شبه عصبی تولید شده با غلظت های 5-10 × 2 الی 10-10 × 2 مولار و در زمان های 2، 7 و 14 روز انکوبه شدند. در این مطالعه بهترین غلظت و زمان القاء با استفاده از ارزیابی درصد سلول های زنده، درصد بیان ژن های oligo-2 وislet1 تعیین شد. سلول های القاء شده با بهترین غلظت از نظر بیان کمی بیان mrna مربوط به ژن های oligo-2، islet-1 و hb9 با استفاده از روش rt-pcr real time مورد ارزیابی قرار گرفتند. در مرحله in vivo بعد از ایجاد ضایعه کانتیوژن حیوانات برای مدت 12 هفته نگهداری شدند و تست های رفتاری انجام شد. جهت بررسی تاثیرسلول درمانی درضایعه نخاعی در پایان هفته 12 ارزیابی های بافتی انجام شد. درصد حفره ایجاد شده و تراکم سلولی در طول ضایعه بررسی شد. نتایج به دست آمده از مرحله پیش القاء نشان داد که سلول های بنیادی بافت چربی قادر به بیان نشان گر سطحی cd90 cd 49dو cd31 هستند ولی نشان گر سطحی cd106 و cd45 را بیان نمی کنند. در مرحله پیش القاء با دپرنیل نتایج نشان داد که بیشترین بیان نستین و نوروفیلامنت 68 مربوط به گروهی بود که یا غلظت 9-10 میلی مولار و زمان القاء 2 ساعت تیمار شده بودند. همچنین سلول های تمایز یافته قادر به بیان تمام نوروتروفین ها بجز نوروتروفین bdnf بودند. در مرحله القاء عصبی به سمت سلول های شبه عصبی حرکتی نتایج نشان داد، سلول های القاء شده با غلظت 8- 10 مولار رتینوئیک اسید و زمان القاء 2 روزه بیشترین بیان ژن های olig2 و islet1 را داشتند ولی ژن hb9 را به مقدار خیلی کم بیان کردند. در بخش in vivo نتایج به دست آمده از تست رفتاری نشان داد اختلاف معنی داری بین گروه های درمان شده با گروه درمان نشده وجود دارد. در بهترین گروه درمان شده (mnlcs+gdnf) میانگین نمره حرکتی به دست آمده 83/0 ± 88 /16 دارای اختلاف معنی دار با سایر گروه ها بود. بررسی های بافتی نشان داد که در بهترین گروه درمانی وسعت حفره ایجاد شده در مقایسه با گروه درمان نشده (کنترل) کم تر ولی تراکم سلول ها در طول ضایعه بیش تر می باشد.

تمایز سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از بافت چربی به سلول های شبه نورونی با استفاده از والپروئیک اسید و بررسی تغییرات استیلاسیون پروتئین های هیستونی h3, h4 در موش صحرایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1393
  فاطیما رضائی   تقی طریحی

هدف و مقدمه: والپروئیک اسید از طریق مهار هیستون داستیلازها، در روند تمایز و تکثیر سلول های بنیادی نقش مهمی را ایفا می کند. هدف از این مطالعه بررسی میزان استیلاسیون در پروتئین های هیستونی h3 و h4 به عنوان نشان گرهای اپی ژنتیکی در روند تمایز سلول های بنیادی چربی به سلول های شبه عصبی با استفاده از والپروئیک اسید می باشد. مواد و روش ها: نمونه بافت چربی از ناحیه کشاله ران و اطراف کلیه موش صحرایی تهیه شد و سپس سلول های بنیادی جدا شده در شرایط استاندارد کشت داده شدند و با استفاده از روش کشت نوروسفر به سلول های بنیادی عصبی تمایز داده شدند. سلول های بنیادی عصبی تحت القاء والپروئیک اسید (غلظت های 25/0، 5/0، 1، 2 و 4 میلی مولار) در زمان های 24، 48 و 72 ساعت به سلول های شبه عصبی تمایز داده شدند. تایید ماهیت سلول های بنیادی بافت چربی و نوروسفر و سلولهای بنیادی عصبی با روش ایمونوسیتوشیمی و rt-pcr مورد ارزیابی قرار گرفت. جهت دستیابی به بهترین غلظت والپروئیک اسید و بهترین زمان القاء، درصد سلول های زنده ( با استفاده از تریپان بلو و روش mtt assay) و درصد بیان نشان گرهای map2، nf-200 و gfap با روش ایمونوسیتوشیمی ارزیابی شد. استیلاسیون پروتئین های هیستونی h3 و h4 در روند تمایز سلول های بنیادی چربی به سلول-های شبه عصبی تیمارشده با والپروئیک اسید با روش ایمونوسیتوشیمی بررسی شدند. نتایج و یافته ها: سلول های بنیادی مشتق از بافت چربی نشان گرهای cd29، cd90، cd44 و cd49d را بیان کردند، اما قادر به بیان نشان گرهای cd31 و45 cd نبودند. سلول های تشکیل دهنده نوروسفرها و سلول های بنیادی عصبی نشان گرهای nestin، nf-68، nf-160 و nf-200 را بیان کردند. همچنین سلول های نوروسفری ژن های sox2، musashi1 و neu n و سلول های بنیادی عصبی ژن های nanog، oct4 و sox2 را بیان کردند. نتایج در این مطالعه نشان داد که در مرحله القاء، والپروئیک اسید با غلظت 1 میلی مولار در 72 ساعت بهترین غلظت و بهترین زمان القاء برای تیمار سلول های بنیادی عصبی می باشد. در بررسی استیلاسیون هیستونی، بیشترین میزان استیلاسیون در پروتئین های هیستونی h3 و h4 مربوط به گروه سلول های تمایز یافته با والپروئیک اسید و کمترین میزان استیلاسیون در گروه سلول های بنیادی مشتق از بافت چربی بود. نتیجه گیری: والپروئیک اسید میزان استیلاسیون پروتئین های هیستونی h3 و h4 را در روند تمایز سلول های بنیادی مشتق از چربی به سلول های شبه عصبی تغییر می دهد. واژگان کلیدی: سلول های بنیادی بافت چربی، استیلاسیون، والپروئیک اسید، پروتئین های هیستونی، سلول های بنیادی عصبی.